آوای وشتــــــــــــــــــــــــــــان

سید محمد حسین دریاباری هستم، روزنامه نگار ، نویسنده و مدیرمسئول نشریه گو یه در استان قم .تلفن تماس 09127625987 کانال تلگرام https://t.me/daryabary1339

آوای وشتــــــــــــــــــــــــــــان

سید محمد حسین دریاباری هستم، روزنامه نگار ، نویسنده و مدیرمسئول نشریه گو یه در استان قم .تلفن تماس 09127625987 کانال تلگرام https://t.me/daryabary1339

(جهان بینی

بسم الله الرحمن الرحیم

(جهان بینی

درس پنجم)

در درس های پیش پیرامون شناخت و لزوم آن از دیدگاه قرآن ونیز"منابع تفکر در اسلام " که طبیعت ، ضمیر انسان و تارخ بوده است ، بطور فشرده بحث و بررسی شده است . همچنین در مباحث گذشته خاطر نشان گردید ، برداشت و تفسیر از جهان مختلف است . این اختلاف به شناخت باز می گردد . شناخت در حقیقت بسان عینکی است که انسان ان را برای دیدن بر چشمان خویش می نهد . اگر شیشه ای که در عینک به کار رفت تار ، کدر و هماهنگ با مقررات مربوط نباشد بدون تردید اشیاء پیرامون را تار و کدر می نمایاند . اگر عینک از شیشه ای شفاف ، زیبا منظم برخوردار بوده و بر اساس اصول رایج تجویز گردید . بدون شک همه ی موجودات و جهان هستی را زیبا ، نیکو و خلاصه همانگونه که هستند نشان می دهد. بنابراین معیار و میزان شناخت صحیح و شناخت غیر صحیح در درس نخست گذشت . قرار است در این درس مباحث جهان بینی و ابعاد آن مورد بررسی و گفتگو قرار گیرد . انسان فطرتا دانش را دوست دارد و جستجو گر آفریده شده است . این یکی از محرکهای خوبی است که در نهاد او قرار داده شده است . انسان از کودکی و خرد سالی یعنی از آن هنگامی که می تواند برخی از چیزها را بشناسد ، اطراف و پیرامون خود را می کاود و عاشقانه تلاش می ورزد تا به درون اشیاء راه یافته و به کنه آنها دست یازد و از رموز و اسرار آن اطلاع و آگاهی یابد . همین ویژگی ها یعنی دانش دوستی و روحیه کنجکاوی و تکاپو گری باعث شد تا انسان بی مطالعه و تحقیق موجودات پیرامونش پرداخته و به اسرار کائنات آشنا شود .

بشر وقتی که برخی از اشیاء ، را درک کرده پرسش هایی برای او مطرح می شود. زیرا انسان هر اندازه که می داند می تواند سؤال و پرسش به وجود آورد . به هر تقدیر آدمی می خواهد برای سؤالات و پرسشهای خویش پاسخی پیدا کند ، "وجود او یعنی انسان ، جهان اطرافش آفریننده او و جهان هستی ". آسمان زیبا و پر شکوه ، ستارگان درخشان و پر فروغ برای چه پدید آمدند. آیا جهان هستی آفریده گاری داشته است که بر اساس نقشه خاصی آن را طراحی کرده باشد و سرانجام آیا همه ی برنامه ها با مرگ خاتمه می یابد و یا پس از آن به نحوی ادامه دارد ؟ و سپس به کجا می رویم . این همه سؤال ها یی است که در ادبیات ما از زبان بزرگان سخن و ادب فارسی مانند مولانا ، حافظ شیرازی و عمر خیام ظاهر شده است . از کجا آمده ام ؟ آمدنم بهر چه بود ؟ عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم ؟ و یا بالاخره به چه منظوری در این جهان قدم گذاردم ؟ آمدن و رفتن من چه حاصلی دارد . این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر است که در پیشاپیش چشمان انسان با هوش و حتی کم هوش خود نمایی می کند و همه ی آدمها در صددند برای آنها پاسخ قابل قبولی پیدا کنند . این سؤالها است که استخوان بندی جهان بینی هر انسانی را تشکیل می دهد. بنابراین هر کسی از یک نوع جهان بینی برخوردار است . زیرا انگیزه ی آن در نهاد و فطرت او که دانش پژوه است قرار داده شده است . مضافا بر این انسان مختار آفریده شده است . عشق به کمالات آرزو و آمال اوست و همواره می خواهد بهترین ها را بر گزیند . بر خلاف حیوان که رکود در زندگی دارند ولی انسان بدلیل قدرت و تصمیم گیری می تواند لحظه به لحظه سکوهای دانش را فتح و بدان دست یازد

       

                                    " تعریف جهان بینی "

هر نوع برداشت ، تفسیر و طرز تفکری را که یک مکتب در باره جهان و هستی و بعبارت روشنتر درباره همه پرسشهایی که از آن سخن رفته است ارائه می دهد در صورتی که آن برداشت و تفسیر زیر ساز و تکیه گاه آن مکتب باشد اصطلاحا آن را جهان بینی می نامند . با این تعریف می توان گفت : که همه ی دینها ، آئینها ، مکتب ها و فلسفه های اجتماعی بر نوعی جهان بینی متکی هستند . پیدا است همه هدفهایی را که یک مکتب به آنها دعوت می کند راه و روشهایی را که ارائه می نماید و مسؤولیت هایی را که ایجاد می کند همه و همه با آن جهان بینی که عرضه داشته پیوند دارد . اگر چنین نباشد بین جهان بینی و ایدئولوژی یا بایدها و نبایدها مغایرت پدید می آید واژه جهان بینی از دو کلمه ترکیب یافته است . جهان بینی این واژه یعنی بینی همان دیدن است نه به معنی حمل حس بویایی ، جهان هم همان عالم هستی و هر آنچه که در آن است می باشد . بینی که در اینجا استفاده شده مفهوم احساس را ندارد بلکه معنی شناخت و معرفت در آن نهفته است . بهر تقدیر جهان بینی ، که در آن واژه بینی بکار رفته و ریشه ان به دیدن باز می گردد نباید موجب اشتباه شود زیرا جهان بینی به معنی جهان شناسی است . همانطور که در درس نخست اشاره شد جهان شناسی به مسأله معروف شناخت مربوط می شود . در گذشته به این نکته پرداخته شد که شناخت از مختصات انسان است بر خلاف احساس که از مشترکات انسان و سایر موجودات و جانداران است. بنابراین جهان شناسی نیز از مختصات انسان است که به تفکر و تعقل بستگی دارد.

انواع جهان بینی

در این بخش از مباحث می خواهیم به این نکته پرداخته شود که جهان بینی از چند منبع سرچشمه می گیرد . جمعی عقیده بر آن دارند که جهان بینی از سه منبع سر چشمه می گیرد . علوم تجربی ، فلسفه و علوم عقلی و دین بنابراین بر پایه این اندیشه جهان بینی بر سه گونه است . جهان بینی تجربی ،جهان بینی فلسفی و جهان بینی دینی.منتهی نویسنده کتاب "آموزش عقاید " جلد اول می نویسد : بر اساس تفسیری که درباره شناخت بیان شد . می توان تقسیمی به همان منوال برای جهان بینی بدین صورت در نظر گرفت.

1- جهان بینی علمی : در این جهان بینی انسان بر اساس دست آوردهای علوم تجربی بینش کلی درباره هستی بدست می آورد.

2- جهان بینی فلسفی : این جهان بینی از راه استدلالات و تلاشهای عقلی حاصل می شود.

3- جهان بینی دینی : این جهان بینی از راه ایمان به رهبران ادیان و پذیرفتن سخنان ایشان بدست می آید.

4- جهان بینی عرفانی : جهان بینی عرفانی از راه کشف ، شهود و اشراق حاصل می گردد . نویسنده مزبور تنها جهان بینی عرفانی را بر حجم جهان بینی های بیان شده افزوده است .

                                  معیار مقبولیت جهان بینی

در این قسمت از مباحث باید روشن گردد که جهان بینی مورد قبول چه اموری را لازم است دارا باشد . بدین معنی که شرط عالی بودن و مطلوبیت جهان بینی چیست ؟ اموری چند برای مقبولیت جهان بینی ذکر شده که به شرح زیر است . نخست اینکه جهان بینی قابل اثبات باشد و به عبارت رساتر جهان بینی مورد حمایت عقل و منطق باشد . دوم اینکه جهان بینی بتواند به حیات و زندگی که بشر خواهان آن است معنی واقعی داده و اندیشه لغو و بیهوده بودن آن را از میان بشر بزداید و در نهایت قصور و خیال افراد بشر (مبنی بر اینکه همه چیز به پوچی می انجامد ) را از ذهنها بیرون سازد . سوم اینکه جهان بینی باید آرمانساز و شوق انگیز باشد یعنی بتواند برای آینده بشر آرزو و امید بپروراند . چهارم اینکه جهان بینی قدرت و توانایی تقدس بخشیدن به هدفهای انسانی و اجتماعی را داشته باشد . پنجم اینکه جهان بینی مطلوب آن است که بتواند تعهد آور و مسؤلیت ساز باشد . بنابراین هوده بحث این می شود در صورتی یک جهان بینی مطلوب و مقبول است که تمام شرایط پنجگانه فوق را دارا باشد.

                                  جهان بینی تجربی و نقد آن

جهان بینی بر اساس یک نگرش به سه گونه تقسیم ، و بر پایه مبنایی دیگر به چهار دسته تقسیم گردید که مباحث مربوط به آن از نظر گذشت . اما اکنون می خواهیم جهان بینی تجربی را مورد بحث و بررسی قرار داده و قلمرو آن را ارزیابی کنیم . جهان بینی تجربی برای خویش پایه و اساس دارد که می تواند به انسان بینش دهد . اما باید دید که این بینش را چگونه ارائه داده و حدود و قلمرو آن چقدر است پایه و اساس جهان بینی تجربی همان علم است که مبتنی بر دو چیز است . آن دو چیز فرضیه و آزمون است . توضیح اینکه در ذهن یک دانشمند برای کشف و تفسیر پدیده ای چیزی نقش می بندد سپس آن را آزمایش می نماید . اگر این آزمایش ، آن فرضیه را تایید کرد بدون شک فرضیه ای که با آزمایش مورد تایید قرار گرفت بصورت یک اصل علمی پذیرفته می شود و همچنان به اعتبار خود باقی است تا فرضیه دیگری مورد آزمایش قرار گیرد در صورت تایید عرضه گردد و جای آن را بگیرد . علم تجربی به این طریق به کشف علتها و کشف آثار و معلولها می پردازد . به هر حال با آزمایش علت چیزی یا اثر و معلول چیزی را کشف و باز به سراغ علت و معلول آن معلول می رود. تا سر حد امکان به جستجو و تکاپوی خود ادامه می دهد . اما مزیتهای جهان بینی تجربی ، نخست اینکه علوم تجربی دقیق ، جزئی و مشخص است . بدین معنی که علوم تجربی توانایی و قدرت دارد در باره یک مورد جزئی اطلاعات گوناگون به انسان بدهد و از یک برگ درخت دفتری از معرفت بسازد . دوم اینکه چون دانش تجربی قوانین خاص هر موجود را به بشر می شناساند راههای تسلط و تصرف بشر بر آن موجود را نیز به او می نمایاند در نتیجه این راه ، صنعت و تکنیک را به وجود می آورد . اما نارسایی جهان بینی تجربی این است که با توجه به اینکه علوم تجربی دقیق ، مشخص و قادر به دادن اطلاعات فراوان است اما محدود است یعنی قلمرو آن تا جایی ادامه می یابد که آزمایشگاه در آنجا راه داشته باشد . حالا سؤال این است که مگر می توان همه هستی و همه ی جنبه های آن را به بند آزمون در آورد . علوم تجربی محدوده ی معینی را روشن می کند و سرانجام به نمی دانم می رسد . جهان بینی ناشی از دانش تجربی نمی تواند از ماورای مرز معین خود خبری بدهد مثل اینکه بگوید جهان آغازوفرجامی داردیااین که بگوید از هر دو طرف بی نهایت است . این امور آیا قابل آزمایش است ؟ دانشمند علوم تجربی در اینجا به آخر خط می رسد و بر بال فلسفه می نشیند تا بتواند اظهار نظر کند ، جهان بینی تجربی جزئی شناسی است نه کلی شناسی تجربه ما را به اوضاع و احوال برخی از اجزای جهان آشنا می کند نه به شخصیت ، شکل و قیافه کل جهان چرا که جهان بینی تجربی متکی به آزمون و ابراز آن است بنابراین محدودیت آن هم قهری است و در نتیجه نمی تواند پاسخگوی یک سلسله مسایل کلی و اساسی جهان شناسی باشد .

                                       جهان بینی فلسفی و نقد آن

جهان بینی فلسفی دقت و صراحت جهان بینی علمی را دارا نیست ولی از آن جهت که متکی بر یک سلسله اصول بدیهی است حائز اهمیت است . اصول جهان بینی مزبور بدیهی و برای ذهن غیر قابل انکارند مزیت و برتری دیگر جهان بینی فلسفی این است که دارای اصول عام و فراگیر است . و همواره با روش برهان و استدلال به پیش می رود . بنابراین می توان گفت جهان بینی فلسفی و تجربی هر دو مقدمه عمل هستند ولی مقدمه بودن آنها به دو صورت می باشد . جهان بینی تجربی از این جهت مقدمه عمل است که به انسان قدرت و توانایی تغییر وتصرف در طبیعت را می دهد و او را بر طبیعت چیره می کند تا انسان طبیعت را در جهت میل و آرزوی خود استخدام کند . اما جهان بینی فلسفی از آن جهت مقدمه عمل است که شیوه عمل و راه انتخاب زندگی انسان را مشخص می کند و همینطور طرز برخورد و عکس العمل انسان در برابر جهان و موضع انسان را درباره آن معین می کند .   

                               جهان بینی دینی

جهان بینی دینی و جهان بینی فلسفی هر دو از یک موضوع برخوردارند . بعبارت دیگر این دو جهان بینی وحدت موضوع دارند . بر خلاف جهان بینی علمی که موضوع آن با آن دو تفاوت دارد . ولی اگر جهان بینی فلسفی و جهان بینی دینی بر اساس مبدأ معرفت و شناسایی مطالعه شود . شکی وجود ندارد که جهان شناسی دینی با جهان شناسی فلسفی تفاوت دارد . در بعضی از ادیان الهی مانند اسلام جهان بینی دینی در متن دین رنگ فلسفی یعنی رنگ استدلال به خود گرفته است . بدین معنی که مسایل با تکیه بر عقل ، استدلال و اقامه برهان عرضه شده است . از این رو جهان بینی اسلامی در عین حال یک جهان بینی عقلانی و فلسفی نیز به شمار می رود .

                               جهان بینی توحیدی

در جهان بینی توحیدی همه ویژگیهایی که در مباحث مربوط به " معیار مقبولیت جهان بینی " بیان شده است بطور شایسته وجود دارد . موضوعات پنجگانه آنجا بدلیل عدم اطاله ی کلام در اینجا ذکر نمی گردد . در جهان بینی توحیدی نظام هستی بر اساس خیر وجود و رحمت استوار است . در این جهان بینی انگیزه و هدف ، رساندن موجودات به کمالات شایسته است . در جهان بینی توحیدی تنها یک قطب و یک محور وجود دارد و آن ماهیت از "اویی" و به سوی " اویی" می باشد . در این جهان بینی هیچ چیز عبث و بیهوده آفریده نشده است . در جهان بینی فوق انسان در میان موجودات از شرافت و کرامت مخصوصی بر خوردار است . این جهان بینی از منطق ،علم و استدلال حمایت می کند.

                        جهان بینی اسلامی

در مباحث مربوط به انواع جهان بینی ، دیدگاهی مطرح شده است که جهان بینی را بر پایه شناخت تقسیم نموده است تقسیم بندی جهان بینی بر پایه شناخت ، چهار گونه خواهد بود . درباره سه جهان بینی توضیح کافی از نظر گذشت . چهارمین جهانبینی بر اساس این نظریه ، جهان بینی عرفانی است . که بدلیل طولانی شدن بحث از پرداختن آن خود داری می شود . جهان بینی اسلامی جهان بینی توحیدی است . توحید و یکتا پرستی در اسلام به خالصترین شکل و زیباترین صورت بیان گردید . در این قسمت از مباحث به پارهای از اصول جهان بینی اسلامی اشاره می گردد زیرا همه ی اصول در درسهای آینده و بطور مشروح مورد بحث و بررسی قرار خواهند گرفت .

