آوای وشتــــــــــــــــــــــــــــان

سید محمد حسین دریاباری هستم، روزنامه نگار ، نویسنده و مدیرمسئول نشریه گو یه در استان قم .تلفن تماس 09127625987 کانال تلگرام https://t.me/daryabary1339

آوای وشتــــــــــــــــــــــــــــان

سید محمد حسین دریاباری هستم، روزنامه نگار ، نویسنده و مدیرمسئول نشریه گو یه در استان قم .تلفن تماس 09127625987 کانال تلگرام https://t.me/daryabary1339

گفت و گوی اختصاصی هفته نامه گویه با آیت الله سید موسی موسوی نماینده ی مقام معظم رهبری در منطقه ی کردستان

گفت و گوی اختصاصی هفته نامه گویه با آیت الله سید موسی موسوی نماینده ی مقام معظم رهبری در منطقه ی کردستان به مناسبت سی امین سالگرد پیروزی  انقلاب اسلامی ایران

تهیه وتنظیم ازسیدمحمد حسین دریاباری

مورخ بهمن 1387

سؤال  : در صورت امکان خاطراتی را که در خصوص نحوه ی فعالیت انقلابیون و رسانه ها در آن زمان  دارید و احساس می کنید شنیدن آن برای خوانندگان مفید و آموزنده است بیان فرمایید. .

جواب : من سخنانم را از اینجا آغاز می کنم که  شرایطی توسط مردم و انقلابیون پدید آمده بود که فشار بر حکومت شاه تحمیل شد ، رسانه های آن زمان  مثل روزنامه ی کیهان و اطلاعات گاهی اخبار مردمی را منعکس می کردند . فکر می کنم چهلم شهدای یزد بود ،  در مسجد مرحوم آیت الله بروجردی کرمانشاه مراسمی برگزار شد ،  من در آن هنگام فراری بودم ، بعد از آن جمعیت راه افتاد ، این اتفاق زمانی افتاد  که در استان ها گارد شاهنشاهی امنیت را به اتفاق شهربانی به عهده داشت و به شهربانی تنها اکتفا نمی کردند ، راهپیمایی از مسجد آیت الله  بروجردی شروع شد و به خیابان اصلی که شهربانی در انجا واقع بود کشیده شد وقتی راهپیمایی مردم به آنجا کشید ، ارتش آمد و جمعیت تظاهر کننده را  به گلوله بست من و چند نفر از روحانیون کرمانشاه جلو جمعیت بودیم تیراندازی هم از جلو شروع شد ، وقتی که ما  داشتیم متفرق می شدیم ، دیدم جوانی پشت سرم است  و متوجه شد ه که افسری  مرا نشانه گرفته است نگاه کردم دیدم آقای اسفندیاری است _ خدا او را رحمت کند و درجوار شهدای کربلا محشور نماید _ به او گفتم آقای اسفندیاری برو ، در جواب گفت : کجا بروم ، انقلاب به وجود شماها  نیاز دارد ، همان لحظه بود که گلوله به سر ایشان اصابت کرد و به شهادت رسید . ایشان جوانی بود که همیشه در جلسات ما شرکت می کرد ، این مطلب ، یعنی نحوه ی شهادت آقای اسفندیاری و جریان راهپیمایی در کیهان آن زمان چاپ شده است . این راهپیمایی از راهپیمایی های خونین کرمانشاه بود ، این گونه صحنه ها را کسانی که از نزدیک دیده اند احساس مسئولیت خاصی نسبت به آن ها  دارند ،  بدون شک برداشت و بیان این حوادث برای اینان توأم با احساس ویژه ای است در مقایسه با کسانی که آن واقعه را در کتاب ها دیده اند . شما ملاحظه کنید خبرنگارانی که در جبهه بودند و در جبهه از نزدیک شاهد وقایع و حوادث بودند گزارش ، خبر ، یا مطلبی تهیه می کردند و خبرنگارانی که در صحنه نبودند و گزارش جنگ تهیه می کنند . طبعا گزارش خبرنگاران حاضر در میدان از سوز و  عشق و حال و هوای دیگری برخوردار است د مقاسه با کسانی که از شنیده های دیگران گزارش تهیه می کردند.

بالاخره راه سخت و دشواری را در پیش داریم ، نسلی که اکنون در جامعه حضور دارند آن صحنه ها را مشکلات بعد از انقلاب ،  جنگ نظائر و نظایر آن را ندیده اند . حوادث انقلاب برای تاریخ انقلاب بسیار اهمیت دارد ، ذخیره ای است برای کشور و مردم . یکی از چیزهایی که از اهداف انقلاب است و از برنامه های استراتژیک و راهبردی امام راحل و رهبر انقلاب است بحث وحدت و تفاهم و برادری بین اقشار مردم و از جهت  مذهبی  اتحاد بین شیعه و سنی است ، مسأله ای  که مهمترین سهم را در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است . امروز مسأله ی غزه نشان داد که مسایل فطری و عقلی معلم نیاز ندارد ، یعنی هر کسی  خود به خود از تعصب و پیرایه ها دور باشد حقایق را می آموزد و دریافت می کند ،  حقایقی که عقلی و فطری اند . حمایت همه جانبه از مردم غزه از طره پیروان ادیان و مذاهب مختلف و نیز مردمی که پایبند به هیچ آئینی نبودند در سراسر جهان گواه بر این واقعیت است و اینکه مسلمانان باید متحد باشند این چیزی است که نیاز به استدلال ندارد .  این  موضوع روشنی است ، آن قدر  دور افتاده ایم و حجاب ها و زنگ های تفرقه مسلمانان را آلوده کرده است که باید بحث کنیم و هفته ی وحدت به وجود بیاوریم و با آیه و حدیث استدلال کنیم که وحدت باید باشد چون مفید است و تفرقه زیان بخش است . مسأله ی ه غزه نشان داد حتی کشورهای اسلامی که با حکومت مشکل دارند و یا اصلا چندان به سیاسیت نمی اندیشند در مصاحبه ها و اظهارات خویش مهمترین نکاتی را که بیان می کردند این بود که همه ی این بلایا و آسیب های که دامنگیر مسلمانان شده از تفرقه است و نیاز امروز ما وحدت است ، چیزی که برای من جالب است این است که کرمانشاه و منطقه ی غرب بطور کلی قبل از پیروزی انقلاب یک منطقه ای بود که هم اقوام مختلف در آن بودند ، هم دیدگاههای مختلف  و هم مذاهب مختلف . در کرمانشاه علاوه بر بحث شیعه و سنی آن طوری در محاورات  می گویند گروهی به نام شیطان پرست در کرند و حومه و جمعی موسوم به اهل حق در صحنه و اطراف آن بودند ، مشخص بود که اگر کرمانشاه در مسیر قیام و مبارزه علیه شاه به یک تفاهم و وحدت نمی رسید شاه موفق می شد  و  می توانست هر یک را علیه دیگری تحریک کند ، کم و بیش هم چنین کاری را انجام داد . در کرمانشاه موارد محدودی داشتیم از جمله در راه سنقر و صحنه به مدت دو روز بخشی  از جاده را بستند . این ها موردی و جزئی بود آن چه که مورد توجه و عنایت دستگاه حاکمه ی شاه بود این بود که بتواند در استان هایی که چنین ظرفیت هایی را دارند مثل استان های غرب کشور بین شیعه و سنی اختلاف ایجاد کند .  مجموعه ی دوستان در آن هنگام همیشه تلاش می کردند که زمینه های تفاهم را فراهم کنند و اقدامات شاه و ایادی او را خنثی کنند . ما جلساتی داشتیم که در آن ها بحث و رایزنی می کردم که با برخی از گروهها مثل اهل حق و قلخانی ها چگونه نزدیک شویم . در میان آنها عناصر تحصیل کرده مانند معلمان و غیره شناسایی شدند و با این شیوه ارتباطات بوجود آمد .  از سوی دیگر ما با کردستان ، پاوه و اورامانات از طریق فرهنگیان ، معلمان و اقشاری از این دست ارتباط تنگاتنگ داشتیم ، کارهای سیاسی سری با انها در میان می گذاشتم ، بعنوان مثال ؛ مواد منفجره را دوستان  جهت تخریب سینمای پاوه با وساطت من تهیه کردند و به مخفیگاه من آمدند و من راه تهیه آن را به آنها گفتم .  آن افراد بعضی به رحمت خدا رفته اند  و بعضی هم در قید حیات هستند . در مراکز آموزشی مانند دانشگاه رازی که جوانان شیعه و سنی بودند همواره تأکید می کردیم که آنان باید  با هم مرتبط باشند ، باید دوست صمیمی هم باشند . همه ی اینها به ایجاد وحدت و همدلی کمک کرده . یکی از راهپیمایی های بزرگی که در کرمانشاه رخ داد زمانی بود که یکی از هما فران نیروی هوایی تصمیم گرفت فرمانده ی  نیرو را ترور کند ، شهید کشوری که با ما ارتباط تنگاتنگ و بسیار نزدیک داشت موضوع را به من اطلاع داد شهید کشوری و دوستانشان به این نتیجه رسیدند که این کار را انجام دهند و هما فر مورد نظر که ماموریت داشت آن کار را انجام دهد سر صبحگاه به طرف فرمانده ی نیروی هوایی آتش گشود ، اما متاسفانه موفق نشد و گلوله به فرمانده اصابت نکرد ، این هما فر دستگیر شد ، ایشان در مرز اعدام بود ، خبردار شدیم که این هما فرو چند نفر دیگر را می خواهند سریع اعدام کنند ، ما با کوشش و تلاش دیگر دوستان پرجمعیت ترین راهپیمایی کرمانشاه را راه انداختیم ، در میدان آزادی فعلی و میدان گاراژ سابق ،  این میدان و خیابان های منتهی به آن مملو از جمعیت بود . من در این راهپیمایی که جایگاه بلندی  برای آن تدارک دیده شد بود صحبت کردم مرحوم ربیعی هم صحبت کرد . من در این سخنرانی خواستار آزادی آن هما فر و سایر دوستان شدم ة در آن موقع در کرمانشاه روحانی و عالم مهم اهل سنت ، مرحوم ربیعی حضور داشت با اینکه وی ابتدا در صدا و سیما بود و برنامه داشت ارتباط ما و دوستان  با ایشان اور ا کشاند به راهپیمایی ، ایشان در سخنرانی خویش مطالب ما را تأیید کرد . ما قبل از انقلاب نمونه هایی از وحدت و اخوت بین شیعه و سنی را داریم که شاید  بعد از انقلاب کمتر از آن نمونه ها داشته باشیم . اکنون به بیان ماجرایی می پردازم که قبل از انقلاب اسلامی در پاوه اتفاق افتاده است ؛ سالار جاف و سردار جاف ین دو بسیار به شاه علاقه مند بودند . سالار جاف  اشراری را که در اطرافش  بودند به خدمت گرفت تا به مردمی حمله کنند که به منظور دفاع از انقلاب و علیه شاه در بیرون از پاوه تحصن کرده بودند . سالار جاف به پاوه حمله کرد ، در شهر تنها زنان باقی مانده بودند .  در این حمله ژاندارمری هم از او حمایت  کرد و همه ی امکانات را در اختیار داشت ،  زنان رفتند بالای پشت بام  لحاف و تشک و هر چیزی را که قابل آتش زدن بود ، آتش زدند و بر سر نیروهای سالار  ریختند ، و توانستدند با این امکانات ساده آنان را از شهر بیرون کنند . سالار جاف بعد از این جریان با کمک ژاندارمری ها راه جوانرود و روانسر به پاوه را بست و پاوه را به محاصره درآوردند ، دیگر کسی نمی توانست  عبور و مرور کند ، در این میان زمان با علمای کرمانشاه صحبت کردم و گفتم که پاوه در محاصره قرار دارد و نیروهای انقلابی در خطر هستند . نتیجه ی این صحبت ها منجر به تحصن  شد . ما با یک جمعیت عظیمی رفتیم در مسجد بروجردی به عنوان اعتراض به محاصره پاوه تحصن کردیم این تحصن و اجتماع اعتراضی آمیز بازتاب عجیبی پیدا کرد و  فشارها به اندازه ای افزایش یافت که مجبور شدند محاصره را بشکنند . این ، تفاهم شیعه و سنی را می رساند . علماء و شخصیت های شیعی برای محاصره ی پاوه تحصن واجتماع اعتراض آمیز راه انداختند آن هم دو ، سه روز متوالی ما از  شروع انقلاب تا پیروزی آن موردی نداریم که شاه موفق شده باشد بین شیعه و سنی اختلاف ایجاد کند تا از آن بهره برداری نماید  نه شیعه به اختلاف مبادرت ورزید و نه سنی در این منطقه با اینکه زمینه ی اختلاف فراهم بود هوشیاری مردم به شاه  و اطرافیانش چنین توفیقی را نداد . در منطقه ی کردستان هم وضع این گونه بود ، رابطه ی شیعه و سنی بسیار خوب بود و انقلابیون هر دو گروه با صفا و صمیمیت در کنار هم بودند . فتنه هایی اکنون وجود دارد ، آن هنگام در منطقه نبود خارج از چهار چوب شیعه و سنی ، مذاهب و سلایق دیگر هم این تفاهم را دریافتند ، اگر چنین نبود طبعا ما با مشکلات زیادی مواجه می شدیم . به عنوان نمونه می گویم برای اینکه ما با مشکلی مواجه نشویم ما با سید نصر الدین رهبر  قلخانی و کرند که شیطان پرست بودند و ظاهرا  هنوز هم در قید حیات هستند و بی ارتباط با دستگاه شاه نبود صحبت کردیم ایشان دامادی داشت روشن و اگاه که از طریق او با این رهبر مذهبی گفتگو شد و روی اندیشه ی داماد ایشان هم کار شد و زمینه های اختلاف احتمالی به حداقل رسید . در آخرین ماههای منتهی به پیروزی انقلاب آقای پالیزیان را که فردی مقتدر بود به کرمانشاه اعزام کردند او رئیس ساواک کرمانشاه شد ،  پالیزیان یک چک سفید با امضاء به سید نصر الدین داده بود و گفته بود ،  هر چه می خواهی بنویس و برو قلخانی ها را به کرمانشاه دعوت کن تا کرمانشاه را به آتش بکشند . ایشان در مقابل چشمان پالیزبان چک را پاره کرده بود و گفته بود  من با همین چهار تا بز و بزغاله و گوسفند زندگیم را می گذرانم اما با این سید اولاد پیامبر ( امام خمینی ) در نمی افتم . با این حرکت سید نصر الدین دارو دسته ی شاه از قلخانی ها و کرندی ها در ایجاد ختلاف کاملا مأیوس شدند . در اوایل پیروزی انقلاب یک کار بسیار خوبی انجام شد که مانع از هدر رفتن و تلف شدن بیت المال گردید ، اگر چه در هر انقلابی از بین رفتن مقدار یا مقادیری از سرمایه ها عادی و معمولی است ، ولی در کرمانشاه با پیش بینی انقلابیون این امر به حداقل رسیده است ، مثلا خیلی از جاها به پادگان ها  هجوم آوردند و اسلحه ها بردند  بیرون در کرمانشاه انقلابیون به دلیل نفوذ در ارتش توانستند یارگیری کنند و با این کار اوضاع را در کنترل داشته باشند ، یکی از کسانی که  با انقلابیون همراه بود ، شهید کشوری بود او دوستان فراوانی در ارتش داشت و تیمسار سعدی نام که بعدها فرمانده هوانیروز شد با این نیروها که هر کدام ده ها نفر دوست با خود داشتند یک تشکل به وجود آوردیم ، تا ساواکی ها ناراضیان و طرفداران سلطنت نتوانند ناامنی ایجاد کنند ،  از طرفی هم دیگر شهربانی که مسئول نظم و امنیت بود ضعیف شد و رعب و وحشت بر آنان مستولی گردید ، همین امر سبب شد که  کمیته های مردمی برای حفظ نظم و امنیت شکل گیرد ، کرمانشاه از  جاهایی بود که به دلایل متعدد ، از جمله مسایل قومی متنوع و  تکثر مذاهب ، شهربانی قوی ، ساواکی های زیاد ،  ارتش نیرومند ،  نیروی هوایی و یک لشکر و یک تیپ مستقل در آن استقرار داشتند . این زمانی بود که شورای انقلاب مخفیانه شکل گرفت و ما با مشورت دوستان کار بدیعی انجام دادیم و آن اینکه در کرمانشاه علاوه بر کمیته ی مردمی یک کمیته نظامی هم را انداختیم کرمانشاه برخلاف سایر استانها دو تا کمیته داشت کمیته ی مردمی هم دو تا بود این دو خیلی با هم هماهنگ نبودند ، من در هر دوی آنها حضور داشتم این دو کمیته یکی علاقمندان به آیت ا.. جلیلی بودند  و دیگری علاقمند و طرفدار مرحوم حاج آقا اخوند و آقای . این د

