نردبان ترقی منطق یا خشونت
پیش از وقوع دوم خرداد شش دوره انتخابات ریاست جمهوری و پنچ دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در کشور برگزار گردید . نامزدان و قهرمانان عرصه انتخابات دهه نخست امکان اعلام پاره ای از شعارهای فعلی را نداشتند زیرا کشورمان در بحران جدی بوده و تمامیت ارضی و حیثیت ملی در خطر بود. اما داوطلبان سالهای 1368 که زمینه برای اجرای قانون فراهم بود نه تنها قانونگذاری شعار محوری آنان نبوده بلکه بر اعمال نسبی و تدریجی آن هم تاکید نورزیدند.
بهره جویی از اعتبارات و امتیازات موجب گردید قانون گرایی وعمل به آن به فراموشی سپرده شودانتخابات دوم خرداد محوریترین شعار خویش رااجرای قانون بیان کرد که مورد تا یید مقام معظم رهبری و آرا ملت قرار گرفت آن حماسه بزرگ بر این نکته انگشت گذارد که می توان در چارچوب قانون واحترام به آن رای و نظر خویش را به هر نحو ممکن اما بدور از خشونت و درگیری بیان نمود.
پس از دوم خرداد وزارت کشور وسایر نهادهای ذی ربط مکلف شدند امنیت لازم را برای هر نوع سخنرانی و گردهمایی مسالمت آمیز و به دور از خشونت فراهم سازند. اما ابزارهای عقیده و بیان اندیشه پس از دوم خرداد بطور روز افزون در جامعه صورت پذیرفت . اگر چه در پارهای از موارد نشستها و گردهمایها به خشونت انجامید . بدون شک عاملان خشونت توجیه نبوده و از اعماق وقایع و حوادث بی خبرند زیرا در جوامع امروز بیان اندیشه که مخل به نظم عمومی نباشد چه اینکه درست باشد یا نادرست امری عادی و معمول است . مجریان قانون باید به عوامل محرک که در پشت صحنه نهفته اند و از خشونت و قانون شکنی بهره می جویند شناسایی و آنان را مجازات نمایند . چرا که متاسفانه خشونت سازان با شعارهای مقدس که مورد قبول ملت نیز هست نظم و تفاهم ملی را بر هم می زنند خشونتهایی که تا کنون آفریده شد و به اقتدار ملی و روحیه قانونگرایی مردم ضربه وارد خواهد ساخت.
قوه قضاییه هنوز واکنش مردم پسند و شجاعانه در قبال این عمل نشان نداده است . اکنون مردم و ناظران سیاسی می خواهند بدانند که قانون شکنان و خشونت آفرینان از اجرای دقیق قانون چه زیانی می برند .که حریم ان را میشکنند . قم که پایگاه علم و معرفت و مرکز نقد و بررسی اندیشه های علوم گوناگون است سزاوار است که عظمت و شکوه دیرینه اش به دست شماری اشخاص ناآگاه خدشه دار شده و صدمه ببیند ؟
حوادث خشونت آمیز در قم هنگامی که رخ داد که سالروز شهادت امام صادق رئیس مذهب جعفری بوده و مردم در ایام مبارک فجر سر گرم برگزاری مراسم پر شکوه آن ایام خجسته بودند مضافابر این مقام معظم رهبری پیام گویاو وحدت آمیزی به مناسبت بیستمین سالگرد انقلاب اسلامی خطاب به ملت و گروهها صادر فرمودند .
اکنون سوال این است که چرا خشونت جویان و حامیان آنان مهمترین محور پیام مقام معظم رهبری را نادیده گرفتند وبه نصایح دلسوزانه ایشان گوش فرا ندادند؟ آیا با خشونت و رها ساختن منطق مشکلات اقتصادی اجتماعی و فرهنگی بهبود می یابد ؟آیا شبیخون فرهنگی غرب که با پیچیده ترین و مدرنترین ابزار صورت می پذیرد با ضرب و شتم این یا آن خنثی می گردد.
آیا منطق و مشی پیشکسوتان ما برای حل معضلات جامعه شیوه ومنش شمابوده است؟
طراحان و مجریان خشونت بدانند نردبان ترقی و سعادت بشرتنها در پیروی از قانون و ارائه نطق است نه روی آوردن به خشونت.
سعادت بشر تنها در پیروی از قانون و ارائه منطق است.
سال اول / پیش شماره پنچم / نیمه اول اسفند 1377
سیدمحمدحسین دریاباری
مجلس شورای اسلامی ، شورای نگهبان وانتظارات مردم
قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان میثاق ملی یادمی شود وهمه ی گروه ها ، احزاب وجناح های سیاسی خود را مؤظف ومکلف می دانند که در چار چوب آن برای تامین حقوق اساسی ومشروع ملت وپیشرفت جامعه گام بردارندقانون اساسی که عصاره فضایل ملت است حقوق بنیادی ملت را معین ومشخص کرده است.اصل نخست قانون اساسی تا اصل چهل ودوم به بررسی وبیان حقوق اساسی ملت پرداخته است .پس از آن نهادها وشخصیت هایی که باید پاسدار ومجری این حقوق وحافظ منافع ملی باشند را معین وقلمرو اختیارات ووظایف آنان را تبیین کرده است .تردیدی وجود ندارد که اجرا وعمل همه ی نهادهای قانونی بویژه قوای سه گانه به اصول آن نه تنها اختلاف ،شکاف وتعارض بین آنان پدید نمی آیدبلکه به موجب آن وحدت رویه ونگاه منطقی به منافع ملی رادر اندیشه مسؤولان ذی ربط تقویت خواهد کرد .اصول مختلف قانون اساسی وظایف واختیارات قوه ی مقننه که بطور مستقیم منتخب مردم اند را تشریح کرده است .از سوی دیگر جایگاه ،وظایف واختیارات شورای نگهبان نیز تشریح وتبیین شده است .اصول قانون اساسی در تمام زمینه ها مانند سایر متون حقوقی شفاف وقابل فهم است امادر جایی که اصلی از اصول نیاز به تفسیرداشته باشدتفسیر آن به عهده ی شورای نگهبان گذارده شده است .وشاید هم این امر بدین جهت باشد که قانون اساسی در حکومت اسلامی برخلاف شرع مقدس تفسیر نشود.پرسش اساسی وبنیادی افکار عمومی این است که با وجود قانون اساسی مترقی وتعیین وظایف همگان از سوی آن پس این همه اختلاف وشکاف از کجا وبرای چه چیزی بین نهادهای مسوول بویژه مجلس شورای اسلامی وشورای نگهبان بروز می کند ؟ برداشت افکار عمومی از اختلاف نظر آن دو نهاد عادی ومعمولی تلقی نمی شود .البته خود نمایندگان وشورای نگهبان نیز به همین نتیجه دست یافته اند .نمایندگان مردم بر پایه وظایف خویش صبح ها گرد هم می آیند وبه طرح های پیشنهادی خود ولوایح ارسالی دولت را تصویب می کنند .واما شورای نگهبان نیز بر اساس وظایف خویش عصر آن روز یا روز بعد با جلسات طولانی به رد مصوبات نمایندگان می پردازد. آیا تاکنون بویژه در دوره ششم مجلس شورای اسلامی این دونهاد به برداشت افکار عمومی وخواسته های مشروع آنان ملاحظه وتوجه کرده اند ؟آیا هیچگاه اندیشیدند که مردم درباره رفتار وعملکرد آنان چگونه قضاوت می کنند ؟زیرا مردم برای رفاه وآسایش خویش وسربلندی ایران به این دو نهاد امیدها بسته اند .آیا هیچ وقت اعضای دو نهاد به فکر افتادند که تاریخ در آینده درباره عملکرد آنان به چه کیفیت داوری خواهد کرد ؟آیا تاریخ برای همه آیینه ی عبرت ومدرسه ی پند نیست ؟اخیرا حوادثی در صحنه های سیاسی داخلی ایران پدید آمده که موجب شگفتی وتعجب مردم وتحلیل گران امور حقوقی وسیاسی شده است نمایندگان استان گلستان متاسفانه در سانحه ی هوایی همگی به رحمت حق پیوستند .وزارت کشور براساس قانون ، زمان برگزاری انتخابات آن استان را اعلام کرد .شورای نگهبان که نظارت برانتخابات وبررسی صلاحیت نامزدها را برعهده دارد به جای افزایش زمینه های رقابت دست به رد صلاحیت کاندیداهای برجسته زده است .