1- از نظر اسلام خداوند مثل و مانند ندارد.

فاطر السموات و الارض ،جعل لکم من انفسکم ازواجا و من انعام ازواجا یذرؤکم فیه لیس کمثله شی و هو السمیع البصیر .(1)  یعنی خداوندی که خالق زمین و آسمان است برای شما و دیگر موجودات زوج و جفت قرار دارد تا از این طریق پراکنده و بسیار شوید برای خداوند مثل و مانندی وجود ندارد . او شونده و بینا است .

2- خداوند بی نیاز مطلق است و همه به او نیازمند می باشند

یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید (2)

یعنی ای مردم شما همگان نیازمند به درگاه خداوند می باشید و تنها اواست که بی نیاز مطلق و غنی به معنی عام کلمه است . این آیه واژه " الناس" یعنی مردم را عام و بدون قید به چیزی استعمال کرده است ممکن است می خواهد این نکته را به مردم بفهماند که ایمان آوردن ، به دستورات خدا عمل کردن و اموری مانند اینها بی نیازی را بر طرف نمی کند بلکه انسان در همه شرایط به او نیازمند است.

3- خداوند در همه جا هست جایی نیست که او نباشد بالای آسمان و قعر زمین و به هر سمت و سویی که بایستیم رو به او ایستاده ایم . ولله المشرق و المغرب فاینما تولوافثم وجه الله ان الله واسع علیم (3)

4- خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر است و از مکنونات قلب و از خاطرات ذهن و از نیتها و از قصد های همه آگاه است . و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید (4)

5- در جهان بینی اسلامی به انسان کرامت و شرافت ویژه ای داده شده است تا جایی که از همه موجودات برتر بشمار می رود . و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا (5)

این بود گوشه هایی از مباحث مربوط به جهان بینی بدون شک در مباحث آینده امور نا گفته در اینجا روشن و واضح خواهد شد .

منبع و ماخذ

دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی به تصحیح عبدالرحیم خلخالی . ناشر ـ کتابفروشی حافظ

معارف اسلامی (2-1)تألیف جمعی از نویسندگان وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی چاپ ـسازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

                                                           سید محمد حسین دریاباری

1- سوره شوری آیه 11      2-   سوره فاطر ایه 15      3-   سوره بقره آیه 115     

4- سوره ق آیه 16         5-    سوره اسرا آیه 70 

این درس ها درتهران هیات مکتب التوحید متوسلین به موسی بن جعفر علیهما السلام گفته شده است تاریخ تدریس  سالهای 1371 و1372 بوده است

حقوق بشر ؛ شمشیرداموکلس

حقوق بشر ؛ شمشیرداموکلس

اشاره

1/11/1364

در تاریخ اصلی است که می گوید :.تاریخ یک استمرار است که در فرآیند زمان شکل می گیرد و در این استمرار اگر وقایع تکرار نمی شوند،سنت ها تکرار پذ یرند.چنین است آنچه که امروز ما در رویداید های

زمان حاضر می بینیم و نمونه اش را در داشته های تاریخی خود تجربه کرده ایم.

منشور سازمان ملل و توجه خاص آن به حقوق ملل! یا به عبارت بهتر حقوق بشر ما را به یاد زنجیر عدالت

انوشیروان می اندازد که به ظاهر نمود عدالت نظام دست ساخت انوشیروان بود و در حقیقت وسیله ی

توجیه نظام ستمگر انوشیروان وظاهری زیبا برای پوشش بی عدالتی هایی که بر مردم سیلی خورده از

ستم وی بود .

تاریخ همواره شاهد مسخ ارزش ها بوده است .نهادی اجتماعی که می توانست مفید به حال مردم باشد حفظ

شده و محتوای آنتوسط آنانی که در اندیشه استثمار ،استعمار  و استحمار مردم بودند دگرگون شده است.

منشور سازمان ملل از این نمونه ااست.مفاد آن زیبا و همه پسند است .در همه ی کتاب های درسی از کشورهای توسعه یافته تا توسعه نیافته تدریس می شود ،اما جوهره ی آن چماقی است که بر سر ملل بپاخاسته

و عصیان گر علیه استکبار مدام کوفته می شود.

آفریقای مظلوم ،آمریکای جنوبی ، ملت فلسطین و... جمهوری اسلامی ایران نمونه های عینی این حقیقتند .

این در حالی است که کشور نامیبیا به رغم سال ها کسب استقلال همچنان زیر پای چکمه پوشان رژیم آپار تاید

شاهد چپاول منابع غنی خود توسط امپریالیست ها است.ملت رانده شده فلسطین در جستجوی مأوایی در گوشه و کنار جهان فریاد عدالت خواهی سر می دهند، و مجاهدین مسلمان افغانی برای نهضت رهایی بخش خود روزانه ده ها شهید تقدیم آرمانشان می کنند .ملت به پا خواسته نیکاراگوا هر روز شاهد اقدام های تروریستی

امپریالیسم آمریکا (شیطان بزرگ) هستند و سازمان ملل متحد  با آن همه کبکبه و دبدبه ی خود از هر گونه

اقدامی در جهت احراز حقوق این مردم تحت ستم ناتوان است و تنها وسیله ای برای بازی شطرنج دو ابر قدرت غرب و شرق است .

سال 1985 سازمان ملل را چهل ساله کرد.اما این سازمان در برپایی جشن چهل سالگی خود چه دستاورد

انسانی را توانست به رخ مردم جهان بکشد.هیچ! اینک سازمان ملل با کوله باری از تجربه های دیرین خود هنوز چماقی است که به وسیله ی امپریالیست ها بر سر ملت های بپا خواسته فرود می آید و ملل جهان از این سازمان عقیم هیچ حرکتی جز مسخ ارزش های والای انسانی انتظار ندارند.

مقاله ی زیر نقدی است بر قطعنامه حقوق بشر سازمان ملل علیه ایران و نیز اثبات این مدعا که محتوای این نهاد

به ظاهر مردمی توسط امپریالیسم جهانی مسخ شده است و اینکه ملل به پا خواسته جهان همواره باید چماق

سازمان ملل و حقوق بشر را از یاد نبرد .

چرا مدافعان واقعی حقوق بشر محکوم به نقض آن می شوند ؟

مدت زیادی نمی گذرد که آژانس های خبری و به عبارت دیگر خبر گزاری های به اصطلاح مستقل  و در عین حال وابسته  به امپریالیسم، خبری را منتشر و پخش نمودند که موجب تأسف تأثر آزادی خواهان  و اندیشمندان بشر دوست گردید .آن خبر متقربه و قابل پیش بینی ، ولی در عین حال تأسف انگیز صدور قطعنامه ای از سوی سازمان ملل مبنی بر اتهام نقض حقوق بشر توسط ایران بود، و بدین ترتیب سازمان کذایی برای چندمین بار ماهیت پلید و ضد مردمی خویش را به مردم در بند و ستم کشیده نشان داده  و دشمنی

دیرینه خویش را نسبت به انقلاب اسلامی ایران ابراز داشت و با وقاحت و بی شرمی تمام ایران را ناقض حقوق بشر و استکبار جهانی و قدرتهای بزرگ را حامیان حقوق بشر معرفی کرده است .اینک ضروری به نظر می رسد برای رو شن شدن اذهان و افکار همگان ، برخی از مسایل مربوط  به سازمان ملل و کمیسیون

حقوق بشر ،مقدمه و مواد سی گانه آن و عملکرد این کمیسیون را مورد بررسی و تحلیل و تفسیر قرار دهیم.

کمیسیون حقوق بشر کلیه تصمیمات خویش را بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر که شامل یک مقدمه و دارای 30ماده می باشد اتخاذ می کند .این اعلامیه که در سال 1948به اتفاق کلیه آراء به تصویب مجمع سازمان ملل رسیده است ،متضمن و دارای نظریه و اندیشه های فلاسفه بزرگ  و شهیر گذشته و اعلامیه استقلال آمریکا  و نیز مقدمه قانون اساسی کشور فرانسه می باشد. این اعلامیه خاطر نشان می سازد که همه افراد بشر بدون استثناء در برابر قانون مساوی خواهند بود و حق حاکمیت از آن مردم بوده و حقوق افراد در

زمینه های آزادی حاکمیت و امنیت غیر قابل تغییر است .به همین منظور مقدمه اعلامیه مذکور از تمام کشور های عضو آن سازمان در خواست کرده است تا متن کامل این اعلامیه را به زبان های آن کشور ها ترجمه  نمایند و در مدارس کتب درسی آمیخته  و ضمیمه گردد و همگان از این اعلامیه آگاهی یابند.

مجمع عمومی ، این اعلامیه جهانی را آرمان مشترکی برای همه مردم و کلیه ملل اعلام می کند تا جمیع افراد،

مواد مندرج در این اعلامیه مد نظر داشته و محافظت نمایند ، که بوسیله تعلیم و تربیت ، احترام این حقوق و آزادی ها توسعه یابد و به تدریج تدابیر ملی و بین المللی شناسایی و اجرای جهانی آنها چه در میان خود ملل عضو، و چه در میان مردم کشور هایی که در قلمرو آنها می باشند تأمین گردد(1).

اینک می پردازیم به بررسی عبارات فوق که در مقدمه ی اعلامیه حقوق بشر آمده است، که در واقع گروهی از حقوق دانان ، آنرا نگاشته و منتشر کرده اند – به نظر می زسد که این جملات و مفاهیم از درون و اعماق

فطرت های بیدار و احساسات بشر دوستانه ناشی شده باشد، وشاید اینها خواستار آرامش و آسایش عموم مردم

بوده و هرج ومرج ستمگری و سلطه جویی و نیز ایجاد عوامل اختناق را خلاف آرمان انسان می پنداشتند- که

عبارت فوق حاکی این مضمون است ، ولی اکنون برای مقدمه و اعلامیه مذکور جز آن که در اذهان و افکار گنجانیده شود و یا در مدارس و مراکز آموزشی مورد تدریس قرار گیرد ، نمی توان ارزش عملی قائل شد.چرا که محتوای این اعلامیه این واقعیت را تصریح کرده است. برای مثال اکنون تمام مؤسسات سازمان ملل و قوای اجرا یی آن در کشور ها بزرگ و سلطه گر یعنی کشور های امپریالیست قرار دارد .علاوه بر این خط مشی این سازمان نیز از سوی آنان (امپریالیست ها) تعیین و مشخص می شود و مواضعی که این سازمان عریض و طویل جهانی اتخاذ می نماید الگو و روش کار آن را ابر قدرت های جهانی و حامیان و مداحان آنان

ترسیم می کنند ، آیا این اعمال و ده ها جنایت دیگر با مقدمه مذکور منافات ندارند؟ آیا این وارونه جلوه دادن حقوق بشر نیست و آیا اعمال خود سرانه و چپاول گرانه آمریکا و فرانسه حیثیت و آبروی جهانی اعلامیه استقلال آمریکا و قانون اساسی سال 1970 فرانسه را تهدید و لکه دار نمی کند؟ باید با صراحت یاد آور شویم که سردمداران ورهبران نظام ستمگر آمریکا و فرانسه تمام موضوعات مندرجه درمقدمه این اعلامیه را به باد فراموشی سپرده  و هرگز حقوق بشر برای آنان معنی و مفهومی ندارد. زیرا که آنان به منافع خویش

می اندیشند، بنابراین هیچگونه رابطه ای بین آنان و انسان تحت ظلم متصور نیست و خداوند بزرگ در کتاب عظیم خویش ضمن دعوت مستضعفین به مبارزه علیه شیاطین و مستکبرین عدم ارتباط شیاطین و عداوت همیشگی آنان با انسان ها را خاطر نشان فرموده است.

در بخش پایانی این مقدمه کلیه کشور های عضو و غیر عضو موظف به عمل و اجرای این مفاهیم شده اند ، تا بدین وسیله احترام و ارزشی برای آن اعلامیه و مقدمه آن بدست آید .

مفهوم عبارت فوق مبنی بر اینکه کلیه کشور ها موظف به عمل و اجرای اعلامیه مذکور هستند، استثنائی را می توان برداشت نمود ، که همان حق ( وتو ) و مخالفت با قطعنامه مصوبه از سوی شورای امنیت می باشد.

کشورهائی که دارای این حق هستند عبارتند از :انگلستان- آمریکا- شوروی – چین – فرانسه – در همین رابطه می توان گفت ماده ی 27 منشور ملل حاکمیت جهان را به قدرت های بزرگ و سلطه گر محول کرده است. بنابراین هیچ گونه آرزو و امیدی برای اجرای قسط و عدالت و نیز مساوات نمی توان داشت . کلیه انسان های بیدار که از اندیشه آزاد برخوردارند، مطمئن و معتقدند که برای یکبار هم این مفاهیم و عبارات به مرحله اجرا در نیامده است . اگر نمونه ای از عملی شدن آن را بتوان یافت باید یقین داشت که در جهت منافع خود و یا برای سر پوش گذاردن بر جنایات شان بوده است . بنابراین تعلیمات و آموزش ها و قوانین تدوین شده از سوی قدرت های بزرگ نه تنها بستر آسایش و رفاه عمومی برای مردم مستضعف نمی گستراند،بلکه دامی برای به بند کشیدن ملل ضعیف است. دلیل این سخن روشن است،  زیرا در پیکر آموزش یافته گان و فارغ التحصیلان غرب که حاکمیت مردم را پذیرفته اند ، آثار تعهد را نمی توان یافت؛ حتی می توان گفت:

آموزگاران و اساتید آن مراکز در هنگام آموزش این متن ،منافع خویش را مد نظر دارند .به عنوان نمونه می توان از یونسکو که یکی از شعب مخصوص سازمان ملل متحد است نام برد .این سازمان درسال 1946تاسیس شد، تا از توسعه فرهنگی کشور ها حمایت نموده و عدالت و قانون را که مورد تأیید منشور ملل متحد است به مرحله ی اجرا بگذارد. (2)

این موسسه هنگامی که تلاش خود را در سال های اخیر به رهبری یک مسلمان آغاز نمود و بر اساس تعهد درونی خویش از افکار و اندیشه های انسانی بهره جست  واز الهام ها و رهنمودهای شیطانی شرق وغرب سرباز زدند ،مورد نفرت و انزجار آنان قرار گرفت .حتی رهبران بلند پایه ی آمریکا اعلام کردند.اگر این سازمان خط مشی خویش را تغییر ندهد، ما کمکهای اقتصادی مان را به آن موسسه فرهنگی قطع خواهیم نمود ، بنابراین می توان نتیجه گرفت که اینها در جهت منافع خویش تلاش کرده و آشوب بپا می کنند .انسان های تشنه عدالت و آزادی و خواهان قوانین عادلانه باید به سراغ نظام الهی روی آورند و ایران را می توان به عنوان مصداق این امر که در این جهت گام بر می دارد نام برد.دربخشی از اصل یازدهم و یکصد و پنجاه

و چهارم قانون اساسی آمده است :همه ی مسلمانان ، یک امت اند .دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پی گیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد ، جمهوری اسلامی ایران با خودداری از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت های دیگر ، از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین ، در هر نقطه از جهان حمایت می کند (3).

هم اینک گامهایمان را فراتر نهاده ،و از مقدمه پر فیض این اعلامیه گذشته و به بررسی اصول مهم آن می پردازیم، تا شاید بتوانیم چهره ی کریه استکبار و استعمار جهانی به سر کرد گی آمریکا را برای همگان واضح و روشن سازیم.

در ماده سه اعلامیه حقوق بشر آمده است: هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد- اصولا این گونه تصور می شود که این ماده در ارتباط با گروه خاصی است. شاید سرد مداران کاخ سفید و کرملین نگاهشان به این ماده نیفتاده و یا برای آنان این ماده ترجمه نشده و یا در اماکن آموزشی ،آن را فرا نگرفته اند و معتقدند که باید آزادی و آسایش انسانها سلب وروز روشن آنان به شب تار تبدیل گردد.

یا اینکه سرد مداران کفر جهانی و مجریان حقوق بشر آزادی افراد را مورد سوء استفاده قرار داده اند .و از هر کسی که غلام حلقه به گوش آنان باشد و بی درنگ فرامین آنان را همچون مبارک ، حسین اردنی و مارکوس به مرحله اجرا در آورند ، حمایت می شود .