و  که با هم تفاهم کامل نداشتند نزدیک بود که ایجاد مشکل کنند ، شورای انقلاب اجازه داد که من یک کمیته ی نظامی درست کنم که برای این کمیته مهر و دفتر و دستک و غیره تدارک دیدم ، تقریبا رسمی شده بود ، خیلی از کارها را که کمیته ی مردمی در جاهای دیگر انجام می داد،  در کرمانشاه کمیته ی نظامی متولی آن بود ، مانند حفظ امنیت شهر و امنیت گذرگاه ها و امنیت پادگانها . شهید کشوری و شهید شیرودی کل نیروهای ارتش را سامان دادند همین کمیته توانست امکانات ساواک را جمع آوری کند و در پادگان نظامی نگه دارد و از اتلاف آن جلوگیری نماید . یک نکته ی جالب که باید به آن اشاره کنم اینکه ، در ماهیدشت کرمانشاه دستگاه حکومتی تأسیسات عجیبی را راه اندازی کرد این تأسیسات بسیار پیچیده بود ، این امر سبب گردید که  حدس و گمان ها زیاد  شود ، یکی می گفت این تأسیسات زندان است ، یکی می گفت زندان جاسوسی است ، یکی می گفت پروژه ی آمریکایی است ، مکانات و ابزاری که به آنجا می رفت خیلی مخفیانه بود ، ما همین قدر می دانستیم که انجا چیز خیلی مهمی است ، بعد از پیروزی انقلاب معلوم شد که شاه با کمک امریکایی ها این تأسیسات را بعنوان مرکز ماهواره ای در خاورمیانه احداث می کند ، این مرکز می توانست کل منطقه را تحت پوشش خویش داشته باشد ، چون ایران مطمئن ترین جا برای آنها بود ، منتهی آنچه که در ذهن مردم بود این بود که این مرکز در حال احداث زندان است ، تا قبل از پیروزی انقلاب امکان رفتن به آنجا ممکن نبود ، اما بعد از پیروزی انقلاب دوستان به آنجا رفتند  تا این تأسیسات مورد دستبرد قرار نگیرد و با نیرو های مستقر در آن مرکز درگیر شدند و یکی یا دو تا شهیدهم  دادیم . به هر صورت کمیته ی نظامی در حفظ این گونه امکانات بسیار تلاش کرد . شهید شیرودی و شهید کشوری اطلاعت زیادی در این امور داشتند . روزی این دو بزرگوار به من گفتند فلانی در منطقه کرمانشاه یک قبضه تفنگ هم در دست مردم قرار نگرفت این امر به خاطر تلاش دلسوزانه ی دوستان ما در کمیته نظامی بود ، اینها از پادگان ها خوب حفاظت کردند و همه ی کارها با برنامه پیش می رفت . قبل از پیروزی انقلاب منطقه غرب مانند همدان و کرمانشاه افراد معتاد و شرور زیادی داشت و به عبارت دیگر افراد قمه به دست فراوان بودند ، کرمانشاه زندانی داشت معروف به زندان دیزل آباد که عمده افراد زندانی در آن همین طایفه بودند . زندانی سیاسی را به آنجا نمی بردند ، حتی افراد بدهکار مفلس را هم به انجا منتقل نکرده بودند ، خلاصه افراد دزد و طایفه ی معتاد و  قمه به دست در این زندان بودند ، یک وقت خبردار شدم که دارو دسته ی این زندانیان که دوستان  آنان بودند ، مردم را بسیج کردند و گفتند بروید زندانی ها را آزاد کنید ، یک دفعه جمعیت به سمت دیزل آباد هجوم بردند ، اگر این اتفاق می افتاد یک مصیبتی برای آنجا بود و برگرداندن آن ها به زندان مصیبتی بزرگتر  . دوستان گفتند این ها اعلام کرده اند هر کس مانع این کار ( یعنی آزاد کردن زندانیان شود ) او را می کشند ، دوستان ما به من گفتند : اگر چه برای شما خطر دارد ولی کاری از هیچ کس برنمی آید ، من هم دل را به دریا زدم و رفتم ، آنها همه چوب و چماق به دست داشتند ،  اول مقداری اهانت و توهین کردند ، من روی یک جای بلندی ایستادم و صحبت کردم . مردمی که با آن جمع بودند به حرفهایم توجه کردند و جدا شدند آن افراد با جدا شدن مردم از آنان قادر به انجام آن کار نشدند ، چون تعدادشان زیاد نبود .  گاهی وقت ها من به گذشته برمی گردم و آن ایام را مرور می کنم احساس می کنم یک معجزه  است که اتفاق افتاده است . این نکته را کسانی که از ابتدا همراه قیام و نهضت امام بودند می دانند که من چه می گویم ، من دقیقا سال 1342 همزمان با شروع قیام امام آمدم به قم قبل از آن اصفهان بودم ، تمام این فراز و نشیب ها مثل دستگیری امام ، بازداشت فضلا و مدرسین و بالاخره شرایط اختناق را از نزدیک دیده ام و دریافتم که واقعا آنانی که حرف های امام را می فهمند چقدر کم اند . حتی با  افراد بسیار با سواد هم بحث و گفتگو می کردیم تا کنه حرکت امام را به آنها منتقل می کردیم و عموما"  چندان به قیام و حرکت نمی اندیشیدند ، به همین دلیل طرفداران و یاران امام در ابتداء احساس تنهایی و محدودیت می کردند . اما در آستانه ی پیروزی انقلاب احساس می کردیم که همه هستند.

 

در ماه های منتهی به پیروزی انقلاب، انقلابیون احساس تنهایی نمی کردند زیرا همه ی مردم به صف انقلاب و انقلابیون پیوسته بودند . انقلاب چنان تحولی در برخی از افراد به وجود آورد که تصورش نمی رفت.. منظور من این است که پیر، جوان، کوچک و بزرگ با انقلاب متحول شدند. امام هم در روشنگری جامعه تدبیر اندیشید و خداوند متعال هم امام را کمک کرد که در این مدت کوتاه توانست مردم را متحول و انقلاب را به پیروزی برساند. الان انقلاب سی ساله شده  عدد سی به لحاظ اجتماعی و متون دینی رمز ورازی دارد و از ویژگی خاصی برخوردار است.

قرآن کریم نسبت به بنی اسرائیل و حضرت موسی پس از آن که حضرت موسی مصمم شد این قوم را نجات دهد. دستور داد که بنی اسرائیل بروند بیرون از مصر و به مدت سی سال در کوهپایه ها زندگی کنند. در این باره بحث های زیادی است که چرا سی سال، چرا نفرمود ، بیست سال یا چهل سال؟ خدا رحمت کند مرحوم آیت الله طالقانی را که در این ایام باید از ایشان و خدمات او هم یاد شود چرا که بدون شک او از ستون های این انقلاب بود. ایشان در این که چرا حضرت موسی به بنی اسرائیل دستور داد از شهر بیرون بروند و در کوهپایه زندگی کنند و به مدت سی سال بمانند در تفسیر پرتوی از قرآن برای هر دو مسأله نکته های جالبی ذکر می کند.نخست این که حضرت موسی آن قوم را از شهر بیرون آورد برای این که در شهر اشراف و حاکم حضور دارند ،شهری که حاکم ظالم دارد، اشخاص و افراد را ذلیل بار می آورد.نوع ارتباط در جامعه به نحوی است که ضعیف،ضعیف تر می شود.نوکری و آقایی بالاخره در بافت این جمعیت است.نوکر و ضعیف در این جمعیت نمی تواند آقا باشد.علت اینکه حضرت موسی فرمود:از شهر بیرون رفته ودر کوهپایه اقامت نماییدبه این جهت است که کوهپایه ها افراد را آزاد بار می آورد.مناطق کوهستانی انسان را پرنشاط ،آزاد و استوار می سازد.مناطق کوهستانی با آن شرایط طبیعتش به انسان غنای نفس،روح بلند پروازی و نگاه به دوردست را می دهد و خلاصه اینکه چون این مناطق قله های بلند دارد انسان خود را در قله ها می بیند و صبوری و استقامت و حل  مشکلات را از قله ها می آموزد.نکته ی دوم اینکه چرا سی سال بنی اسراییل را در آن مناطق نگه داشت؟علت آن است که نسلی را که تمام وجود آن را ضعف فرا گرفت ، ضعیف،ذلیل،خوار و تسلیم بار آمد نمی توان بطور اصولی ساخت و تغیر داد اگر قرار باشد جامعه اصلاح شود ، باید این نسل برود و نسل جدید بیاید ، سی سال مدت عوض شدن یک نسل است.

امام فرهنگ ناب اسلامی را با بیان روشن و واضح برای مردم تشریح کرده و خود نیز به آنها پایبند بوده و این شیوه سبب شد که مردم امام را درانقلاب همراهی کنند.فکر و اندیشه ی امام در اعماق جامعه قرار گرفت.در هر شهری که تظاهرات می شد پس از حمله ی ماموران اگر نیاز بود تظاهرکنندگان فرار کنند درب منازل بر روی تظاهر کنندگان باز بود ، آن موقع جو اعتماد به اندازه ای بالا رفته بود که هیچ کس فکر نمی کردبه سوی این خانه که می رود ساواکی باشد و واقعا"یک اعتماد عمومی بوجود آمده بود.ما یک مرکزی تاسیس کردیم به نام مرکز مکتب الصادق گاهی می بستند و گاهی باز و فعال بود.این مرکز بیشتر برای جلسات جوانان بود .  در یک مقطعی که فراری بودم لازم شد بروم صحبتی برای مجموعه ی دوستان در مکتب الصادق بکنم.همین که وارد شدم ماموران ساواک  فهمیدند ، یکی از حضار خبر دادند که حاج آقا دارند از ابتدای خیابان به اینجا می آیند من از در پشتی مرکز فرهنگی به بیرون رفتم ، اولین درب باز را که یافتم وارد خانه شدم ، صاحب خانه فردی خوشنام نبود ، ولی من نمی شناختم بعدها اطلاع پیدا کردم . این شخص آنچنان از من پذیرایی کرد که بعدها او صافش را شنیدم بسختی باور کردم این خانواده با زیرکی حفظم کردند و بعد به شکل ماهرانه ای فراریم دادند.امام کاری کرد ،  این ها هم تغییر پیدا کردند.این گونه همکاری و همراهی کمک بسیاری کرده که انقلاب با سرعت فوق العاده پیروز شود. رژیم شاه می خواست به هر نحوی که شد وضعیت را به حالت قبل برگرداند ، تنها یک راه مانده بود وآن هم کودتای نظامی بود امام هم بارها به سران نظامی هشدار می داد ، اما بدنه ی ارتش با آنها نبود ، شهید کشوری که خود خلبان بالگرد کبری بود و یکی از دوستانش افسر تخریب بود ، اوضاع را به دقت زیر نظر داشتند ، وقتی که دستور آمده بود که آشیانه ی بالگردها و هواپیما ها را شناسایی کنند این ها فهمیدند که برنامه ی کودتا در پیش است . شهید کشوری در نیمه های شب به من گفت:ما اکنون 22 عدد بمب نیاز داریم.پرسیدم برای چه؟گفت ما 22 آشیانه ی بالگرد داریم.در هر آشیانه پنج  بالگرد هست می خواهیم برویم (این خیلی مهم است که آنها در آن شرایط افرادی داشته باشند بمب ها را ببرند به داخل و در آشیانه ها جاسازی کنند و این کار را هم کردند ) پرسیدم برای چه؟ گفت اگر کودتایی شکل گرفت قبل از استفاده از هلی کوپترها آن را منفجر کنیم. با همه ی سختگیری ها مبارزان هم  نفوذ زیاد داشتند و گوش به فرمان امام بودند ، این نمونه و ده ها مورد از این دست نشان می دهد که بدنه ی ارتش با شاه نبود بلکه با امام و ملت بود. مطلبی را من الان می گویم که خود به طور مستقیم در جریان آن بودم چون قبل از انقلاب دوستان ارتشی زیادی داشتم. البته این مورد یا مواردی از این دست بعد از انقلاب در رسانه ها انتشار یافت. حدود دو سال قبل از پیروزی انقلاب بود که حتی نهج البلاغه را قدغن کردند و مانع آن شدند که نیروهای مستقر در پادگان ها از آن استفاده کنند. گفتند  فقط قرآن و مفاتیح باید در مراکز نظامی باشد ، علت آن هم این بود که دیدند سخنرانان انقلابی در خطابه ها و منابر از کلمات نهج البلاغه برای روشنگری و بیداری مردم استفاده می کنند دستور العمل کتبی دادند که در کتابخانه ها نهج البلاغه نباشد. رژیم شاه این مقدار سخت گیری می کرد و روزنه ها را می بست. رژیم شاه با رهنمود امریکا به این نتیجه رسید که در میان نیروهای مسلح به نیروی هوایی و هوانیروز به هر لحاظ رسیدگی کند ، چون کاربرد این نیرو در همه ی مواقع قابل ملاحظه است. رژیم به هر لحاظ به این نیروها توجه داشت ، اعم از حقوق و مزایا، تسهیلات و امکانات مورد نیاز در محیط کار به گونه ای بود که قابل مقایسه با سایر نیروها نبود ، ولی جالب این جاست در درون پادگان های نیروی هوایی و هوا نیروز غالب این نیروها با سرعت به سمت امام و ملت برگشتند و بسیار زودتر وفاداری خویش را هم اعلام کردند. چیزی که سران رژیم اصلاً انتظار آن را نداشتند. بدون شک این هم از الطاف خدا بوده است. من می خواهم یک موضوع را بگویم که مکتوم نماند و آن این که سرگردی بود به نام آقای علی پور الان نمی دانم که وی زنده است یا شهید شده و یا اصلاً کجاست؟ این بزرگوار در لشکر کرمانشاه بود ایشان مسئول ضد اطلاعات (رکن 2) بود. به عبارتی می توان گفت ساواکی ترین فرد در ارتش، حتی در نماز خواندن پیش آن ها احتیاط می کرد. البته انقلابیون به ایشان گفتند ، چون سران نظامی او را لاابالی ترین فرد می دانستند. این بزرگوار مخفی ترین مسائل را به ما منتقل می کرد ، چون وسائط زیاد داشت تصمیمات و پیام های تلفنی را به ما منتقل می کرد ، این شخص بزرگوار به تنهایی به اندازه یک لشکر به انقلابیون و نظام خدمت کرد. من نمی دانم بعدها چه شده؟ من فقط اول پیروزی انقلاب ایشان را به دوستان بالا معرفی کردم و گفتم قدر ایشان را بدانید. این آدمی است که هر روز شهید به حساب می آید. به دلیل کمکی که به انقلاب و نظام کرده و همکاری هایی که در پشت پرده با انقلابیون داشته است. نظیر سرگرد علی پور در سراسر کشور بودند که انقلابیون توانستند مخوف ترین رژیم را متزلزل کنند.

سؤال- شما مدتی کرمانشاه را ترک نمودید و مجدداً به آن جا برگشتید ، علت برگشت دوباره شما به آن جا چه بوده است؟

جواب: عده ی زیادی از مردم و شخصیت ها رفتند خدمت مرحوم آیت الله مشکینی و مرحوم آیت الله العظمی حائری و دیگران خواستند که فلانی  من برگردد به کرمانشاه ، اما من در این باره تصمیمی نگرفتم. یک روز آیت الله سید حسن طاهری گفتند: حاج آقای پسندیده با شما کار دارند. من رفتم خدمت ایشان و او به من گفتند که به امام در نجف خبر رسیده که شما از کرمانشاه برگشتید و آن جا را ترک نموده اید ،  امام گفتند که سریع برگردید. امام هم اوضاع و احوال کرمانشاه را می دانستند ، من که احساس کردم دستور امام است برگشتم.. یادم هست در پادگان بودیم حضرت آیت الله طاهری اصفهانی آمده بودند به کردستان سری به منطقه بزنند ، حکم امام را از طریق رادیو که قرائت شد شنیدیم ، هنوز حکم قرائت نشده بود من به کردستان آمدم . حکم اولی نه حکم دومی، این حکم از اقامتگاه امام صادر شد.

سئوال: شما در شرایط سختی به کردستان آمدید ، زمانی که درگیری ها آغاز شده و منطقه آبستن حوادث سختی بود ، حرف و حدیث مختلفی بود شما کار را از کجا شروع کردید؟

جواب: امام یکی از چیزهایی را که ازمن خواستند این بود که فرمودند شما به هر شکلی که شده یک سفری به منطقه داشته باشید و ببینید به چه جمع بندی می رسید گزارشی هم برای من بیاورید و پیشنهاد های خود را بیاورید ، دو نکته در دستور امام راحل بود یکی این که من یک سفری داشته باشم و دوری به منطقه بزنم و آخرین وضعیت را بگیرم، دیگر این که برای کارم اگر پیشنهاد خاصی دارم ارایه بدهم خدمت ایشان. آن موقع که من به منطقه آمدم مهاباد در محاصره بود از طریق زمین برای ما امکان پذیر نبود. سردشت کاملاً در محاصره بود ، هیچ یک از راه هایش پاکسازی نشده بود، با نه که لشکر قزوین آمده بود تا آن جا را پاکسازی کند آسیب دید و موفق نشد و همه ی تدارکات و فعالیت هایش را از طریق هوا انجام می داد. مریوان و سروآباد راه هایش کاملاً بسته بود. راه جانوره  ( اسلام آباد )  هم به سختی امکان تردد در آن بود نا امن بود. برای ما چاره ای نماند جز این که با هلی کوپتر این شهرها را دور بزنیم تا به یک جمع بندی برسیم. آقای سعدی نامی بود که فرمانده ی هوا نیروز کرمانشاه بود ، بعدها فرمانده ی هوانیروز کل کشور شد. منطقه چون خطرناک بود هر کسی این مأموریت را نمی پذیرفت. آقای سعدی گفت: من با شما می آیم و این مأموریت را انجام می دهم. من اصرار کردم شما فرمانده ی این منطقه هستید ممکن است اتفاقی برای شما بیفتد قبول نکرد و گفت چون امام فرموده اند که شما بروید از منطقه بازدید کنید من این موضوع را می پذیرم ، بارها گفتم شما فرمانده ی منطقه هستید ، اگر حادثه ای پیش بیاید خسران برای کشور است قبول نکرد. ایشان با همان هلی کوپتر فرماندهی به اتفاق من رهسپار منطقه شدیم. این سفر برای من سفر پرخاطره ای است.

بین سنندج و سقز در گردنه ی ماموخ هلی کوپتر مورد اصابت گلوله قرار گرفت منتهی گلوله به نقطه ی حساس آن اصابت نکرد و این خلبان زبردست آن را هدایت کرد ، رفتیم سقز نشست. همین که وارد پادگان شدیم پادگان به شدت به محاصرهی  ضد انقلابیون در آمد. حتماً شنیده اید که همان اتفاقی که برای پادگان سنندج به وقوع پیوست برای پادگان سقز هم تدارک دیده بودند.

در سنندج پادگان را برای سقوطش مورد محاصره و تیزاندازی قرار دادند. هجوم گسترده علیه پادگان سقز هم به همین دلیل بوده است. ضد انقلاب از مردم خواست که شهر را ترک کنند ، عده ای شهر را ترک کردند عده ای هم ماندند ، اما مرحوم حاج آقای محمدی امام جمعه سقز در شهر باقی ماند ، او در تمام این مدت چه قبل و چه بعد از انقلاب خدمات زیادی در منطقه به انقلاب و نظام کرده است. به هر حال بعد از ظهر همان روز هجوم به پادگان شروع شد ، شاید باور نکنید در این هجوم وجبی از پادگان باقی نماند که مورد اصابت گلوله قرار نگیرد.

ما در این شهر (سقز ) حدود چهار روز ماندیم ، با این که باید سریع در هر شهری اوضاع را بررسی می کردیم و به شهری دیگر می رفتیم. اما این حوادث موجب شد که کارها به کندی انجام شود.

ارتش برای این که بتواند پادگان را حفظ کند تعدادی از نیروها را در نزدیک پادگان در تپه ای مستقر کرد ( این تپه اکنون  پارک بازی است )  این نیروها در محاصره قرار گرفتند. و حدود چهار الی پنج روز آب و غذا دریافت نکردند. یک عده شهید شدند و عده ای هم مجروح شدند ، روز آخر که ما آن جا بودیم توانستند به یک شکلی به آن ها برسند و نجاتشان بدهند. آن موقع هنوز سپاه به کردستان نیامده بود و عمده ی کار در منطقه به عهده ی ارتش بود. در آن زمان سرهنگی بود به نام مدرکیان اگر زنده هست خدا، حفظش کند. بعدها شد سرتیپ و اندکی بعد فرمانده لشکر کردستان شد. وی در آن هنگام فرمانده ی تیپ سقز بود و با آن غائله مبارزه می کرد. او آن چنان روحیات مذهبی هم نداشت و در این خصوص پافشاری نمی کرد ، اما در آن زمان و در این ماجرای دشوار غوغا کرده بود برای ما همواره پناهگاه تدارک می دید اما با استواری و جوان مردی هر چه تمام تر زیر باران گلوله ها برای حفاظت از پادگان و نیروها  گشت می زد و توانست پادگان را حفظ کند.