وعلل رد صلاحیت را نیز اعلام نکرد. همین موضوع جناح مقابل را به واکنش در مجلس واداشته است .ناظران وکارشناسان می گویند شورای نگهبان می توانست به مقررات وقوانین پیشین عمل کند وبحرانی که بوجود آمد از آن ممانعت بعمل آورد.شورا ی نگهبان بر تصمیمات خویش پای فشرد مجلس نیز در این هنگام در مقام پاسخ براساس قانون برآمد که متاسفانه چندان به جا ومنطقی نبوده است .زیرا طرح سه فوریتی که فوریت آن هم نشان از اهمیت وضرورت دارد برای هفت تن از نمایندگان در استان بکار گرفته شد .با توجه به سابقه یک سا له این دو نهاد در اختلاف بر سر قوانین ،کشمکش بین آن دو شدت یافت وکار به مجمع تشخیص مصلحت نظام کشید.نمایندگان مجلس وافراد رد صلاحیت شده خواهان مستندات قانونی از شورای نگهبان هستند.اما شورای مذکور از این درخواست منطقی وپذیرفته شده خودداری می نماید ومحتمل به نظر می رسد این شورا براین باور است که افکار عمومی مانند گذشته هر چه بگویند وبخواهند بدون چون وچرا وارایه استدلال خواهند پذیرفت. این در حالی است که برخی از قوانین ومقررات ، آن شورا را دعوت به بیان علت رد وارایه استدلال بطور مکتوب به رد صلاحیت شدگان می کند جامعه ی امروز به دلیل توسعه وگسترش ابزار ارتباطی وافزایش امکانات تبلیغاتی ، اخبار وگزارش ها را از یک منبع دریافت نمی کنند .علاوه براین مردم جامعه همه ی حوادث پیرامون خویش را مورد تجزیه وتحلیل قرار می دهند .بنابر این همه شواهد وقراین نشان می دهند که افکار عمومی از یک منبع الگو نمی پذیرد بنابراین همه نهادهای دولتی بویژه شورای نگهبان باید در اطلاع رسانی قویتر ونیرومند تر ظهور یابد.عده ای از صاحب نظران معتقدند مجلس شورای اسلامی وشورای نگهبان خواسته یا ناخواسته متاثر از افرادی هستند که احساسات آنان بر عقلانیت شان چیره شده است این ها که از تند روان جناح های سیاسی اند . خود را به مراکز ومؤسسات مطبوعاتی نزدیک کرده اند وبا کمال خشونت واسا ئه ی ادب به نهادهای قانونی وپذیرفته شده ملت ، توهین روا می دارند . اینان قانون گریزی وخشونت را در نوشته های خویش ، جایگزین نقد وانتقاد سازنده در پرتو قانون ساختند .نویسندگانی که هیچ گونه تعهد ،پای بندی وعلاقه به منافع ملی از چهره شان نمایان نیست بلکه منافع گروهی وجناحی در نوشته های آنان برمنافع ملی ترجیح دارد . آیا نویسندگانی که اوضاع امروز را به دوران بنی صدر تشبیه می کنند ونمایندگان منتخب مردم در دوره ششم مجلس غاصب تلقی می شوند . این گروه از نویسندگان وقلم بدستان منافع ملی را درک می کنند تا برای آن ارزش قایل شوند ؟در صورتی که این دسته به منافع خویش از این طریق دست نیازند جایگاه شورای نگهبان را نیز تضعیف می کنند ؟نمایندگان این دوره هم با نظارت اعضای شورای نگهبان به تایید مردم رسیدند نتیجه آنکه این گروه از نویسندگان با مردم که صاحبان اصلی قدرت هستند مشکل دارند .آیا کارشناسان دو نهاد یاد شده در میان مردم پا گذارده وبه مطالعه ونظر سنجی پرداختند تا قضاوت آنان را درباره ی عملکرد خویش در یابند ؟بدیهی است که نتیجه ، هوده ، ثمره وتلاش شما سرانجام باید دستاورد محسوس وتحقق خارجی وعینی برای مردم داشته باشد .گزارش ساعت ها کار وجلسات ممتد ونقد وبررسی غیر ضروری وبدون نتیجه ی واقعی ، افکار عمومی را قانع نخواهد ساخت . آیا مردم مانند مجلس وشورای نگهبان اندیشیده وباآن مصوبا ت آسوده خاطر می شوند ودر ورای آن سخنی دیگر ندارند ؟!برخی از نظریه پردازان که زمانی یکه تاز فکر واندیشه بودند وبا تنوع وتکثر گرایی مخالفند وبراین نکته پای می فشارند که همه باید از یک رشته فکری بهره برند می کوشند از مقدسات ومبانی دینی بهره جویند وآن تفکر را اثبات کنند .اکنون سؤال این است که چرا متولیان دین وصاحب نظران از بهره گیری بی رویه از مقدسات وهزینه ی آن برای منافع گذرا مبارزه نمی کنند ؟آیا این شیوه در آینده خسارات جبران ناپذیر به جوامع دینی ،ایمان وباورهای مردم وارد نخواهد ساخت ؟روزنامه نگاران ونویسندگانی که شورای نگهبان ومجلس را به جای دعوت به اجرا وپای بندی به قانون ،به انتقام فرا می خوانند ؛در صدد تضعیف نهادهای مصرح در قانون اساسی نیستند ؟مردم امروز انتظارات فراوانی از مجلس ،شورای نگهبان ،قوه ی مجریه وقضاییه دارند هیچ یک از قوا به تنهایی نمی تواند به این انتظارات پاسخ گوید .ایران در آینده نزدیک از جوانترین کشورهای جهان خواهد بود جوانانی که از تحصیلات عالی بر خوردارند ودر جستجوی کار وشغل اند آیا برای این موضوع حیاتی که همواره مورد تاکید رهبری است تدابیری اندیشیده شده است ؟فقر وناداری که هرروز به اشکال گوناگون چهره کریه خویش را به جامعه ما نشان می دهد برای زدودن آن گامی برداشته شده است ؟اعتیاد وآلودگی به مواد مخدر که در بدترین اشکال ،جوانان مارا به کام خویش فرو می برد راهی مناسب برای مبارزه با آن تدوین شده است ؟سن ازدواج دختران وپسران به دلیل شرایط سخت اقتصادی روز به روزافزایش وبه تبع آن برحجم مفاسد جامعه افزوده می شود کدام نهاد برای حل این موضوع گام اساسی برداشته است ؟آمار نشان می دهد که طلاق وجدایی وبه عبارت دیگر فروپاشی بنیان خانواده همواره روبه رشد است وبه 25%رسیده است کدام نهاد مؤظف به حل این معضل اجتماعی است ؟وخلاصه فاصله طبقاتی ،تبعیض روز افزون وده ها مشکل دیگر امید مردم به زندگی را به سوی ناامیدی سوق می دهد کدام نهاد وقوه باید معضلات فوق را حل کند ؟مجلس، شورای نگهبان ، قوه ی مجریه ،قوه ی قضاییه ویا همه در این امور مسؤولیت دارند ؟به هر تقدیر امروز وهمیشه مردم مجلس را خانه ی ملت می دانند وهرگز راضی به تضعیف آن نیستند . تنها مجلس است که اراده ی عمومی ملت بوده واراده ی آنان را نمایندگی می کند تا هنگامی که مردم اراده ی خویش را در ک می کنند موانع موجود برسر راه فعالیت آنان را نیز به خوبی درک می کنند .وقتی که مشروعیت همه نهادها از قانون اساسی است مجلس نیز یکی از آن نهادها است از کجا وبه چه دلیل این نهاد بر خاسته از قانون اساسی ورای ملت باید تضعیف شود ؟مسؤلان مربوطه مؤظفند بررسی کنند که علت کاهش حضور مردم در انتخابات ، ناشی از چیست ؟پس از یافتن علل وعوامل آن به مبارزه با آن برخیزند . شاید بتوان گفت یکی از علل عمده ی آن نارضایتی مردم از عملکرد مسؤلان است . زیرا مردم با هزاران امید به پای صندوقهای رای می آیند اما پس از یک دوره قانونی هیچ یک از اهداف وخواسته های خویش را تحقق یافته نمی بینند .این دوره زمانی با گفتگوهای تند وخشن مطبوعاتی در جهت دفاع از خواسته های مردم بدون دستاورد خارجی وعینی خاتمه می یابد.