بجاست که اشاره ای به عملکرد جنایت پیشه گان نام برده کنیم و ارمغانی که آنان از جانب مجریان حقوق بشر برای مردم شان آورده اند را بازگو نماییم. طبق نوشته ی مقاله ای که اخیراً در یکی از نشریات (کالیفر نیا ) آمریکا به چاپ رسیده است ، مارکوس و همسر وی و چند تن از وابستگان به آنها میلیون ها دلار املاک در ایالت متحده آمریکا خریداری کرده اند . این نشان دهنده این واقعیت است که مارکوس سرنوشتی جز سرنوشت شاه ایران پیش رو ندارد ئ آینده ی خود را پیش بینی می کند .مارکوس که در سال 1965 به ریاست جمهوری فیلیپین رسید، امروز با خود کامگی حکومت میکند و تنها نوآوری هایی که وی از غرب و حامیان حقوق بشر به ارمغان آورده است ، شیوه جدید سرکوب مردم و پایمال کردن حقوق آنها بوده است(4).

ماده 5 (پنج) این اعلامیه فقط و فقط تدوین گردیده !! و تنها برای جلب افکار عمومی مردم و دلگرم نمودن آنان استفاده می شود و در واقع عکس این ماده بهترین حربه برای سر کوب مخالفان آنان محسوب می شود . متن ماده فوق الذکر چنین است : هیچکس را نمی توان شکنجه یا مجازات کرد یا با او رفتاری کرد که ظالمانه یا بر خلاف انسانیت و شئون شرف انسانی باشد.

جای تعجب و شگفت است کسانی خود را مدافع و مجری حقوق مردم می دانند ، که دست و پای آنها آغشته به خون هزاران زن و مرد و کودک و خردسال است و همچنان اندیشه ی مسموم خویش را برای کشتار و خونریزی و ترسیم نقشه های جنایات بیشتر بکار می گیرند و با ساختن پایگاه های گوناگون در اقصی نقاط جهان جنگ وآشوب به پا کرده تا بدین وسیله اختناق و خفقان را در گیتی برای رسیدن به منافع بیشتر، حاکم نمایند ، بنابراین می توان گفت ، بنابه اعتقاد مجریان حقوق بشر در کاخ سفید و کرملین ، به خاک و خون کشیدن مردم افغانستان و با توپ و تانک حمله نمودن به اردوگاه های فلسطینی ها، شکنجه و مجازات ظالمانه محسوب نمی شود .

در ماده 14 ، تبصره یک این اعلامیه آمده است، هر کسی حق دارد در برابر تعقیب ، شکنجه و آزار پناه گاهی جستجو کند . قدرت های بزرگ برای سر پوش گذاردن بر جنایات خویش حکم اعدام را لغو نموده و مرگ تدریجی که همان شکنجه است را پذیرفته اند، تا بدین سبب رئوف و مهربان و مجری حقوق بشر محسوب شوند. اکنون که کاخ نشینان کرملین از مبارزات سر سختانه دلیران مسلمان افغانی به تنگ آمده اند ، نه راه خروج برای ارتش سرخ میسر است، نه ماندن زیرا در هر دو صورت شکست برای ارتش مضمحل سرخ، محسوب می شود – حال ناگزیر به خانه ها و مزارع و مردم بی گناه هجوم می برد . تلفات فراوان شوروی موجب گردید تا مقامات این کشور به تکاپو و جستجو بپردازند و راه حلی برای خروج بیابند .

« راجیو گاندی » می گوید ، شوروی مایل است افغانستان را ترک کند و خبر گزاری فرانسه از (توکیو) گزارش می دهد ،گاندی در توکیو گفت ، شوروی مایل است نیروهای خود را از افغانستان خارج کند و کنفرانس (ژنو) ممکن است زمینه ی مساعدی برای حل مسأله افغانستان بوجود بیاورد – وی اظهار عقیده نمود، شوروی و آمریکا هر دو خواهان حل مسأله ی افغانستان هستند(5).

چرا شوروی به هنگام تجاوز به خاک افغانستان فکری برای بازگشت خویش نکرد ؟ به نظر می رسد ،شوروی و آمریکا در هر کشوری که مداخله کردند از ماده (21) تبصره (3) الهام گرفته اند ، زیرا در بخشی از آن آمده است ،اساس و منشاء قدرت ، حکومت ارادی مردم است ، این اراده باید از طریق برگزاری انتخاباتی ابراز شود . انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد. این دو ابر قدرت در تلاش اند که برای عده ای آزادانه (!) انتخابات عمومی برپا کنند ! تا به نفع آنان گام برداشته و به راحتی بقیه مردم را سرکوب کرده و حقوق بشر را اجرا نمایند. آیا ریگان از اوضاع داخلی آمریکا باخبر نیست ، که چه جنایتی به سیاه پوستان زجر کشیده تحمیل می شود ؟ آیا وی از آفریقای جنوبی اطلاعی ندارد ؟ آیا نفی «آپارتاید» و تبعیض نژادی را در اعلامیه ای که وی خویش را مجری آن می داند مطالعه نکرده است ؟ پر واضح است که مساوات و عدالت در قاموس آنان مفاهیم خویش را از دست داده است. هنگامی که دشمنان انقلاب اسلامی ایران دریافتند که این کشور به هیچ یک از دو بلوک گرایش ندارد ، توطئه ای وسیع علیه رهبران برجسته این انقلاب را آغاز کردند . تا بدین وسیله از حرکت سیل آسای انقلاب اسلامی جلوگیری کرده و آن را از مسیرش منحرف کنند . صدور قطعنامه از سوی سازمان ملل مبنی بر نقض حقوق بشر در ایران آن هم به درخواست فراریان ایرانی و سیاستمداران ورشکسته نه تنها برای سازمان ملل و مجریان حقوق بشر نتیجه بخش نیست ، بلکه سندی است که می تواند اعتبار آن سازمان و مجریان حیوان صفت حقوق بشر را اثبات نماید .

ریشه های این توطئه در حالی انعقاد یافت که کاروان راهیان کربلا از استان های گوناگون کشور رهسپار جبهه های نبرد بوده و بانگ تکبیرشان ، ندای سرنگونی کاخ های ستمگرانه آنان را در آینده نزدیک نوید می دهد . نکته ای که باید در این جا خاطر نشان ساخت ، این است که سازمان ملل ارزش و توان اجرائی لازم را ندارد !! چرا جنایت ریگان آمریکایی در السالوادور، آفریقای جنوبی ، فلسطین اشغالی ، لبنان و چندین کشور محروم دیگر و همچنین اشغال افغانستان بدست جنایت پیشگان شرق را محکوم نمی کند ؟ ولی به درخواست چند انسان فراری و منحرف که جز قتل و جنایت چیزی از خود در اوراق تاریخ بر جای نگذاشته اند ، قطعنامه صدور نموده و حکومت ایران را متهم به نقض حقوق بشر می نماید . آیا سازمان ملل و شورای امنیت و دیگر سازمان های وابسته به آن جنایات این فراریان از وطن را فراموش کرده اند ؟!  اطفال معصوم چرا در آغوش مادرانشان در اتوبوس ها به خاکستر تبدیل می شدند ؟ چرا حافظان حقوق بشر برای یکبار جنگ صدام علیه ایران را محکوم نمی نمایند ؟

همانطور که قبلا"یاداور شدیم ، طبق ماده (27) منشور ملل متحد قدرت های بزرگ مجازند عبارت اعلامیه را که سخن از حقوق و آزادی در آن یافت می شود را بلعیده و هم اموال و ذخائر محرومان را ، اکنون ملل مستضعف جهان سوم باید به این مساله واقف باشند که متوسل شدن به مبانی حقوق بشر حنایی است بی رنگ و هرگز ثمر بخش نخواهد بود.

پاورقی ها

(1)       ـ مأخذ : فرهنگ سیاسی نمونه ، اثر دکتر محمد مهدی پور کریم

(2)       ـ همان مأخذ ـ

(3)      ـ قانون اساسی اصل « یازده » و اصل « صد و پنجاه و چهار »

(4)      ـ روزنامه اطلاعات شماره  17759

(5)      ـ روزنامه اطلاعات شماره 17751

سید محمد حسین دریاباری

چاپ شده در روزنامه اطلاعات مورخ شنبه اول بهمن 1364

خداشناسی از راه استدلال

بسم الله الرحمن الرحیم

درس سیزدهم

خداشناسی از راه استدلال

در درس های یازدهم و دوازدهم گفته شد که دو راه برای خداشناسی وجود دارد . راه نخست برای خداشناسی "راه فطرت " است . فطرت نیرویی بیدار گر است که در همه انسان ها به ودیعه گذارده شده است . این راه تنها می تواند به افراد بیداری و روشنایی ببخشد تا در جستجوی خدا باشند و قابل انتقال به دیگران نیست زیرا آنچه که به دیگران انتقال داده می شود پیام فطرت است که با فطرت تفاوت دارد و نیز فطرت مانند غریزه و عادات نیست که از بین برود بلکه همواره با انسان تا پایان زندگی باقی است . راه دیگر برای خداشناسی " راه استدلال " با گفت وگو و مباحثه قابل انتقال به دیگران است زیرا این راه با یک سلسله علوم و یافته های علمی شکل می گیرد . بدین معنی که استدلال با تجزیه و تحلیل یافته های علمی از سوی عقل صورت می پذیرد و با شیوه های گوناگون قابل انتقال به دیگران است . این راه ، راه همگانی برای شناخت خدا است . بنابراین در درس حاضر برای وحدت و یگانگی خداوند از راه استدلال بحث و گفت وگو بمیان می آید . انسان موجودی است که همواره تلاش می کند واقعیت را بیابد انسان از کودکی در جستجوی واقعیت ها است پستان مادر برای او به عنوان یک واقعیت به حساب می آید که ساعتی پس از تولد به تکاپو برای آن می پردازد . واقعیت  هایی که انسان از راه حواس خود یعنی بینایی ، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه درک می نماید مجموع یافته های آن ها جهان نامیده می شود . این جهان که خود واقعیتی بزرگ است خصوصیات و ویژگی زیادی را در بر دارد که آن را محدود و متناهی می نماید زیرا آنچه که با حواس بدست می آید محدود و متناهی است . انسان می کوشد به مبدأ و واقعیتی دست یازد که نامحدود ، نامتناهی و بی نهایت باشد . زیرا همانطور که در درس های پیشین یاد آوری گردید "فطرت " به عنوان نیروی محرک ، انسان را به سمت قدرتی بزرگ که بالاترین قدرت ها است به پیش می راند لذا انسان هم با ابزار حسن و عقل به سوی خواسته های خویش راه می پیماید .

                                  خداوند کمال مطلق و مبدأ هستی

تمام موجودات عالم چه کوچک چه بزرگ همه واقعیاتی هستند که با حواس درک می شوند و انسان با تمام توان در آن به مطالعه و تحقیق پرداخته است . مطالعه و پژو.هش انسان که مبتنی بر عقل ، حس و تجزیه بوده نشان داده است که موجودات جهان اموری را دارا هستند که آن را محدود و مناهی ساخته است . همین امر او را به سراغ واقعیتی رهنمون ساخت که کمال مطلق و آفریننده هستی است . امور یاد شده به شرح زیر است .

1- محدودیت : موجودات محسوس از کوچکترین آن مانند " اتم " و بزرگترین آن همچون "ستاره" محدود به زمان و مکان هستند . یعنی هر یک از آنها یک قطعه زمان و مکان را بخود اختصاص داده و در آنجا هستند . بدین معنی که امور مزبورر در خارج از آن قطعه مکان و فاصله زمانی وجود ندارند بعضی از موجودات زمان و مکان بیشتری را اشغال می کنند و جمعی دیگر کمتر و بالاخره همه از نظر زمانی و مکانی عمر محدودی خواهند داشت .

2- تغییر : موجودات عالم از بزرگ تا کوچک همه متغییر و ناپایدار هستند هیچ موجود محسوس این عالم یکسان و یکنواخت باقی نمی ماند یا در حال رشد است یا در حال فرسودگی این خاصیت یعنی تغییر و تحول شامل عموم موجودات این جهان است حتی انسان که سلو ل های بدن او در حال تغییر است مهمتر از سلول های بدن سلول های مغزی انسان است که اعتقاد اندیشمندان بر این است سلول های مغزی او هر هفت سال یکبار بکلی عوض می شود .

3- وابستگی : موجودات عالم همگی بنوعی وابسته و مشروط به دیگران هستند . بدین معنی که هر یک از موجودات وابسته به یک یا چند موجود دیگرند بطوریکه اگر آن موجود نباشد این هم نخواهد بود . در میان موجودات محسوس موجودی بدون شرط و وابسته وجود ندارد بلکه همه مفید و مشروط هستند . مثال برای اینها فراوان است اما بدلیل روشن بودن قضایا از ذکر مثال خودداری می شود .

4- نیازمندی : موجوداتی که انسان مشاهده می کند بدلیل وابستگی و مشروط بودن نیازمند می باشند . مضافا بر این نیاز آنها هم به شرائط بیشماری است که احتیاج و نیازمندی آنها را بصورت زنجیر در آورده و به هم پیوند داده است . هر یک از شرایط به نوبه خود به یک سلسله شرایط دیگر محتاجند بنابراین موجودات گیتی را فقر و احتیاج فرا گرفته است .

5- نسبیت : محسوسات چه از نظر اصل هستی و چه از نظر کمالات هستی موجوداتی نسبی می باشند . بدین معنی که اگر موجودات جهان به بزرگی توانایی ، زیبایی ، سابقه و حتی هستی توصیف می شوند نسبی و در مقایسه با اشیاء دیگر است بعنوان مثال وقتی که گفته می شود خورشید بزرگ است یعنی نسبت به زمین و ستارگان که در منظومه خورشیدی هستند بزرگ است بنابراین همه خوبیها و زشتیها که در عالم سنجیده می شود در مقایسه با این و آن است . نیروی عقل و اندیشه بر خلاف حواس انسان تنها به ظواهر قناعت نمی کند و شعاع دید خود را تا درون هستی نفوذ می دهد و حکم می کند که هستی نمی تواند به امور محسوس منحصر باشد بلکه می رود تا حقیقت نامحدود و بی نیاز که تکیه گاه همه هستی ها است را بیابد . خدای سبحان خود را در قرآن کریم قیوم ، غنی و صمد یاد می کند تا به انسان ها بفهماند که نگه دارنده ی موجودات محدود او است و نیز در قرآن مجید همه موجودات به " آیات " و نشانه های خداوند تعبیر گشته اند . بزودی خواهد آمد که یکی از راه های خداشناسی تامل و تفکر در " نشانه های " خداوند است . با بیان بالا روشن گردید که خداوند را نمی توان به هیچ یک از اشیاء تشبیه نمود . زیرا همه عالم و هر چه که در آن است از نقص و نیازمندی برخوردارند و تنها خداوند سبحان است که کمال مطلق و پدید آورنده همه هستی ها است .

                                

                     شناخت خدا از راه نشانه های او

تا اینجا روشن شد که موجودات عالم خصوصیاتی دارند که انها را محدود و نیازمند می نمایند این خصوصیات مخصوص موجودات است و هرگز برای پروردگار قابل تصور نخواهد بود . بنابراین تمام موجودات اعم از حیوانات نباتات ،جمادات و اجسام همگی از نشانه های آفریدگار بزرگ به حساب می آیند . جمعی از متفکران مطالعه و تحقیق در " آیات " و نشانه های خدا را یکی از راههای خداشناسی می دانند . آنان عقیده دارند کسانی را که از طریق نشانه ها و آیات او پی به عظمت و قدرت خداوند ببرند و از این استدلال بهره جویند نیازی به براهین فلسفی و کلامی ندارند . هنگامی که انسان در زمین ،آسمان و وجود خویش می نگرد نشان های فراوانی می یابد که هر کدام می تواند عقربه دل را به سوی مرکز هستی هدایت کند . زیرا خود انسان موجود بزرگی است که تا کنون ناشناخته باقی مانده است . حضرت علی (ع) درباره عظمت انسان در شعری که به ایشان منسوب است می فرماید :

              اتزعم انک جرم صغیر              وفیک انطوی  عالم  الاکبر

انسان نباید خود را کوچک تصورکند  زیرا در انسان جهان بزرگی برای مطالعه و پژوهش جاسازی شده است

                            مفاهیم و معانی وحدت

بدون شک واژه یگانگی و وحدت مفهومی وسیع و عمیقی دارد که مهمترین آن بشرح زیر است .