چیزی که در این سفر چند روزه در سقز برای من جالب بود این  بود و  پادگان به شدت مورد حمله قرار گرفت و غوغایی بود ، آتش و گلوله از هر سو می بارید از  درب پادگان (دژبانی) بی سیم زدند که یک ماموستا آمده و می گوید شنیده ام نماینده ای از طرف امام خمینی آمده و من آمدم با امام بیعت کنم. من گفتم بسیار خوب بگذارید بیاید وقتی که آمد دیدم مرحوم آقای محمدی است. آقای محمدی گفت: من شهر را ترک نکردم اگر چه دشواری و سختی خاص خود را دارم ولی آمده ام به شما بگویم شما احساس تنهایی نکنید من مخلص امام هستم.

ادراتمند امام هستم. آمدم با شما بیعت کنم. الان می بینید همه جا گلوله باران است معلوم هم نیست زنده به خانه برگردم. همان محمدی که امام جمعه ی سقز بود. در این مدت وقتی که ارتش توانست ضد انقلابیون را عقب براند و امنیت محدودی بر قرار سازد تا هلی کوپتر بتواند پرواز کند ما از آن جا به بانه رفتیم. وضعیت به گونه ای بود که به شهر نمی توانستیم برویم و به پادگان آن شهر رفتیم. گاهی من به شما می گویم این دوستانی که من در کردستان دارم آن ها را در میان آتش و خون پیدا کرده ام به همین دلیل است. یکی از آن ها مرحوم صوری بود ، او از اولین کسانی بود که آمد به پادگان بانه و گفت: من حاضرم برای اجرای اهداف امام نوع همکاری را انجام دهم نظیر آقای محمدی خیلی از امامان جمعه در آن شرایط با آنان آشنا شدم.

سؤال: آقای محمدی سابقه ی مبارزاتی قبل از انقلاب با رژیم هم داشته است؟

جواب: آقای محمدی قبل از انقلاب با شماری از شخصیت های انقلابی که در سقز تبعید بودند آشنا بود و با آنها همکاری می کرد و اینان را مهمان خویش تلقی می کرد رژیم آن ها را به اینجا تبعید می کرد که محتمل مشکلات شوند ولی او با آنان ارتباط برقرار می کرد و پشت پرده به آن ها کمک می کرد. درسقز خیلی ها تبعید بودند از جمله آیت الله منتظری و آیت الله دستغیب. خیلی از این تبعیدی ها از جمله آقای منتظری به من سفارش کردند که در سقز هوای آقای محمدی را داشته باشید.

به هر تقدیر از بانه به مریوان رفتم و خلاصه شهرها را یکی پس از دیگری از نزدیک بازدید کردم. رفتم به سردشت ما در سردشت فقط یک پادگان را داشتیم راه ها که در دست ضد انقلاب بود در شهر هم امکان تردد برای نیروها نبود. یک ارتفاعی بود که مشرف و مسلط بر شهر بود آن ارتفاع اگر به دست شورشیان می افتاد پادگان رفته بود. در درون ارتفاع یک مسجد مانندی درست شده بود ، چون امکان تردد زیاد به پادگان نبود همانجا نماز می خواندند.

افسری که فرمانده ی آن قسمت بود آن را ساخت. آخرین روز که آن را افتتاح کرد و در آن نماز خواند هنگام برگشتن به سنگر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و شهید شد. سردشت هم شرایط حادی داشت اما چیزی که بسیار حائز اهمیت بود و نسبت به همه جا تفاوت داشت این بود که همکاری مردم با پادگان بسیار بسیار تنگا تنگ بود. همکاری بی نظیر مردم با پادگان را در سفر اولم که شاهد آن بودم به امام گزارش کردم. در سردشت هم چیزی برای من جالب بود و آن این که شهید قاسمی (ماموستا قاسمی) یکی از اولین روحانیونی بود که با ما صحبت کرد ایشان در حومه ی شهر در حوالی پادگان  مسجد داشت. ما هم می خواستیم که با کسی در آن جا صحبت کنیم ولی بهترین گزینه ایشان بود.

ما در سفرهای بعدی به سردشت از دوستان در سپاه و ارتش شنیدیم که ایشان همواره مورد تهدید است و به من اصرار کردند شما از ایشان بخواهید که بپذیرند به جایی امن بیایند چون منزل ایشان در این شهر در جای مناسبی نیست.

من رفتم خانه ی ایشان، منزل ایشان واقعاً در جای بدی بود. گفتم آقای قاسمی می خواهم یک خواهش از شما بکنم ، شما الان متعلق به خودت نیستی ، شما فعلاً به یکی از خانه های سازمانی که از امنیت برخوردار است بروید ولو به طور موقت  ایشان چیزی به من گفت که هیچ گاه از یادم نمی رود.  گفت: فلانی شما مرا برای چه می خواهید؟ امام جمعه برای چه می خواهید؟ مگر نمی خواهید برای نظام؟ مگر نمی خواهید برای مردم؟ من اگر توی مردم و با مردم باشم بیشتر به نفع نظام و مردم است.

من اگر بروم در جایی که مردم به من دسترسی نداشته باشند بی فایده است. من حاضرم کشته شوم ولی از مردم جدا نشوم. من هم می دانم روزی مرا می کشند. حدود 20 روز بعد او به شهادت رسید.به  هرتقدیر من همه ی شهرها را از نزدیک بازدید کردم و از چند و چون ماجرا به خوبی اطلاع یافتم به حضور حضرت امام رسیدم و پیشنهادی را خدمت ایشان ارایه دادم. این پیشنهاد را پس از گزارش در خصوص اوضاع امنیتی منطقه، وضع راه ها، اوضاع ارتش، اوضاع نیروهای سپاه در منطقه و بالاخره مسائل مختلف جاری منطقه در آن روز تقدیم امام کردم  پیشنهاد این بود الان گروه های موجود  روحانیون را به حساب نمی آورند و کاری با آن ها ندارند و از نفوذ آن ها بی خبرند. اگر به این موضوع واقف شوند شاید فردا ما نتوانیم هیچ کاری بکنیم. به امام عرض کردم همین الان که هیچ اتفاقی نیفتاده با همکاری روحانیون و با شکلی که خودشان بپذیرند یک تشکیلاتی را آن جا داشته باشیم که کلیه ی مسائل روحانیت، مانند امور مساجد، مسائل دینی و اموری از این دست سامانی پیدا کند. امام فرمود این کار، کار بسیار خوب و مطلوبی است. من به امام عرض کردم این کار نیاز به حکم و اعتبار دارد، من همین طوری نمی توانم آن را انجام دهم. امام فرمود من خودم خیلی مصلحت نمی دانم به آقای منتظری می گویم از جانب من چنین کاری را انجام دهد.

حکمی هم که برای تأسیس مرکز آقای منتظری داد گفتند به دنبال صحبتی که شما با رهبر کبیر انقلاب داشتید خودشان نگفتند بلکه به نقل از امام موضوع را مطرح کردند و گفتند امام دستور داده است.

جالب اینجا بود که در سقز جز آقای محمدی که با ما همکاری می کرد حتی یک نفر نبود از ما شهریه بگیرد به این سادگی هم که شماها فکر می کنید ،  این روند اتفاق نیفتاد. در شهر سنندج هم یک عده ی کمی حاضر شدند شهریه بگیرند. بعضی از شهرها مدت طولانی تا بیشتر از یک سال نیامدند.آرام آرام روحانیت دیدند که نیت و قصد ما جز خیر و خدمت چیز دیگری نیست بتدریج استقبال کردند. به هر حال با این حکم مرکز هم شکل گرفت. بعضی از دوستان بودند که ما را در این موضوع کمک زیادی کردند. از جمله شهید غواصیه بود. ایشان سه بار به گروگان گرفته شد اما در مرحله ی چهارم او را به شهادت رساندند.ایشان اول در هیأت هفت نفره ی زمین بود ، بعد هم رفت در جهادسازندگی من ایشان را از جهاد آوردم در مرکز بزرگ اسلامی . هنگام شهادت عضو مرکز بزرگ اسلامی بود ، وی چون به تشکیلات از این جهت اعتقاد داشت که می توان با آن بهتر به روحانیت خدمت کرد ، زحمات زیادی برای تأسیس آن متحمل شد. شهید کاظمی هم ما را در آن برهه خیلی کمک کردند.

سؤال: اکنون  سه دهه از انقلاب می گذرد وضعیت به کلی دگرگون شده با این تشکیلات اوضاع روحانیون کم وبیش سروسامان پیدا کرده و کارهایی هم صورت پذیرفت ،  در حال حاضر شما احساس می کنید به آن اهدافی که قبلاً بدان فکر  کرده اید رسیده اید؟

جواب:ببینیداگر کسی بگوید که به هدف رسیده ام معلوم می شود که نه هدف را شناخته، نه راه را شناخته و نه ظرفیت خودش را ، خداوند در همین فضای محدود دنیا برای انسان فضای کار ایجاد کرده و اهداف بلند پیش پای او گذاشته که 24 ساعته بدود باز هم عقب است. من الان اگر بگویم که به همه ی اهدافم ( که مورد عنایت و توجه بوده ) رسیده ام ادعای مطلوبی نیست، تبعاچنین ادعایی را نمی کنم ، ولی خوب ببینید ما هنگام تشکیل مرکز بزرگ اسلامی حداقل سه هدف در ذهن ما بوده است. اول این که روحانیون کردستان کمتر از ضد انقلابیون آسیب دیدند و کمتر تحت تأثیر فکر و اندیشه ضد انقلاب قرار گرفتند و بلکه رو در روی آن ها هم بودند.علاوه بر این ظرفیت سالم تری هم داشتند و نیازهای جدی هم دارند ، این موضوع از همان اول مشخص و معین بود.

از این گذشته ، متأسفانه سیستم اداره ی روحانیت یک سیستم نابسامانی بود ، گاهی خان ها ، کدخداها به بهانه ی کمک های ناچیزی می خواستند آن ها را نگین خویش قرار دهند. به استقلال روحانیت از این زاویه لطمه وارد شده یا قرارداد با یک ماموستا ببندند فلان مقدار پول به وی بدهند و او هم انجام وظیفه کند تصور می کردند که او عبد و اسیر آن ها ست که هر چه آن ها گفتند او انجام دهد. در مجموع وضع معیشتی روحانیون خیلی بد بود. در زمان شاه هم همین طور بود ولی آن دسته از روحانیون که بارژیم کنار آمدند برای خودشان زندگی دست و پا کردند. به هر تقدیر توده روحانیت وضع مادی خوب نداشتند. هدف اول مرکز بزرگ اسلامی واقعاً حمایت از روحانیون کردستان بود. این که یک تشکیلاتی در این جا باشد به درد آن ها بخورد و به مشکلات آن ها رسیدگی کند. برای من این نکته خیلی جالب بود ، آن زمان که امام در نجف بودند من به هر وسیله ای متوسل شدم تا از امام اجازه بگیرم مقداری از سهم امام را صرف ساختن مسجد کنم موفق نشدم ، امام فرمودند اجازه نمی دهم سهم امام(ع) صرف ساخت مسجد شود. مسجد را مردم کمک کنند و بسازند ، وجوهات و سهم امام(ع) باید و فقط صرف ترویج دین شود.

امام خمینی نظرش این بود که وجوهات صرف طلاب حوزه های علمیه و تبلیغات دینی شود. امام که سهم امام و وجوهات را برای ساختن مسجد اجازه نمی داد و نداد. حدود یک سال و چند ماه سهم امام به من داد تا به طلاب و روحانیون اهل سنت بدهم. من بارها به دوستان روحانی گفته ام الان هم می گویم چه گواه و شاهدی از این بهتر که امام نه تنها برای ایشان شیعه و سنی مطرح نبود همان طور که کمک به طلبه ی شیعه را ترویج می دانست کمک مالی به روحانیت اهل سنت را هم ترویج دین می دانست. در این مدت سهم امام را در اختیار ما قرار داد و ما هم در اختیار روحانیت قرار دادیم ،  این عمق بینش امام راحل را در بحث شیعه و سنی می نمایاند. این موضوع برای خود من هم مهم بود که امام براحتی اجازه بدهد تا وجوهات در اختیار طلاب اهل سنت هم قرار گیرد. بعدها امام فرمودند که دولت کمک کنند و این امر تحقق یافت. ما در واقع هزینه ی تحصیل به روحانیون پرداخت می کنیم نه حقوق ، پس از تحصیل تلاشمان این است که راه باز شود برای آنان در قضاوت.    گرفتن دفاتر، ایجاد شرایط مناسب برای امام جمعه شدن و امام جماعت مساجد و بالاخره رشد و ترقی علمی پیدا کردن برای سایر امور فرهنگی و علمی و دینی، اگر کسی با انصاف وضعیت امروز روحانیت را با وضعیت گذشته مقایسه کند (اگر چه ما این وضعیت را هم مطلوب نمی دانیم) در خواهد یافت که واقعاً در این زمینه کار شده و با مطلوب فاصله ی چندانی نیست. البته الان اطلاع دارید روحانیت قبلاً بیمه ی خدمات درمانی بودند وقتی که بیمه تآمین اجتماعی توسط مقام معظم رهبری برای روحانیون به اجرا در آمد ، همه ی طلاب و روحانیت استان کردستان تحت پوشش این بیمه قرار گرفتند و بدون دغدغه به تحصیل و خدمت مشغول هستند.این هدف اول مرکز بزرگ اسلامی بود.

هدف دوم این که مسأله ی تشکل روحانیت مطرح بود ، این گونه که روحانیت بتواند سدی ایجاد کند تافتنه گران در درون روحانیت رخنه نکنند اگر این تشکل که با خواست و علاقه ی روحانیون شکل گرفت ( و خود بدان علاقمند هستند ) نبود قطعاً دیگران چنین کاری را به نحوی دیگر انجام می دادند که به مصلحت روحانیت کردستان نبود. روحانیون و علمای  کردستان می دانند که اکثریت این قشر با مفتی زاده و تیپ فکر او موافق نبودند حتی زمان شاه هم همین طور بود ،  چون او گرایش روشن فکر مأبانه در مسایل داشت و خیلی چیزهای روحانیون را خرافه می دانست و حتی نسبت به مذهب هم دید خاصی داشت ، من نوارش را گوش دادم که گفت: از جویبار شرک مذاهب به توحید اسلام برگردید. دقیقاً او شافعی، مالکی و حنفی را در سخنرانیش شرک معرفی می کند. در عین حال ما در مرکز هماهنگی که در کرمانشاه داشتیم و در تمام زمینه ها فعالیت می کردیم. از جمله برای این که بعد از پیروزی انقلاب فتنه ای به وجود نیاید از همه ی شخصیت ها دعوت می کردیم تا در آن جا سخنرانی کنند. از جمله آقای مفتی زاده را دعوت کردند آمد کرمانشاه و با وی در مورد مسائل گوناگون صحبت کردیم.

البته این مراودات برای هماهنگی و ساختن بستر مناسب جهت عدم نفوذ فتنه گران در میان صفوف منسجم ملت بود. البته این حرکت ها از خیلی فتنه ها هم جلوگیری کرده است.

سؤال: شما یکی از نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی بودید و از جوان ترین نمایندگان آن دوره چرا در این انتخابات نامزد شدید و احتمال دادید مردم به شما رأی بدهند رقبای شما چه کسانی بودند؟

جواب: بدیهی است که در آن هنگام افرادی که در هر استان و منطقه فعالیت داشتند و در مرعی و منظر مردم بودند آمدند و مطرح شدند و رأی آوردند. ما چند نفری در کرمانشاه کاندیدا شدیم که به اصرار مجموعه ای از دوستان و شهید آیت الله اشرفی اصفهانی و نیز آیت الله نجومی و هم چنین آیت الله حاج آخوند بود. از غیر استان حضرت آیت الله یزدی بود ، آیت الله شیخ محمد رضا کاظمی هم بود. این مجموعه نام نویسی کردیم ،  اما خارج از روحانیون دکتر سنجابی هم کاندیدا شد و نام نویسی کرد. با سپری شدن زمان و نزدیک شدن انتخابات آیت الله یزدی از قم به کرمانشاه آمد و جلسه ای تشکیل شد ، من از بیانات ایشان برداشت کردم که نظر امام این است که ایشان و شهید اشرفی اصفهانی مطرح باشند در کرمانشاه، من به دلیل اعتمادی که به آقای یزدی داشتم همان شبی که ایشان این موضوع را مطرح کردند فردا بیانیه ای رسمی صادر کردم و انصراف دادم. دوستانمان در کرمانشاه خیلی هم ناراحت شدند. انتخابات بتدریج نزدیک تر می شد و فرصت تبلیغ هم سپری می گشت. مجموعه ی دوستان کرمانشاه گفتند یک خطر بزرگ دارد اتفاق می افتد ، اگر شما نباشید آقای یزدی ممکن است رأی بیاوردولی نفر دوم صد در صد آقای دکتر سنجابی است. دوستان گفتند شما خودتان از امام پرسیدید و نظر امام را جویا شدید ، گفتم نه ، من برداشتم از سخنان آیت الله یزدی این بود ، چون این خطر پیش بینی می شد من با مرحوم حاج احمد آقا تماس گرفتم و عرض کردم من نامزد بودم در کرمانشاه و این برداشت را از سخنان آیت الله یزدی حسب اعتمادی که داشتم کردم. ایشان گفتند ، نه امام چنین نظری ندارند ، امام در خصوص انتخابات این نظر را ندارند که کی باشد یا کی نباشد ، نظری نداده و در مورد شما هم این نیست. بعد از این تماس، مجدداً مرحوم سید احمد با من تماس گرفت و گفت اگر چنین حوادثی را پیش بینی می کنید برگردید و در روند انتخابات شرکت کنید. من مجدداً بیانیه دادم و حضورم را در انتخابات خبرگان قانون اساسی اعلام کردم.

نفر سوم دکتر سنجابی شد من و آقای یزدی رأی آوردیم. چهل هزار رأی فاصله سنجابی با شهید اشرفی اصفهانی بود. آقای سنجابی چون کرمانشاهی بود این افزایش رأی را داشت. من و آیت الله یزدی رأی های مان نزدیک هم بود ، حدود صدهزار و اندی.

سؤال: شما برای شورای شهرهم ظاهراً نامزد شدید آیا این موضوع صحت دارد؟

جواب: من مایل نبودم در خصوص شورای شهر کاندیدا شوم ، ولی مشورت کردم نظر بسیاری این بود که افراد مورد اعتماد تلاش کنند نامزد شوند. البته این موضوع به خاطر جوی بود که در آن هنگام وجود داشت . مثلاً در گرگان آیت الله نور مفیدی کاندیدا شد برای شورای شهر من در اولین انتخابات شورای شهر کرمانشاه به دلیل رأی قاطع رئیس شورای این شهر شدم. چون رأی اول به من اختصاص یافت. یک نکته ای را در اینجا عرض کنم و آن این که من در هیأت رئیسه سنی خبرگان قانون اساسی دبیر بودم آیت الله خادمی مسن ترین نماینده خبرگان بود و من جوان ترین نماینده ی آن دوره ، سوگند نامه ها را که یکی پس از دیگری امضا می کردند من تحویل آن ها می دادم و کارهای لازم آن را انجام می دادم.