سید محمد حسین دریاباری
چاپ شده در نشریه گویه
مروری بر حیات علمی ،قضایی ومواضع سیاسی آیت الله خلخالی
آیت الله شیخ صادق خلخالی ،اولین حاکم شرع انقلاب اسلامی ،روز پنج شنبه ششم آذرماه در پی عمل جراحی به دلیل کهولت سن در بیمارستانی در تهران دار فانی راوداع گفت وبه دیار باقی پیوست .اومدت ها از بیماری قلبی ومغزی رنج می برد. ایشان پس از نمایندگی مجلس شورای اسلامی از سیاست کناره گیری کرده وسال های اخیر در قم سرگرم تدریس وتالیف فقه بوده است .شماری از تحلیل گران براین باورند که تفکر ودید گاه های آقای خلخالی در دهه ی سوم انقلاب کاربرد وطرفدار چندانی ندارد .بدین سبب جناح های سیاسی موجود حاضر به دفاع از اندیشه ها وعملکرد وی نیستند .بدین سان اوعملا در سال های اخیر زندگی رادر انزواسپری کرده است .مضافا براین آقای خلخالی به دلیل قاطعیت منحصربه فرد وصراحت لهجه در بیان مسایل سیاسی ،فرهنگی ، اقتصادی واجتماعی در میان گروه های راست و نیزنیروهای ملی –مذهبی مخالفان قدیمی وریشه ای داشته است . افزون بر این مدافعان دروغین حقوق بشر که باانقلاب اسلامی وملت ایران هنوز آشتی نکرده وهمچنان علیه اولین حاکم شرع انقلاب اسلامی به تبلیغ وجعل اکاذیب مشغول است . حجم بدبینی نسبت به ایشان را چندین برابر ساخته است . از این رو مقامات ورهبران انقلاب اسلامی در سطوح مختلف چاره ای جز تایید دیدگاه های انقلابی واعمال پیشین اوندارند وباید دست آوردهای دهه ی نخست را ارج نهاده وبرآن مهر تایید گذارند .زیرا شخصیت علمی ،سیاسی واجتماعی آیت الله خلخالی برکسی پوشیده نیست . او از شاگردان وهمراهان امام امت بوده است .قبل وبعد از پیروزی انقلاب شخصیت های بیشماری امام را همراهی می نمودند که می توانستند حاکم شرع انقلاب اسلامی باشند .شاید بخشی از ویژگی وچیرگی لازم در آنان به چشم نمی خورد .برهمین اساس امام راحل با قلم خویش 13 روز پس پیروزی انقلاب ، وی را به عنوان اولین حاکم شرع معرفی نمود.در حکم امام راحل آمده است .جناب آقای حجت الاسلام شیخ صادق خلخالی دامت افاضاته ،به جناب عالی ماموریت داده می شود تا در دادگاهی که برای محاکمه متهمین وزندانیان تشکیل می شود حضور به هم رسانده وپس از تمامیت مقدمات محاکمه با موازین شرعیه حکم صادر کنید. گزینش وانتخاب خلخالی برای محکمه شرعیه در میان آن همه روحانیون وشاگردان سرشناس امام ،حاکی از توجه ونگاه ویژه او به خلخالی وتوانایی او در این امر محسوب می گردد. مضافا بر این آیا پشتیبانی مستمر امام از ایشان دال بر تایید اعمال او نیست ؟ .بدون شک پیام مقام معظم رهبری پس از درگذشت وی ،حضور نمایندگان مراجع تقلید ،نمایندگان مجلس شورای اسلامی وسایر مقامات بلند پایه در تشییع جنازه تجلیل از اوبحساب خواهد آمد .شیخ فقید هنگام مرگ 77 سال داشته است ،نام کامل او محمد صادق گیوی مشهور به خلخالی است اودر روستایی موسوم به گیو از توابع خلخال به دنیا آمده است .ایشان 17 سال داشت رهسپار قم گردید. هنگامی که در قم اقامت گزید هم درس آیت الله مصطفی خمینی بود که در درس رهبر آینده انقلاب اسلامی آیه الله العظمی روح الله الخمینی (ره) شرکت می جست . بنابر این روابط امام وشناخت امام نسبت به او وعلاقه وافر ایشان به استاد موجب گردید تا زمینه برای انتخاب ایشان به عنوان اولین حاکم شرع انقلاب اسلامی فراهم گردد .شیخ فقید روابط نزدیک خود به عنوان شاگرد با استاد خویش را در خاطرات خود بیان می کند .پرسش اساسی این است که منتقدان داخلی به کدام بخش از فعالیت اوابراز نگرانی می کنند ؟. آیا صرفا به اعدام های تحقق یافته توسط ایشان معترضند ؟. سؤال متقابل از مخالفان ومنتقدان او این است که اگر شما مسئوولیت اورا بر عهده داشتید وواقعا خواهان دفاع از انقلاب وایران بوده اید چگونه عمل می کردید ؟. آن دسته از مخالفان ومنتقدان که تحت تاثیر رسانه های خارجی قرار می گیرند ومتاسف می گردند آیا هیچ گاه اوضاع وبیوگرافی کسانی که اعدام شدند را ارزیابی نمودند تادر یابند که آنها چه کسانی بوده وچه سمتی داشته ویا چه کارهایی انجام داه اند ؟. خلخالی در این مقام بیش از 50 چهره ارشد رژیم پهلوی که بسیاری از آنها برای مردم در صحنه انقلاب شناخته شده بودند را اعدام کرد . اینان ازمقامات ارشد نظامی ،اطلاعاتی وسیاسی بودند شیوه واعمال خلخالی موجب گردید تا بین او ومهندس بازرگان اختلاف شدیدی بروز کند این اختلاف به اشکال گوناگون حتی در دوران نمایندگی مجلس تداوم یافت بگونه ای که اختلافات مذکور سبب شد تا شخصیت های ملی ،مذهبی نتوانند خلخالی را درک کنند گفته می شود یک بار بین خلخالی وبازرگان آشتی پدیدار گشت وآن زمانی بودکه هردو از سیاست کناره گیری کرده بودند اما بازرگان دار فانی را وداع گفته وبه سرای جاوید شتافت او در تشییع جنازه اش شرکت کرد. سخنان ونوشته های خلخالی نشان می دهد که اوبا چهره های ملی مذهبی چندان خشنود نبوده ونظرات آنان را برای حراست از انقلاب مفید نمی دانست . خلخالی با کسب ما موریت از رهبر انقلاب راهی مناطق کردستان شد . در پاوه 9 نفر از مخالفان جمهوری اسلامی را اعدام کرد دادگاه اینان صحرایی بود. اوسپس راهی سنندج ومریوان شد .20 نفر رادر این دوشهر اعدام کرد و20 نفر در سقز اعدام شدند . خلخالی برای برقراری امنیت در پیامی به همه ی گروه های ضد انقلاب اعلام کرد اگر سلاح های خود راتحویل ندهند حکم راهزنان را درباره آنان اجرا خواهد کرد.حامیان او معتقدند اگر این حرکت های انقلابی تحقق نمی یافت وسران رژیم پهلوی وگروه های ضد انقلاب به دست عدالت سپرده نمی شدند وضعیت جامعه چگونه بود؟گروهی که اعمال خلخالی را مغایر با دموکراسی می پندارند متاسفانه دموکراسی را مانند غربیان تفسیر می کنند پیروان این دموکراسی که اکنون در کشور های اسلامی روبه افزایش است بین ظالم ومظلوم تفاوتی قایل نیست وبرای همه حق حیات قایل است . برهمین اساس هم فلسطینیان وهم اسرائیلیان به خویشتن داری دعوت می شوند وگاهی هم محرومان تروریست معرفی می شوند .صاحبان این تفکر اعتقاد ندارند که باید انگلها که مخرب جامعه ی سالم اند زدوده شوند. شیخ صادق خلخالی عضو جمعیت فداییان اسلام بوده است .همانگونه که اشاره گردید آیه الله خلخالی مدارج علمی رابا سرعت وجدیت پیمود . 14 سال در درس امام آن پیر فرزانه شرکت جست .گفته می شود ایشان دو دوره ونیم اصول وفقه را از طهارات تا حدود وبیع مکاسب امام راخوانده است . وی هنگامی که شاگرد امام بوده کتاب ((الدماء الثلاثه ))را نوشته وبه استاد جهت اصلاح واظهار نظر عرضه کرده است .بدون تردید این سند نشانه تقدم خلخالی در فقاهت ودردرس وبحث بر دیگران است . به هر تقدیر خلخالی در زمینه های گوناگون رابطه ی کاری نزدیک واجرایی با امام داشته است . تایید وتجلیل از حیات سیاسی ،قضایی ،علمی وفکری خلخالی تجلیل از دست آوردهای دهه ی اول انقلاب است . صداوسیمای جمهوری اسلامی ورسانه ملی چندان به خبر در گذشت آن شیخ فقید نپرداخته است .در مقابل ، این خبر در شبکه های خبری خارجی بازتاب های متفاوتی داشته است .رسانه های فارسی زبان بویژه اروپایی با نگاهی انتقادی در حد بسیار گسترده این خبر را منعکس کردند . رهبر انقلاب اسلامی طی پیامی در گذشت آن مرحوم را تسلیت گفت .پیکر خلخالی با حضور مدیر دفتر مقام رهبری در قم ،نمایندگان دیگر مراجع تقلید ،نمایندگان رئیس جمهور ،رئیس مجلس شورای اسلامی ،برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی ،مسؤولان استان ،طلاب حوزه ی علمیه وگروه های مختلف مردم در قم تشییع شد .آیت الله یوسف صانعی از مراجع تقلید بر پیکر آن مرحوم نماز گذارد ،همه ی این ها توانست کم وبیش تلاش های رسانه های اروپایی را کم رنگ کند .گروه های سیاسی وروزنامه های آنان چندان به ابعاد شخصیت خلخالی نپرداخته واین خلاء موجب گردید تا رسانه های غربی از فرصت پدید آمده بهره جسته وتوانستند افکار نسل امروز را آن گونه که خود می خواهند سیراب کنند . صداوسیما این رسانه ملی در پاره ای از اوقات ، جدا از گرایش ها باید از شخصیت هایی که به انقلاب خدمت کرده ومورد تهاجم دشمنان انقلابند به شکل منطقی دفاع نماید .آیت الله خلخالی را نمی توان تنها یک قاضی دادگاه انقلاب وحاکم شرع تلقی نمود بلکه اودر عرصه سیاست هم فعال بود وطی سالیانی نمایندگی پارلمان مردم قم رابر عهده داشت . شماری از جناح راست همواره از نظر فکری با او در ستیز بودند خلخالی در مواجهه با آنان کوتاه نیامده است .در جریان انتخابات دومین دوره مجلس شورای اسلامی تعدادی ازسران جناح راست وجامعه مدرسین حوزه علمیه با او روبرو شدند وهمین امر موجب گردید تا وی در این رویا رویی آراءمردم را به سمت خود جلب نماید . خلخالی عضو مجلس خبرگان رهبری دوره اول بوده بدون شک رحلت امام وپایان یافتن حمایت ایشان از خلخالی زمینه چنین فشارهایی را فراهم ساخت . خلخالی در نطقی که در مجلس داشت ودر خاطرات اونیز آمده ومطبوعات نیز آن راچاپ کرده اند می نویسد :شورای نگهان در دوره دوم مجلس نیز صلاحیت اورا رد کرده است .امام به آیت الله کاشانی پیام داد که من صلاحیت خلخالی را تایید می کنم .آیت الله خلخالی در اندیشه وباورهای خود بسیار با صلابت واستوار بود ،با اینکه از یاران وفادار امام بود وبا نامه امام آیت الله منتظری از مقام خویش کناره گیری کرد ،او همواره با برخورد تند نسبت به ایشان انتقاد کرد ه وخود رابطه صمیمانه ودوستانه با وی داشته است .صادق خلخالی در مصاحبه با رادیو لندن در پاسخ به این سؤال که آیا شما اعدام هایی که انجام داده اید همه با موازین قانون منطبق بوده است ؟ .در پاسخ با صراحت می گوید اگر آنان بار دیگر زنده شوند باز هم حکم آنان اعدام است . نه پشیمانم ونه دچار عذاب وجدان . معتقدم خیلی ها از چنگم گریختند .روزی روزگاری نام خلخالی لرزه بر اندام مجرمان وسوداگران می انداخت . اما مردم محروم ومستضعف آراءخود را به نفع اودر صندوق ها می ریختند . اما سؤال اساسی این است که آقای خلخالی تا چه مقدار وچگونه حرف های دیگران را گوش فرا می داد ؟آیا حرف های دیگران را می شنید.؟؟