نخست وحدت عددی : وحدت "عددی" که آن را "واحد" یعنی "یک" می گویند بعد از صفر است و شمارش بر مبنای این عدد آغاز می گردد .

دوم وحدت کلی : این وحدت از افراد و مصادیق معینی بدست می آید . مانند وحدت انسانی در همه افراد و اصناف بدین معنی که همه ی افراد انسان از هر نژاد و طبقه ای که باشند در یک اصل کلی یعنی انسانیت وحدت دارند . وحدت حیوانی در همه ی جانداران . وحدت نباتی در همه ی نباتات و بالاخره وحدت جسمانی در همه اجسام . همه این امور در یک اصل کلی حیوان ، و جسم بودن وحدت دارند .

سوم وحدت به معنای بی نظیر بودن: در نوع یا جسم یا ارزش بدین معنی است . که کالایی که در پیش روی شما قرار دارد بی نظیر است از نظر جسم یا ارزش ولی ممکن است مرتبه ای پایین تر باشد اما جنس و ارزش آن به کالای بی نظیر نمی رسد .

چهارم وحدت در قانون : قانون واحدی در اشیاء مختلف و یا انسانها حکومت می کند در این صورت آن اشیاءیا انسانها دارای وحدتی هستند که از وحدت قانون ،حاکم گشته است .

پنجم وحدت به مفهوم واحدی است: که نه مثل دارد ونه ضدی و نه محدودیتی که قابل اشاره حسی یا عقلی باشد زیرا در غیر این صورت معین و مشخص خواهد بود .

واحد به این معنی منحصرد ر وجود پاک خداوند است .درک  و دریافت این واحد و گرایش به آن توحید نامیده می شود .هر موجودی که در مقابل او قرار گیرد چه به عنوان شریک و چه به عنوان مثل و ضد و یا به هر عنوان مستقل دیگری لازمه اش محدودیت خداوند است .در صورتی که خداوند موجودی بی  نهایت بشمار می رود . بنا بر این با بیان فوق واضح گردید که اگر گفته می شود خداوند بی همتا و یگانه است منظور و مقصود معنی پنجم این بخش است و هر دلیل دیگری که برای یگانگی خدای سبحان ارائه می گردد نیز می خواهد همان مفهوم را اثبات کند.

                         خداوند یگانه و بی همتا است

اکنون که معنی وحدت روشن گردید و آشکار شد که کدام یک از آن پنج معنی مربوط به خداوند است حال وقت آن است که برای یگانگی و بی همتایی او استدلال عقلی و احیانا نقلی که مؤید عقل است بعمل آید . نویسنده کتاب "الهیات و معارف اسلامی " چهار دلیل برای یگانگی خداوند ارائه کرده است . کتاب مزبور برای اثبات حرفهای خود مثالهای فراوانی آورده که متن آن را طولانی ساخت در این بخش به چکیده چهار دلیل اشاره می شود .

دلیل نخست : هر گاه فرض شود که برای خدا همتا و نظیری وجود دارد لازمه این فرض آن است که خدا و همتای او از دو جزء ترکیب یافته باشند و ترکیب شدن از دو جزء احتیاج و نیاز را به همراه خواهد داشت . این نکته در مبحث " خداوند کمال مطلق و مبداء هستی " اثبات گردید که احتیاج و نیاز در موجودات محدود دیده می شود و با خداوندگار سازگار نیست . اصولا دو گانه بودن لازمه اش این است که هر یک از آن دو در یک جهت یا جهاتی با هم مشترک و در جهت یا جهات دیگر با هم اختلاف داشته باشند و به عبارت دیگر اگر دو گانگی دو موجود درست باشد باید هم از جهاتی شبیه و هم از جهاتی متمایز از هم باشند وگرنه دو گانگی آن دو بی حقیقت خواهد بود و یکی بیشتر نخواهد بود . نتیجه استدلال این خواهد شد که اگر خدا مرکب از دو جزء باشد به اجزاء خود نیازمند خواهد بود . یعنی هستی او بستگی به آن جزء یا اجزاء خواهد داشت در حالیکه خداوند از هر گونه نیاز و احتیاج منزه است .

دلیل دوم : هماهنگی و پیوستگی اجزاء به هر انسانی می نمایاند که خدا یکتا است و همتایی ندارد . انسان به هر جا می نگرد آثار وحدت و نظام واحد در پیشاپیش چشمانش مجسم می شود . بدون تردید اگر مبداء آفرینش یکی نبود و دو قدرت بر جهان حکومت می کرد وضع جهان آفرینش به نوعی دیگر بود .

امام صادق (ع) با اشاره به همین دلیل می فرماید : ( لما راینا الخلق منتظما و الفلک جاریا و اختلاف اللیل و النهار و الشمس والقمر دل صحة الامر والتدبیر وائتلاف الامر علی ان المدبر واحد ) یعنی منظم بودن جهان آفرینش وپشت سرهم بودن روزوشب وحرکت منظم خورشیدوماه مارابه این موضوع میرساندکه مدبرجهان  یکی است و یک قدرت بر آن حکومت می کند .

دلیل سوم : محاسبات دقیق و ظریف فلسفی اثبات می کند که متعدد بودن آفریدگار موجب فساد و اختلال در دستگاه آفرینش است . در قرآن مجید نیز به این برهان اشاره شده است . هر گاه بر جهان و آنچه در آن است دو آفریننده حکومت کند وضع آنها برای انسان دو صورت فرض و تصور می شود .

1- دو آفریدگار شبیه و همانند یکدیگر

2- دو خدای ضد و مخالف یکدیگر

فرض و تصور نخست که دو خدا مانند هم باشند لازمه اش این است که خدا مرکب از دو جزء باشد . یک جزء مشترک که هر دو دارند و یک جزء غیر مشترک و همانطور که در بحثهای گذشته گفته شد ترکیب همواره با احتیاج همراه است و احتیاج هم با خدا بودن سازگار نیست .

اما فرض دوم یعنی اینکه دو خدا ضد و مخالف هم باشند و هیچ شباهتی با هم نداشته باشند ناگفته پیدا است . که افعال و آثار دو موجود مباین مانند ذات آنها مخالف و مابین است زیرا تصور این نکته دشوار است که دو موجود مخالف که کوچکترین نقطه اشتراک ندارند از نظر افعال و آثار یکسان و یکنواخت عمل کنند . قرآن درباره دو خدای متباین می فرماید : (لو کان فیهما الهة الا الله لفسد تا ) یعنی اگر در جهان خدایانی غیر از خدای واحد بود جهان را فساد و تباهی فرا می گرفت .

دلیل چهارم : دانشمندان برای یگانگی خدا برهانی اقامه کردند که اساس و پایه آن را امیر مومنان علی (ع) در نامه ای که به فرزندش امام حسن (ع) نوشت پی ریزی کرده است . این دلیل کاملا ابتکاری است و از سوی امام ارائه شده است .

امام می فرماید : ( و اعلم یا بنی انه لو کان لربک شریک لا تتک رسله و لرایت آثار ملکه و سلطانه و لعرفت افعاله وصفاته ولکنه اله واحد کما وصف نفسه لایضاده فی ملکه احدو انه خالق کل شی ) بدان ای فرزند اگر برای پروردگار تو شریکی می بود پیامبرانی از طرف او می آمدند و آثار قدرت و سلطنت او را می دیدی و افعال و صفات او را می شناختی ولی او یگانه است همانطور خود را توصیف کرده است .

جهان از آن اوست و معارضی ندارد و آفریننده همه چیز است . نحوه استدلال به شرح زیر است .

اول اینکه اگر برای خدا شریکی بود آثار قدرت او در جهان باید نمایان می گردید و افعال و صفات او برای انسان آشکار می گشت و انسان دو نقشه و تدبیر در جهان می یافت .

دوم اینکه اگر خدای دیگری در جهان بود باید برای هدایت بندگان خود پیامبرانی اعزام می نمود در صورتی که هیچ پیامبری از سوی چنین خدایی اعزام نشده است . پس بنابراین خدا یگانه است و از خدای دوم خبر و اثری نیست .

                               نقدی بر دلیل چهارم

تا کنون خوانندگان با چهار دلیل آشنا شدند که برای اثبات یگانگی و بی همتایی او ارائه گردید . دلیل دوم که عبارت بود از " هماهنگی و پیوستگی اجزاء عالم " علاوه بر کتابی که از آن نام برده شد در کتاب " طرحی نو در تدریس عقاید اسلامی " و " معارف اسلامی " و بالاخره در چند کتاب دیگر نیز آمده است . در واقع می توان گفت : دلیل دوم دلیل رایجی است که همه آن را بیان می کنند . احادیث و روایات اسلامی نیز آن را مورد تأیید قرار داده اند . دلیل نخست هم با بیان مختلف در کتابهای گوناگون عنوان شده است . اما این دلیل هم صرفا عقلی است .

اما دلیل سوم اصلی عقلی محسوب می شود که در فلسفه از آن به برهان "تمانع" یاد می کنند . زیرا بر اساس این قانون عقلی ، باید علت عالم ، هم واحد و یکتا باشد چرا که فلاسفه معتقدند که هر معلولی دو علت تامه نمی خواهد . فیلسوفان آیه مذکور در دلیل سوم را با برهان یاد شده تطبیق نموده اند . قانون عقلی فلاسفه را نیز شرع پذیرفته و می گوید وجود دو خدا در جهان مایه فساد و تباهی است . و اما دلیل چهارم : این دلیل تنها در کتاب " الهیات و معارف اسلامی " آمده است دیگر کتابها در باره آن چیزی ننوشته اند . مؤلف کتاب مذکور می گوید : دلیل چهارم کاملا ابتکاری است . تردیدی وجود ندارد که بیان و تفسیر امام علی (ع) درباره آیه 22 سوره انبیاء کاملا نوو ابتکاری است . بیان نورانی امیر المومنین (ع) ارسال انبیاء برای هدایت مردم ، وضع مقررات و تکالیف برای بشر و نمایاندن قدرت و سلطنت را از آن خداوند بر می شمارد هنگامی که امور یاد شده از یک خدا بوده باشد پس معلوم می گردد خدا یکی است و شریکی ندارد . در واقع امام (ع) تبعات و پی آمد دو خدا بودن را بیان می کند . گروهی از محققان عقیده دارند که آنچه که آن را کتاب مزبور دلیل چهارم و ابتکاری تلقی کرده در واقع تفسیر بسیار روشن و بلیغ امام علی (ع) از آیه ای است که در دلیل سوم آمده است زیرا امام (ع) قرآن ناطق است در واقع با آن عبارات شیوا آیه 22 سوره انبیاء را تفسیر و تشریح کرده است . و مثالی برای روشن شدن مطلب ارائه کرده که تا کنون کسی بدان مبادرت نورزید . با این توضیح پیدا است که برداشت مولف کتاب مذکور از تامل برخوردار نبوده و با واقعیت فاصله زیادی دارد .

   منابع

1- سوره انبیاء آیه 22

2- نهج البلاغه نامه 31

3- توحید صدوق چاپ جدید ص 244

4- ترجمه و تفسیر نهج البلاغه جلد دوم ناشر دفتر نشر فرهنگ اسلامی تالیف محمد تقی جعفری

سید محمد حسین دریاباری

خداشناسی

بسم الله الرحمن الرحیم

خداشناسی

درس دهم

    تا اینجا نه درس از نظر شما گذشت که همگی بعنوان مقدمه و پیشگفتار برای موضوعات و مطالبی است که از اکنون مطرح می شود . همانطوریکه در درسهای  گذشته بیان گردید بسیاری از مطالب و موضوعات مطرح شده بنحوی با مباحث اصول عقاید ارتباط و پیوستگی تنگاتنگ دارد آن مقدار از مطالب و مباحثی که ممکن است چندان ارتباط و همگونی با اصول عقاید نداشته باشد بدون شک طرح و بیان آنها برای خوانندگان خالی از فایده نبوده است . در این درس گوشه هایی از مطالب مربوط به خداشناسی و فهرست موضوعات آن و همچنین نحوه ی شکل گیری بحثهای آینده بیان می شود . دیگر اینکه در درس حاضر معلوم می گردد که روش و اسلوب بحث خداشناسی چگونه و بر چه اساسی طرح ریزی می شود . بحث و گفتگو درباره ی خداشناسی و تدریس اصول عقاید شباهت زیادی به تفسیر قرآن دارد . چرا که قرآن دریایی از علوم و معارف است که بشر نمی تواند به همه ی آن دست یازد مگر آن مقداری که ظرفیت و تلاش او اقتضاء نماید . بشر محدود است و ذوق و سلیقه ی گوناگون هم دارد و همین امر هم موجب گردید که هر چیز را بر اساس یافته های خویش تفسیر و توجیه کند . قرآن کتاب خداست و همه ی معارف و علوم در آن موجود است ولی هنگامیکه به تفسیر مفسران مراجعه  می شود بوضوح پیداست که هر یک آیات را بر اساس مذاق و سلایق خویش تفسیر کرده بدین معنی که یافته های علومی که به آن علاقه داشته اند در تفسیر و برداشت از آیات تأثیر گذارده است . به عبارت روشنتر وقتی که یک مفسر رشته ی او فلسفه بود یا مفسری که رشته اش ادبیات عرب بوده یا مفسری که زمینه ی تحقیقات و مطالعات او مسایل اجتماعی و سیاسی بوده است آیات قرآن را با این زمینه تفسیر کرده است . این بیانگر واقعیتی بزرگ است و آن اینکه بشر به دلیل محدودیت توان دست یابی به همه ی معارف را ندارد از سوی دیگر قرآن کتابی است که همیشه جاودان می ماند و هر چه بر روی آن مطالعه و تحقیق گردد گوهر و درٌ گرانبهایی نصیب انسان می شود و هرگز کهنه گی در معارف آن راه ندارد .  بخاطر همین دریای بیکران و پایان ناپذیر معارف قرآن است که آن را معجزه جاوید پیامبر خوانده اند . بدون تردید دانشمندان در شناختن صاحب قرآن و دیگر کتب آسمانی هم به سلیقه ها و یافته های خویش متوسل خواهند شد . و طبعا راههای ارائه شده گوناگون ومختلف خواهد بود . بدیهی است دلنشمندان علوم مختلف در تحقیقات خود به قدرتی ایمان آورده اند که مافوق آن قدرتی قابل تصور نیست . همین برترین قدرت بی نظیر را خدا می نامند . و همه دانشمندان برای اثبات وجود او بر اساس یافته های عملی خود استدلال می نمایند . عرفا بر پایه معیارهای عرفان و به مدد پاره ای از ابزار مانند عقل و علوم نقلی خدا را اثبات می کند . این گروه بر آن است که اگر انسان به درجه کشف و شهود رسیده باشد ، خدا را با چشم دل می بیند . هر کسی که زبان عرفا را بفهمد استدلال آنها را نیز درباره خداشناسی می پذیرد . براهین محکم آنان می تواند مشعل فروزان هدایت گروهی از مردم باشد . فلاسفه و متکلمان از جمله دانشمندانی هستند که با کمک عقل بر روی دقایق و ظرایف عالم انگشت گذاردند تا بتوانند از این رهگذر برای اثبات وجود خدای تعالی دلایل و براهین قاطع اقامه نمایند . فلاسفه و متکلمان درباره موجود بحث و کاوش می کنند و در نهایت سخن از وجودی بمیان می آید که همه ی هستی بدو ختم می شود . استخوان بندی و شیرازه استدلال فلاسفه مبتنی و متکی بر عقل است . بنابراین همه ی براهین و استدلا ل هایی که درباره خداشناسی ارائه می نمایند عقلی است . هر کسی که به زبان و منطق آنها آشنا بوده و یا آن را بفهمد براهین قاطع و محکم آنها راهی را برای پیدا کردن نور برای گروهی از انسانها فراهم می سازد . البته باید گفت متکلمان و فیلسوفان دین آشنا بیشترین تکیه گاهشان بر نقل استوار است . دانشمندان علوم طبیعی نیز مانند سایر علماء سرگرم تحقیقات در گوشه ای دیگر از عالم هستی هستند آنان ذرات عالم را می شکافند و حقایق ناپیدا و پنهان را برای بشر آشکار و هویدا می سازند . این گروه از دانشمندان با این مطالعات چراغی پر فروغ هم برای خود روشن می نمایند و هم برای دیگران ، زیرا آنها در تحقیقات ، مطالعات و بررسیهای خویش به این نکته می رسند که این اسرار شگفت انگیز با این همه زیبایی و تنوع را چه کسی آفریده است ؟‍ همین امر موجب می گردد که به قدرتی ایمان بیاورند که مافوق همه قدرتها است .