سؤال: ارتباط شما با کردستان به طور جدی از چه زمانی برقرار گردید و قتی هیأت حسن نیت در زمان دولت موقت در کردستان سرگرم گفت و گو بود آیا شما ارتباطی با اینان داشتید؟

جواب: من اگر چه در کرمانشاه بودم ولی بسیاری از بزرگان را که به  کردستان تبعید می کردند به قول معروف گمرگ آنان من بودم ، با آن ها دیدار می کردم ، احیاناً مشکلاتی داشتند حل می کردم و بالاخره پشت پرده هر کاری که داشتند انجام می دادم. کسانی هم که در وادی نهضت و قیام بودند در کردستان عمده ارتباطشان با من بود. کتب و اعلامیه های امام و اموری از این قبیل را از اینجانب دریافت می کردند.

افرادی که الان دار و دسته ی مفتی زاده به حساب می آیند . همین ها بودند در آن هنگام با نهضت و قیام همراه بودند ، بعدها مفتی زاده متأسفانه آنان را گول زد و فریب داد و راهشان را منحرف کرد. برخی از اینان با ما روابط بسیار گرم و صمیمانه داشتند. این جا لازم می دانم به مسأله ای اشاره کنم که فتنه های قومی و غیر قومی چه بلایی سر کردستان آورد.دوبرادربودندبه نام بهرامی اسم کوچک آنان راالان درخاطرندارم  این دو برادر و خانواده ی آنان از افراد بسیارارزنده و انقلابی بودند ، این دو برادر در اولین شورای شهر پاوه رأی آوردند ، حزب منجله دمکرات این ها را فریب داد و حذبشان  کرد ، من چون در کردستان بودم و تا حدودی ارتباطم با آنان کمتر شد نتوانستم به داد آن ها برسم. حدود سال 61 بود در همان دفتر قبلی مان دژبان آمد و گفت یک آقایی آمد نامه ای آورد و گفت این نامه را بدهید به نماینده ی امام ، ولی خودش رفت ، نامه را بازکردم دیدم همان آقای بهرامی است. درنامه نوشته من گول خوردم رفتم در میان این گروه ها الان دنبال راهی هستم که برگردم در صورت امکان شما کمکم کنید ، دلیل بر این که من واقعاً اردات به شما دارم ، این است که شما فلان روزی با لندرور  از کامیاران حرکت کردید به طرف سنندج ما یک اکیپ مسلح در ماشین پشت سرشما بودیم ،  این ها می خواستند شما را به گروگان بگیرند من نگذاشتم.

هر جا ما توقف کرده بودیم را نوشته بود ، دیدم که همه را درست گفته. به هر حال من پشیمانم ،  یک روحانی است به نام ملا شفیع برهانی در مهاباد که در مسجد جامع نماز می خواند ، ایشان از قبل با ما مرتبط بود . پدرایشان هم روحانی بود به نام ملا عبدالرحمن برهانی و در سردشت اقامت داشت با سواد و ملا بود. من گاهی به اطرافیان مفتی زاده می گویم آیا می دانید امام چقدر به شما محبت کرد؟ من وساطت کردم که در فیضیه قم آقای مفتی زاده سخنرانی کند.

امام هم پذیرفت  و ایشان قبل از امام صحبت کرد ، با این که این رسم متداول نبود. یا مثلاً در خبرگان قانون اساسی من با شهید بهشتی صحبت کردم و گفتم از آقای مفتی زاده دعوت کنیم و بیاید اگر نظراتی درباره ی مسائل جاری دارد ارائه دهد، ایشان آن جا نیامد ولی رفت در حسینیه ی ارشاد سخنرانی کرد و گفت آن هایی که در خبرگان قانون اساسی جمع شدند اصلاً قرآن را نمی فهمند که بخواهند قانون اساسی قرآنی تدوین کنند. سخنرانی وی الان موجود است آن جا اسم ما را هم برده و گفته بود من با فلانی دوست و رفیق هستم ، بعدها خیلی به من گفتند فلانی با شما دوست است؟ به هر حال ما با همه ارتباط داشتیم و این ارتباطات توانست بسیاری از کارها را حل کند. آقای صدر حاجسید جوادی وزیر کشور دولت موقت بود من با مهندس هاشمی که الان مسئول ورزش کشور است ، صحبت کردم تا وقتی بگیرد و به خانه ی او بروم و درباره ی استاندار کردستان آقای یونسی با هم صحبت کنیم. او از ایشان وقت گرفت و رفتم منزل وی و مفصل با ایشان صحبت کردم و گفتم آقای جوادی آیا می دانید که آقای یونسی، توده ای است؟ گفت بله می دانم.

گفتم ای وای می دانی که توده ای است و او را به استانداری کردستان گمارده ای! گفت در کردستا ن باید یک فرد دمکرات مأب باشد نه حزب الهی و انقلابی. من منظورم این است که بافت فکری این ها خراب بوده است. بعد به ایشان گفتم که اگر دید شما این است من دیگر حرفی با شما ندارم.

سؤال: آیت الله طالقانی هم در موضوع هیأت حسن نیت نقشی داشتند؟

در قضیه ی حسن نیت چون سحابی در بین این ها متدین بود با او ارتباط داشتم ، او در میان آن ها عاقل تر بود. به هر حال بیشتر ارتباطات در خصوص این قضیه با او بوده است. آیت الله طالقانی در خصوص هیأت حسن نیت نقشی نداشتند. ایشان یک سفری به این جا داشت که بعد از انتخابات شورای شهر بود و غائله داشت اغاز می شد ، آمدن ایشان فقط به خاطر این سفر بود نه چیزی دیگر من فراموش نمی کنم که در خبرگان قانون اساسی درباره ی شورای شهر صحبت کردم تقریباً صحبت ما جذاب بود ، مورد پسند بسیاری قرار گرفت ، آیت الله طالقانی به من گفت سخن رانی جذاب و گویایی کردید.

سؤال: قبل از آن که شما به منطقه بیایید کسی در منطقه به عنوان نماینده ی امام بوده است؟

جواب: حضرت امام دو مورد افرادی را به عنوان نماینده به منطقه فرستادند. یکی آقای کرمانی بود ،  البته آقای کرمانی مخصوص کردستان نبود بلکه منطقه ی غرب بود و آن هم در یک مقطع محدود . مورد دیگر آقای عبدالمجید معادیخواه بود که از طرف امام یک مقطع کوتاه به منطقه آمد و رفت.

ظاهراً اینان در یک سفر محدود آمدند و گزارشی از منطقه تهیه کردند و خدمت امام تسلیم کردند ، ولی در منطقه نماندند.  بعدها نظر امام این بو دکه یک نماینده در منطقه داشته باشند که بر کل اوضاع نظارت داشته باشد. موقعی که امام هنوز در مدرسه ی علوی بودند ، آن زمانی بود که آیت الله منتظری امام جمعه ی تهران شده بودند. روزی ایشان با امام تلفنی صحبت کردند که من هم بودم ، من اولین بار بود به این شکل با امام تلفنی صحبت کردم ، در این گفت و گو قرار شد به حضور امام برسم ، چون امام فرمود با شما کاری دارم. عصری بود رفتم خدمت امام ، بعد از احوال پرسی و مقداری صحبت، فرمود من از کارهای شما در کرمانشاه اطلاع دارم. در این خصوص نسبت به من بسیار ابراز محبت و لطف فرمودند ، در این ملاقات بود زمینه های آمدنم به منطقه به عنوان نماینده ی امام فراهم شد.

سؤال: شما فرمودید در خصوص تشکیل مرکز بزرگ سه هدف را دنبال می کردید یک مورد بیان شد و مباحث پی در پی عوض  ( الکلام یجرالکلام ) شد در صورت امکان اهداف بعدی مورد نظر را بیان فرمایید؟

جواب: در مورد روحانیت باید عرض کنم گروه های ضد انقلاب به قول خودشان در سال های اول در خصوص روحانیت اشتباه کردند و گفتند آن ها را در نظر نگرفتیم و مهمتر این که متأسفانه برخورد منفی هم با آن ها داشتیم. ما باید جذبشان می کردیم نه دفع ، حدود سال 65 بود که حزب منحله ی دمکرات در کنگره ی مرکزی خویش رسماً تصویب کردند که ما باید  اتحادیه ی علماء کردستان درست کنیم. با این که این ها بنیانشان مذهبی نیست و کاری با دین و مذهب ندارند ،  صرفاً به خاطر این که پتانسیل روحانیت یک پتانسیل قوی است و بتوانند با یک تشکیلاتی آن را مهار کنند  . این کار را کردند .  هدف دیگرما این بود که پیکر روحانیت از این آسیب ها محفوظ بماند. مانه تنها آسیب از طرف دشمن داریم ممکن است آسیبی هم از طرف دوست داشته باشیم. من در کردستان از اول نگران یک چیزی بودم و بعدها هم متوجه شدم نگرانی من کاملاً بجا بود و آن این بود که همه ی نهادها برای خود ید بیضایی دارند و سروسامان گرفتند و هر کدام در مسیر خودشان قدم بر می دارند . در مناطق امن دلیلی وجود ندارد نهادی در نهاد دیگر و کار یکدیگر دخالت کنند جز در موارد امنیتی، اما در مناطق مرزی این طور نیست من نگرانی ام این بود که ممکن است هر دستگاهی به بهانه ای در تشکیلات روحانیت دخالت کند ، من هدفم این بود که اگر روحانیت یک تشکیلات منسجم نداشته باشد دشمن که هیچ ، ممکن است دوست هم برخورد متفاوت با آن بنماید.خود این هم می شود آسیب برای روحانیت در این صورت حریم روحانیت هم شکسته می شود. در این هدف دوم فکر می کنم توفیق خوبی داشتیم.

هدف سوم ؛  این بود که از روحانیت در بر طرف کردن نارسایی های فرهنگی استفاده شود. من از سر صدق و صفا این مطلب را می گویم ،  مردم ، مردم بسیار خوبی هستند. این استان و مردمش توان بسیار خوبی دارند، مردم کرد از دیرینه ترین و بهترین اقوم ایرانی اند ، این قوم و این استان از استعداد بسیار خوبی برخوردارند. چیزی که کم و بیش این استان از آن رنج می برد و آ ن هم آثار حکومت های گذشته است ، مشکل فرهنگی است. برای برطرف کردن این موضوع مناسب ترین و شایسته ترین پایگاه ، پایگاه روحانیت است. بحث فرهنگی دو شاخه دارد. اول این که همین کار فرهنگی که خود روحانیون انجام می دهند و اکنون رایج است، ساماندهی شده است ، مردم هم الان آن را به طور محسوس و ملموس مشاهده می کنند. شاخه ی دوم این که این تشکیلات با بهره گیری از روحانیت وارد عرصه ی فرهنگی منطقه شود، نشده است علت آن هم این است که مرکز بزرگ اسلامی مانند سایر نهادهای انقلابی به لحاظ امکانات مالی مثل سازمان تبلیغات ، دفتر تبلیغات اسلامی ، زیر نظر مقام معظم رهبری در نیامده است . البته الان این اتفاق در شرف وقوع است اگر این اتفاق که هم اکنون در حال وقوع است دو دهه قبل اتفاق می افتاد به یقیین مرکز بزرگ با این همه روحانیت فعال در عرصه های گوناگون فرهنگی موفق تر از هر زمان دیگری  بود.

سؤال _ حاج آقا این آخرین سؤال است که می خواهم مطرح کنم و ان این است که ما سی سال از انقلاب را پشت سر گذاشتیم و در آستانه دهه ی چهارم قرار داریم شما بهتر از همه ی ما کردستان را می شناسید و بیشتر از ما در منطقه بوده اید بدیهی است در منطقه کارهای فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی فراوانی صورت گرفته تحلیگران منصف کارهای انجام شده را علی رغم مشکلات منطقه کم نمی دانند ولی جان سؤال این است که چه کارهایی تاکنون باید صورت می گرفت که  صورت نگرفته است ؟

جواب : سؤال جامعی مطرح شده است طبعا پاسخ بلندی را می طلبد ، سعی می کنم پاسخ گویا و کوتاهی ارایه نمایم ، من با یکی از آقایان که گرایش اخوانی داشت و به نزد من آمد ،  بعنوان نصیحت با او صحبت کردم ، نکاتی را مطرح کردم که می تواند نقل کوتاه آن پاسخ شما باشد . هیچ کس به اندازه ی من در کشور نمی تواند ادعا کند که نسبت به خط مشی نظام در مورد اهل سنت اطلاع کامل دارد ، من در محرمانه ترین نشست های نظام درباره ی شیعه و سنی و جزئی ترین آنها بوده ام ، چیزی برای من غایب نیست ، سازمان تبلیغات می خواست تشکیل شود تنها کسی که دعوت شد از بیرون تهران که نظر بدهد که آیا در مناطق سنی نشین سازمان تبلیغات باشد یا نه ، من بودم بالاخره در کلیه ی تصمیمات امنیتی ، فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی حضور داشته ام . من یک نکته ای را می خواهم بگویم بعنوان کسی که مطلع است ، کسی که اطلاع دارد وظیفه ی شهادت هم دارد . از مسئولان ارشد نظام ، از امام راحل گرفته تا مقام معظم رهبری ( دام ظله العالی ) و همچنین دولت های چپ و راست ، با اینکه در بعضی از مسایل اختلاف نظر داشتند ولی در برخی از مسایل اتفاق نظر داشتند ، مانند توسعه ی متوازن در سراسر کشور ، من در دولت آقای موسوی ، در دولت آقای هاشمی  در دولت آقای خاتمی و در دولت آقای احمدی نژاد یک نکته را با جرأت می گویم . واقعا عزم نظام این بود که تفاوت بین شیعه و سنی در خدمات عمومی نظام گذارده نشود . مثلا گفته شود اینجا کار فرهنگی بیشتر بکنند و انجا کمتر اینجا عمران بیشتر و  آنجا کمتر ، من یادم هست که خدمت آقای هاشمی رفسنجانی رسیدیم ، یکی از جمع ما بعنوان سخنگوی ما خواست گزارش بدهد و گزارش داد این گزارش ملایم بود آقای هاشمی پس از آن در سخنرانی گفت : من انتظارم این بود که درخواست شما ها برای مناطق سنی نشین بدلیل محرومیت بیشتر باشد . برنامه های نظام و عزم مدیران ارشد آن همواره این بود ه که در برنامه ریزی و توسعه سراسر کشور را یکسان ببینند اما در خصوص مسأله ی  کردستان در رژیم سابق محرومیت مضاعف داشته و جنگ تحمیلی و همچنین فتنه های دهه ی اول آهنگ سا زندگی را کند کرده است ، اما همواره مورد توجه ویژه است . اگر قصوریا تقصیری بوده از مدیران استان بوده است ، مقامات ارشد کشور هر طرح قابل قبول و منطقی که از اینجا رفته پذیرفته اند .  اگر مردم گلایه دارند ، به آنها حق می دهیم اما من نکته ای را به مردم بگویم ، شرایطی در منطقه بوجود امده که ارتباط مردم اینجا با سراسر کشور ارتباط فعالی نیست ، ممکن است برخی تصور کنند مقصر حاکمیت است ؟ یا مقصر مردم اند ؟ یا ذهنیت های غلطی که در کشور است ؟ ممکن است همه ی این ها باشد ، ولی باید این نقیصه به نوعی برطرف شود . بازاریان می گویند ما با کردستان خرید و فروش مستقیم نداریم ، نداشتن ارتباطات مستقیم به زیان کردستان است ، من همواره به نمایندگانی که انتخاب می شوند گفته ام   و می گویم شما دیوار بی اعتمادی این استان را با مردم سراسر کشور کوتاه کنید و از بین ببرید با سخنانتان بین مردم استان و سایر استان ها سوءظن ایجاد نکنید استاندارن و مدیران باید گره ها را برای سرمایه گذاران استان های دیگر باز کنند ، واقعا آبادی کردستان نیاز جدی به سرمایه گذاری بخش خصوصی ، دارد پدیده ی قاچاق در منطقه موجب شد درآمد آسان بدست آید و کار که عامل توسعه و اشتغال است فراموش شود ، مردم یزد آن چنان به کار توجه دارند که اکنون اصفهان را پشت سر گذاشته اند ، ولی آنچه به نظام در خصوص اختصاص بودجه به منطقه مربوط است ، کوتاهی نشده است با توجه به اینکه منطقه سردسیر است و علاوه بر عوامل فوق استان کردستان نسبت به برخی از استان های مشابه خود از توسعه و سازندگی بیشتری برخوردار شده است.

سؤال این دیوار بی اعتمادی به هر دلیل بوجود آمده ، راههای برون رفت از این پدیده چیست ؟ شما در این زمینه چه پیشنهادی دارید .؟

جواب : در این زمینه خیلی کم کار شده است ، باید کردستان را به سراسر کشور بشناسانیم و کشور را به کردستان بشناسانیم و مردم خوب کردستان را به سایر استان ها معرفی کنیم . زمینه ی فعالیت های اقتصادی را در منطقه بوجود بیاوریم ، یکی از کارهایی که دولت می تواند انجام دهد این است که مسابقات ورزشی در زمینه های گوناگون را در استان کردستان بگذارد ، برنامه های ورزشی استان نسبت به گذشته توسعه ی بیشتری پیدا کند تا مراودات از این طریق افزایش یابد ، این راه می تواند روابط صمیمانه بین مردم ایجاد کند و بی اعتمادی موجود را کاهش دهد . صدا  و سیما ، مطبوعات و دیگر رسانه ها در این زمینه ها می توانند نقش اساسی ایفا کنند  ، امیداوریم این روز هر چه زودتر توسط نخبگان ، نویسندگان ، شاعران و دلسوزان جامعه تحقق یابد . باید فرهنگ سازی شود ، گاهی موارد عزیزان کرد می روند بیرون از استان فضای مثبت نمی گیرند علت اصلی آن است که همه ی آنها به دید قضایای گذشته  نگاه می کنند ، من یک چیزی را با رها به دوستان گفته و می گویم و آن این است که مشکل کردستان و حوادثش  هفتاد میلیون نفر مبلغ و رسانه اش شدند ، این حوادث نقل همه ی مجالس شد ، کوچکترین اتفاق در خارج از استان سربریدن بود ، اما اینکه پیشمرگان کرد مسلمان این همه زحمت کشیدند و خود منطقه این همه شهید در جنگ تحمیلی داده و در همین حوادث هم شهید داده یا این همه روحانیون از جوان گرفته تا نود ساله به شهادت رسیده اند هیچ سخنی به میان نمی آید و اینها را در میان مردم بگویند . این موضوع برنامه ریزی می خواهد ، اگر این اتفاقات بیفتد دیوار بی اعتمادی جای خود را به اعتماد و برادری خواهد داد.