سیدمحمد حسین دریاباری
چاپ شده در نشریه گویه
این مقاله دراولین سالگرددرگذشت ایت الله خلخالی چاپ شد
بسم الله الرحمن الرحیم
دین چیست؟
درس ششم
درباره دین و موضوعات مربوط به آن تا کنون کتاب های گوناگون و متنوعی به رشته تحریر در آمده است . دین و دینداری ، رابطه علم و دین ، رابطه دین و اجتماع ، رابطه دین با فلسفه ، فلسفه ی دین و دینداری ، تاریخ ادیان و بالاخره رابطه دین وسیاست بخشی از عناوین برجسته ای هستند که در اطراف آنها فراوان گفتگو به عمل آمده یا محققان مطالب جالبی پیرامون آنها نوشته اند . ما در این درس در صدد بررسی امور مزبور نیستیم ، بلکه تلاش ما در درس حاضر این است که به یک پرسش مهم که همگان از خود یا دیگران می پرسند پاسخ داده شود و آن اینکه ، آیا انسان درباره ی دین و عقاید باید تحقیق و تفحص کند ؟
اگر چنین پرسشی پاسخ آن مثبت بود چه عاملی انگیزه ی تحقیق درباره ی آن می شود؟دین را باید از سه زاویه مورد بررسی قرار داد . نخست اینکه باید مفهوم واژه دین را شناخت و دریافت که به چه معنایی استعمال شده است . آیا معنی دین همان مفهوم لغوی آن است که در لغت نامه ها آمده است ؟
یا اینکه معنی دیگری هم دارد ؟ دوم اینکه اگر غیر از معنی لغوی معنی دیگری دارد آن معنی کدام است و آن را باید در کجا جستجو کرد . سوم اینکه باید کتاب بزرگ آسمانی یعنی قرآن کریم را گشوده و با تدبر دریافت که دین در فرهنگ آن کتاب چگونه معنی شده است . اکنون بطور فشرده که در چارچوب حوصله این درس باشد امور یاد شده مورد تحقیق و کنکاش قرار می گیرد . هنگامی که به فرهنگ لغت چه عربی و چه فارسی مراجعه می شود معانی گوناگون و مختلفی را می توان برای آن یافت . دین واژه ای است عربی که در لغت به معنای طاعت، جزاء، ملت، مذهب، کیش، آئین، ورع، حساب، پاداش و مکافات آمده است . جمع دین هم ادیان استعمال شده است . دین علاوه بر معنی فوق، که لغوی بوده است مفهوم و معنی دیگری هم دارد که اهل تحقیق و صاحب نظران امر آن را معنی اصطلاحی می خوانند . دین در معنی اصطلاحی اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان و دستورات مناسب و عملی با این عقاید می باشد . از اینروی آن دسته از انسان هایی که مطلقا معتقد به آفریننده ای نیستند و پیدایش پدیده های جهان را تصادفی و یا صرفا معلول فعل و انفعالات مادی و طبیعی می پندارند بی "دین " نامیده می شوند . زیرا آنان اعتقاد به خالق با شعور برای جهان را نپذیرفته و پیدایش هستی را بر اساس تصادف و اتفاق می دانند . اما کسانی که عقیده دارند جهان هستی و آنچه که در آن است برای خود آفریننده ای دارد هر چند عقاید و مراسم دینی ایشان توام با انحراف و خرافات باشد با "دین" یا دیندار شمرده می شوند . بر این اساس است که ادیان موجود در میان انسان ها به حق و باطل تقسیم می شود . به عبارت روشنتر یعنی هنگامی که دین دستخوش خرافات و انحرافات گردید و بازیچه و ملعبه اشخاص شد حقانیت آن زیر علامت سؤال قرار گرفته و عنوان باطل بر او نهاده می شود و دینی که با موهومات و خرافات آمیخته نشد و ارکان آن محفوظ و مصون باقی ماند مقابل باطل قرار می گیرد که آن را حق می خوانند . راغب اصفهانی در مفردات می نویسد:
دین به معنی طاعت و جزاء است اما برای شریعت و قوانین مشخص آن عاریه گرفته شده است . دین در مفهوم همانند ملت است ولی استعمال آن در طاعت و انقیاد شرعی مجازی و اعتباری است . بدون شک با نگاهی گذرا به چند آیه از آیات قر آن بخشی از مفهوم دین روشن و واضح خواهد شد . در سوره ماعون دین به معنی جزا آمده است " مالک یوم الدین " (1) و " اریت الذی یکذب بالدین"(2) خداوند متعال در سوره آل عمران دین را نزد خویش اسلام معنی کرده است . بدین معنی که دین همان تسلیم بی قید و شرط دستورات الهی است که در چارچوب مشخص و محدود تحت عنوان شریعت برای بشر از طریق پیامبران ابلاغ شده است .
ان الدین عندالله الاسلام (3) یعنی دین نزد خدا اسلام است . در سوره انفال آمده "و قاتلوهم حتی لا تکون الدین کله لله " (4) از فحوا و مفهوم کلام جوامع الجامع پیدا است که دین در این آیه شریفه مقابل هر دین باطل می باشد یعنی مقاتله در مبارزه علیه ادیان باطل باید تداوم یابد تا دین خدا که همان اسلام است باقی بماند . در سوره توبه نیز آمده "هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون " (5) به نظر می رسد بجز دو آیه نخست آیات بعدی دین را به معنی مجموعه ای از احکام و دستورات و اصول معین که با معنی اصطلاحی مطابق و هماهنگ است گرفته است .
چرا انسان در باره ی دین تحقیق می کند
شکی وجود ندارد افرادی که در باره اصول عقاید بحث و تبادل نظر می نمایند ،شیوه و روشی را که با بافت فکری آنان هماهنگی و همخوانی دارد انتخاب می کنند تا از این رهگذر بتوانند تراوش های فکری و قالب های ذهنی خود را آسان تر و قابل قبول تر به خواننده منتقل سازند . از اینروی بحث اصول عقاید از نقطه ای شروع و از نقطه ای دیگر خاتمه می یابد آغاز و پایان این بحثها به سلیقه و نحوه برداشت پژوهشگر باز می گردد . مضافا بر این اگر متد و الگویی هم داشته باشد پیروی از آن الزامی نیست زیرا خود مباحث اعتقادی متکی به استدلال و دریافت های شخصی است . بنابراین به نظر می رسد اکنون وقت مناسبی برای طرح این سوال و بررسی پاسخ آن باشد : آن سوالی که در اینجا خود نمایی می کند این است که ، آیا باید در باره دین تحقیق کرد ؟ آیا تحقیق درباره دین لازم است چرا ؟ آیا دین در زندگی فردی و اجتماعی تأثیر می گذارد تا لازم باشد درباره آن جستجو و تکاپو کرد ؟ گروهی از نویسندگان عقیده دارند به پرسش های مطرح شده سه پاسخ می توان ارائه نمود . که در واقع سه دلیل محکمی به شمار می رود برای ضرورت تحقیق و شناخت دین برای یکایک افراد بشر پاسخ هایی که به سوالات فوق داده شد عبارتند از : قاعده " دفع ضرر محتمل " " شکر منعم" و انتخاب موضع صحیح البته در کنار امور یاد شده پاسخ های دیگری هم وجود دارد که ما بدان اشاره خواهیم کرد.
دفع ضرر محتمل
این قاعده و قانون عقلی را می توان به صورت های گوناگون بیان کرد . مؤلفان کتاب " طرحی نو در تدریس عقاید اسلامی " قاعده یاد شده را به تفصیل یاد آور شدند ولی اکنون در اینجا بخاطر عدم اطاله کلام فشرده ی قاعده مزبور از نظر می گذرد . " تمام انسان های روی زمین به دو دسته تقسیم می شوند دسته ای خدا پرست هستند و دسته ای دیگر مادی می اندیشند بنابراین تمام انسان های کره خاکی از این نظر که معتقد به مخلوقیت عالم هستی می باشند و یا جهان را ازلی می پندارند به دو دسته تقسیم می گردند که هر کدام از این دو گروه برای خود منطقی دارند . ما خدا پرستان معتقدیم این جهان و آنچه در آن است را سازنده ای حکیم آفریده است . انسان مسؤول و مکلف است و از طرف خداوند برای ، تمام اعمالش حکم مشخصی فرستاده شده است . بنابراین نمی توان در برابر معتقدات خدا پرستان بی تفاوت بود مگر نه این است که خطری بزرگ در پیش است ؟ و احتمال چنین خطری هر چند که درصد آن هم کم باشد با توجه به عظمت محتمل ،آیا "عقل" انسان را ملزم و مجبور به تحقیق و بررسی نمی کند ؟ بدون تردید و هیچ ابهامی عقل سلیم انسان را به تحقیق وا می دارد این همان قانون دفع ضرر محتمل است که عقل ان را صحیح می شمارد نتیجه اینکه در پاسخ بالا می گوییم عقل ما را به تحقیق وا می دارد تا گرفتار خطر نشویم " . البته باید خاطر نشان شود گروهی که پاسخ سؤالات فوق را قاعده ی " دفع ضرر محتمل " می دانند به حدیثی استناد جسته اند که در اصول کافی نقل شده است .