                              پرسشی کوتاه و پاسخی بلند

عده ای که عملکرد دانشمندان علوم طبیعی را زیرنظر داشتند این سؤال را مطرح کردند آیا دانشمندان علوم طبیعی به خدا ایمان دارند ؟ با اینکه انها باید مومن ترین افراد به خداوند باشند . این سؤال پاسخ هم دارد که به زوایای گوناگون آن اشاره خواهد شد . البته در پاسخ به سؤال فوق باید خاطر نشان ساخت که همه ی دانشمندان علوم طبیعی منکر خدا نیستند و اینطور هم نیست که به خدا ایمان نداشته باشند . بلکه اندکی از انها به خدا ایمان ندارند و این بی ایمانی هم بخاطر جهات عدیده ای است که در ذیل خواهد آمد .

1- معرفی غلط و ناقص – خدایی که به دانشمندان معرفی گردید خدایی بود که هر انسان اندیشمندی از او وحشت داشت . خدایی که کار او در آفرینش انسان و سر انجام بردن آنها به جهنم یا بهشت خلاصه گردید . بدیهی است خدایی که در کتب تعریف شده تورات و انجیل معرفی گردید هیچ عاقلی برایش قابل قبول نیست چه رسد به دانشمندان .

2- انتقام جویی – شکی وجود ندارد که انسان در مواقع مختلف از این حس یعنی انتقام جویی از هر کسی که باشد استفاده می کند انتقام عامل دیگری بود که موجب شد گروهی از دانشمندان از دین کناره گیرند . بدین معنی که در آغاز پیشرفت علوم طبیعی توسط کلیسا سخت مهار می شد و کلیسا با این پیشرفت به مبارزه پرداخته و گروهی از دانشمندان را زیر شکنجه قرار داده است . اینان پس از پیروزی بر کلیسا بجهت انتقام از کلیسا مذهب را به تمام معنی کنار گذاردند . اشتباه دانشمندان در انتقامجویی است که انها را منکر خدا ساخته است البته این تصور درباره اسلام به ذهن خطور نمی کند زیرا اسلام همواره مشوق تحقیق و جستجو در ابعاد هستی است .

3- غرور علمی – پیداست هر انسانی ممکن است بخاطر دست یابی به امور مهمی دچار غرور شود . دانشمندان علوم طبیعی که یک رشته کشفیات و اختراعات را انجام داده اند بخود مغرور شده و تصور کردند همه چیز را یافته اند و پیش خود به این باور رسیدند که گویا از دماغ فیل افتاده اند . همین غرور سبب شد تا خدا را از یاد ببرند .

4- غفلت – در دین اسلام هم غرور و هم غفلت بشدت نکوهش شده است . زیرا اینها بیماری برای انسان محسوب می شوند . بهر تقدیر بعضی از دانشمندان در محیط هایی قرار داشتند که سراسر آن مملو از تبلیغات مادی و ضد خدایی بوده است . لذا این دسته تحت تاثیر آن تبلیغات قرار گرفته اند . و خدا را از یاد برده اند.

5- خداشناسان نا آگاه – عده ای از دانشمندان علوم طبیعی تمام صفاتی را که ما برای خدا بر می شماریم و اثبات می کنیم آنها برای طبیعت بی جان و بی شعور بکار می برند و در محاورات و گفتگوها می گویند : طبیعت دریچه های قلب را اینگونه درست کرد و ..... با این کار برای طبیعت علم ، نقشه و هدف قائل می شوند در حالیکه خود انها واقفند که طبیعت بی جان ، فاقد علم و شعور است . در این بخش از درس مناسب به نظر می رسد توجهی به اظهارات چند تن از دانشمندان علوم طبیعی شود که بوجود خدا اعتراف کرده اند . هیچ کس شک ندارد که همه دانشمندان منکر خدا نیستند . چرا که بسیاری از آنها به وجود خدا و بالاترین قدرت هستی بخش اعتراف کرده اند . اظهارات بعضی از دانشمندان بشرح ذیل می باشد.

1- هرشل – نامبرده که از دانشمندان معروف علم هیئت است . می گوید : هر قدر دائره علم وسیع تر می گردد براهین دندان شکن و قویتری برای وجود خداوند بدست می آید . در واقع علماء زمین شناسی ، ریاضی ،فلکی و طبیعی دست بدست هم داده اند تا کاخ علم یعنی کاخ عظمت خدا را محکم بر پا سازند .

2- مونت نل – اهمیت علوم طبیعی تنها از این جهت نیست که عقل ما را سیر می کند و به احتیاجات ما پاسخ می دهد بلکه اهمیت بیشتر آن از این نظر است که عقل ما را به اندازه ای بالا می برد که خدا را درک می کنیم و ما را به احساسات بزرگداشت ذات او زینت می دهد.

3- ارستد- فیزیک دان معروف می گوید : عالم بواسطه ی یک عقل کل و ابدی اداره ، منظم و مرتب می گردد و این عقل کل نتایج و آثار آن را در قوانین لایتغیر طبیعت به منصه ظهور می رساند . اظهارات درباره اعتراف به وجود خدا از جانب دانشمندان علوم طبیعی فراوان است در اینجا به همین سه مورد بسنده می شود .

                        عناوین و موضوعات مورد بحث در آینده

در درس حاضر به فهرست عناوین و موضوعاتی که در آینده مورد بحث و بررسی قرار می گیرد اشاره می شود . ابتدا فهرست کلی از نظر می گذرد سپس موضوعات ریزتر که در واقع زیر مجموع فهرست کلی است . این امر بدین دلیل صورت می پذیرد تا خوانندگان بدانند که در مباحث خداشناسی چه مطالبی مطرح می شود و دیگر اینکه عناوین و فهرست ها را در حافظه بسپارند تا اینکه آمادگی برای دریافت مسایل آسانتر باشد .

     اما عناوین کلی

-          راه فطرت

-          برهان نظم

-          برهان امکان و وجوب

-          یگانگی خدا

-          معانی توحید و مراتب آن

-          معانی شرک و درجات آن

-          صفات جمال و جلال خداوند

-          صفات صلبیه خداوند

 اما مطالب و موضوعاتی که در زیر مجموعه جای دارند و بعبارت دیگر کوتاهتر از کلی هستند بشرح زیر می باشد .

-          علم بی پایان خداوند

-          هدف از آفرینش

-          جبر و اختیار

-          عدل الهی

-          قضا و قدر

-          سخنی درباره حیات و قدرت خداوند

-          معنی و مفهوم علت و معلول

-          ازلی و ابدی بودن خدا

-          سخنی درباره باطل بودن دور و تسلسل

-          بحثی درباره حکمت خداوند

-          غنا و بی نیازی درباری تعالی

-           آفریدگار سمیع و بصیر

-          انگیزه خداجویی ، بررسی علل و عوامل انحراف

منبع و ماخذ : دائرةالمعارف فرید و جدی         

    سید محمدحسین دریاباری

 این درس ها درتهران هیات مکتب التوحید متوسلین به موسی بن جعفر علیهما السلام گفته شده است تاریخ تدریس  سالهای 1371 و1372 بوده است

"تاریخ"

                              "تاریخ"

درس  چهارم

در درس های پیشین خاطر نشان گردیده است که "منابع تفکر در اسلام" سه چیز است . این منابع عبارت بود از طبیعت، ضمیر انسان و تاریخ . در درس های دوم و سوم پیرامون طبیعت و ضمیر انسان در حد ضرورت و نیاز که در این مرحله لازم به نظر می رسید بحث و گفتگو شده است . در درس حاظر پیرامون تاریخ و ابعاد مختلف آن و اینکه تاریخ چگونه و به چه نحوی می تواند یکی از منابع تفکر و شناخت باشد بحث و بررسی می شود عده ای از اندیشمندان معتقدند که تاریخ به تنهایی از منابع تفکر و شناخت به حساب نمی آید زیرا این گروه تاریخ را از مصادیق طبیعت و خانواده ی جداناپذیر آن می داند . وقتی که طبیعت تعریف می شود شامل تاریخ نیز می گردد . بنابراین مطرح کردن تاریخ به تنهایی و جدای از طبیعت و ضمیر انسان ضرورتی ندارد بنابر عقیده این گروه منابع تفکر تنها طبیعت و ضمیر انسان است . ولی گروهی از متفکران عقیده دارند که چنین نیست زیرا تاریخ در حال حاضر از رشته ها و شاخه های گوناگون برخوردار است که تنها برخی از رشته های آن با طبیعت همگونی و همخوانی دارد نه همه ی رشته های تاریخی هنگامی که تاریخ با همه ی ابعادش آنگونه که هست ، تعریف شود و اهمیت آن از دیدگاه قرآن معلوم گردد بوضوح روشن می شود که ، تاریخ به تنهایی و جدای از طبیعت و ضمیر انسان ، می تواند بعنوان یک فصل و منبعی بسیار مناسب و بستری سازنده برای تفکر باشد . اگر تاریخ به ثبت و ضبط آثار ، احوال حوادث و هر نوع رخدادی که برای جامعه ، افراد و اشیاء آنان پدید آمد، معنی شود شکی وجود ندارد که رابطه ای تنگاتنگ بین این سه منبع تفکر بر قرار است.

ولی موضوعات و مسائل هر کدام باهم فرق دارند. و همین طور نتایج و نمرات مطالعه هر کدام در دست یابی و نیل به هدف متفاوت است . بعبارت روشنتر طبیعت مسایل و موضوعاتی دارد که تاریخ در آن وادی وارد نمی شود . همینطور ضمیر انسان اموری دارد که تاریخ و طبیعت کاری با ان ندارند و همچنین تاریخ مسایلی دارد که آندو در آن دخالتی نمی نمایند ولی مطالعه مسایل و موضوعات آنها برای ما شناخت می آفریند و ما را به هدف رهنمون می سازد اما هرگز این ارتباط تنگاتنگ نمی رساند که تاریخ با طبیعت همنشین است و منبعی مستقل نیست . اگر افرادی اصرار بورزند که وقتی از طبیعت سخن به میان آمده و از منبع شناخت یاد شده تاریخ هم در آن نهفته است و دیگر نیازی به بیان آن به طور جداگانه نیست ، در این باره علاوه بر انچه که گفته شد می گوئیم : جامعه انسانی همواره در حال حرکت و جریان است . بنابراین جامعه یکبار در حال ثبات مورد مطالعه قرار می گیرد که در این هنگام از جامعه اطلاعات گوناگونی بدست می آید و یکبار دیگر جامعه امروز با جامعه گذشته مقایسه می شود و همینطور گذشته با گذشته های دور ارزیابی می شود . بنابراین این دو نوع مطالعه از جامعه در اینجا فرق بین فلسفه تاریخ و جامعه شناسی را روشن می کند.

جامعه شناسی ، قانونی که الان در جامعه هست را بیان می کند . ولی فلسفه تاریخ قانون تحولات جامعه را بازگو می کند . بدیهی است که یک جامعه ممکن است در هر زمانی تحول خاصی را پشت سر گذاشته باشد . بهر تقدیر هوده ی بحث تا اینجا این شد که تاریخ یکی از منابع تفکر بوده و به راحتی می تواند با نمایاندن تلخی ، شیرینی ، پیروزی ، شکست ، آثار ، وقایع  وحوادثی که در گذشته برای افراد و جامعه رخداد، چراغ پر فروغی را برای آیندگان روشن کند که ناکامیهای پیشینیان دوباره تکرار نشود.

                                             تاریخ چیست؟

واژه "تاریخ" در لغت نامه های مختلف از ماده " ارخ" گرفته و به ابواب گوناگون برده شده است . تاریخ و دیگر مشتقات آن همگی به معانی زیر آمده است . تاریخ نامه ، تاریخ را گذاشت ، تاریخ آنرا معلوم کرد ، تاریخ گذاری ، زمان ، وقت ، دوره ، پایان ، غایت ، واقعه نگاری و تاریخ نویسی . همچنین تاریخ به معنی ذکر کردن حوادث و زمان آنها نیز آمده است . ابن خلدون مورخ مشهور و کسی که توانست تاریخ را از چار چوب نقل بیرون آورده و آنرا در وادی تحلیل قرار دهد در این باره می نویسد . حقیقت تاریخ خبر دادن است . خبر دادن از اجتماع انسانی ، بدین معنی که چه کیفیاتی بر جامعه عارض می شود کیفیتی که بر جامعه عارض شد . همزیستی است یا توحش . عصبیتها و چیرگی است و یا انواع جهان گشایی های بشر و تسلط گروهی بر گروه دیگر آنچه که از عصبیتها و چیرگیها ایجاد می شود مانند تشکیل سلطنت دولت و مراتب و درجات آن و خلاصه آنچه که بشر در پرتو کار و تلاش خویش بدست می آورد مانند پیشه ، دانش ، هنرها و دیگر اموریکه در نتیجه ی طبیعت این اجتماع رخ می دهد تاریخ نامیده می شود به عقیده ابن خلدون تاریخ از فنون متداول و با اهمیت در میان همه ی ملتها و نژادها بوده است . برای ثبت و ضبط تاریخ سفرها و جهانگردیهای زیادی صورت پذیرفت . تاریخ دانشی است که همه ی مردم عامی و بی نام و نشان هم به معرفت آن اشتیاق دارند و از خواندن آن لذت می برند و حتی پادشاهان و بزرگان هم به شناختن ان شیفتگی و علاقه نشان می دهند تاریخ چیزی است که در برابر فهمیدن آن دانایان و نادانان یکسانند گرچه تاریخ در ظاهر اخباری بیش نیست . آن هم اخباری از دولتهای پیشین و سر گذشت قرون نخستین . بسیاری سخن های خود را با آن اخبار می آرایند و به آنها مثل می زنند و انجمن های پر جمعیت را به نقل آنها آرایش می دهند . این تاریخ است که می تواند علوم و شخصیتها را آنطور که بودند به نسلهای آینده معرفی کند . اگر کسی بخواهد علم یا شخصیتی را بطور حساب شده بشناسد ابتدا باید تاریخ آن را مطالعه کند . پس از آنکه زمان و مکان آن را دریافت و حال و هوای آن روزگار را تحصیل کرد می تواند با بررسی اوضاع ، شرائط و احوال آن دوره ؛ در مورد شخصیت و علم مورد درخواست خود اظهار نظر و ابراز عقیده کند . زیرا در عصری که ما زندگی می کنیم گاهی تاریخ یک علم ، از خود علم مهمتر است . چرا که تاریخ علم می تواند بسیاری از تحولات آن علم را مشخص و معین کند . بعنوان نمونه علم کلام و عرفان در آغازپیدایش هزار مسأله نداشتند . ولی به مرور زمان و با کاوش دانشمندان بر حجم کلام و عرفان افزوده شد .هر چه عمر کلام و عرفان  سپری می شد .نوابغی از گوشه و کنار جهان یافت می شدند که با خلاقیت و ابتکار موضوعاتی که تازه پیدا شده و بعنوان سوال مطرح بوده را با استدلال های متقن در چار چوب این علوم پاسخی که شایسته آن باشد . برای آن می یافتند . حال اگر انسانی خواست درباره این دو علم مطالعه کند برای آگاهی یافتن سریع از زوایای آن لازم است به شیوه زیر متوسل شود . آن روش وشیوه این است که ابتدا در حالات چهره های برجسته علم کلام و عرفان و شرائط حاکم بر آنان مطالعه کند و از نوع آوری آنها مطلع شود . سپس دانشمندان و صاحبنظران آن علوم را از نظر جایگاه و مقام علمی و تحولاتی که به وجود آوردند بر اساس زمان دسته بندی نماید.بدیهی است که با این مطالعه عوامل و شرایطی که موجب ابراز و اظهار نظری در مورد مسأله ای شده ارزیابی می گردد. در نتیجه با این روش بخش وسیعی از کلام و عرفان فرا گرفته شده و تنها مسایل خالص علوم مذکور باقی می ماند که فراگیری آن چندان دشوار نیست . زیرا او بر تاریخ علوم مذکور تسلط دارد . بنابراین هوده بحث این می شود که تاریخ همیشه و همه جا منبع تفکر است و هم پیوسته به معرفت انسانها می افزاید.

                                     " تعریف تاریخ "

عده ای از صاحبنظران از جمله استاد مطهری معتقدند که تاریخ را سه گونه می توان تعریف کرد و بعبارت دیگر در حقیقت سه علم با تاریخ رابطه داشته و با هم نزدیک هستند.