تهیه وتنظیم ازسیدمحمدحسین دریاباری

چاپ شده درسه شماره ازهفته نامه گویه قم شماره های191و192و193

مورخ بهمن 1387

سخن تبیان

سخن تبیان

نشریه ی تبیان شمار82-81 بهمن و اسفند 1390

سید محمد حسین دریاباری

مردم ایران سال های متمادی با عزم و اراده ی فولادین مبارزه ی عظیم و وصف ناپذیری را علیه نظام پادشاهی آغاز کرد ؛ نتیجه ی این مبارزات و تلاش های بی وقفه در 22 بهمن 1357 به منصه ی ظهور رسیده و در جهان خارج عینیت یافت و آن طعم شیرین پیروزی ملت بر قدرت سلطنت بود . رهبران انقلاب اسلامی در شعارهای خویش همواره چند اصل را در قالب پیام از طرف ملت ایران به قدرت های جهانی اعلام می کردنداستقلال کشور در تمام ابعاد سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و فرهنگی ، آزادی در چارچوب مقررات و قوانین و تعیین سرنوشت مردم به دست خود مردم . این اصول به صورت آزادی ، استقلال ، جمهوری اسلامی در میان مردم مطرح بوده و هم اکنون نیز مطرح می باشد . مردم ایران در سراسر کشور در 22 بهمن هر سال در راهپیمایی شکوهمندی شرکت می کنند و خواسته های خویش را در قالب شعار و قطعنامه ها به اطلاع مسؤولان کشور و قدرت های جهانی می رسانند . عوامل متعدد و بی شماری در پیروزی مردم و دست یابی کشورمان به پیشرفت های چشمگیر علمی ، دفاعی و رسانه ای نقش ایفا کرده است . یکی از مهمترین و محوری ترین عامل موفقیت در این عرصه ها، وحدت ، یکپارچگی ، انسجام و اتحاد ملت ایران بوده است . این عامل حیات بخش تنها ریشه ی عقلانی ندارد، که با پاره ای از امور مخدوش شده و از حیز انتفاع بیافتد . عامل مزبور ریشه ای دینی دارد که در نهانخانه ی باور مردم جای گرفته و مردم مسلمان همواره از آن در مواقع ضروری بهره ومدد می جویند . مطالعه و بررسی متون اسلامی و در رأس آن، قرآن و سیره ی نبوی نشان می دهد که بخش عظیمی از مفاهیم و مباحث مرتبط با زندگی، با وحدت ، همبستگی و همزیستی مسالمت آمیز مردم در جوامع بشری پیوند خورده است . اسلام کوشید تا اخلاق نیکوی پیامبر را که جامع همه ی کمالات است در همه ی اعصار اسوه و سرمشق معرفی کند . بنابراین، مسلمانان همواره از این سرچشمه ی صاف و زلال و سرمایه ی پایان ناپذیر بهره مند هستند و همین امر می تواند موجبات سربلندی و موفقیت را فراهم سازد . ایران کشوری است که دارای اقوام متنوع و متعددی است ، این فرصت می تواند ملت ایران را در عرصه های علمی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی ، هنری و سیاسی بر اوج قله های پیشرفت بنشاند . ملت مسلمان ایران از هر قوم و نژاد به دو اصل اساسی تکیه زده است: اسلام و ایران . پیامبر اسلام جلوه ی فروزان عشق ، محبت و انسان دوستی است، بنابراین از مکتبی که در تمام حالات، عشق ، محبت ، انسان دوستی ، دوری از اختلاف و همگرایی را به جان پیروانش می چشاند چیزی غیر از آن می توان انتظار داشت . بنابراین ملت ایران، با دو اصل اسلامی و ایرانی همواره ید واحده بوده و با وحدت کلمه بر مشکلات فایق آمده و به قله های رفیع پیروزی و سربلندی نایل خواهد گشت

رونده شکایت فرودگاه قم از هفته نامه گویه به دادگاه ویژه روحانیت رفت

 دیر مسئول هفته نامه گویه قم در گفت وگو با ایلنا:
پرونده شکایت فرودگاه قم از هفته نامه گویه به دادگاه ویژه روحانیت رفت
 
شکایت فرودگاه قم از هفته نامه گویه به دلیل انتشار مقاله "سیدعلی پورطباطبایی" با عنوان "سرنوشت فرودگاه قم را به مطامع اقتصادی گره نزنیم" در تاریخ 16 مردادماه بود.

ایلنا: مدیر مسئول هفته نامه گویه ضمن تشریح آخرین وضعیت پرونده شکایت مسئولان فرودگاه بین المللی قم از این هفته نامه محلی قم، گفت: از آن جا که نویسنده مقاله و شخص بنده روحانی هستیم، ادامه رسیدگی به پرونده شکایت فرودگاه قم از هفته نامه گویه، با نظر بازپرس به دادگاه ویژه روحانیت رفت.

سید محمد حسین دریاباری در گفت وگو با خبرنگار ایلنا، در تشریح جزئیات پرونده شکایت فرودگاه بین المللی قم از هفته نامه گویه قم و آخرین وضعیت این پرونده اظهار داشت: در روز 16 مردادماه سال جاری، مقاله ای در شماره 400 هفته نامه گویه، با عنوان "سرنوشت فرودگاه قم را به مطامع اقتصادی گره نزنیم" به قلم "سید علی پور طباطبایی" نوشته شده و چکیده این مقاله این است که قم، شهری است زیارتی، سیاحتی و از سوی دیگر در شاه راه کشور قرار گرفته و به همین دلیل نیاز به وسیله های مختلف حمل و نقل عمومی و از جمله فرودگاه دارد.

مدیر مسئول هفته نامه گویه قم گفت: فرودگاه قم از آن جا که در حال احداث است، قرار بود در تاریخ 22 بهمن افتتاح بشود که در این مقاله اشاره شده که این فرودگاه افتتاح نشده است.

وی خاطرنشان کرد: در این مقاله ادعا شده که، این فرودگاه که اکنون با عنوان شهر فرودگاهی در شبکه های مختلف تلویزیونی تبلیغ می شود، در تفاهم نامه شان عنوان دهکده فرودگاهی داشته است؛ در این مقاله سؤال شده که با توجه به این که این زمین هایی که اکنون در اختیار گرفتید، به چه نحوی خریداری شده یا گاهی خرید و فروش می شود؟ یا اگر ممکن است آن تفاهم نامه های تان را برای مردم منتشر کنید. چکیده مقاله این بود؛ که وکیل فرودگاه و یا به عبارتی مجری طرح فرودگاه، ظاهرا تصمیم به شکایت گرفتند و به ما گفتند ما جوابیه فرستادیم، ولی جوابیه شان از طریق قانونی به دست ما نرسیده است؛ گفتند ایمیل کردیم و ما گفتیم ایمیلی دریافت نکردیم؛ در نتیجه، در روز پنج شنبه، 17 مرداد سال جاری همزمان با روز خبرنگار، ما به اداره آگاهی برای تفهیم اتهام یا به عبارتی تحقیقات اولیه مراجعه کردیم و به ما گفتند فرودگاه شاکی شماست و شما مسئولان آن را متهم به خرید و فروش زمین، کندی کار و امثال این ها؛ بعد از آن ما به هر حال جواب دادیم.

دریاباری گفت: برای این پرونده، من به اتفاق نویسنده مقاله پرونده را دیدیم و تا آن جا که ممکن بود سؤالات سائل را پاسخ دادیم؛ این پرونده مجددا به دادستانی ارجاع شد و بعد به شعبه سوم بازپرسی قم رفت.

وی خاطرنشان کرد: همان روزی که ما در آگاهی بودیم، جوابیه آقایان را دریافت کردیم، چون ایمیل که به لحاظ قانونی معتبر نیست و اصلا به دست ما نرسیده؛ و از طریق پست هم که به ما نداده بودند؛ آن روز جوابیه شان را به ما دادند. ما نیز متن کامل جوابیه مجری طرح فرودگاه را در 23 مردادماه و در شماره 410 هفته نامه گویه چاپ کردیم؛ همراه با یک توضیحات؛ که البته در وب سایت مان هم وجود دارد.

مدیر مسئول هفته نامه گویه گفت: این جوابیه که چاپ شد، ما فکر می کردیم این ها از شکایت منصرف می شوند، چون شفاها گفته بودند؛ اما ظاهرا توضیحات ما مانع شد؛ ما در توضیحات نوشتیم که شما شکایت کردید اشکال ندارد؛ اما انتظار نداشتیم پرونده ما که مطبوعاتی هستیم، به آگاهی ارجاع داده نشود، اما شد؛ گفتیم که شما اگر واقعا نگران این حرف های ما هستید، تفاهم نامه ای که بین شما و وزارت دفاع و پشتیبانی هست، تفاهم نامه ای که با استانداری قم دارید و تفاهم نامه ای که با مدیر کل منابع طبیعی قم دارید، این ها را منتشر کنید، توضیحات ما همین بود و اصل مقاله هم همین بود؛ یعنی اگر پرسش هایی در مردم هست، شما این تفاهم نامه را منتشر کنید، که افکار عمومی کمتر سؤال برای شان پیش بیاید.

وی اضافه کرد: مردم قم امروز سه طرح عمده دارند، یکی مترو هست، یکی منوریل و یکی هم فرودگاه و خلاصه می خواهند بدانند که سرنوشت آن ها چه خبر است؛ در نتیجه فرودگاه که قرار بود، افتتاح شود نشد.

دریاباری گفت: ما در توضیحات منتشر شده، یک پیشنهاد هم به این ها دادیم و گفتیم اگر شما مطمئن هستید کارتان هیچ خللی ندارد، ما که سؤالات مردم را مطرح کردیم، پرسش های مردم را مطرح کردیم، شما یک کنفرانس خبری بگذارید و نمایندگان مجلس، نماینده مدیر کل منابع طبیعی و یا خود ایشان و نماینده استانداری یا خود استاندار هم باشند و شما در آن جلسه به پرسش های افکار عمومی پاسخ دهید؛ این توضیحات ما بود که در زیر جوابیه شان که 23 مرداد منتشر شد، همزمان چاپ شد.

وی خاطرنشان کرد: در نتیجه پرونده ما به بازپرسی شعبه سوم رفت که ما 16 شهریور به آن مراجعه کردیم؛ از قضا بازپرس متن را نگاه کرد و پرونده را خواند و گفت چون نویسنده مقاله طلبه است و مدیر مسئول هم روحانی است در نتیجه ما صلاحیت رسیدگی به این پرونده را نداریم، و اکنون پرونده به دادگاه ویژه روحانیت ارجاع شده است.

مدیر مسئول هفته نامه گویه قم در پاسخ به این سؤال که دادگاه ویژه روحانیت چه زمانی تشکیل می شود؟ گفت: اطلاع دقیقی نداریم و فقط منتظریم تشکیل شود.

وی یادآور شد: ما فقط سؤالات مردم را در این مقاله مطرح کردیم؛ البته نگران ادامه این دادگاه هم نیستیم، چون فکر می کنم هم افکار عمومی و هم مسئولان تا حدودی از ما پشتیبانی می کنند.

دریاباری گفت: این ها چون سرمایه گذار خصوصی اند فکر می کنند سرمایه گذار خصوصی همیشه باید حمایت شود؛ بله ما هم معتقدیم سرمایه گذاران خصوصی باید حمایت شوند و قوانین در این باره وضع شده و تسهیلات داده شود تا بتوانند به نفع مردم قدم بردارند، اما معنی اش این نیست در چارچوب قانون پاسخ گو نباشند.

پایان پیام

رنوشت فرودگاه قم را به مطامع اقتصادی گره نزنیم

سرنوشت فرودگاه قم را به مطامع اقتصادی گره نزنیم


با گذشت بیش از دو سال از آغاز احداث فرودگاه قم توسط سرمایه گذار خصوصی، این فرودگاه هر روز کمتر از دیروز به راه اندازی نزدیک میشود! سرمایه گذار بخش خصوصی این فرودگاه، احداث آن را به پروژهای رویایی تبدیل کرده است  و به جای تکمیل فرودگاه، به سراغ ساختن شهر تفریحی رفته است! آن هم شهری که زمین هایش مال خودش نیست! شهر مقدس قم، در نزد مردم ایران و جهان از اهمیت خاصی برخوردار است. از یکسو انقلاب اسلامی ایران که تاثیر شگرفی بر جهان گذاشته است، از حجرههای مدرسه فیضیه آن آغاز شده است. چسبیده به همین مدرسه، حرم کریمه اهل بیت فاطمه معصومه (س) قرار دارد که در واقع دلیل وجودی مدرسه فیضیه از آن اخذ شده است.

پایتخت مذهبی جهان تشیع و زادگاه انقلاب اسلامی ایران اما تنها دلایل اهمیت قم نیستند. هر ساله میلیونها نفراز اقصی نقاط جهان برای زیارت مسجد مقدس جمکران که به امر امام زمان(عج) ساخته شده است، به قم سفر میکنند.

اهمیت اقتصادی قم نیز به دلیل واقع شدن در چهار راه ارتباطی ایران و برقرار کردن راه ارتباطی۱۷ استان بر کسی پوشیده نیست. در واقع قم شهری است که دلایل مذهبی، اقتصادی و سیاسی به آن موقعیتی منحصر به فرد بخشیده است.

امالقرای جهان تشیع اما از دیرباز مشکلات متعددی داشته است که حمل و نقل درون شهری و برون شهری، یکی از مهمترین آنهاست. جمعیت کلانشهر قم به بیش از یک میلیون نفر رسیده است و ۲۰ میلیون نفر زائر هر سال به این شهر سفر میکنند. در چنین شرایطی بهرهگیری از تمام امکانات حمل و نقل درون شهری و برون شهری ضروری به نظر میرسد.

با چنین دیدگاهی مجموعه مدیریت شهری قم، در سال ۱۳۸۷ دو پروژه کلان مترو و مونوریل را با استفاده از اعتبارات ملی و استانی کلید زد که با توجه به سیر کنونی این دو پروژه، از پیشرفت بیش و کم مطلوبی برخوردار بودهاند. در حوزه حمل و نقل برون شهری هم پروژه قطار سریعالسیر برقی تهران ـ قم ـ اصفهان در حال پیگیری است تا سرعت دسترسی مردم را به قم، تهران و اصفهان کمتر کند.

حمل و نقل هوایی اما گزینه دیگری است که شهر قم به دلایل متعددی تاکنون از آن محروم بوده است. در سالهای گذشته، نزدیکی به تهران، عامل اصلی عدم وجود توجیه اقتصادی برای فرودگاه قم بوده است و وعده داده میشد که با راه اندازی فرودگاه امام خمینی، مردم قم نیز به حمل و نقل هوایی نزدیکتر خواهند شد اما با اختصاص این فرودگاه به پروازهای خارجی و ترافیک روز افزون تهران، عملا دسترسی مردم قم به فرودگاههای تهران بسته شده است.

از سوی دیگر وجود فرودگاه در شهرهایی کوچکتر از قم بوده و دلایل مهم ذکر شده برای اهمیت قم را نیز ندارند، باعث نارضایتی مردم قم شده بود. با ورود گردشگران مسلمان به قم به ویژه پس از سقوط صدام حسین، باز هم بحث لزوم ساخت فرودگاه در قم زنده شد.

در چنین شرایطی با صدور مجوز از مراجع نظامی و غیر نظامی ذیربط که حاصل تلاش نمایندگان قم و موافقت رییس محترم ستاد کل نیروهای مسلح انجام شد، باعث به جریان افتادن بحث فرودگاه قم شد. فرودگاهی که در صورت به راه افتادن هم مشکلات مردم را حل میکند و هم منطقه ویژه اقتصادی سلفچگان را رونق میبخشد.

اما با گذشت بیش از دو سال از آغاز احداث فرودگاه قم توسط سرمایه گذار خصوصی، این فرودگاه هر روز کمتر از دیروز به راه اندازی نزدیک میشود! ظاهرا سرمایه گذار بخش خصوصی این فرودگاه، احداث آن را به پروژهای رویایی با عنوان ۵۰ هتل و مجموعههای بزرگ تفریحی گره زده است. پروژهای که اساسا از احداث باند و ساختمانهای فرودگاهی جداست و نیازمند مجوزهای لازم از ادارات مسئول است.

مسئولان استان قم و مجموعه مدیریت شهری قم که به اهمیت فرودگاه قم واقف هستند، هر روز تلاش میکنند تا مشکلات احداث فرودگاه را حل کنند اما مشکلات احداث مجموعه ۵۰هتل و تاسیسات تفریحی، آن طوری که توسط سرمایه دار بخش خصوصی عنوان میشود، فراتر از فرصت و اختیارات قانونی مسوولین است.

به نظر میرسد هم اکنون سرنوشت فرودگاه شهر قم با یک پروژه اقتصادی خصوصی گره خورده است و فرودگاهی که در ماه بهمن سال گذشته وعده بهره برداری باند آن داده شده بود، تاریخی برای راه اندازی ندارد. بهتر نیست این زیرساخت ضروری برای قم از یک پروژه خصوصی تفکیک شود و مطامع اقتصادی به نیازهای اساسی مردم قم گره نخورد؟کسی منکر اصل راه اندازی یک فرودگاه در قم نیست اما چرا این فرودگاه به یک باره به شهر فرودگاهی تبدیل شد و در کنار آن زمین هایی به مردم فروخته شده است که اصلا معلوم نیست از کجا خریداری شده اند؟به نظر می رسد باید طوری عمل شود که فرودگاه در اسرع وقت به نتیجه برسد ولی جلوی کسی که بدون رعایت ضوابط قانونی در حال فروش زمین های دولتی است، گرفته شود. زمین هایی که معلوم نیست از کجا خریداری شده اند و با کدام قیمت کارشناسی فروخته می شوند؟در این میان، نقش جناب آقای امیرآبادی نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی و استاندار محترم به همراه مدیر کل منابع طبیعی استان مهم تر است و باید دقت کنند که حق مردم پایمال نشود و کسی با تبلیغات خیابانی و تلویزیونی، منابع طبیعی را به اسم فرودگاه ساختن صاحب نشود!

سید علی پورطباطبایی

چاپ شده درهفته نامه گویه شماره 400

سرنوشت فرودگاه قم را به مطامع اقتصادی گره نزنیم‎

http://gooyeh-qom.com/?p=42&n=52&s=253&id=2679

http://gooyeh-qom.com/pdf/newspaper_pdf/6-400.pdf

متن کامل جوابیه مجری طرح فرودگاه بین المللی قم به مقاله «سرنوشت فرودگاه قم را به مطامع اقتصادی گره نزنیم»

موضوع: اجتماعی

در شماره 400 نشریه گویه مطلبی با عنوان «سرنوشت فرودگاه قم را به مطامع اقتصادی گره نزنیم» به چاپ رسید که به دنبال آن فرودگاه قم ضمن شکایت از نویسنده و مدیرمسئول هفتهنامه گویه، جوابیهای را تنظیم نموده و به دفتر هفتهنامه گویه ارسال کرده است. متن کامل جوابیه و توضیح هفتهنامه گویه به شرح ذیل میباشد:

بسمه تعالـی

مدیر مسئول محترم هفته نامه گویـه

سلام علیکم

احتراماً ؛ عطف به سرتیتر صفحه اول و متن مندرج در صفحه شش  400 امین شماره مورخ 16/03/92 دستور فرمائید برابر ماده 23قانون مطبوعات جوابیه ذیل در همان صفحه و ستون و با همان حروف منتشر گردد در غیر اینصورت از طریق مراجع قضایی پیگیری خواهد شد .