"شکر منعم"
به پرسش مطرح شده پاسخ دیگری هم داده شده است و آن "شکرمنعم" می باشد. بدین معنی که شکرگزاری از منعم،انسان را به تحقیق و بررسی وا می دارد این مطلب را می توان با یک مثال روزمره که همه مردم با آن روبرو هستند روشن ساخت . اگر شما به یک میهمانی دعوت شده اید و از شما پذیرایی گرم و مناسبی هم بعمل آمده و فرض بر این است که میزبان خود را هم خوب نمی شناسید ، احساسات شما تحریک شده و فکر شما به این نکته متمرکز می شود که میزبان خود را بشناسید و به هر صورت ممکن از او تشکر و قدر دانی نمائید. حال وقتی که انسان ، این سفره گسترده آفرینش را نگاه می کند همه نوع نعمت ها را در اختیار خود می یابد . آیا عقل حکم به شکر و سپاسگزاری و شناخت منعم مقتدر نمی کند ؟ اینجا همانند آن میهمانی است که اگر شکر و قدر دانی توام با شناخت نباشد احساس کمبود و ناراحتی نسبت به میزبان وجود دارد . بنابراین احساس فطری و عقلانی " شکر منعم " خود دلیل واضح بر لزوم بررسی ادله ی خدا پرستان است تا دریابیم که این همه نعمت ، " منعم" و بخشنده ای دارد یا خیر ؟
انتخاب موضوع صحیح
در پاسخ به سوال های مطرح شده جواب دیگری هم داده شده است . و آن این است که بشر می خواهد نیازهای فردی و اجتماعی خود را به نحو ممکن بر طرف کند . آیا انسان از هر راه و طریقی می تواند نیازها و احتیاجات خود را بر طرف کند ؟ بدیهی است که پاره ای از راه ها و طرق برای او زیانبخش و خطر آفرین است ، ناگزیر به عقل خویش مراجعه می کند و از او یاری و استمداد می جوید تا راهی را به او بنمایاند . که ضرر و خطر در آن نباشد . بنابراین راه خویش را که موضوع صحیح می پندارد انتخاب می کند . این دسته از متفکران و نویسندگان عقیده دارند "دفع ضرر محتمل"،"شکر منعم" و "انتخاب موضع صحیح" هر سه بحثها و موضوعاتی هستند که نتیجه آنها به یک نقطه باز می گردد و آن اینکه "عقل" انسان حکم می کند برای دفع ضرر احتمالی و وجود شکرگزاری از منعم و لزوم انتخاب موضع صحیح باید ادله ی الهیون را مورد بررسی قرار داد . تا کنون در پاسخ به این سؤال که چرا درباره دین و عقاید باید تحقیق کرد مطالبی گفته شده است ولی اموری دیگر باقی مانده که به نظر می رسد بیان آن لازم و از جهاتی نیز با روحیات انسان همگون تر و سازگارتر باشد . آن مطالب به قرار زیر است.
1- در درسهای گذشته اشاره شد و در آینده بدان خواهیم پرداخت که فطرت انسان بر خداجویی و خداشناسی استوار است . این نظر و دیدگاه را تاریخ طولانی بشر گواهی می کند که تمام قبایل دارای یکنوع عقیده مذهبی بوده و هستند بدون توجه به اینکه مذهب آنها درست بوده یا نه . برخی از روانشناسان عقیده دارند که انسان دارای چهار بعد روحی است1- حس راستی یا دانایی2- حس زیبایی 3- حس نیکی 4- حس مذهبی . با این بیان بعد چهارم روح انسان بعد مذهبی است بدیهی است که مذهب کمال فکری ، اخلاقی و عملی را برای انسان به همراه دارد پس در این باره یعنی مذهب ، عقاید و دین باید تحقیق کند.
2- همانگونه که در گذشته اشاره گردید ، بشر در وجود خود حس کنجکاوی نیرومندی دارد که همواره می خواهد همه چیز را دانسته و از آن سر در بیاورد . عشق به آگاهی و دانستن ، انسان را وا می دارد که به تحقیق و تفحص چیزهایی بپردازد که آن را نمی داند .
3- در درون انسان نیرویی وجود دارد که همواره او را به کاری فرا می خواند که در اطراف و پیرامون آن سود و فایده وجود داشته باشد وقتی که انسان دریابد که فلان چیز برای او مفید است در باره اش به تحقیق و جستجو می پردازد مذهب چون از این نظر برای او دارای فواید بسیاری است به همین دلیل است که درباره آن تحقیق و مطالعه می نماید .
ادیان آسمانی واصول آن
همه ادیان توحیدی برای خود اصولی محکم دارند . اصول و اساس ادیان آسمانی سه اصل کلی مشترک می باشد . که به شرح زیر است .
الف) اعتقاد به خدای یگانه ب) اعتقاد به زندگی ابدی برای هر فردی از انسان
در عالم آخرت و دریافت پاداش و کیفر برای اعمالی که در این جهان انجام داده
است . پ) اعتقاد به بعثت پیامبران از طرف خدای سبحان برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی.
اصوا سه گانه بالا پاسخ هایی است به اساسی ترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاهی مطرح می شود . و آن اینکه مبد أ هستی کیست ؟ پایان زندگی چیست و کجا است ؟ و از چه راهی می توان بهترین برنامه زندگی را شناخت ؟ در این باره یعنی اساسی ترین
سؤالاتی که هر انسان از خود می پرسد و برای پاسخ آن تکاپو می کند در درسهای گذشته اشاراتی در خور توجه رفته است که نیازی به تکرار مجدد ندارد. شاید در اذهان برخی این پرسش خطور کند که دین از چه هنگامی به وجود آمده و ادیان آسمانی چگونه پیدا شدند و زمان پیدایش آنها به کی باز می گردد ؟ در پاسخ به این سوال باید گفت :
در میان دانشمندان تاریخ ادیان و جامعه شناسی و مردم شناسی اختلافاتی وجود دارد ولی آنچه که بر اساس مدارک اسلامی بدست می آید این است که تاریخ پیدایش دین همزمان با پیدایش انسان است . نخستین فرد انسان حضرت آدم علی نبینا و علی آله وعلیه السلام پیامبر خدا ، منادی توحید و یکتا پرستی بوده است . ممکن است این سؤال مطرح شود که ادیان شرک آمیز پس از کجا و چگونه سرچشمه گرفتند؟ پاسخ این پرسش برای هر فرد تحلیلگر روشن و معلوم است . ادیان شرک آمیز همگی به مرور زمان در اثر انحرافات و اعمال سلیقه ها و اغراض فردی و گروهی پدید آمده است.
منابع وماخذ
1-اصول عقایدرا اینگونه تدریس کنیم :نویسندگان.محمد جعفر امامی ،محمد رضا آشتیانی، عبدالرسول حسنی. چاپ اول
2- فرهنگ عمید . تألیف حسن عمید ناشر مؤسسه انتشارات امیر کبیر.
3- طرح نو در تدریس عقاید اسلامی : نویسندگان : جعفر امامی ،محمد رضا آشتیانی. ناشر: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم چاپ دوم شهریور 1366
4- المفردات فی غریب القرآن تألیف : ابو القاسم الحسنی ابن محمد معروف به راغب اصفهانی
5- تفسیر جوامع الجامع تألیف: امین الدین ابو علی الفضل الحسن الطبرسی ناشر: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران جلد 2
6- اصول کافی جلد 1 کتاب توحید باب اول حدیث 3 تألیف : مرحوم کلینی
سید محمد حسین دریاباری
1-سوره فاتحه آیه 4 2-سوره ماعون آیه 1 3- سوره آل عمران آیه 19
4- سوره انفال آیه 39 5- سوره توبه آیه 33
این درس ها درتهران هیات مکتب التوحید متوسلین به موسی بن جعفر علیهما السلام گفته شده است تاریخ تدریس سالهای 1371 و1372 بوده است
: سیدمحمد حسین دریاباری
متن کامل حکم دادگاه شعبه یک تجدیدنظراستان قم
هیئت شعبه –صبری –عطائی –قدرتی
شاکی
گزارش دادسرای عمومی وانقلاب قم بانمایندگی آقای احمدی
متهمین
سیدمحمدحسین دریاباری
عباس حاتمی
رضانوروزی
اتهام
تشویش اذهان عمومی وجریحه دارنمودن عفت واخلاق عمومی
گردش کاردرتاریخ فوق پرونده پس از ارجاع به این دادگاه وثبت به کلاسه فوق وجری تشریفات قانونی مطرح رسیدگی می باشدپس ازمشاوره ختم رسیدگی اعلام وبشرح آتی مبادرت به ا نشاءرای می نماید.