1- علم به وقایع و حوادث و نیز اوضاع و احوال انسانها در گذشته در مقابل اوضاع و احوال گذشته ، اوضاع و احوالی که در زمان حال وجود دارد قرار داد. هر وضع و حالتی و هر واقعه و حادثه ای تا به زمان حال یعنی زمانی که درباره آن قضاوت می شود تعلق دارد حادثه و جریان روز است . ثبت اینچنین وقایع و حوادث کار روزنامه ها است . و همینکه زمانش منقضی شد و به گذشته تعلق یافت در حریم تاریخ وارد شده و به تاریخ تعلق دارد . بنابراین علم تاریخ با خصوصیات بالا یعنی علم به وقایع و حوادث سپری شده شامل اوضاع و احوال گذشتگان مانند فتحنامه ، زندگینامه  و سیره های ملل گوناگون می شود .

2- علم به قواعد و سنتهای حاکم بر زندگی های گذشته که از مطالعه و بررسی و تحلیل و وقایع گذشته بدست می آید . آنچه محتوای مسایل تاریخ نقلی را تشکیل می دهد ( یعنی حوادث و وقایع گذشته ) به منزله مبادی و مقدمات این علم بشمار می رود . در حقیقت ان حوادث و وقایع برای تاریخ به معنی دوم در حکم موادی است که دانشمند علوم طبیعی در لابراتوار خود گرد می آورد . مورخ به معنی دوم در پی کشف طبیعت حوادث تاریخی و رابطه علی و معلولی آنها است . تا به یک سلسله ضوابط و قواعد عمومی و قابل تعمیم به همه موارد مشابه دست یابد . این معنی را تاریخ علمی می گویند . در این علم اگر چه حوادث و وقایع به گذشته تعلق دارد ولی قواعد و مسایل استنباط شده اختصاص به گذشته ندارد . و قابل تعمیم به حال و اینده می باشد . این جهت است که تاریخ را بسیار سودمند می گرداند . و ان را بصورت یکی از منابع معرفت و شناخت انسانی در می آورد.

3- فلسفه تاریخ یعنی علم به تحولات و تطورات جامعه ها از مرحله ای به مرحله ی دیگر و قوانین حاکم بر این تطورات و تحولات و به عبارت دیگر علم به شدن جامعه ها و نه علم به بودن جامعه ها . این تعریفی بوده که برای تاریخ بیان شده است . با مباحث فوق نتایج زیر را می توان گرفت . و آن اینکه علم تاریخ در معنی نخست جزئی است یعنی علم به یک سلسله امور شخصی و فردی است. نه علم به قواعد و ضوابط کلی . دوم اینکه تاریخ به این معنی نقلی است نه عقلی سوم اینکه علم به بودن ها است نه علم به شدن ها و چهارم اینکه این علم به گذشته تعلق دارد نه به حاضر ، تاریخ علمی بر خلاف تاریخ نقلی کلی است نه جزئی و عقلی است نه نقلی محض.

                     "تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه"

در قرآن کریم آیات بسیاری دیده می شود که انسانها را به مطالعه اقوام و ملل گذشته دعوت می کند و ان را یک منبع مهم برای کسب علم و شناخت معرفی می نماید . از نظر قران تاریخ بشر و تحولات آن بر اساس یک رشته سنتها صورت می پذیرد . عزتها ، ذلتها ، موفقیتها ، شکستها ، خوش بختی ها و بد بختی های تاریخی حسابهای دقیق و منظمی دارد که با شناختن آن حسابها و قانونها می توان تاریخ حاضر را تحت فرمان در اورد . از اینرو مطالعه تاریخ اهمیت فراوان یافته تا جایی که در قران و نهج البلاغه به عنوان منبع تفکر و شناخت در اسلام یاد شده است . حال توجه خوانندگان به چند نمونه از آیات قرآن و نهج البلاغه به عنوان منبع تفکر و شناخت در اسلام یاد شده است . حال توجه خوانندگان به چند نمونه از ایات قرآن و فرازی از نهج البلاغه جلب می گردد.

1- قد خلت من قبلکم سنن فسیروافی الارض فانظر و کیف کان عاقبة المکذبین

یعنی قبل از شما سنتهایی بوقوع پیوسته است پس در زمین گردش کنید و آثار تاریخی گذشتگان را ببینید و در آن کاوش کنید و پایان کار کسانی را که حقایقی را ، ما از طریق وحی به آنها عرضه داشتیم و آنها را دروغ پنداشتند به کجا انجامیده است .

2- امیرالمومنین علی ابن ابی طالب امام عارفان در نهجالبلاغه درباره تاریخ می فرماید : پسرم درست است که من به اندازه همه ی کسانی که پیش از من زیسته اند عمر نکرده ام ، اما در کردار آنها نظر افکنده ام و در اخبارشان تفکر نموده ام و در آثار انها به سیر و سیاحت پرداختم ، تا به آن جا که همانند یکی از آنها شدم بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده با همه انها از اول تا اخر بوده ام .

من قسمت زلال و مصفای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک باز شناختم و سود و زیانش را دانستم . از میان تمام آنها قسمتهای مهم و برگزیده را برایت خلاصه کردم و از بین همه ی انها زیبایش را برایت انتخاب نمودم و مجهولات ان را از تو دور داشتم . این عبارت بخوبی نشان می دهد که مطالعه در تاریخ امری حیاتی و دارای آثار فراوان می باشد.

در خاتمه باید گفت آیات دیگری وجود دارد که مطالعه تاریخ را ضروری می شمارد ولی ما از ذکر آن به دلیل کمی وقت معذوریم.

"منبع و مأخذ"

1- مقدمه ابن خلدون جلد اول ترجمه محمد پروین گنابادی مرکز انتشارات علمی و فرهنگی سال 1362

2- نهج البلاغه دکتر صبحی صالح.

3- فرهنگ عربی به فارسی ترجمه منجد الطلاب ترجمه محمد بندر ریکی ناشر انتشارات اسلامی

  1-   سوره آل عمران آیه 137.                          2-  نامه 31 نهج البلاغه دکتر صبحی صالح.

                                                                                       

                                                                سید محمد حسین دریاباری                                                                         

گفت و گو با حضرت آیت الله صالحی مازندانی

گفت و گو با حضرت آیت الله صالحی مازندانی

پیرامون شخصیت واندیشه های امام خمینی (ره) در قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی

س در صورت امکان مقداری پیرامون شخصیت علمی ، اجتماعی و سیاسی امام راحل برای خوانندگان ما بویژه نسل  بعد از انقلاب که جوانان هستند توضیح بفرمائید ؟

با درود به روان پاک همه انبیاء و اولیاء خدا و با درود به روان مقدس امام راحل ، شخصیت والا و ممتاز امام راحل شخصیتی است کم نظیر و فوق العاده ، به نظر من زبان و بیان من و امثال من نمی تواند آن را توصیف کند و در آن نمی گنجد مشکل است اهل قلم  بتوانند ویژگی ایشان را تصویر کرده و  آن طور که امام بوده همانطور بیان کنند جزء ان که ما در حد توان مان و شناخت مان می توانیم به شخصیت ممتاز این مرد بزرگ الهی و آسمانی و رجل علم و عمل و انسان اجتهاد و جهاد و فقاهت و شجاعت و صلابت اشاره کنیم .

من اولین بار که با حضرت ایشان آشنا شدم سال 1339 هجری شمسی بود . من در آن سال از مشهد مقدس رهسپار حوزه علمیه قم شدم . این سال آخرین سال حیات پر برکت و پربار مرجع بزرگ شیعه حضرت آیت الله العظمی بروجوردی بود . اولین بار که وارد حوزه علمیه قم شدم در جلسه درس با شکوه و پرجمعیت و پر برکت امام راحل شرکت نمودم و با ایشان آشنا شدم . در این هنگام که در قم بودم یکسال در درس آیت الله العظمی بروجردی ( ره ) شرکت نمودم ، قبل از آنکه امام را از نزدیک ببینم و با بحث ایشان آشنا شوم ، در مشهد مقدس که بودم در میان علما و فضلا درباره ایشان و فضائل آن بزرگوار سخن به میان می آمد و از ایشان یاد می شد و نام او بعنوان یکی از اساتید و ارکان حوزه علمیه قم بر زبانها بود . بیاد دارم که آن زمان جلد اول تهذیب الا صول ایشان چاپ شده بود و من آن را در حوزه علمیه مشهد تهیه نمودم . حضرت امام در قم در مسجد سلماسی که برای اکثر علماء و طلاب آشنا است تدریس می کرد . امام هم درس فقه و هم درس اصول می فرمودند . حاضران در درس او از نظر کمیت خیلی زیاد بودند و از جهت کیفیت نیز یک جمع بسیار زبده و ممتاز و در سطح بالایی بود . بسیاری از فضلا و اساتید در بحث ایشان شرکت می کردند که من هم در این بحثها شرکت داشتم . در واقع اولین بار با ایشان در مسائل علمی وفقهی و اصولی آشنا شدم ، از جهت علمی ایشان را قوی ، توانمند ، کارآمد و خلاق یافتم . این امر موجب گردید که همواره در درسهای ایشان شرکت نمایم . من در ایام نوجوانی به سلسله و حلقه طلاب پیوستم ، در نوجوانی و جوانی اساتید مسن ، کبار و سالخورده زیادی را دیدم و آنان را درک کردم ، یک بار احصاء کردم شاید قریب به چهل تن از اساتید را دیدم و درک نمودم چه در تهران ، مازندران ، مشهد و قم . بهر حال این اساتید را بعنوان اساتید خود درک کردم وهم بعضی محضرشان رادرک کردم و مانوس از فیض وجودشان بودم . بلا اغراق و بدون تعارف من شخصیتی مثل ایشان یعنی امام راحل (ره) را که این جامعیت را دارا باشد و در فقه و اصول قوی و نیرومند ، در عرفان در سطحی بسیار بالا ، از جهت تفسیر قرآن وفلسفه  اسلامی ، از نظر هوش و توان سیاسی ندیده بودم و با خواندن حالات گذشتگان این جامعیت را در کسی ندیدم . این طور شخصیت با این جامعیت کسی را من نمی شناسم ، حضرت آیت الله بروجوردی خود سدی عظیم علیه طاغوت بود ، وقتی که ایشان در قید حیات بودند دشمنان نمی توانستند بعضی از نقشه های استعماری و شوم را پیاده کنند . هنگامی که آیت الله بروجردی رحلت کرده و به جوار رحمت حق پیوست ، در واقع ظهور و بروز سیاسی ، اجتماعی امام بیشتر تجلی کرد . تا زمانی که حضرت آیت الله العظمی بروجردی بودند پرچم دار شیعه بود واوپرچم داراسلامومرجع بزرگ عالم تشیع بودو مرجع اعلی محسوب می شد و حضرت امام بخاطر این امور سکوت می نمودند وحریم مرجعیت مقتدرراحفظ می کردند . بعد از رحلت ایشان امام علاوه بر درس و بحث ، مسایل سیاسی را هم شروع کرد . مباحث در این باره مفصل و طولانی است و مجال پرداختن به آن در اینجا نیست . امام در مبارزه با شاه و کجرویهای او ابتدا بصورت ارشاد ، نصیحت ، تذکر ، اخطار و هشدار وارد شدند تا شاید دستگاه حکومتی متنبه شده و یا بترسند . بعد دیدند که هشدار ، اخطار ، بیانیه ، اطلاعیه و امثال اینها کارساز نیست و حاکم وقت و اعوان او گوش به این  حرفها نمی دهند . لذا امام راحل به طور جدی وارد صحنه شدند و اطلاعیه و اعلامیه های بسیار بیدار کننده ، هشدار دهند و آگاهی بخش صادر کردند و هم سخنرانیهای بسیار تند و کوبنده ایراد کردند مبارزه را به طور جدی و علنی آغاز کردند . ما دیدیم که این شخصیت بزرگ قله علم و عرفان و حکمت فقاهت و تفسیر را در نور دید علاوه بر این دیدیم که این رجل آسمانی و ممتاز در اوج قله سیاست ، بیداری ، آگاهی و هوشیاری نیز هست . همچنین دیدم که دارای فطانت بسیار یالا و هوش قوی سیاسی و آگاهی بسیار کارآمد است . حکومت شاه قضایا را در اول جدی نمی گرفت ، سرانجام دید که خیزش های مردمی از هر سو شروع گردید . امام توانست شاگردان خوبی هم تربیت کند و اصحاب خوبی را هم ساخته بود ... شاگردان بسیار قوی و نیرومند تربیت کرده بود . هم از جهت علمی و هم از جهت سیاسی ، آنها را رشد داد . اینها هم همراه و همگام با امام مبارزه را شروع کردند . امام خمینی بارها دستگیر ، زندانی و تبعید گردید . ابتدا به ترکیه سپس به عراق اما شاگردان ایشان در ایران در حوزه های علمیه صدا و پیام او را به گوش مردم می رساندند . و حرکت ایشان را استمرار می بخشیدند . در نتیجه در سالهای 1345 هجری شمسی تا 1350 هجری شمسی  عده زیادی از بزرگان و مدرسین که از شاگردان امام بودند دستگیر شدند . عده ای را به جاهای دور دست تبعید کرده بودند و عده ای دیگر را به زندانهای گوناگون فرستاده بودند ، خود اینجانب هم در سال 53 به اتفاق جمعی از مدرسان حوزه علمیه بازداشت شدم و به زندان افتادم جالب اینجا بود که من بحث (( کفایه )) فصل (( مطلق و مفید )) را می گفتم که مأموران رژیم مرا بازداشت و مسجون و مقید کردند . نتیجه اینکه در زندان شاگردان امام راحل زیاد بودند جمعی از انان هم بر اثر شکنجه به شهادت رسیدند . امام یارانی همچون آیت الله سعیدی و غفاری داشت که در زندان شهید شدند . با اینکه امام در نجف تبعید بودند ولی مبارزات به طور پیگیری توسط یاران و علاقمندان ایشان ادامه یافت . انقلاب به تدریج اوج گرفت و از دایره علما و حوزه ، دانشگاه و دانشجویان بیرون آمد و جنبه مردمی گرفت و از سال 1356 هجری شمسی انقلاب اسلامی ، مردمی تر و خروشان تر شد و با شهادت فرزند امام ، سید مصطفی خمینی یک حرکت عظیمی بر پا شد و در سال 57 به اوج رسید و به لطف خداوند این انقلاب به پیروزی رسید و سرانجام حضرت امام قدس سره الشریف پس از پانزده سال دوری از وطن به میهن اسلامی بازگشتند ، و این حکومت پر برکت اسلامی را تأسیس کردند . بالاخره هم شخصیت علمی و شخصیت اخلاقی ایشان بی نظیر و کم نظیر است و مانند او کسی را بیاد نمی آوریم .

آن هم کسی که از نظرملکات و باطن در افق اعلی باشد و هم از جهت ظاهر اسوه ای باشد برای امت و ملت . یکی از مطبوعات عربی درباره شخصیت امام چند جمله ای دارد که اوایل پیروزی انقلاب اسلامی آن را دیدم و در خاطرم مانده است . شاید شما هم که با مطبوعات سروکار دارید آن را دیده باشید .

این نویسنده می گوید که : (( ان الخمینی حیر الشرق و ازعج الغرب و احرج العرب و شغل العالم )) البته هرگاه من این عبارت را در جایی نقل می کردم و می گفتم امام عرب را در تنگنا قرار نداد بلکه حکومتهای عربی را که متکی به مردم نبودنددرتنگناقرارداد . نتیجه اینکه امام شخصیتی است که بصورت مسئله روز درآمده و همه را مشغول اعمال پسندیده خود ساخت . این جملات و عبارات کوتاه می تواند گوشه ای از شخصیت والای ایشان را نشان دهد .