جوابیـه :

با تشکر از نویسنده مطلب مذکور که با علاقمندی خاص اهمیت و جایگاه مشکلات این پروژه عظیم ، زیربنایی و ملی را مورد کند وکاو قرار داده اند و بخش زیادی از دفاعیات ما را خواسته و ناخواسته پاسخ داده اند و در عین  حال مشکلات مجری و سرمایه گذار را در رابطه با بخشهای حاکمیتی و دولتی ، سازمانها ، نهادها و ارگانهای مسئول بطور ضمنی و سربسته بیان نموده اند . برای روشن شدن اذهان مردم عزیز قم پاسخ مطالب ایشان را به دو بخش تقسیم می کنیم :

الف) مطالب واقعی که حاکی از انجام وظیفه و رسالت اطلاع رسانی نشریه می باشد و جنبه مثبت نگارش تلقی می گردد .

ب) مطالب غیرواقعی که احتمالاً با اطلاعات غلط یا خدای ناکرده با هدف حاشیه سازی و ناآگاهانه نگاشته شده است و موجب تشویش اذهان عمومی می گردد .

الف: اهم آنها بشرح ذیل است :

1. بیان نقش و جایگاه شهر مقدس قم از نظر تاریخچه انقلاب اسلامی و عنوان بین المللی برنامه چشم انداز قم و رسیدن به مرکز جهان تشیع و اطلاعات و آمار خوب زوار سالیانه واقعیتی انکار ناپذیر است .

2. مقایسه پروژه های عمرانی شاخص استان مانند مترو و منوریل که از محل اعتبارات ملی و استانی با تحمیل هزینه های سنگین به دولت انجام میشود  با پروژه عظیم تری که بدون یک ریال بودجه دولتی توسط بخش خصوصی و سرمایه گذاری های مردمی انجام میشود نشانه مظلومیت این پروژه و سرمایه گذار میباشد .

3. مقایسه زمانی پروژه های مترو و منوریل که مطالعات آنها از سال 1377 و اجرای آنها از سال 1387 (10 سال مطالعه و طراحی 7 سال اجرا با پیشرفت فیزیکی کمتر از 40درصد) با بودجه دولتی شروع شده اند پاسخ مستندی است به شتاب خوب پروژه فرودگاه بین المللی قم و منطقه نمونه گردشگری طرلاب که نگارنده محترم ناخواسته به ما کمک کرده اند .

4. پروژه فرودگاه بین المللی قم یکی از اجزا و ارکان شهر فرودگاهی سلفچگان و منطقه نمونه گردشگری بین المللی طرلاب رکن دیگر شهر فرودگاهی که با تصویب هیئت محترم وزیران ، سازمان محترم هواپیمائی کشوری ، سازمان محترم میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری کشور و استان تصویب شده است ، با مطالعات طرح جامع توسط مشاورین ذیصلاح موجب تحولات استان قم و مناطق همجوار با حوزه نفوذ    220 کیلومتری در کنار ابرشهر تهران خواهد شد که نگارنده محترم در پاراگراف سوم بخوبی پاسخ آن را داده اند .

5. از آنجا که اهداف دولت با اهداف بخش خصوصی بسیار متفاوت است قطعاً اولین فرودگاه بخش خصوصی باید در کنار خدمات هوانوردی زیان ده به ارائه خدمات غیرهوانوردی سود ده با مقیاس بزرگ و بین المللی بپردازد و به همین دلیل فرودگاه قم با درجه بین المللی با دو باند بطول 4600 متر و عرض 60 و 75متر و تاکسی ویها و اپرون بزرگ برای هواپیماهای پهن پیکر B747 طراحی و اجرا میشوند  وا لا اگر هدف فقط شهر قم بود می بایست طول باند 2000 متر برای هواپیمای فوکر 100 می بود !

بنایراین سرنوشت اقتصادی فرودگاه با سرنوشت صنایع بالادست و پائین دست صنعت هوانوردی و فعالیت های توریستی ، گردشگری ، تجاری و تفریحی گره خورده است تا سرنوشت فرودگاه قم به سرنوشت فرودگاههایی که در هفته 2 پرواز دارند دچار نشود .

ب: پاسخ موارد خلاف واقع نگارنده مقاله بشرح ذیل به آگاهی عموم می رساند :

1. اجرای پروژه فرودگاه بین المللی قم با توافق نامه رسمی با استانداری محترم قم ، برابر ضوابط و مقررات و صدها مجوز کوچک و بزرگ انجام میشود و تمام سازمانها و نهادها و ارگانهای دولتی ذیمدخل حمایتهای لازم را می نمایند ، ولی بزرگی پروژه و اهمیت و جایگاه فرودگاه و پیچیدگی صنعت هوانوردی و تعدد سازمانهای درگیر و عدم سابقه احداث فرودگاههای غیردولتی و همچنین عدم وجود مقررات شفاف و کافی ، فرآیند اجرای این کار بزرگ را با بوروکراسی شدید اداری و طولانی شدن فرآیند صدور مجوزهای دولتی و واگذاری قطعی زمین مواجه ساخته است . که الحمدا... در حال پیگیری و حل شدن است .

2. ابعاد و مقیاس پروژه برابر مطالعات طرح جامع توسط مشاورین و متخصصین برای یک افق زمانی 20 ساله با بینش علمی مطالعه ، امکان سنجی ، ارزیابی و پیش بینی شده و بزرگنمایی ورویاپردازی نیست .

3. سرمایه گذاری صورت گرفته برابر طرح توجیه فنی اقتصادی صورت میگیرد و مشارکتهای مردمی در این پروژه مهم با خلاقیت بخش خصوصی قطعاً در میان مدت و درازمدت سود خوبی خواهند برد در این مورد ضمانت های لازم در قراردادها وجود دارد ، لذا نه تنها حق کسی پایمال نخواهد شد بلکه منافع شان با سایر پروژه ها غیرقابل مقایسه خواهد بود .

4. فروش زمین به هیچ عنوان صحت ندارد بلکه منافع پروژه و اعیانی که توسط سرمایه گذار احداث شده برای مردمی کردن این پروژه و تأمین بخش کوچکی از هزینه های سنگین این پروژه ملی واگذار می شود و اگر دولت بموقع زمین و مجوزها را واگذار می کرد و به تعهدات خود در بخش تأمین مالی و تسهیلات بانکی عمل می نمود نیازی به فروش حق السهم پروژه و واگذاری زودهنگام منافع پروژه به مردم شریف قم نبود . لذا این امر از جانب ما بعنوان اقدامی مثبت تلقی می گردد نه منفی .

5. عدم تحقق برنامه بهره برداری و افتتاح فرودگاه بخشی به سرمایه گذار و بخش اعظم آن به دولت و اوضاع اقتصادی کشور مربوط می شود .

افزایش 3 تا 5 برابری قیمت مصالح ، خدمات و کالا در 18 ماه اخیر و طولانی شدن فرآیندهای صدور مجوزها و واگذاری زمین در بخشهای دولتی و عدم استفاده از تسهیلات دولتی و بانکی قطعاً خارج از اختیارات سرمایه گذار است .

با وجود موانع فراوان زیرساخت های اصلی مانند آب ، برق ، گاز ، مخابرات ، سوخت هواپیما و راههای دسترسی که در اختیار دولت است ، تأمین آن برابر برنامه و بودجه دولت باید تأمین شود و زمان بر است و هم اکنون از مشکلات اساسی این پروژه محسوب میشود .

بنابراین زمان بهره برداری این پروزه هم مانند تمام پروژه های عمرانی کشور به یکسری متغیرهای اساسی وابسته است که عدم تأمین آنها قطعاً زمان بهره برداری را تغییر میدهد ولی ما با تلاش شبانه روزی ، عملیات اجرایی را پیش می بریم  تا با دعای مردم و شاغلینی که مستقیماً در این پروژه درگیر هستند در سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی در اسرع وقت بهره برداری نمائیم  تا خدمتی به مردم شریف قم خصوصاً ذینفعان پروژه ارائه کرده باشیم .

در پایان جوابیه با تشکر از مدیر مسئول محترم و سایر کارکنان آن نشریه دعوت می نمائیم با ایفای نقش موثر رسانه ای خود از این پروژه بازدید و از نزدیک با واقعیات امور اجرایی و مشکلات بخش خصوصی آشنا شده  تا با درج مطالب واقعی تر در ایجاد انگیزش مثبت برای فعالیتهای توسعه و عمرانی استان سهیم شوید . انشاا...   

با تشکر

رجب مهرجوئی

مجری طرح فرودگاه بین المللی قم

رونوشت :

- جناب آقای مهندس دهناد ،معاون محترم برنامه ریزی استان قم جهت استحضار

- جناب حاج آقا شفیعی

- جناب آقای نادعلی

توضیحات مدیرمسئول هفتهنامه گویه

در یادداشت شماره 400 هفتهنامه گویه، پرسشهایی نسبت به پروژه احداث فرودگاه بینالمللی قم مطرح گردید که در اذهان عمومی مردم و شماری از مسئولان بوده است.

متن جوابیه مدیر اجرایی پروژه فرودگاه بین المللی قم که از نظر خوانندگان گذشت، کوشید به آن پرسشها پاسخ دهد ولی افکار عمومی و هفتهنامه گویه انتظار داشتند مقامات ذیربط درباره یادداشت مزبور اظهار نظر کرده و به چراییهای موجود پاسخ مقتضی دهند؛ چرا که گزارش مزبور از مقامات مسئول خواسته است در خصوص تخلفات احتمالی و فراتر رفتن از قوانین و مقررات توسط دستاندرکاران احداث فرودگاه واکنش نشان دهند که تا این لحظه اتفاق نیفتاده است.

برخی رسالت مطبوعات را با سلیقه خویش تفسیر و توجیه میکنند و بر این باورند که مطبوعات و نشریات موظفند مانند تابلوی اعلانات با درج تصاویر مدیران و مسئولان اعم از دولتی و خصوصی به مداحی بپردازند.

اینها به پیامد این باور نمیاندیشند که با داوری تاریخ چه میتوان کرد! در مقابل بسیاری از اندیشمندان، نخبگان و مدیران کارآمد و روشن ضمیر هستند که مطبوعات را بسان آینه میپندارند که میتواند همه خوبیها و بدیها را بنمایاند و با طرح مشکلات و پرسشهای مردم، مسئولان را در اجرای برنامهها یاری دهند.

پس بر مجریان فرودگاه لازم است برای تنویر افکار عمومی و پاسخ به سئوالات مردم و جلوگیری از سوء استفادههای احتمالی، ضمن انتشار تفاهمنامههای فرودگاه بینالمللی قم با وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، استانداری قم، منابع طبیعی و تشکیل کنفرانس مطبوعاتی با حضور مدیرکل منابع طبیعی، سازمان بازرسی، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، استاندار قم و خبرنگاران به پرسشها و شبهات موجود در این زمینه پاسخ مناسب ارائه دهند.

لازم به ذکر است جوابیه مجری فرودگاه بینالمللی قم توسط وکیل فرودگاه در روز خبرنگار، پنجشنبه مورخ 17/5/92 در اداره آگاهی استان قم تحویل مدیرمسئول نشریه گویه گردید و حال آنکه انتظار آنان این بود در اولین شماره بعد از انتشار یادداشت، این جوابیه منتشر میشد در حالی که از طرق قانونی و معتبر حقوقی، این جوابیه به دست ما نرسیده بود و علت تأخیر در انتشار عدم وصول به موقع آن بوده است.

http://gooyeh-qom.com/?p=42&n=13&s=65&id=434

گفت و گوی تبیان با حجه الاسلام و المسلمین شاهرودی نماینده ی ولی فقیه در استان کردستان به مناسبت هفته ی وحدت و دهه فجر انقلاب اسل

گفت و گوی تبیان با حجه الاسلام و المسلمین شاهرودی نماینده ی ولی فقیه در استان کردستان به مناسبت هفته ی وحدت و دهه فجر انقلاب اسلامی

در آستانه ی هفته ی وحدت و دهه ی مبارکه ی فجر هستیم ، در صورت امکان مبانی وحدت و تلاش هایی که جمهوری اسلامی و رهبران آن برای وحدت بین شیعه و سنی انجام می دهند را توضیح بفرمائید؟

ابتدا این ایام ، ایام ولادت با سعادت پیامبر گرامی اسلام و دهه ی فجر انقلاب اسلامی را به همه ی مسلمانان بویژه مردم عزیز استان کردستان تبریک و تهنیت عرض می کنم. هفته ی وحدت امسال با دهه ی مبارکه ی فجرتقارن پیدا کرده است. یک بحث بسیار ارزشمندی که وجود دارد و باید به آن توجه کنیم این است که بین مسلمان ها خودِ خداوند یک انس و الفتی ایجاد کرد و بر پایه ی برادری بنا نهاد و آن ها را امت واحده خواند و امت اسلامی را بالاتر از وحدت فیزیکی و مواضعی که در وحدت مطرح می شود فرمود که مسلمانان برادراند . «فاذکروا نعمة الله» نعمت خدا را یادآور شوید آن نعمت چیست ؟ که شما دشمن بودید «إذ کنتم اعداء فالّفَ بین قلوبکم فأصحبتم بنعمته إخوانا » خداوند به نعمت اسلام شما را برادر کرد این عقد اخوت را حتی پیامبر بین مسلمانان و مهاجر و انصار خواند و این برادریست . نسبت مسلمان ها را به هم چنین دانست که اگر هر مسلمانی در هر جای جهان مشکلی داشته باشد یک مسلمان از یک طرف دیگر باید نسبت به آن مسؤولیت داشته باشد . فرمود «من أسلم و لم یهتم بأمور المسلمین فلیس بمسلم ». کسی که به فکر مسلمانان دیگر نباشد مسلمان نیست این ها نشان می دهد که خداوند نظرش این است که این مسلمان ها باید این چنین به فکر هم باشند، این چنین دلسوز هم باشند و آن اتحاد و برادری ما ، اتحاد و وحدتمان بر مبنای برادری باشد چرا ؟ چون برادری به این است، که از یک جا گرفته شده اند و این ها همه یک پدر دارند . پدر معنوی امت اسلامی کیست ؟ پیامبر گرامی اسلام است لذا پیامبر اساس وحدت ماست . پیامبر شده مبنای وحدت ما و حالا این بهانه ای شده بر این که چون در مشهور اهل سنت روز دوازدهم ربیع الاول را روز ولادت پیامبر می دانند و مشهور شیعه هفدهم ربیع را روز ولادت پیامبر می دانند این را گفته اند که این هفته شود هفته ی وحدت . الان ما هم این را ولادت می گیریم و هم آن را ، و الحمد لله در این استان به گونه ای است که باید بگویم کل ماه مولود را ربیع المولود می کنند، ماه ولادت پیامبر و همه اش را جشن می گیرند . این بسیار خوب است . این شد بهانه ای که ما بدانیم از یک جا هستیم و نسبت به هم وحدت نظر داریم . این طور نیست که همه ی اهل سنت بگویند دوازدهم یا همه ی شیعه بگویند هفدهم، از شیعه هم کسانی هستند از بزرگانی که دوازدهم را روز ولادت پیامبر می دانند، از اهل سنت هم کسانی هستند، هفدهم می دانند، حالا مشهور این است . این شد عنوان وحدت . یک نکته ی اساسی تر را من می خواهم عرض بکنم که این اساس وحدت از کجا نوشته شد و اساس مفسده ای دشمن ایجاد کرده بود در گذشته ، که دشمن تلاشش بر این است، منفعتش بر اختلاف است، حتی نه تنها اختلاف بر اساس مذهب ، یک بحثی را که حالا می گوییم که اختلافات مذهبی نه اصلا بین خود یک مذهب هم باز شما در همین مردم شیعه مذهب می بینید این آذری زبان است این فارس زبان است این لر است آن ترک است هم به عنوان قومیت ها اختلاف می اندازند، هم به عنوان زبان ها اختلاف می اندازند هم به عنوان نژادها اختلاف می اندازند، و حتی گاهی شده اختلاف بین دوتا شخص ، این برایش فرق نمی کند که حالا این اختلاف باید بر چه اساسی باشد، منتها این است که آن ها احساس کردند، اگر بخواهند بین مسلمان ها اختلاف بیاندازند که سودشان را ببرند بهترینش این است که بیایند عنوان شیعه و عنوان سنی را برگزینند وگرنه همان کسانی هم که اساس اختلاف هستند می بینید که نه به سنی معتقدند، نه به شیعه معتقدند هیچ کدام را قبول ندارند، لذا دشمنان انقلاب اسلامی توانسته بودند واقعا اختلاف عمیقی را بین شیعه و سنی ایجاد کنند تا حدی که این ها همدیگر را به عنوان دشمن تلقی می کردند و این احساس می کرد آن دشمن است و او نیز احساس می کرد این دشمن است . انقلاب اسلامی یکی از ثمرات ارزشمندش همین بود که آمد وحدت را در جهان اسلام مطرح کرد و مبنا را خود اسلام و خود قرآن و خود پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت قرار داد، گفت همه مسلمانند باهم ما برادریم با هم متحدیم روبه یک قبله نماز می خوانیم به یک قرآن اعتقاد داریم، ما به یک پیامبر اعتقاد داریم، به سنت پیامبر هردو معتقدیم، اهل بیت را هردو دوست داریم، بنابراین اساس فکر حضرت امام و نهضت حضرت امام بر این بود، لذاشما به خطاباتش نگاه کنید، ببینید از همان سال 41-42 وقتی که حضرت امام در حقیقت اعلام انقلاب می کند می فرماید علمای اسلام به داد اسلام برسید، نمی گوید علمای شیعه ، علمای اسلام به داد اسلام برسید، تکیه اش این است بلاد اسلامی چرا باید زیر یوغ دشمن باشد، چرا ثروت های مسلمانان را دشمن ببرد، چرا فلسطین عزیز باید در دست صهیونیست باشد، ببینید؛ اولین کسی که می آید از فلسطین دفاع می کند، فلسطین اهل سنت اند،فلسطین از اهل سنت است، ولی مدافعش حضرت امام است، ببینید تمام تکیه کلامش باز اسلام است، ملت اسلامی است، مسلمانان است این بر مبنای اعتقادی است که مسلمان ها یکی اند، شما نسبت به مقام معظم رهبری هم ببینید، در طول این مدت فرقی هم نکرده، یعنی از سال 41- 42 که شروع کرد بعد هم حضرت امام آنچه که فرمود این جا فرمود، اولین دستوراتش برای کردستان این بود که بروید، حساب مردم از حساب ضد انقلاب جداست، بروید به مردم خدمت کنید، به کی ؟ به همین کردستانی که اکثریت اهل سنت اند، بعد هم جهاد سازندگی آمد، تلاش هایی که شد. همین طور که مقام معظم رهبری همین تأکیدرا دارند،ببینید جوانان کشورهای اسلامی که آمده بودند برای کنفرانس بیداری اسلامی، آن جا فرمود،اختلاف بین شیعه و سنی و این مذهب و آن مذهب نیست، همه ی امت اسلامی باید در کنار هم باشند، یعنی منادی وحدت است، لذا اثر گذاشت. امام با آن اخلاصی که داشت وحدت را مطرح کرد، بعد هم آمد به عنوان نماد وحدت، پیامبر اسلام و مولود پیامبر را این هفته را، نماد هفته ی وحدت اعلام کرد، ما اگر آثار عملی اش را ببینیم در گذشته های همین بیست سال، سی سال پیش که نگاه کنیم مسلمان ها کنار هم نمی نشستند با هم نماز نمی خواندند، الان وقتی که می روی در مسجد الحرام، مسجد النبی، دیگر نمی بینی که یکی جور دیگر نماز بخواند، همه می ایستند، صف ها همه با هم متحد است، این از برکت همین انقلاب و این شعار وحدت و همبستگی است بین مسلمانان ایران و مسلمانان مصر ، بین مسلمان مصر با مسلمان لیبی ، بین مسلمان لیبی با یمن ، تونس و... شما می دانید اکنون همه ی مسلمان ها به هر مذهبی در کنار هم هستند این خیلی هنر است، خیلی کار بزرگی انجام شد که آن نگاه دشمنانه به هم تبدیل شده، الان به نگاه برادرانه نگاهی است که باید همدیگر را دوست داشته باشیم، نگاهی است که باید به هم مودت و محبت داشته باشیم، نگاهی است که مشکل تو مشکل من است و مشکل من مشکل تو است، این چیزهایی که الان در جهان اسلام مطرح است، در کشورهای اسلامی مطرح است، در این همبستگی مطرح است این ها از برکت چیست ؟ از برکت همین است که انقلابی شد مبنایش وحدت مسلمان ها بود، قدرت مسلمان ها بود عزت مسلمان ها بود و به این جا رسیده است، الحمد لله که الان بگوییم وحدت ، واقعا یک وحدتی است، واقعا بین این ها یک پیوستگی و وابستگی است که باید خدا را بر این شکر بکنند .