رای دادگاه
درخصوص اتهام آقایان سیدمحمدحسین دریاباری فرزندسیدعلی مدیرمسئول هفته نامه گویه استان قم دایربه تشویق اذهان عمومی وجریحه دارنمودن عفت واخلاق عمومی
2-عباس حاتمی فرزندرجبعلی نویسنده مقاله چرامجلس خبرگان رهبری مهم است ؟درشماره 121بیست وچهارم مهرماه 1385هفته نامه گویه دایربه تشویق اذهان عمومی
3-رضانوروزی فرزندقربانعلی دایربه مشارکت درجریحه دارنمودن عفت واخلاق عمومی باآقای حامدجلالی نویسنده داستان زیرجیرجیربولدزردرشماره 118دوم مهرماه 1385هفته نامه ذکرشده بدین شرح که به شرح صفحه اول پرونده بدوی دبیرخانه ستادپیگیری وحفاظت
اجتماعی دادگستری کل استان قم طی گزارشی به ریاست دادسرای عمومی وانقلاب قم اعلام نموده به موجب گزارشهای مکررتلفنی مردمی مطالب توهین آمیزوخلاف شرع وترویج بی بندوباری درصفه چهاروپنج روزنامه گویه شماره 118دوم مهرماه سال 1385به سردبیری علی شهیدی ومدیرمسئولی متهم ردیف اول باتصاویرزشت وزننده بی حجاب امنیت مذهبی شهرقم رابه مخاطره انداخته وموجب جذیحه دارنمودن عفت عمومی گردیده که پس ازرسیدگیهاوتحقیقات مفصل نهایتانتهی به صدورقرارمجرمیت مورخه 18/11/85وکیفرخواست شماره 43مورخه 22/1/86دایربراتهام متخم ردیف اول به شرح ذکرشده واتهام متهم ردیف دوم به شرح مرقوم وجریحه دارنمودن عفت واخلاق عمومی واتهام متهم ردیف سوم نیزدایربه تشوش اذهان عمومی وجریحه دارنمودن عفت واخلاق عمومی گردیده وپرونده به شعبه 105عمومی جزائی قم ارجاع وبه شماره 86/105/119ثبت شعبه موصوف شده است ووقت رسیدگی آن به تاریخ 30/2/86موکول وپس ازتشکیل جلسه درنهایت آن مرجع محترم بااین استدلال که جرایم ذکرشده ازناحیه متهمین ازجرایم مطیوعاتی می باشدپرونده راباقرارعدم صلاحیت به شایستگی دادگاه رسیدگی کننده به جرایم مطبوعاتی (کیفری استان )ارجاع ووقت رسیدگی موکول به 12/4/86گردیده وجلسه باحضورمتهمین واکثریت اعضای هیئت منصفه ونماینده دادستان تشکیل گردیده وپس ازتحقیق ازمتهمین اتهام آنان به شرح ذکرشده درصدردادنامه اصلاح وآخرین دفاع نیزاخذودرجریان تحقیق صریحااقراربه تهیه وتنظیم ونشرمقالات lچاپ عکسهاوداستان نمودندلکن اعلام نمودندکه قصدتشویش اذهان عمومی وجریحه دارکردن عفت واخلاق عمومی رانداشتیم که چنین ادعائی باتوجه به مفادمقاله lداستان .کیفیت عکسهای چاپ شده قابل قبول نبوده وهمچنین اظهارداشتندکه بعدازاین دقت خواهندنمودکه چنین اموری اتفاق نیفتد.ضمن این که درخصوص مقاله مجلس خبرگان درشمارگان بعدهفته نامه توضیحات لازمه داده شده وجبران گردیده وبرهمین اساس که متهمین اظهارنمودندقصدوهدفشان کمک به افزایش مشارکت مردم درانتخابات مجلس خبرگان وفرهنگ عمومی جامعه بوده است گرچه درعمل معلوم نیست چنین هدفی محقق شده باشدهیئت منصفه بالاتفاق مشارالیهم راخصوصاباعنایت به فقدسابقه کیفری ونحوه اظهارات آنان مستحق تخفیف دانسته است ودادگاه درپایان رسیدگی متوجه این موضوع شده که مدیرمسئول هفته نامه گ.یه درکسوت روحانیت بوده لذاپرونده راباقرارعدم صلاحیت به شماره 414
18/4/86به دادسرای ویژه روحانیت قم ارسال که مرجع محترم بلحاظ اینکه متهمین پرونده غیرروحانی می باشندرسیدگی به پرونده رادراجرای یک ازماده 13آئین نامه دادسراهاودادگاههای ویژه روحانیت به این شعبه ازکیفری استان (شعبه اول تجدیدنظر)واگذارنموده ودادگاه باتوجه به تحقیقات به عمل آمده ونظربه به محتویات پرونده ومتن شماره های موجودازهفته نامه گویه درپرونده ودفاعیات بلاوجه متهمین اتهام مشارالیهم رامحرزومسلم دانسته النهایه باعنایت به فقدسابقه کیفری متهمین وتلاش هفته نامه جهت جبران درشماره های بعدی نسبت به بعضی ازمواردبه شرح پرونده ونظریه هیئت منصفه که بالاتفاق متهمین راباعنایت به نحوه دفاعیات واظهاراتشان وتعهدشان براین که به بعددرتنظیم ونشرمقالات وداستانهادقت نمایندکه چنین اتفاقاتی نیفتدمتهمین رامستحق تخفیف دانسته وبه استنادتبصره 2ماده 6قانون مطبوعات ناظربه ماده 698قانون مجازات اسلامی وبارعایت ماده 22همان قانون بلحاظ فقدپیشینه کیفری آنان متهم ردیف اول رابه پرداخت دومیلیون ریال ومتهم ردیف دوم رابه پرداخت یک میلیون وپانصدهزارریال ومتهم ردیف سوم رابه پرداخت یک میلون ریال جزای نقدی درحق صندوق دولت اسلامی محکوم می نماید.رای صادره ظرف بیست روزپس ازابلاغ قابل فرجامخواهی دردیوانعالی کشورمی باشد.
سابقه خبر
خبر گزاری کار ایران 02/03/1386 14:26
پرونده هفتهنامه «گویه» به دادگاه کیفری استان قم ارجاع شد
تهران- خبرگزاری کار ایران
جلسه رسیدگی به اتهامات «محمدحسین دریاباری»l مدیرمسوول و دو تن از نویسندگان هفتهنامه «گویه» در شعبه 105 دادگاه عمومی استان قم برگزار شد اما پرونده با قرار عدم صلاحیت به دادگاه کیفری استان قم ارجاع شد.
محمدحسین دریاباری در گفتوگو با خبرنگار \"ایلنا\"l با بیان این مطلبl گفت: در این جلسه اتهامات بنده و نویسندگان هفتهنامه«نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» و «جریحهدار کردن عفت عمومی» دایر بر شکایت مدعیالعموم عنوان شد و سپس ما به دفاع از خود پرداختیم.
وی افزود: با توجه به اینکه شعبه رسیدگیکننده به این پروندهl شعبه عمومی و ویژه رسیدگی به مفاسد اجتماعی بود و پروندههای مطبوعاتی طبق قانون میبایست در شعب کیفری استان و با حضور هیأت منصفه مطبوعات برگزار شودl به صلاحیت دادگاه ایراد گرفتیم که قاضی پرونده این ایراد ما را نپذیرفتl بنابراین بنده به اتفاق یکی از نویسندگان به دفاع از خود پرداختیم.
مدیرمسوول هفتهنامه «گویه» ادامه داد: روز دوشنبه برای پیگیری پرونده و انجام دفاع یکی دیگر از نویسندگان هفتهنامه به دادگاه مراجعه کردیم که قاضی با بیان اینکه این پرونده مطبوعاتی استl از ارجاع آن به دادگاه مطبوعات خبر داد.
هفتهنامه «گویه» سال گذشته هم از سوی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و هم از سوی هیأت نظارت بر مطبوعات توقیف شد.
پایان پیام
کدخبر 422318
تاریخ :05/12/1385 ساعت : 17:13
/ اصلاح یک خبر/ هیأت نظارت بر مطبوعات هفتهنامه «گویه» را توقیفکرد
تهران- خبرگزاری کار ایران
مشترکان گرامی لطفا به جای خبر کد 398212 از خبر زیر استفاده نمایید.
هیأت نظارت بر مطبوعات در شصتوششمین جلسه خودl هفتهنامه «گویه» را مطابق ماده شش قانون مطبوعات توقیف و پرونده این نشریه را بر اساس ماده 12 قانون مطبوعات برای رسیدگی به دادسرای کارکنان دولت تهران ارجاع کرد.
«محمدحسین دریاباری»l مدیرمسوول هفتهنامه توقیف شده «گویه»l با اظهار تعجب از این ابلاغیهl به خبرنگار «ایلنا»l گفت: «نشریه گویه که به صورت هفتگی در قم منتشر میشدl آذر ماه سال جاری در پی اعلام شکایتی توقیف شد و پرونده این نشریه به دنبال شکایت مدعیالعموم در حال رسیدگی در دادسرای قم است. خبر توقیف و شکایت از نشریه نیز همان زمان از سوی مطبوعات به چاپ رسیدl اما هیأت نظارت بر مطبوعاتl گویا از این موضوع بیاطلاع بوده که اقدام به توقیف یک نشریه توقیف شده و شکایت مجدد از این نشریه با همان اتهام کرده است.»
وی افزود: «ظاهراً این توقیفها و تشکیل پروندهها مربوط به درج یادداشتی درباره مجلس خبرگان رهبری و انتخابات آن بود که به توقیف در توقیف و شکایت در شکایت از این نشریه منجر شده است.»
بنابراین گزارشl به دنبال نامه معاونت مطبوعاتی ادارهکل ارشاد استان قم در تاریخ 12 آذر ماه سال جاریl دستور توقف انتشار نشریه «گویه» صادر شد و پرونده این هفتهنامه با شکایت مدعیالعموم از مدیرمسوول این نشریهl به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و جریحهدار کردن عفت عمومی جامعهl در شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب در حال رسیدگی است.