س به نظر شما علل وعوامل موفقیت امام در مبارزه با طاغوت چه چیزهایی بوده است ؟

مطلبی از شهید مطهری نقل شد و آن هنگامی بود که به پاریس رفتند و برگشتند ، در پاسخ به سؤالی ، که شما در امام چه دیدید و ایشان را چگونه یافتید ؟ گفت : من در چهره امام واژه (( آمن ))  را در چهار چیز دیده ام . نخست اینکه در (( آمن بربه )) ما می دانیم که امام تنها خدا را می شناخت و همه کارها را برای رضای او انجام می داد . و برای احکام خدا و اولیاء او حرمت قائل بود . و تنها از قدرت خدا حساب می برد و برای قدرتهای دیگر غیر از خدا شأنی قائل نبود . توحید هم همین را اقتضا می کند . دوم اینکه (( آمن بهدفه )) یعنی به هدف خویش ایمان داشت . استقامت ایشان ، پایداری ایشان ، سخت کوشی ایشان و پشتکار ایشان نشان می دهد ، امام کسی است که به هدف خود ایمان دارد . . سوم اینکه (( آمن بطریقه و سبیله )) یعنی امام راه رسیدن به هدف را هم یافته بود . راههای دیگری که پیشنهاد می دادند تسلیم آنها نمی شد . اما (( آمن )) چهارم که به نظر من خیلی مهم است و رمز موفقیت امام را نشان می دهد بعد از آن سه (( آمن )) و آن این است که (( آمن بقومه )) یعنی امام ، مردم ایران ، ملت اسلام بخصوص نسل جوان را در زمان خودش خوب شناخت و جوانان را استعدادهایی می پنداشت که باید به طور مناسب هدایت شده و شکوفا شوند . این کمالات بالقوه به نفع کشور و ملت به فعلیت برسند . و امام مردم را باور کرده بود و مردم را شناخت . متأسفانه بعضی ها مردم را کمتر می شناسند . و روی مردم و ارزشهای مردمی کمتر تکیه می کنند و کمتر به مردم بهاء می دهند و کمتر به جوانان و نوجوانان توجه دارند .

در نتیجه گاهی هم در حرکتهای خود و در رسیدن به هدفها ناکام می مانند و شکست می خورند . هنر امام این بود که مردم عصر خود را خوب شناخته بود و جوان و نوجانان را خوب درک کرده بود  . امام با اعتماد و ایمانی که نسبت به قوم خود داشت زلزله بزرگی به اذن خداوند ایجاد کرد و همگان را متحیر و مبهوت ساخت .

امسال سال امام خمینی (ره) نامیده شد شما برای بهتر شناساندن امام به نسل جوان چه رهنمودی دارید بیان بفرمایید ؟ اینکه امسال را به عنوان سال امام نامگذاری کردند کاری خوب بوده که از سوی اولیاء امور صورت گرفت . من معتقدم که همه سالها سال امام راحل بوده و هست . ایشان اسوه ، مقتدا و الگوی همه مردم و ملت ما بود و همواره خواهد بود . اما امسال بخصوص سال ایشان نام گرفت برای این است که صدمین سال تولد امام بر اساس سالهای هجری شمسی است . در واقع یک قرن مبارزه ، تلاش و دستاورد این رجل بزرگ را نسل انقلاب بشناسند . و امام هم در این سال شناسانده شوند . به عقیده من اگر می خواهیم امام را معرفی کنیم . بهترین راه این است که آن حکومت و نظامی که محصول عمر امام هست را بنحوی که امام خواست اداره کنیم و از آن پاسداری نماییم و الگویی باشیم برای مردم در حد الگوی یک شاگرد نسبت به استاد . شاید ما نتوانیم مثل ایشان باشیم . من معتقدم که اگر ما حکومت را درست ، اسلامی ، دینی و مردمی اداره کنیم می توانیم از طریق همین ثمره که ثمره عمر امام است ، امام را به نسل جوانمان معرفی کنیم  ما باید جاذبه حکومتمان را بقدری بالا ببریم که نسل جوان و نوجوان عاشقانه و با طیب نفس از نظام جمهوری و حکومت اسلامی استقبال کنند ، نه انکه انها را از طریق فشار و تحمیل به سمت حکومت سوق بدهیم . جاذبه حکومت بقدری زیاد باشد که دلها را به سمت خودش بکشاند . جذب آن بیش از دفع آن باشد . همان طور که بزرگان ما فرمودند از دافعه در حد ضرورت باید استفاده کنیم . اصل را بر جذب قرار دهیم و محور جاذبه باشد و امور اگر از طریق جاذبه حل نگردید از دافعه در حد ضرورت استفاده شود . البته در حدی که عقل ، شرع و قانون اجازه می دهد بهره بگیریم . اگر می خواهیم امام را به نسل جوان معرفی کنیم باید شیوه امام را بکار بگیریم . شیوه برخورد با جوان و نوجوان امام روی مردم فراوان تأکید می کرد برای آنها ارزش والایی قائل بود . همانگونه که جد بزرگوار ایشان امیرالمؤمنین ( ع ) برای مردم ارزش والایی قائل بود . با اینکه معصوم بود . خلیفه الله بود و وصی رسول الله (ص) بود . در عین حال تعییراتی بکار برد که یعید است ما آن تعبیرات را بکار ببریم .

ایشان در عهدنامه مالک اشتر می فرماید : مردم ستون دین اند . ستون دین در باره نماز ، در روایات داریم . (( الصلوه عمود الدین )) در اینجا حضرت می فرمایند مردم هم عمادالدین هستند . عماد و عمود از یک ریشه اند یکی با واو و دیگری با الف . نماز ستون دین است و طبق بیان حضرت امیر مردم هم تعبیر شده به ستون دین و عمد دین است . انقلاب اسلامی ، حکومت اسلامی همه را ما برای حفظ دنیای  مردم  و دین مردم می خواهیم . ما که می گوییم انقلاب نظام جمهوری اسلامی ولایت فقیه ریاست و نظارت همه اینها ابزارند برای هدف والایی که عبارت است از تأمین معاد مردم و تأمین معاش مردم . یعنی اباد کردن دین مردم و دنیای مردم . لذا حضرت فرمود : مردم ستون دین اند . خوب قطعا ستون انقلاب ما ، جمهوری اسلامی ما و حکومت ما حتما مردم هستند .این بنای عظیم روی دوش وشانه مردم است ،مردم نیروهای آماده برای دفاع ازحکومت هستند. حضرت امیر خطاب به همه کارگزاران می فرمایند گوش تان با مردم باشد و ببینید این مردم چه میگویند مبادا میل شخصی خود را بر میل مردم مقدم دارید البته منظور میل شخصی است که نباید بر میل عموم مقدم شود نه حکم خدا . اگر ما در این حکومت مردم را اینگونه بشناسیم نمی گوئیم مردم هیچ هستند کاره ای نیستند . مردم رأی شان و نظرشان هیچ ارزش و اعتباری ندارد . این تعبیرات را امام راحل نداشتند . حالا که سال سال امام است باید شیوه سیره و اخلاق و طرز برخورد ایشان با مردم را بیاموزیم و آن را عرضه کنیم به جامعه ، تا نسل جوان بفهمند که امام چه کسی بوده است ، به هر حال بهترین راه این است که ما از طریق همین حکومت و جاذبه آن و حقیقت خواهی مد نظر قرار دهیم و برجسته کنیم تا جوان با عطش و رضای خاطر به سمت حکومت و نظام بیاید و دشمنان دین و کشور نتوانند با جاذبه های خود جوانان را از دست ما بگیرند . و در نتیجه بنیان گذار این حکومت که این همه ویژگی دارد به نسل جوان شناسانده می شود

حاج آقا صالحی مازندرانی از اینکه وقت خود را در اختیار نشریه گذاردید صمیمانه سپاسگزاریم .

تهیه وتنظیم ازسیدمحمدحسین دریاباری چاپ شده درروزنامه بشیرمازندران ونشریه تبیان مورخ خرداد1378تبیان شماره34

گفت و گوی تبیان با دکتر رمضانزاده استاندار کردستان

گفت و گوی تبیان با دکتر رمضانزاده استاندار کردستان

تبیان : یکی از برنامه های دولت توسعه ی همه جانبه بوده ، شما به عنوان نماینده ی دولت چه اقدامی انجام داده اید ، در این باره توضیحاتی برای خوانندگان تبیان بفرمایید ؟

جواب : من تشکر می کنم از دوستان در مجله ی تبیان که این فرصت را در اختیار ما قرار دادند ، تا درباره برخی از مسائل استان با یکدیگر صحبت کنیم . موضوع توسعه ی همه جانبه ، که جناب آقای خاتمی بر آن تأکید داشتند و به عنوان یکی از برنامه های ایشان مطرح بوده ، یک پروژه ای است که نمی توان آن را جزء به جزء و استانی کرد بلکه این یک موضوعی است که دولت در سطح کشور تصمیم به اجرای آن گرفته است . به این مفهوم که اگر قرار است کاری انجام شود  در همه ی زمینه های فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی  و سیاسی صورت پذیرد و ما توسعه را یک بعدی و فقط در اقتصاد نبینیم . چون در دنیای جدید با تحولاتی که وجود دارد ؛اساسا توسعه ی یک جانبه و خطی در جامعه جوابگو نیست به همین دلیل دولت در زمینه های مختلفی مثل مطبوعات و بحث انجمن های مدنی که به عنوان واسطه بین دولت و مردم عمل کنند و بحث توجه بیشتر و جدی به بخش فرهنگ و نیز حوزه ی سیاست را مد نظر قرار داد . در عین حال توجه کامل به بخش اقتصادی داشته و دارد و تأمین زندگی روزمره مردم را هدف خود قرار داده است بنابراین توسعه ای که شعار دولت است همه جانبه و متوازن و سراسری است ، ما هم در استان کردستان در این زمینه اقداماتی را انجام دادیم . بخش اقتصادی را بطور مجزا بحث می کنیم اما در زمینه ی فرهنگی باید گفت همانطور که می دانید انجمن های فرهنگی متعددی در حال شکل گیری است و بسیاری هم شکل گرفته اند . ما در استان در حال حاضر بیش از شش یا هفت نشریه داذیم درحالی که 2سال پیش یک نشریه بیشتر در استان نبود و این نشریه هم گاهی یا هر از چند گاهی چاپ می شد . اگر تبیان را هم به آن نشریات اضافه کنیم تعداد نشریات استان می شود . هشت نشریه این اقدامی بسیار مناسب در زمینه ی فرهنگی است . انجمن های ادبی تعدادشان بالا رفته و از اداره ارشاد می توانید رقم دقیق آن را بگیرید ، در ارتباط با فعال کردن دانش آموزان و رشد سیاسی آنان برنامه هایی گذاشتیم و در سطح دبیرستان ها کلاسهایی به همین منظور برقرار بوده است . طرح مشاورین جوان برای افزایش آمادگی جوانان برای مشارکت فعال در مدیریت استانی و کشوری به اجرا در آمده . توجه جدی به افزایش نقش نیرو های بومی در مدیریت شده که این از مباحث فرهنگی یا سیاسی است . در زمینه های اجتماعی سعی کردیم با پدیده ی مواد مخدر که مردم هم نسبت به آن حساسیت دارند فعالانه برخورد کنیم و حتی به عنوان یکی از استانهای موفق مورد تقدیر قرار گرفتیم . در زمینه ی جلب جهانگرد و نشان دادن وضعیت فرهنگی استان تا اندازه زیادی موفق بودیم . در همین جریان "کسوف" و خورشید گرفتگی نزدیک به بیست هزار ایرانگرد و تعدادی جهانگرد داشتیم که به استان آمدند و در شرایط بسیار مناسب و با برخورداری از امنیت کامل با فضای استان آشنا شدند در بعد امنیتی ما الان مدعی هستیم استان کردستان هم از نظر وضعیت امنیت سیاسی و هم از نظر امنیت اجتماعی یکی از بهترین وضعیت ها را نسبت به سایر استانها دارد که اینها همه زمینه ساز توسعه اند و همچنین زمینه ساز سرمایه گذاری در بخش های دیگر در این زمینه ها احساس ما این است که حرکت خوبی آغاز شده است ، اگر چه آن حرکتی که ما دنبال آن هستیم و باید باشد در واقع هنوز تحقق پیدا نکرده است . در بحث مشارکت بانوان ما سعی کردیم تشکلهای خانمها را به صورت جدی فعال بکنیم . هفت تشکل در سال گذشته اعلام کردند مایل به شکل گیری هستند . چهار یا پنج تا از آنها شکل گرفتند و بقیه هم در حال شکل گیری هستند . اینها مجموعه حرکتهایی است که در استان در زمینه های غیر اقتصادی ما دنبال آن بودیم . مواردی دیگر هم هست در صورت امکان بدان خواهیم پرداخت .

تبیان : شما اشاره نمودید که هشت نشریه در استان فعال است در صورت امکان بفرمایید که چرا این استان روزنامه ی محلی برای خود ندارد ؟

 جواب : این موضوع به این دلیل است که ماتجربه روزنامه ی نگاری یعنی تجربه ی چاپ روزنامه را در استان نداریم دولت اقدام به چاپ روزنامه نمی کند . یعنی این کار را مردم باید بکنند ، هیچ منعی برای چاپ روزنامه در سطح استان وجود ندارد . ما فکر می کنیم اگر کیفیت هفته نامه ها و ماهنامه های فعلی استان بالاتر برود به گونه ای که مورد استقبال مردم واقع بشود طبیعتا امکان چاپ روزنامه هم هست و در واقع همیشه اینطور بوده که روزنامه ها از دل هفته نامه و ماهنامه بیرون آمدند . و در یک روند توسعه ای است که روزنامه ها شکل پیدا می کنند . چون تعداد هفته نامه های ما کم بوده این زمینه وجود نداشته . ضمنا اگر متقاضی داشته باشد ما باید روزنامه هم در سطح منطقه داشته باشیم . منتهی فعلا متقاضی نیست ، اما هیچ منعی برای چاپ روزنامه وجود ندارد .

تبیان : عده ای بر این عقیده اند که کارهای شما نمود نداشته و موفقیت چندانی در عرصه ی توسعه و سازندگی نداشته اید شما در پاسخ به منتقدان خود چه می گویید ؟

جواب : به این نکته باید توجه شود که نمود داشتن یا نمود نداشتن یک کار بحثی است که به امر تبلیغات بر می گردد و اینکه ما چه مقدار ابزار تبلیغاتی برای نشان دادن کارهای توسعه ی عمرانی و اقتصادی استان در اختیار داشتیم و توانستیم از آن استفاده کنیم و ما از این جهت در مضیغه هستیم و امکانی برای نشان دادن خدمات بگونه ای که همه ی مردم از آن مطلع شوند نداریم . علاوه بر اینکه باور ما بر این است که ما از لحاظ جذب بودجه و کار عمرانی در دو سال گذشته از موفقترین استانها بودیم ، این امر را آمار سازمان برنامه و بودجه حکایت می کند و بر آن گواهی دارد و نیز مجموعه دیدگاههای دولت و وزرا راجع به استان کردستان و نحوه ی کار در این استان ، موضوع مورد نظر را نشان می دهد . در طول یک سال و نیم گذشته چندین مدیر از این استان در سطح کشور نمونه شدند ؟ و اگر جاهای دیگر بهتر از ما کار می کنند چرا اینها را بعنوان نمونه معرفی کردند ؟ ما در زمینه ایجاد اشتغال مورد تشویق ستاد اشتغال کشور قرار گرفتیم و در زمینه ی پروژه های عمرانی که به مردم وعده داده شده بود کار جدی کردیم ، کارهای نمونه ای کردیم که چون پراکنده در سطح استان است چه در شهر و چه در روستا ها خیلی نمود ندارد و معلوم نیست ، بلکه ما یک پارک بزرگ دو یا سه میلیاردی نساختیم و یا یک میدان سیصد یا چهارصد میلیون تومانی نساختیم ، منتهی در عمران شهری کارهای دیگر انجام دادیم که ممکن است نمود آن چنانی نداشته باشد ، اما به شدت بر زندگی مردم تأثیر گذارده است در سال گذشته 60٪ از کوچه های سنندج را که کاملا خاکی بودند آسفالت کردیم ، منتهی اینها کوچک بنظر می آید در سال گذشته بیش از 250 خانه بهداشت را همزمان در سراسر استان افتتاح کردیم این موضوع نقش عمده ای در کاهش مرگ و میر نوزادان و مادران خواهد داشت . پروژه هایی را که تقریبا در استان تعطیل بوده ما آن را فعال کردیم . مانند کارخانه ی ذوب آهن کردستان که تعطیل بود و آن هم به دلیل آمارهای غلطی بود که داده شده بود . وقتی که ما به اینجا آمدیم ظرف دو سال بیش از دو میلیارد تومان بر روی آن هزینه کردیم .پروژه ای که تعطیل شده و قبل از آمدن ما باید افتتاح می شد ، پروژه ورزشگاه 15 هزار نفری سنندج است که فقط کلنگ آن به زمین زده شده بود ، الان از پیشرفت خوبی برخوردار است . ما در زمینه ی آب و تأمین بهداشت شهر و روستا و مسأله ی فاضلاب استان ما ، در سطح کشور نمونه شده است . در زمینه ی احداث راهها و مرمت آن سال بسیار موفقی را پشت سر گذاشتیم . اینها بخشی از کارها است که انشاءا... در هفته دولت مجموعه ی کارهای دو ساله ارائه خواهد شد . این نکته را اضافه کنم که برای استان در سال گذشته از لحاظ اعتبارات استانی 12 میلیارد تومان اختصاص یافت . اما رقمی که فقط برای عمران هزینه گردید بیش از 30 میلیارد تومان بوده است . توانستیم از جاهای مختلف جذب اعتبار نمائیم . پروژه سد بانه را شروع کردیم که بزرگترین پروژه تاریخ کردستان است . در زمینه عمران شهری کار بزرگ مانند آنچه که قبلا اشاره شد (پاک سازی ) انجام ندادیم و اعتقادی هم به آن نداریم و تصمیم گرفتیم کارهای بر زمین مانده را به پایان برسانیم . در زمینه ی آموزش و پرورش مشکل جدی داریم و در سال گذشته 500 کلاس به آموزش و پرورش تحویل دادیم . امسال هم رقمی مانند ان را به این اداره تحویل می دهیم . این هم کاری عمرانی است اگر نمود ندارد ضعف ما در تبلیغات است ، خیلی اعتقاد نداریم که باید در این زمینه ها تبلیغ کرد ، ما وظیفه داریم که به مردم خدمت کنیم . مردم قاضی بسیار خوبی هستند.