*ما علاوه بر هفته  وحدت در آستانه ی دهه ی فجر انقلاب اسلامی هستیم، اگر مطلبی در این زمینه هم هست،مشتاقیم بشنویم.

حضرت امام فرمود: «انقلاب ما انفجار نور بود»، این خیلی معنا دارد، انقلاب ما انفجار نور بود، نور از یک جهت که یک مرکزیتی که دارد، نور وقتی که شروع می کند به تشعشع مثل خورشید می آید جاهای مختلف را می گیرد، بعد هم با گردش زمین می بینید که جاهای مختلف را روشن می کند و خیلی از چیزها واضح می شود، خیلی از چیزها راکه در تاریکی نمی دیدند،الان آن ها را می بینند. نور باعث آگاهی بخشی می شود، نور باعث گرما می شود، نور باعث حیات می شود، نور باعث ثمردهی می شود، انقلاب اسلامی این چنین است. هم در کشور تغییرات اساسی ایجاد کرد، هم در همین استان. فرمودید در این استان چه اتفاقی افتاده؟ ببینید سال گذشته چه داشتیم امسال چه داریم، فرض کنید، مثلا از سال گذشته بحث دانشجوییمان روی 58 هزار بود، الان آمار می گوید 65 هزار، این گونه رشد پیدا کرد، مراکز فرهنگی چند تا داشتیم، الان چه تعداد شده، زیاد شده است، از نظر کمیت از نظر کیفیت حوزه هامان چه بوده ؟ حوزه هامان هم حوزه های اهل سنت و هم اهل تشیع، می بینیم که همه بحمد الله رشد داشته، یک سری مشکلاتی که در گذشته بوده در همین سال جدید تعدادی از آن ها حل شد، مدارس ما چطور؟ نوسازی مدارس، ساخت مدارس، رسیدگی به مسائل آموزشی. در هر قسمتی نگاه کنید رشد وجود داشته در بخش کشاورزی سدهایی که دارد ساخته می شود و راه هایی که دارد ساخته می شود، مسکنی که ساخته می شود، احتمالا افتتاحیه در همین دهه ی فجر است، شش هزار و پانصد واحدش افتتاح می شود، این کم نیست، این ها جنبه های مادی قضیه است، جنبه های معنوی آن هم همین طور است، یعنی آن تلاشی که می شوددر زمینه ی  رشد فکری، رشد فرهنگی، رشد معنوی. شما در این مراسم و مناسبت ها  هم ببینید، در ایام محرم، در ایام ربیع، می بینیم باز همین طور است، این شادی ها، نشاط ها خودِ این روحیه ی آرامش که دارد بر استان حاکم می شود، امنیتی که بر استان حاکم شده و بحمد الله این امنیت امنیتی پایدار است این ها به برکت پیشرفت انقلاب است که این روحیه ها ، روح هایی، روحیه ی جهادی، روحیه انقلابی، روحیه ی فداکاری، روحیه ی ایثار، روحیه ی اخلاص، روحیه ی کار، روحیه  ی خدمت دارند، این ها هر کدام یک مبنایی دارد، یعنی در گذشته می بینید که این مسؤولیت ها خرید و فروش می شد، یکی از آن ها حاکم می شد، می خواست جیبش را پر کند، اما الان استاندار که می آید تمام افتخارش این است که بگوید من خدمتگزارم، رئیس جمهور هم تمام افتخارش این است که می گوید من خدمتگزارم، رهبر هم تمام افتخارش این است که بگوید من خدمتگزارم این خدمتگزاری به مردم افتخار شده، نه این که مسؤولیتی دست آورند، پولی جمع کنند، فخر فروشی بکنند که من فلانم، الان عزیز ترین افراد چه کسانی هستند ؟ آن هایی که خدمتگزار بهتری برای مردم هستند، مردم می فهمند که مقام معظم رهبری واقعا خدمتگزارند، صادقانه دارند خدمت می کنند به این کشور، به این ملت و نگاهش به این استان و توجهی که دارد، چه در سفرش بعد از آن می بینید حتی در این حد که وقتی حج هم مطرح می شود، سوغاتی می خواهد بیاورد همه اجناسش ایرانی است، یک سجاده می خواهد بخرد، می گوید سجاده ی سنندجی بخرید، چرا این جا می آیید برای خرید، چرا از آنجا نمی خرید، این نگا هی است که به این استان عنایت و توجه دارد. وقتی خدمات مطرح می شود برای طلاب می گوید به طلاب اهل سنت هم توجه کنید، این ها چیزهایی است که باید مورد توجه قرار بگیرد، این ها تبعات انقلاب است، نگاه را عوض کرده، حالا ببینیم آمارهایی که الان است در سطح کشور هم مشخص است، در این جا هم همین طور یک زمان این استان 29% باسواد داشت، آن هم در حد دیپلم و زیر دیپلم، کسانی در حد فوق دیپلم و لیسانس بسیار محدود بود، الان روی 90% است این کارِ چیست ؟ کار انقلاب است. که امیدواریم ما در همه ی زمینه ها اقتدار داریم، ایران، الان اقتدار نظامی دارد، حتی اقتدار اقتصادی دارد، در زمانی که دیگران ورشکست می شوند، مشکل اقتصادی دارند بدهکاری دارند، و کسری بودجه دارندما مشکل نداریم. الان که بودجه رفته مجلس رشد بسیار بالایی دارد، رشد کشور ما روی 8 است، این بسیار چیز خوبی است، از نظر معنوی هم رشد کرده، آنچه که به عنوان سرمایه گذاری و عمران و آبادانی و این هاست کلی رشد کرده، بیشتر شده، این توسعه ای است که برای مردم می شود، لذا اگر دقت کنیم می بینیم انقلاب، نور بود که هم برای خودمان نورانیت آورد، عزت آورد، هم این نور دارد می رود مسلمان ها ی جهان را هم فرا گیرد و این نور به آن ها هم دارد می رسد، چون نور همان نور خداست « الله نور السموات و الأرض » و این انقلاب هم دنبال بیان کردن دین خداست، همان نور الهی را می خواهد ترویج کند، دارد روشنایی می بخشد به خود مردم مسلمان ایران که منشأ انقلاب است و نورش به مسلمان های دیگر هم می رسد این بیداری اسلامی نتیجه ی این انقلاب است و ان شاء الله مسلمان های عالم هم از دست ظالمان و استکبار نجات پیدا کنند و بشوند امت واحده ای که بتوانند حکومت جهانی اسلام را برپا کنند .*شما ازطریق معمولی ترین ابزار ارتباطی تا مدرن ترین ابزار آن، با مردم استان در تماس هستید، توقع مردم را چه می بینید ؟ احساسات مردم را چگونه ارزیابی می کنید و چه توصیه ای به آنان دارید ؟

عرض کنم که مردم در این استان توقع زیادی ندارند،یک بخشی از توقعات مردم از آن همین زندگی مادی است، طبیعتا باید مسکن تأمین شود، کارو اشتغال باید تأمین گردد همان چیزی که مقام معظم رهبری فرمودند، باید سرمایه گذاری شود برای اشتغال و ان شاء الله برویم به این سمت که بیکار نداشته باشیم، هرکسی درآمدی داشته باشد که عزت مندانه زندگی کند، زندگی اش اداره شود، این باید دغدغه ی همه ی باشد، باید همکاری داشته باشیم، بعد هم در حوزه ی فرهنگی توقع مردم همین است که باید تلاش بیشتری شود و جامعه امنیت و سلامت فرهنگی پیدا کند این سلامت است که باعث سلامت روحی می شود ،باعث نشاط روحی می شود، باعث رشد خصلت های عالی در انسان می شود رشد موجب معنویت می شود.  این ها چیزهایی است که مردم خواسته هایشان همین است، مردم واقعا حق شناسی هستند، همان مقداری که کار شده حق شناسی دارند، کوچکترین کاری که می شود، سپاسگزاری می کنند، نسبت به آن کاری که انجام شده. برای این چنین مردمی باید مسؤولان واقعاً هم سنگ تمام بگذارند، تمام وقتشان را بگذارند، تلاش جدی داشته باشند که به این برسند. مردم ما بحمد الله یک بصیرت خوبی دارند، در مراحل مختلف، در صحنه های مختلف واقعا آن جایی که وجودشان لازم است، سریع حاضر می شوند، مثلا حالا 22 بهمن در پیش است می آیند، می بینید که مردم خیلی عاشقانه می آیند، در صحنه حضور دارند، صحنه ی انتخابات می شود می آیند، در صحنه هستند و باید هم تلاش بکنند، هم حضورشان شرط است و هم این که به نماینده ای و کاندیدایی رأی دهند که اصلح باشد، و بتواند هم برای کشور مفید باشد در قانون گذاری و مسائل دیگر نماینده هم برای استان مفید باشد، هم برای حوزه ی انتخابیه مفید باشد، این مفید و اصلح

بودن و آن صلاحیت های لازم را داشتن این چیزی است که باید توجه کنند و انتظار هم این است، هم مردم، هم مسؤولین به هم کمک کنند تا مشکلات برطرف شود، ولی گاهی مردم با اطلاع رسانی که می کنند با بعضی حمایت هایی که دارند موجب می شوند که مسؤولین بتوانند بهتر به آن ها خدمت کنند، باید این کمک از هردو طرف باشد که ان شاء الله مشکلاتی هم که وجود دارد این مشکلات را با کمک هم بتوانیم برطرف کنیم . 

16بهمن 13390ویژه نامه تبیان شماره 80
تهیه وتنظیم  ازسیدمحمدحسین دریاباری

سرمقاله ویژه نامه تبیان شماره 83

سرمقاله ویژه نامه تبیان شماره 83

بیست و دوم تا بیست و نهم اردیبهشت ماه سال 88 تاکنون هر سال در استان کردستان یادآور شور و شعف، وحدت و همدلی و بالاخره اتحاد و انسجام مردمی است که در گذشته های دور، مورد بی مهری حاکمان قرار گرفته و با وجود همه ی استعدادها و توانمندی ها، در محرومیت مضاعف روزگار می گذراندند. این محرومیت در تمام ابعاد زندگی مردم استان کردستان نمایان بود. رویکرد و جهت گیری سازندگی و پایان دادن به محرومیت مردم استان کردستان، پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی رقم خورد. اگر چه بدخواهان ایران اسلامی در خارج و داخل با تحمیل جنگ و توطئه های مخرّب و زیان آور بعضا" آهنگ پیشرفت و سازندگی را کند و ملایم ساختند، امّا هرگز نتوانستند خدمت صمیمانه و عاشقانه به مردم را متوقف سازند. رویکرد سازندگی و پروسه ی پایان دادن به محرومیت از چهره ی استان کردستان و مردم مهربان و باوفایش در قالب برنامه ها و بودجه های ویژه شتاب یافته و با سفر پر خیر و برکت مقام معظم رهبری به این استان به اوج و کمال خویش نایل گردید. بیانات گوناگون معظم له در استان کردستان در جمع اقشار مختلف مردم و مسوولان نشان می دهد، همه ی راهکارها و رهنمودها و نحوه ی مواجهه ی مسوولان با مسایل و حل مشکلات آنان تبیین شده است. در بیانات رهبر انقلاب اسلامی، سیاست های کلی نظام، خطاب به مسوولان و مردم ارایه گردید. سخنان ایشان در مقاطع مختلف سفر منشور عظیمی است که مقامات ارشد کشور باید به آن توجه کرده و در اعمال آن تلاش و کوشش مضاعف به عمل آورند عمده ترین محورهای سخنان ایشان را می توان به عناوین ذیل دسته بندی کرد « وحدت و انسجام اقشار مختلف مردم»، « نفی اختلاف میان اقوام ومذاهب اسلامی »، « خدمت بی وقفه ی مسوولان به آحاد ملت ایران » « آمادگی نیروهای مسلح و مردم در برابر توطئه ها و دسیسه های دشمنان ایران اسلامی»، « تنوع اقوام در ایران به عنوان یک فرصت» ، « مبارزه با دشمنان و رسانه های آنان با اندیشه » ،«تلاش و کار مضاعف مسوولان برای ساختن استان» و بالاخره حضور همیشگی و مستمر مردم در صحنه. هنگامی که سفر مقام معظم رهبری به استان کردستان در دست مطالعه و بررسی بود و خبر آن بتدریج در رسانه ها اعلام می گردید، شور و شعف و خوشحالی زاید الوصفی در میان آحاد مردم موج می زد، زیرا مردم در انتظار دیدار ایشان بودند و بر این باور بودند که  این سفر به کردستان بسیاری از غوامض و پیچیدگی ها را حل کرده و در نتیجه شکوفایی استان به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و امکانات زیر بنایی را به همراه خواهد داشت، امور فوق الذکر و ده ها موضوع دیگر، مردم را بر آن داشت تا از معظم له استقبالی بی نظیر، کم سابقه و به یاد ماندنی در تاریخ ایران به عمل آورند. بیگانگان از این استقبال پرشور مردم شگفت زده و مأیوس شده و ایران و ایرانی نسبت به هر زمان دیگر امیدوارتر و سرافرازتر گردید، چرا که مردم اندک امید دشمنان را هم به یاس مبدل ساختند. در سفر مقام معظم رهبری در بخش های گوناگون از جمله فرهنگ و هنر، رسانه های جمعی و گردشگری، مسکن، عمران شهری، روستایی، عشایری، بهداشت و سلامت، انرژی، تربیت بدنی، آموزش ، حمل و نقل ، صنعت و معدن، کشاورزی و منابع طبیعی، بازرگانی، رفاه و تامین اجتماعی، قضایی، منابع آب و اقتصادی 1258پروژه در قالب ،116 طرح 17فصل، 24برنامه و 115 فعالیت با اعتبار مصوب 8300 میلیارد ریال، طی سه سال به تصویب رسید. مجموعه ی مصوبات سفر مقام معظم رهبری در همین ویژه نامه چاپ شده است. متن مصوبات و گزارش های مربوطه این امکان را به مردم خواهد داد تا به ارزیابی دقیق بپردازند که چه گام های مؤثری در خصوص اجرا، پیشرفت و بهره برداری طرح ها برداشته شده است. قبل از آن که به بررسی مصوبات پرداخته شود، به نکاتی چند که از اهمیت فوق العاده برخوردار است می پردازیم. مقام معظم رهبری در سخنانش به ابعاد گوناگون استان کردستان اشاره کرده و این استان را استانی فرهنگی قلمداد کرد. در بخشی از سخنان ایشان در میدان آزادی سنندج آمده است: « استان کردستان یک استان فرهنگی است شما به طبیعت سرسبز و زیبای این استان نگاه کنید، به روحیه ی مهربان و با صفای مردم این استان نگاه کنید، به تاریخ این استان – که علما و شعرا و اهل فرهنگ و اهل هنر در همین تاریخ نزدیک این استان فراوانند- نگاه کنید همه ی این ها نشان می دهد که این استان یک استان فرهنگی است». اکنون پرسش اساسی مردم و خوانندگان و به عبارت دیگر افکار عمومی این است، در حوزه ی هنر و مقوله ی فرهنگ چه کار اساسی و مؤثری صورت پذیرفته است؟ آیا شمار مطبوعات استان به لحاظ کمیت و کیفیت از رشد بالایی برخوردار شده است؟ آیا تیراژ کتاب و نیز تنوع موضوعی آن نسبت به گذشته افزایش را نشان می دهد؟ آیا تلاش های فرهنگی استان موجب گردید تا مردم از رسانه های برون مرزی کمتر بهره جویند؟ آیا برنامه ریزی های فرهنگی مسوولان، تداخل در کار یکدیگر، موازی کاری و تصمیم سازی های متعدد و متنوع را سامان دهی کرده است، تا از هدر رفتن بودجه جلوگیری نماید؟

این سوالات و ده ها سؤال دیگر در عرصه های فرهنگی، هنری و دینی برای مردم وجود دارد که مقامات ارشد استانی باید به مردم پاسخ داده به خواست ها و نیازهای به حق مردم جامه ی عمل بپوشانند. آیا رسانه ی ملی در سطح ملی و در سطح استان، توانسته به وظایف تعریف شده ی خویش در برابر تهاجم فرهنگی بیگانگان عمل کرده و نقشه های مخرب و توطئه های از پیش تدارک دیده شده ی آنان را خنثی سازد؟ بسیاری از مردم و خانواده ها اکنون با صراحت از تهاجم فرهنگی دشمن ابراز نگرانی کرده و همه ی امیدشان به تلاش و کوشش رسانه های ملی و منطقه ای معطوف شده است. بدون تردید، مصوبات سفر رهبری در حوزه ی فرهنگی و هنری برای ارتقاء فکر و اندیشه و خنثی سازی نقشه ها و نیات شوم دشمنان و پاسخگویی به خواسته ها، توانمندی ها و نیازهای بحق مردم بوده است. انتشار متن کامل مصوبات و گزارش های مربوطه توسط نهادهای ذیربط، فاصله ی میان سخن تا عمل را برای مردم روشن خواهد ساخت، در کشورمان اقوام متنوع با آداب و رسوم گوناگون در کنار هم در کمال صلح و صفا، عشق و محبت و انسجام و یکرنگی به زندگی مشغول هستند و به عنوان ملت ایران در دفاع از ایران و پیشرفت و شکوفایی برای ایران مشارکت دارند. رهبر معظم انقلاب در سال 88 در میدان آزادی چنین تنوع قومی را فرصت برای کشور تلقی نمودند. در بخشی از بیاناتشان آمده است: « عزیران من! این را همه بدانند نظام اسلامی تنوع اقوام را در کشور بزرگ و سرافرازمان یک فرصت می داند. سنت های مختلف آداب و عادات مختلف و استعدادهای گوناگون و متنوع یک فرصت است که اجزاء گوناگون این ملت بتوانند یکدیگر را تکمیل کنند، با مراودات درست و با همزیستی و اتحاد کامل، برای ملت ما یک افتخار است که چنین نگاهی به مسأله ی تنوع اقوام دارد، علت هم این است که اسلام منبع الهام این نظام است و در میان نگاه اسلامی، بین نژادهای مختلف و زبان های مختلف ولو از ملت های گوناگون تفاوتی نیست. چه رسد به اقوام مختلف در میان یک ملت

نگاه اسلام این است و نگاه نظام اسلامی هم این است، لذاست ما به منطقه ی کردی – استان کردستان و مناطق اقوام دیگر با نگاه اسلامی، نگاه کنیم، نگاه اسلامی برادری و اتحاد و همدلی و صمیمیت است هر کسی که با این نگاه مخالفت کند و شیوه ی دیگری را انتخاب بکند، بر خلاف سیاست نظام اسلامی رفتار کرده است. همه این حقیقت را دریافته اند که نظام اسلامی، مردم این استان را مردم خود و وفاداران به انقلاب و سربازان انقلاب می داند.»