پایان پیام
کد خبر: 398212
تاریخ :12/09/1385 ساعت : 14:32مدیرمسوول هفتهنامه گویه با قرار کفالت آزاد شد
تهران- خبرگزاری کار ایران
جلسه بازپرسی رسیدگی به پرونده سیدمحمدحسین دریاباریl مدیرمسوول هفتهنامه «گویه» در شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب قم برگزار شد.
به گزارش خبرنگار \"ایلنا\"l پیش از این مدعیالعموم از مدیرمسوول هفتهنامه «گویه» به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و جریحهدار کردن عفت عمومی جامعه از طریق انتشار یک گزارشl یادداشتی در مورد مجلس خبرگان رهبری و یک داستان طرح شکایت کرده بود که به همین خاطر مدیرمسوول این نشریه برای ادای توضیح به شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب قم احضار شد.
دریاباری پس از دریافت احضاریه در شعبه مزبور حاضر و ضمن تفهیم اتهامl به سوالات بازپرس پرونده پاسخ داد.
بازپرس پرونده در پایان این جلسه برای مدیرمسوول هفتهنامه «گویه» قرار کفالت 40 میلیون ریالی صادر کرد که دریاباری نیز با معرفی کفیل آزاد شد.
هفتهنامه گویه به صورت هفتهنامه با گستره توزیع در استان قمl پنج سال است که منتشر میشود.
پایان پیام
کد خبر: 373059
تاریخ :14/09/1385 ساعت : 15:46«گویه» توقیف شد
تهران- خبرگزاری کار ایران
مدیرمسوول هفتهنامه «گویه» از توقف انتشار این نشریه به درخواست اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم خبر داد.
«سید محمدحسین دریاباری» در گفتوگو با خبرنگار \"ایلنا\"l با اعلام این مطلبl گفت: در نامهای که از سوی معاونت مطبوعاتی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم به بنده ابلاغ شدهl دستور توقف انتشار این هفتهنامه تا اطلاع ثانوی صادر شده است.
وی با اشاره به اینکه به نظر میرسد پرونده نشریه «گویه» برای بررسی در هیأت نظارت بر مطبوعات استl به متن نامه ابلاغ شدهl اشاره کرد و گفت: در نامه صادر شده توسط آن اداره کل, این جمله قید شده است که «با توجه به اینکه پرونده آن نشریه به علت ابهامات موجود در چاپ برخی مطالب در هیأت نظارت در حال بررسی است, به حضرتعالی اعلام میشود تا اطلاع ثانوی از چاپ نشریه خودداری کنید». این در حالی است که طبق قانونl هیأت نظارت بر مطبوعات میتواند به نشریه متخلف تذکر یا اخطار بدهد یا آن را طبق مواردی که قانون مطبوعات تعیین کرده, توقیف موقت کرده و پرونده را به دادگستری ارجاع دهد, در حالی که تکلیف ما هنوز مشخص نیست که نشریه گویه توقیفشده یا نه. ضمن آن که ظاهراً هیچ اتهامی نیز متوجه ما نیست و مشخص نیست چه ابهامی باعث صدور این دستور شده است.
دریاباری با اشاره به اینکه شماره جدید نشریه آماده چاپ بود, از چنین برخوردی ابراز شگفتی کرد و گفت: چرا مسوولان در روزهای نزدیک به انتخابات باید از انتشار این نشریه جلوگیری کنندl آن هم در زمانی که پرونده این نشریه در دادسرای قم در حال پیگیری است.
مدیرمسوول هفتهنامه «گویه» ضمن انتقاد از دستور توقف انتشار نشریه تحت مدیریتشl گفت: مسوولان فرهنگی به جای حمایت از نشریات غیردولتیl اقدام به ایجاد محدودیت بیشتر برای آنها میکنند. در حالی که از سال 83 تاکنون سهمیه حمایتی کاغذ به این نشریه داده نشده و زیر فشار مشکلات متعدد اقتصادی به حیات این نشریه ادامه میدادیم, حالا به جای حمایت, دستور توقف انتشار, آن هم بدون تعیین مدت و علت مشخص را صادر میکنند.
وی افزود: با توجه به انتشار 126 شماره از این نشریه در طی پنج سال گذشته و اینکه تعداد شکایات این نشریه در این مدتl دو مورد بیشتر نبوده که یک مورد آن تبرئه شده است, با توجه به قرائن موجود و این درخواست توقف انتشار, امکان تجدید انتشار این هفته نامه بعید به نظر میرسدl اگرچه مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم قول همکاری جهت رفع موانع انتشار را تا بعد از انتخابات داده است.
پایان پیام
کد خبر: 373971
بسم الله الرحمن الرحیم
بحثی کوتاه پیرامون واژه فطرت
درس دهم
در سخنان پیشوایان دینی و حکیمان و عارفان عباراتی دیده می شود که "خداشناسی فطری است " یا " انسان بالفطره خداشناس است " این عبارات و مانند آن برای همه روشن نیست . برای اینکه معنی صحیح و درست عبارات فوق برای همگان روشن گردد لازم است پیرامون " فطرت " اندکی بحث و گفتگو شود . " فطرت " واژه ای عربی است و به معنای " نوع آفرینش " است . " فطرت " در اصل از ماده " فطر " به معنای شکافتن چیزی از طول آمده است . این لغت در چنین مواردی به معنای " خلقت " بکار می رود . گویی به هنگام آفرینش موجودات پرده عدم شکافته و آنها آشکار می گردند . به هر حال از نخستین روزی که انسان قدم به جهان هستی می گذارد این نور الهی در درون جان او شعله ور است . این لغت به معنی اختراع و انشاء کردن نیز می باشد . برای " فطرت " معانی دیگری نیز آورده ند : طبیعت سالم هر چیزی که هنوز آلوده نشده است . از این واژه اصطلاح مرکبی هم ساخته اند مانند : "الفطرةالسلیمه" که به معنای استعداد تشخیص و تمییز بین حق و باطل است . از ابن عباس نقل می کنند که می گفت من معنی " فاطر السماوات " را نمی دانستم تا اینکه دو عرب نزد من آمدند . آن دو بر سر مالکیت یک چاه مخاصمه و اختلاف داشتند یکی از آنان در دفاع از خود گفت : "انا فطرتها " یعنی من آن را حفر کرده ام . چنانکه ملاحظه می شود اعراب صدر اسلام لغت مزبور را به معنای کندن و حفر کردن نیز بکار می برند . جمع واژه فطرت فطور آمده است . در قرآن کریم " فطر " به معنی مزبور ابداع و انشاء بیشتر از سایر معانی بکار رفته است . کلمه فطرت و سایر مشتقات آن هم در قرآن و هم در احادیث و نهج البلاغه آمده است که توضیح آن در جای خود خواهد آمد .
فطرت ،برهانی برای خداشناسی
متفکران و صاحبنظران با اینکه در بسیاری از مسایل مربوط به روح و جسم انسان اختلاف نظر دارند اما همگی به اصل فطرت بر پایه یافته های خویش اعتراف می نمایند . آنها عقیده دارند که بشر بدون یادگیری و اکتساب در عمق باطن خویش می یابد که به وجودی متعالی و قائم به ذات وابسته است . و در سایه علم و ربوبیت او به رشد و کمال می رسد . این همان مرحله اول هدایت است که به طور تکوینی در نهاد انسانها آفریده شده است . این هدایت اجمالی است اما هدایت تفصیلی بواسطه عقل و شرع انجام می گیرد . گروهی فطرت را به معنی بداهت عقل در توجه به عالم و رسیدن به خالق معنی کرده اند جمعی دیگر عقیده دارند فطرت همان الهامات دل و یک نوع شهود باطنی است شماری دیگر فطرت را بعد چهارم روح انسانی می پندارند .
بشر برای درک و شناسایی خدای جهان دو راه در پیش رو دارد
الف ) راه دل و احساس فطری
ب) راه عقل و استدلال .
مقصود از راه فطرت همان شعور باطنی و کنش درونی است که انسان بدون هیچ دلیلی خداخواه و خداجو است . این " حس" در نهاد انسان بصورت غریزی و فطری به ودیعت گذارده شده است . سرشت انسان به گونه ای است که بدون نیاز به برهان و دلیل " بالفطرة" خداشناس است . همانطور که مقتضای طبیعت و نهاد موجود زنده احساس گرسنگی و تشنگی است یا گرایش به محبت دارد همچنان مقتضای فطرت و سرشت انسان علم به ذات پاک خداوند و گرایش به سوی اواست. و همانطور که آن احساس برای موجود زنده بدیهی است و نیاز به استدلال ندارد – خداشناسی از راه فطرت هم احتیاجی به استدلال و اثبات ندارد . فطرت در انسان مانند غریزه در حیوان است . همان طور که یک پرنده خود به خود و بدون یاد گیری می داند که چگونه آشیانه بسازد و چگونه جوجه های خود را غذا بدهد و آنها را بپروراند و خود به خود به آنها مهر بورزد همین طور بشر بدون فراگیری و کسب علم و آگاهی از راه دل به آفریینده خود معرفت و شناسایی دارد . و با ضمیر و باطن خود وجود هستی بخش و حیات دهنده خود را می یابد . "خداجویی" و "خداخواهی " و "خداپرستی " به صورت یک غریزه در وجود انسان نهاده شده است همچنانکه غریزه جستجوی مادر در طبیعت کودک قرار داده شده است . کودک مادر را می خواهد و به جستجوی او می پردازد بدون آنکه بداند و بفهمد که چنین میلی در او وجود دارد . با بیان بالا روشن گردید که هم خداگرایی و هم خداشناسی هر دو فطری هستند . در نهاد و فطرت انسان نوعی گرایش و بینش غیر اکتسابی نسبت به ذات پاک خداوند وجود دارد روانشناسان وجود گرایشهای غیر اکتسابی و یا فطری را در انسان تصدیق کرده اند . و آن را تحت عنوان تمایلات عالی آورده اند که برخی از آنها از قرار زیر است .