 تبیان : شما اشاره نمودید که تبلیغات ما محدود است چرا و به چه دلیل کارهای انجام شده و مطالب لازم را از طریق صدا و سیما به اطلاع مردم نمی رسانید ؟

جواب : صدا وسیما طبق دستور العملی که به سراسر کشور ابلاغ کرده ما حداکثر وقتی که در طول سال داریم یک ساعت است ، بنابراین می توانیم یک ساعت از آن رسانه استفاده کنیم ، برنامه هایی که شبکه استانی دارد روزانه یک ربع اخبار است و برنامه های روز جمعه ، بنابراین وقت دیگری نداریم ما در سال گذشته به مناسبت دهه فجر که یک کار بسیار مهم عمرانی انجام شده و 27 میلیارد تومان برای این کار هزینه شده و آن را افتتاح کردیم مایل بودیم به اطلاع مردم برسانیم .صدا و سیما رقمی به مبلغ ده میلیون تومان از ما خواست که ما هنوز بخشی از آن را نپرداخته ایم و در واقع دولت هم پولی در اختیار ندارد تا برای این کارها بپردازد البته در گذشته بدلیل روابط نزدیکی که آقای رحیمی با صدا وسیمای مرکز داشته ، بیشتر می توانست از صدا و سیما استفاده کند اما چه مقدار من نمی دانم ؟ ولی وقت ما در این رسانه همین مقدار است که اشاره گردید ، این سیاست کلی صدا و سیما است .

 تبیان : لطفا بفرمایید مهمترین معضل اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی استان کدام است و چه اقداماتی برای حل آن برداشته اید ؟

جواب : من مهمترین مشکلی که در واقع ریشه ی همه ی مشکلات در استان کردستان است را بیکاری می دانم که این بیکاری معضلی است که این هم زمینه فرهنگی دارد و هم اقتصادی و خود بیکاری است که تمام معضلات فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی را برای خانواده ها پدید آورده است . در واقع اگر بتوان برای بیکاری قدمی برداشت می شود گفت : برای سایر مسائل دیگر فکری شده است . این مسأله یعنی بیکاری زمینه ساز بعضی بحرانها و معضلات دیگری هم هست . بعنوان نمونه در آموزش و پرورش مشکل داریم افت تحصیلی وجود دارد به خاطر فقر خانواده ها است ، خوب بدیهی است که فقر خانواده ها به خاطر بیکاری است یا می بینم بیکاری گاهی موجب گردید عده ای به اعتیاد روی بیاورند و بسیاری از مشکلات از این قبیل، ریشه در بیکاری دارد باز تأکید می کنم هر چه فکر می کنم مهمترین و اساسی ترین مشکل استان کردستان مشکل بیکاری است ، اما متأسفانه در این زمینه آمارها غلط بوده که دچار مشکل شدیم . در جلسه ی معارفه ما هم اعلام شد که نرخ بیکاری در استان 9٪ است . یعنی زیر نرخ میانگین بیکاری در کشور ، من هنوز باور نکردم که اینطور باشد ولی نمی دانم که مردم استان باور کرده اند ؟ اما آنچه که ما فکر می کنیم این است که نرخ بالای بیکاری استان کردستان باعث شده که ما خیلی ضرر ببینیم . در طی دو سال گذشته سعی کردیم در این زمینه اقداماتی را انجام بدهیم اقدام اولیه ما این بود که تلاش جدی در برنامه ریزی کنیم و نرخ بیکاری را تغییر دهیم و فکر می کنم ظرف یکی دو ماه دیگر نتیجه خوبی را به مردم اعلام بکنیم . خود اینکه نرخ رسمی بیکاری ما را قبول می کنند این موضوع نقش بسیار مهمی در میزان تخصیص اعتبارات خواهد داشت، ما نمی توانستیم از شکل قانونی توزیع در آمدها بدلیل پایین بودن نرخ بیکاری استفاده کنیم به همین دلیل در سال گذشته ما در جلسه هیأت دولت از آقای خاتمی تقاضا کردیم که به طور ویژه به استان کردستان در زمینه اشتغال توجه و عنایت نمایند . ایشان هم حدود (450 میلیارد ریال ) برای زمینه سازی اشتغال در اختیار ما قرار دادند و مبلغ 45 میلیارد ریال هم به عنوان تسهیلات بانکی برای متقاضیان اشتغال علاوه بر سهمیه استان به ما دادند یکی دیگر از مشکلات در زمینه بیکاری در سطح استان این است که نزدیک به 72٪ بیکاران استان فاقد هر گونه مهارتی هستند ، ما از سال گذشته سعی کردیم مراکز آموزش در سازمان کشاورزی ، جهاد سازندگی ، مراکز آموزش فنی و حرفه ای ، صنایع دستی و شیلات و هر جایی که امکان داشت مرکز حرفه اموزی و آموزشگاه مهارتهای شغلی دایر کنیم در این زمینه طی سال گذشته نزدیک به 9 میلیارد ریال برای آموزش و زمینه سازی اشتغال هزینه کردیم . در کنار آن سعی کردیم پیش زمینه های اشتغال را فراهم کنیم ، مثلا اعتباری که در اختیار ما قرار گرفت طرح احداث استخرهای پرورش ماهی را برای شرکتهای تعاونی در چند نقطه استان شروع کردیم و الان این طرح ها به خوبی در حال پیشرفت است . همچنین زمین های زیادی را برای باغ داری آماده ساختیم که برای این موضوع متقاضی زیادی هم بودند . بهر حال ما جزو استانهای موفق از لحاظ اشتغال زایی در سطح کشور معرفی شدیم . در زمینه صنایع دستی و ایجاد صنایع جدید دستی که به طور محدود سرمایه گذاری می شود موفق بودیم . صنایع دستی ما از موفقترین صنایع دستی کشور معرفی گردید . نمایشگاه فرش که امسال برگزار گردید بیش از یک و نیم میلیارد تومان فروش داشته این زمینه خوبی شد کار تولید فرش استان مقداری رونق بگیرد . در زمینه طرحهای صنعتی و صنایع تبدیلی گامهای بسیار خوبی برداشته شد . فکر می کنم کارخانه ذرت پاک کنی ما امسال به ثمر برسد که این زمینه ای خواهد شد برای اشتغال بسیار . در خصوص کشت تو تون خارجی معطر درجه یک کارهایی صورت پذیرفت . این کارها در استان جواب داد و امسال 300 هکتار از اراضی را زیر کشت بردیم که در زمینه اشتغال مؤثر بوده است . خلاصه اینکه تولید ماهی هنگامی که من به اینجا امدم 70 تن بوده و اکنون به 400 تن رسیده است و ذوب آهن کردستان 70٪ پیشرفت فیزیکی داشته است همه ماشین آلات و امکانات مربوطه خریداری شده و در حال نصب می باشد . در زمینه (بازارچه ها ) فعالیتهایی انجام شد . در سال گذشته دو میلیارد دلار به سقف بازارچه هایمان اضافه کردیم . همه این کار برای اشتغال زایی بوده و در جای خود موفقیت آمیز هم بوده است . بهر حال کارهای زیادی صورت گرفت که فرصت بیان آن نیست . اما آنچه که مهم است این است که با وجود همه ی این کارها هنوز مشکل اشتغال استان به جای خود باقی است ما تلاش می کنیم مردم هم باید کمک کنند و ما از سرمایه گذاران خارجی کردهای مقیم خارج و کردهای مقیم در سایر نقاط ایران دعوت کردیم که بیایند در این استان سرمایه گذاری نمایند تا اینکه مشکلات بطور ریشه ای حل شود .

تبیان : انتظار شما از روحانیت منطقه در پیشبرد اهداف دولت چیست ؟

جواب : نقش روحانیون در زمینه های مختلف قابل توجه است و می توانند در هر زمینه ای گام مؤثر بردارند ، اما دولت نیاز به کمک خاصی ندارد ، آن چه که مهم است این است که روحانیون به نقش و حضور اجتماعی که اسلام به آنان داده عمل کنند . به نظر من یکی از مهمترین مشکلاتی که در سطح استان کردستان وجود دارد و روحانیون باید به آن توجه کنند مساله نبود اعتماد اجتماعی است . یعنی اینکه روح تعاون اجتماعی وجود ندارد ، اگر روحانیون بتوانند همکاری اسلامی و تعاون اسلامی را به مردم منتقل کنند و مردم هم با در یافت این مفاهیم بتوانند بیشتر با یکدیگر همکاری نمایند ، این کار می تواند بسیاری از مشکلات را حل کند . ما در مسایل مربوط به بانوان در سطح استان کردستان دچار مشکلات اساسی هستیم که روحانیون باید در این زمینه کمک کنند . بحث طلاق خانمها ، که خانمها بی سرپرست می مانند و به ناگاه همه زندگی آنان بهم می ریزد ، روحانیون محترم اهل سنت باید به گونه ای برای آن اقدام کنند و راه حلی برای آن بیابند که در شرایط جدید اجتماعی . این نوع برخورد با زن توهین به اسلام محسوب می شود که ما یک همچنین مشکلاتی داریم و هنوز نتوانستیم راه حلی برای آن مشکلات پیدا بکنیم . در زمینه ی ارتباط با جوانان ، روحانیون باید تلاش بیشتری بنمایند در زمینه انتقال مفاهیم اسلامی به جوانان روحانیون می توانند نقش مؤثری داشته باشند ، اگر این مفاهیم به صورت کامل و درست منتقل شود قطعا اثر خواهد گذاشت . اینها زمینه هایی است که روحانیون می توانند کمک کنند و در واقع باری هم از دوش دولت بردارند .

تبیان : می دانیم بانوان نیمی از جمعیت استان را تشکیل می دهند با توجه به بافت سنتی منطقه شما چه زمینه هایی را برای مشارکت آنان در عرصه های گوناگون فراهم نموده اید ؟

جواب : من معتقدم که بانوان در سطح استان از لحاظ اقتصادی نقش بسیار بالایی دارند . بطور تقریبی می توان گفت : بیش از 70٪ از تأمین در آمد خانوارهای روستائیان را بانوان بر عهده دارند و حتی در شهرها هم خانمها با کارهای مختلف مانند قالی بافی، گلیم بافی و امثال آن در درآمد خانه و زندگی نقش دارند و در این زمینه کار کردند . اما در زمینه های دیگر یعنی در کنار فعالیتهای منزل نقش مدیریتی هم در جامعه داشته باشند و بتوانند در صحنه های اجتماعی حضور داشته باشند در این امور ما دچار مشکل بودیم ، برای حل این کار زمان طولانی می خواهد ولی خوشبختانه وضعیت الان بسیار خوب است . یکی از کارهایی که در آموزش و پرورش هدف ما قرار گرفت این است که آموزش دختران را فعال تر بکنیم و سعی کردیم پوشش تحصیلی دختران را بالا ببریم متاسفانه ما از لحاظ پوشش تحصیلی دختران در سطح کشور در پایین ترین حد هستیم ، داشتن تحصیلات مناسب یکی از ملاک های توسعه است که مورد غفلت واقع گردیده ، اینهایی که می گویند کارهای آنان نمود داشته بیایند و بگویند که چرا آموزش دختران در سطح پایین مانده و در این خصوص چه اقداماتی انجام داده اند . ما فعالیتهای فرهنگی برای خانمها را گسترش دادیم . با توجه به کارهایی که انجام پذیرفت ولی شرایط دلخواه ما به دست نیامد ، اما در شهر سنندج و سقز حضور جدی و روز افزون بانوان را در عرصه ی مدیریت می بینیم طی دو سال گذشته دو ممدیر خانم منسوب کردیم "سازمان کودکان استثنایی" و "بیمارستان تامین اجتماعی " که مدیر آن دو خانم هستند خانمها خودشان باید تلاش بیشتری کنند تا در عرصه های مختلف توانایی خود را نشان دهند ، 6 نفر از اعضای شورای اسلامی از خانمها انتخاب شدند ، شماری اعضای اصلی اند و تعدادی علی البدل می باشند . این برای اولین بار است که خانمها در سطح استان به عنوان منتخب مردم در یک جایی نقش پیدا می کنند . این برای ما خیلی مهم است .

تبیان : در صورت امکان مقداری از سوابق و تحصیلات و مشاغلی که در آن مشغول خدمت به مردم بودید را بیان کنید ؟

جواب : من فوق لیسانس علوم سیاسی و دکترای علوم سیاسی را دارم دیپلم ریاضی را نیز دارم ، در دوران تحصیل همواره از ما به عنوان دانش آموز موفق یاد می شد . از لحاظ سابقه کاری من بعد از انقلاب کارم را در کیته انقلاب اسلامی آغاز کردم و سپس به نخست وزیری رفتم ، سال 60 بود که به نخست وزیری رفتم و تا سال 65 و از این به بعد به وزارت کشور رفتم تا سال 70، سپس برای  ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم و سال 74 به کشور باز گشتم و در دانشگاه تهران به عنوان استاد یار دانشکده علوم سیاسی مشغول به کار شدم تا سال 76 آمدم به کردستان در وزارت کشور مناسب وسمت های مختلفی از جمله ریاست اداره ی طرح و برنامه ، رئیس امور اقلیت ها و اقوام و معاون مدیر کل سیاسی را بر عهده داشتم .

تبیان : آیا جنابعالی مجله تبیان را مطالعه می کنید پیشنهاد یا انتقاد یا طرحی برای بهتر شدن آن دارید بفرمائید؟

جواب : البته خیلی مرتب مطالعه نمی کنم ولی هر شماره از تبیان به دستم برسد قطعا و حتما تورقی می نمایم و بعضی از مطالب آن را کامل می خوانم . آنطور که پیدا است شما تبیان را برای روحانیون چاپ می کنید و به عنوان یک نشریه تخصصی است ، مخاطب آن عام نیست که انتظار داشته باشیم همه بخوانند ، اما فکر می کنم که هنوز موضوعات جدید و در واقع نحوه ی نگرش جدید به دین و چگونگی انتقال مفاهیم دینی به جوانان در تبیان جایگاه و پایگاه خوبی پیدا نکرده است . خیلی از مباحث تبیان هنوز مباحث سنتی است چه در فقه اهل سنت و چه در فقه شیعه مفاهیم جدیدی که به هر حال الان در مباحث کلامی مطرح هست در تبیان هنوز جایگاهی ندارد . آشنایی با اندیشمندان معاصر جهان اسلام در تبیان اثری از آن نیست . نگاه کردن به معضلات اجتماعی از زاویه دینی و حل مشکلات از این زاویه را ما در تبیان نمی بینیم ، برخی از اوقات مطالبی در تبیان است که کشکول مانند است و با یک نشریه تخصصی منافات دارد .

تهیه وتنظیم ازسیدمحمدحسین دریاباری

چاپ شده درنشریه تبیان شماره 35 مردادوشهریور1378