با این بیانات صریح و استدلال شرعی و عقلی هرگونه رفتار و کردار مخالف با این منطق از سوی تصمیم سازان در عرصه های مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در واقع مخالفت با خط مشی رهبری است. مهمترین موضوع که باید در میان مسوولان به رویه تبدیل شود این است که اشخاصی که دارای دیدگاه و نظر مخالف با نظر رهبری و قانون اساسی هستند، در تصمیم سازی مشارکت داده نشوند تا هزینه های مضاعف بر ملت تحمیل کنند.

به هر تقدیر، اگر بیانات مقام معظم رهبری در استان کردستان مورد تحلیل و تفسیر قرار گیرد، می تواند موجب شناخت و معرفت برای همگان باشد. به نظر می رسد، محافل علمی، فرهنگی و پژوهشی باید با توجه به شرایط منطقه و نگاه صریح ایشان به مصالح منطقه به مطالعه ی همه ی ابعاد آن پرداخته و با واقع بینی به تحلیل و تفسیر کاربردی آن مبادرت ورزند. معظم له در میدان آزادی یک بار دیگر به عنوان عالی ترین مقام کشور و فرمانده ی کل قوا و کسی که در عرفان و ادب فارسی همپای بسیاری از بزرگان است، آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا را تفسیر کرده و به آن معنای واقعی بخشیده، آن جا که فرمود: همان کسانی که می خواستند به نام مردم کرد حرف بزنند، به مردم کرد ضربه زدند، امروز ما هم با خانواده هایی مواجه هستیم که فرزندانشان در راه این مبارزه ی مقدس شهید شده اند. هم با خانوادهای دیگری مواجه هستیم که فرزندانشان فریب دشمن را خورده اند آن ها هم داغ دیده اند و مورد ترحم و همدردی ما هستند، آن خانواده هایی که دشمن توانست جوان آن ها را فریب بدهد و خون او را در راه اغراض فاسد آمریکا و صهیونیسم به کار بگیرد. اکنون وقت آن است که اندکی به تحلیل وضعیت مصوبات سفر پرداخته شود. حال که متن کامل مصوبات سفر و گزارش های مربوط به پیشرفت آن انتشار یافت، مردم می توانند به عنوان داوری واقع بین میزان پیشرفت های آن را ارزیابی کرده و نمرات شایستگی را به مسوولان استانی به خاطر نحوه ی انجام کار و سرعت وجدیت اعطا نمایند. بدون شک، مصوبات سفر از نرخ بیکاری کاسته و موجب توسعه ی استان در عرصه های گوناگون شده است. آیا به نظر می رسد، شرایط موجود نتوانست رضایت مقامات ارشد کشورمان را در تهران و مردم شریف استان را فراهم سازد. حال توپ در زمین مسوولان استانی است و آن ها هستند که باید با این مصوبات و وجوه اختصاص یافته، گلی وارد دروازه کنند. تا از این رهگذر موجب خوشحالی مردم گردند

سیدمحمدحسین دریاباری

سردبیر نشریه ی تبیان

پل شکسته

پل شکسته

هفدهم مرداد درایران،روز خبرنگار نامیده می شود.دراین روز،مقامات ذی ربط تلاش می کنند بنحوی از انحاء از خبرنگاران تجلیل کرده واز حرفه ی خطیر آنان سخن برانند.در تعبیر مدیران و مسئوولان، خبرنگاران پل ارتباطی بین آنان ومردم به حساب می آیند.مردم ، مسئوولان و خبر نگاران همگی می دانند که این پل شکستگی فراوان دارد که تنها با حمایت و وضع قوانین می تواند خطیر بودن این حرفه را تعریف کرده و چارچوب آن را مشخص کند. بدیهی است مدیران ،مسئوولان و خبرنگاران انتظاراتی از یکدیگر دارند که بسیار متفاوت است.اگر خبرنگاران بتوانند به وظیفه ی خطیر خویش که بیان حقایق،خواسته های مردم و یافته های خویش است را تبیین وبازگو کنند مدیران ومسئوولان تلاش خواهند کرد پاسخگو بوده وقانون ومقررات را نصب العین خویش قرار دهند.                                                                         

روزخبرنگار درهمه ی استان های کشور به تناسب ظرفیت آن ها برگزار گردید دراستان قم نیز چند نهاد تأثیرگذار به منظور تجلیل از خبرنگاران و حرفه ی خبر نگاری مراسمی برگزار کردند. برپایه خبرهای موجود شهرداری،نیروی انتظامی و استانداری استان قم از آن جمله بوده اند.بدون شک تجلیل از حرفه ی خبرنگاری بخودی خود ارزشمند، مفید و مؤثراست.در سخنرانی سخنرانان نهادهای فوق الذکر که اکثر آنان طبق روال همیشگی مدیران یا مسئوولان استانی اند همواره همان نکات کلی و کلیشه ای به چشم می خورد. نظیر عبارات ذیل . تعامل اصحاب رسانه وخبر نگاران با نهادها و مدیران باعث کاهش مشکلات جامعه شده و به سلامت جامعه کمک می کند.پردازش و نشر اخبار از رسالت مهم خبرنگاران بوده و اطلاع رسانی به موقع این قشر،بستر ساز رشد و تعالی جامعه می گردد.

از این موضوع با احتیاط عبور کرده و نیم نگاهی به مراسم بزرگداشت اصحاب رسانه که به مناسبت همین روز برگزار شد می افکنیم که ارتباط تنگاتنگ با مقدمه مزبور دارد مراسم فوق به همت اداره کل روابط عمومی استانداری قم برگزار گردید. این مراسم در سالن معصومیه ی استانداری قم با حضور استاندار مهندس پیریایی،فرماندار قم،شماری از مدیران ادارات،مدیران مسئوول مطبوعات استانی،سردبیران نشریات وخبرنگاران جراید مختلف برگزار گردید.در این مراسم گویندگان که از چند نشریه وخبرگزاری گزینش شدند،مشکلات و کاستی های موجود مطبوعات و رسانه های قم را فهرست کرده وبه تجزیه وتحلیل آن پرداختند. تعداد وشمار این مشکلات هم کم نبوده ونیست.با این فهرست بلند وطولانی گوشه هایی از شکستگی آن پل که برای مسئوولان پنهان بوده و یا که خواستند پنهان ونامعلوم باشد هویدا وآشکار گردید.یکی از مباحث مهم اصحاب مطبوعات عدم استقبال از مطبوعات محلی و استانی است.در این مراسم لازم بود این موضوع وموضوعاتی از این قبیل بطور جدّی مطرح ومورد نقد و بررسی و ریشه یابی قرار می گرفت. امّا متأسفانه چنین اتفاقی نیافتاده است.امّا در خلال مباحث مربوط به حوزه ی خبر و نشریات یک طرح در خصوص روزنامه بین المللی مطرح شده است که بسیار پسندیده ومنطقی بوده است وآن اینکه استان قم به دلیل ظرفیت های فوق العاده ای که دارد یک روزنامه ی بین المللی که در سراسر جهان انتشار یابد، داشته باشد.نظیر الحیات،طرح مزبورشاید مکرر در مکرر ابراز شده ولی با این اوصاف طرحی قابل ملاحظه می باشد.امّا پرسش اساسی این است که مقامات استان قم نتوانستند نیازهای مطبوعات و رسانه های محلی و استانی را برآورده سازند آیا می توانند نیازها وامکانات روزنامه بین المللی را برآورده وتأمین نمایند ؟

درآن مراسم باتوجه به اینکه تلاش گردید از هر نشریه اعم از مکتوب، الکترونیکی، شنیداری و دیداری از سه نفر دعوت به عمل آید تا در این جمع منسجم و کیفی از مشکلات خبر نگاران، مدیران مسئوول نشریات وعدم اقبال مردم نسبت به آن مورد بحث وتبادل نظر قرار گیرد با این وصف جمعیّت زیادی گرد هم آمده که نشان از تکثر رسانه و فقدان کیفیت دارد. بنظر می رسد همین امر موجب جمله ی طنزآمیز یکی از حضار گردید که گفت:همه ی اینان یعنی حضارحاضر در مراسم،نویسنده، گرداننده و خبرنگار مطبوعات هستند؟ پس خوانندگان قمی کیانند؟مراد و مقصود طنز پرداز این است که همه ی آن ها که درآنجا دور هم جمع شدند چه می نویسند؟ وبرای چه کسانی می نویسند ؟به عبارت واضح تر آنها مداح و توجیه گر اعمال و کردار مدیران و مسؤولان هستند یا خواسته ها، پرسش ها، نیازها و دغدغه های مردم را بازتاب می دهند؟یک نظر سنجی که با اسلوب و روش متعارف بعمل آمده وبلحاظ علمی اعتبار چندانی ندارد نشان می دهد مردم قم مطبوعات محلی را یا نمی شناسند ویا اگر می شناسند کمتر به مطالعه ی آن مبادرت می ورزند.نظر سنجی فوق الذکر که  از نقاط مختلف قم بعمل آمده علت آن را فقدان سرمقاله در امور گوناگون که بیانگر خط مشی نشریه محسوب می شود،عدم وجود یادداشت های تخصصی ،نداشتن گزارش های منتقدانه وبالاخره یک سویه بودن مطبوعات ونشریات بجای اطلاع رسانی می داند به عبارت دیگر پاسخ مردم این بود که مطبوعات ونشریات استان مشکلات،معضلات ونیازهای مردم را که گریبان آنان را می فشارد بازتاب نمی دهند.بلکه سرگرم درج سخنان تکراری مدیران و مسؤولان استان و کسانی که خود ،آنها را بزرگ و متنفذ می پندارند هستند.هنگامی که متون سخنان وحرف های مدیران ومسؤولان اعم از بلند پایه و دون پایه مورد بررسی و مطالعه قرار می گیرد چنین معنا ومفهومی به ذهن تبادر می کند و در نتیجه صحت آن نظر سنجی را برغم علمی نبودن مقرون به صحت می سازد.البته این تصور و برداشت در حوزه ی خبر و خبرنگاری واصحاب رسانه واضح تر و نمایان تر است.اینان در حوزه ی فوق همواره خود را ارشد پنداشته وهمیشه درصدد جهت دهی و تعیین خط مشی و تشریح وتبیین وظایف و تکالیف خبرنگاران هستند.بطوری که احساس می گردد اینان هیچ وظیفه ای در قبال رویدادها و اتفاقات پدید آمده برای خبرنگاران و مدیران مطبوعات ندارند.شماری از مقامات مسؤول رابطه ی خوبی با خبر نگاران نداشته و ندارند اگر خبرنگار یا رسانه ای اقدام به تمجید وستایش از حوزه کاری وی بنماید محبوب واگر اقدام به انتقاد وطرح نقاط ضعف کند مغضوب ومطرود خواهد بود. در نتیجه ملاک ومعیار خوبی و بدی رسانه و خبرنگارعلی  الظاهر با سلیقه، برداشت وخلق وخوی این دسته از مقامات تعبیر و تفسیر می گردد.استان قم بدلیل وجود افکار، اندیشه، سلیقه، برداشت ونوع تلقی از مفاهیم دینی ،موجب پیدایش حساسیت های گوناگون ومتنوعی هم شده است. به عقیده تحلیل گران همین حساسیت ها موجب کندی آهنگ آزادی بیان شده است. همه ی دست اندر کاران امور اجتماعی، فرهنگی، اجرایی، مطبوعاتی و رسانه ای بخودی خود می کوشند ضمن رعایت دقیق مفاد قوانین و مقررات،آن اصول نانوشته را نیز مراعات  کنند.اصول نانوشته که از آن به سانسور تعبیر می شود بسیاری برای پاره ای از مسائل و مصالح، فراتر از سانسور متعارف به خود سانسوری هم روی آورده و می آورند. مطبوعات هم از این قاعده مستثنی نبوده و نیست.اصحاب مطبوعات می کوشند ضمن اجرای قوانین ومقررات واحترام به همه ی سلایق به بیان حقایق ، خواسته ها و پرسش های مردم و بالاخره درج یادداشت وگزارش منتقدانه مبادرت ورزند.این شیوه با ساختار جامعه ی موصوف همخوانی چندانی ندارد.شاید همین امور ومسایلی از این دست ، پای مدیران  مطبوعات را به دادسرا و مراکز قضایی می کشاند.بدون شک و تردید مدیران مسئوول نشریات ونویسندگان همگی حق قانونی اشخاص حقیقی وحقوقی شهروندان را پذیرفته و به رسمیّت می شناسند و در صورت تضییع حقوق آنان به هر نحوی از انحاء از شکایت آنان به مراجع قضایی نگران نشده وهمواره بر اساس ماده 23قانون مطبوعات آماده دفاع از حیثیت و حقوق آنان وچاپ مطالب آن ها خواهند بود. مضافا براین قانون اساسی هم در اصل  34   شکایت ومراجعه به محاکم قضایی را حق شهروندان دانسته است.شکایتی درسال گذشته توسط یکی از اعضای شورای شهر قم از مدیر مسئوول هفته نامه گویه به عمل آمده  که نفس شکایت براساس قوانین مذکور از حقوق شهروندی است وهیچ اعتراض وخدشه ای به آن وارد نیست، اما پرسش اساسی آن است که چرا و به چه دلیل پرونده ی مطبوعاتی جهت تفهیم اتهام ویا تحقیق اولیه به اداره آگاهی ارسال می گردد؟! شکایت دیگری اخیرا از مدیر مسئوول هفته نامه گویه ونویسنده آن به دلیل چاپ گزارشی از روند احداث فرودگاه بین المللی قم در شماره (400) هفته نامه مذکور تحت عنوان«سرنوشت فرود گاه قم رابه مطامع اقتصادی گره نزنیم»توسط مجری طرح فرودگاه شده است.شکایت مذکوروهر شکایتی ازاین قبیل از حقوق شهروندی است واعتراضی به آن وارد نیست امّا ارجاع پرونده به اداره آگاهی با توجّه به اینکه این پرونده مطبوعاتی است سووال برانگیز است.پنج شنبه هفدهم مرداد همزمان با گرامیداشت روز خبر نگار بر پایه ی احضاریه ی اداره آگاهی مدیر مسئوول هفته نامه گویه به اتفاق نویسنده ی گزارش فوق الذکر جهت تفهیم اتهام به آن اداره مراجعه و ضمن تفهیم اتهام به پرسش های مطروحه پاسخ گفتند.این موضوع یعنی ارجاع پرونده مطبوعاتی به اداره آگاهی در جلسه ی بزرگداشت روز خبرنگار که توسط استانداری قم برگزار گردید مطرح شده است.مسئوولان حاضر در جلسه  که غالبا اصحاب مطبوعات، مدیران اجرایی وخبرنگاران بودند نسبت به این موضوع واکنشی نشان نداده اند و در رسانه های محلی هم بازتاب چندانی نیافت. معاون مطبوعاتی اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی قم به مشکلات عدیده خبرنگاران مانند مسأله بیمه، درآمد محدود، دوشغله بودن و قردادهای نامناسب اشاره کرده است واز مسئوولان خواست تا در رفع این مشکلات مجدانه تلاش کنند.هیچ یک از گویندگان به محدودیت های خبرنگاران، خطوط قرمز پیدا و پنهان و بالاخره فشارها و توصیه هایی مبنی بر این که این را بنویس و آن را ننویس نکرده اند.نویسندگی و تهیّه خبر در عرصه های گوناگون فشارهای روحی وروانی خاص خویش را در پی دارد این موضوع مستلزم وجود آزادی پس از نوشتن است بنابر این امنیت شغلی خبرنگاران موضوع مهمتری است که به تبع آن در ذهن تبادر می کند چنین موضوع وموضوعاتی از این قبیل دردستور کار برگزار کنندگان آن اجلاس نبوده است.آخرین واعظ و سخنران آن نشست مهندس کرم رضا پیریایی استاندار قم بود.وی با شیوه ای ماهرانه والگوگیری از گویندگان قبل از خویش به مشکلات حوزه ی خبرنگاری پرداخت.او با توجه به این که تنها یک سال استاندار قم بوده و از عدم انسجام روزنامه نگاران آگاهی کامل یافته اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی قم را مورد خطاب قرار داده و از آنان خواست مجدانه مطالبات خبرنگاران و اصحاب رسانه را پیگیری کند.او در بخشی از سخنان خویش باتوجه به همان شکاف ها خطاب به آنان به این نکته اشاره کرد که شما از من چه خواستید که من به شما پاسخ منفی داده باشم. وی همانند سایر مسئوولان، حرفه ی خبرنگاری را سخت و دشوار تلقی کرده و آنان را پل ارتباطی بین مردم ومسئوولان ارزیابی نمود. ایشان هیچ اشاره به این که مطبوعات رکن چهارم دموکراسی اند و وظایف ویژه وخاصی در برابر جامعه دارند نکرد. او از این که رسانه های استان قم انتقاد سازنده را سر لوحه کار خویش قرار داده اند واز تخریب وبی انصافی پرهیز می کنند ابراز خرسندی نمود.او خاطر نشان ساخت مدیران باید به پرسش های خبر نگاران پاسخگو بوده واطلاعات لازم را جهت نقد و بررسی در اختیار آنان قرار دهند.از مجموع مباحث مطرح شده می توان دریافت جلسات محدود استانی که مقامات آن از اختیارات کافی برخوردار نیستند نمی توان انتظار معجزه وتوقع شگفت انگیز در حل مشکلات خبرنگاران و اصحاب مطبوعات داشت.بعید بنظر می رسد اینگونه اقدامات آن پل شکسته را ترمیم سازد. بلکه باید تحول اساسی وتغییر شگرف در رویکرد مقامات بلند پایه کشور ایجاد گردد تا با وضع قوانین ومقررات ونگاه نونسبت به تاثیر مطبوعات بر جامعه و ارایه راهکارهای فراگیر زمینه ی توسعه ی مطبوعات وگردش آزاد اطلاعات تضمین و فراهم گردد.در این صورت مشکلات خبرنگاران و اصحاب جراید ساماندهی خواهد شد.

سیدمحمدحسین دریاباری  

      http://gooyeh-qom.com/?p=42&n=15&s=72&id=562