1- "حقیقت جویی" انسان سراغ علم و تحصیل می رود تا حقیقت موجودات را درک کند . گرایش به حقیقت هر چند با اختلاف مراتب در شدت و ضعف باشد اما در همه ی افراد بشر وجود دارد . حتی پیش از بلوغ فکری کودک خردسال هم این گرایش یافت می شود و به سبب همین گرایش به حقیقت است که چندان سؤال می کند و گاهی از زیادی سؤال اطرافیان خود را به ستوه در می آورد این گرایش ، گرایش فطری است .
2- "گرایش به فضایل انسانی و کارهای خیر " مانند نیکی و احسان نسبت به دیگران و مانند راستگویی ، یکرنگی ، فداکاری و ایثار .
3- "تمایل و علاقه به زیبایی" انسان در هر شکل و در هر صورتی به گل و چمن و جویبار و نیز کوهسار و همچنین به هنر و اخلاق بخاطر زیبایی آنها علاقه و تمایل نشان می دهد و به آنها گرایش دارد .
4- "گرایش به کمال مطلق " گرایش به ذات واحدی که مبدأ همه موجودات و منبع همه کمالات است در درون انسان نهفته شده و دانشمندان آن را از تمایلات عالی انسان نام می برند . بسیاری از صاحبنظران گرایش به دین و خدا را از ویژگی های روانی انسان دانسته اند و آن را به حس مذهبی یا عاطفه دینی نامیده اند . بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت بدون عقل و استدلال راه دیگری برای خداشناسی وجود دارد که آن را "راه فطرت " یا "برهان"فطرت می نامند .
آیا فطرت و عادت با هم تفاوت دارند
در اینجا این سؤال پیش می آید که بین عادت و فطرت تفاوتی وجود دارد ؟ شاید آن ندای درونی و ندای فطرت که ادعا می شود ثمره تبلیغات و معلول عادات و رسوم اجتماع باشد آن دسته از مردمی که تحت این شرائط قرار نگرفته اند از کجا معلوم است ندای مورد ادعای شما را احساس کرده باشد ؟ در پاسخ باید خاطر نشان ساخت که عادات و رسوم عبارتند از : آن امور متغییر و ناپایداری که دارای اسباب و عوامل مختلفی می باشد . بعضی از آنها با سیاست سیاستمداران شکل و صورت می یابد .و تعدادی از عادات و رسوم به اوضاع اقتصادی بعضی مناطق مربوط می شود و شماری به وضع جغرافیایی هر منطقه مربوط می گردد زیرا عادات و رسوم و شرائط سیاسی ،فرهنگی ،اجتماعی و اقتصادی هر منطقه ای از جهان با هم مساوی نبوده بلکه اختلاف فاحش و مهمی در آن دیده می شود . بر خلاف امور فطری و غریزی که از سرچشمه پایدار و لایتغیر الهامات روحی و فطری می جوشد که عوامل مؤثر در تغییر نمی تواند آن را تغییر دهد . مثلا علاقه مادر به فرزند امری فطری است . و در هیچیک از شرائط فوق تغییر نمی کند . تفاوت فطرت با عادت با مشخصات زیر معلوم می شود .
الف – هر کاری و هر فکری که ریشه فطری دارد جهانی بوده و هیچ انسانی فاقد آن نخواهد بود .
ب- امور فطری برهبری فطرت انجام می پذیرد و هرگز نیاز به تعلیم و تعلم ندارد.
ج- هر نوع فکر و عملی که ریشه فطری دارد از قلمرو حکومت و عوامل سه گانه سیاسی ،جغرافیایی و اقتصادی بیرون است .
د- تبلیغات پیگیر بر ضد فطرت ممکن است از رشد ان بکاهد ولی هرگز نمی تواند آن را ریشه کن کند .
همانگونه که اشاره گردید فطرت بر اثر هیچ عاملی از بین نمی رود اما تیرگی و گرد و غبار بر آن می نشیند . مظاهر حیات مادی توام با هوی و هوسهای شیطانی است و تار فراموشی بر فطرت خداشناسی می تند و تجلی آن را کم می سازد اما این چراغ هرگز فروغ خود را به کلی از دست نمی دهد . گاهی اوقات انسان تا مرز الحاد هم می رود ولی همین نیروی همیشه جاوید فطرت زنگ خطر می نوازد و ضمیر خفته انسان را بیدار می گرداند . و آشکارا خدا را با دیده دل به او می نمایاند . در حدیث معروفی شخصی به امام صادق (ع) عرض کرد مرا به خدا راهنمایی کن امام فرمود هیچگاه کشتی سوار شدی گفت آری امام فرمود : هیچ اتفاقی افتاده که کشتی تو بشکند و به حالت اضطراب افتاده باشی و چاره ای برای نجات نیابی گفت : آری امام فرمود آیا دل تو تعلق گرفت به اینکه موجودی هست که قادر به خلاصی تو باشد گفت : آری امام فرمود : همان قدرت که قادر به نجات توانست آن قدرت ، خدا است .
فطرت در قرآن کریم ، احادیث و نهج البلاغه
آیات ، احادیث و جملات زیادی از نهج البلاغه دلالت می کند بر اینکه " خداشناسی " فطری است . واژه فطرت با تمام مشتقات آن در قرآن کریم در بیست مورد استعمال گردیده است همچنین واژه مذکور و دیگر مشتقات آن در نهج البلاغه حدود دوازده مورد عنوان گردیده است که بیشترین آنها بترتیب در خطبه ها و حکمت و نامه می باشد . در آیه 30 سوره روم چنین آمده است .
(فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله و ذالک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون ) یعنی روی خود را متوجه آیین پاک و خالص پروردگار کن چرا که این فطری است که خداوند انسانها را بر آن آفریده و دگرگونی در آفرینش خدا نیست . این است دین و آیین محکم و استوار ولی اکثر مردم نمی دانند.
فطری بودن دین در آیه فوق به چه معنی است ؟ بدون شک باید به یکی از دو معنی زیر باشد .
1- موافقت و هماهنگی احکام و قوانین اصلی و اساسی دین با سرشت آدمی ، مسلما انسان یک وسیله و ابزار نیست که نسبت به کاربرد آن در خیر یا شر بی تفاوت باشد بلکه انسان گرایش به خیر و حق دارد که راهگشای او به سوی عدالت است . شرارت صفت اصلی انسان نیست و علل انحراف را در خارج از ذات انسان باید جستجو کرد ، پس دستورهای دینی مطابق با فطرت است آنچه که احکام و قوانین دینی محسوب می شود با خواست فطری و مقتضای سرشت انسان موافق است که انسان آگاهانه یا نا آگاهانه آن را خواستار است اگر چه به آن توجه نداشته باشد .
2- گرایش به خداوند و حالت انقیاد و تسلیم محض بودن در برابر خود را در قرآن کریم ، اسلام و کسی را که بدان متصف است "مسلم" نامیده است .در بسیاری از آیات آنچه که از مسلم و اسلام گفته است مراد همان تسلیم محض و خضوع و فروتنی عام در برابر خداوند متعال است . دین اسلام هم از آن جهت اسلام نامیده می شود که دارای تسلیم محض در برابر حکم خداوند و فرمان او است . این همان خصیصه و صفتی است که همه ی پیامبران از آغاز تا پایان بدان متصف بودند . اگر "دین " به هر دو معنا گرفته شود ، فطری بودن دین به این معنی است که در نهاد و سرشت هر کسی نوعی گرایش و تمایل به پرستش خداوند و تسلیم محض بودن در برابر احکام و اوامر او وجود دارد .
چند نکته دیگر در آیه فوق بچشم می خورد که بشرح زیر است .
1- خداشناسی ، دین و آیین در تمام ابعاد یک امر فطری است زیرا مطالعات توحیدی به ما می گوید میان دستگاه تکوین و تشریع هماهنگی لازم است آنچه در شرع وارد شده حتما ریشه در فطرت دارد و آنچه در تکوین و نهاد ادمی است مکملی برای قوانین شرع خواهد بود . بعبارت دیگر تکوین و تشریع دو بازوی نیرومند ند که هماهنگ عمل می کنند ممکن نیست در شرع دعوتی باشد که ریشه ان در اعماق فطرت نباشد و ممکن نیست چیزی در اعماق وجود انسان باشد و شرع با ان مخالفت کند .
2- دین به صورت خالص و پاک از هر گونه آلودگی در درون جان ادمی وجود دارد و انحرافات یک امر عارضی است . بنابراین وظیفه پیامبران این است که امور عارضی را از بین ببرند . تا فطرت انسان امکان شکوفایی پیدا کند .
3- جمله (لاتبدیل لخق الله ) و جمله (ذالک الدین القیم ) تاکید های دیگری بر مسأله فطری بودن دین و مذهب و عدم امکان تغییر فطرت الهی است .
منابع
1- تفسیر نور الثقلین جلد 1 ص 13
2- "فطرت " بنیان روانشناسی اسلامی تالیف علی اصغر احمدی چاپ اول 1362 چاپ و صحافی چاپخانه سپهر تهران
این درس ها درتهران هیات مکتب التوحید متوسلین به موسی بن جعفر علیهما السلام گفته شده است تاریخ تدریس سالهای 1371 و1372 بوده است
سید محمد حسین دریاباری