آوای وشتــــــــــــــــــــــــــــان

سید محمد حسین دریاباری هستم، روزنامه نگار ، نویسنده و مدیرمسئول نشریه گو یه در استان قم .تلفن تماس 09127625987 کانال تلگرام https://t.me/daryabary1339

آوای وشتــــــــــــــــــــــــــــان

سید محمد حسین دریاباری هستم، روزنامه نگار ، نویسنده و مدیرمسئول نشریه گو یه در استان قم .تلفن تماس 09127625987 کانال تلگرام https://t.me/daryabary1339

متن کامل مصاحبه ی سردبیر نشریه تبیان با تاج الدین حامد الهلالی

متن کامل  مصاحبه  ی سردبیر نشریه تبیان با تاج الدین حامد الهلالی

س: لطفا خودتان را برای خوانندگان مجله ی تبیان معرفی نمایید؟

ج: من خدمت گذار دعوت اسلامی تاج الدین حامد الهلالی از مصر هستم، تابعیت استرالیا هم دارم. فارغ التحصیل دانشگاه الازهر مصر هستم و به سخنرانی و ارشاد مردم و صدور فتوا می پردازم. به برخی از کشورهای عربی اسلامی مسافرت نمودم تا این که سرانجام به استرالیا رفتم و در آنجا از سال 1989، حدود 17 سال ریاست مفتیان را بر عهده داشتم. در این مدت عضو مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و عضو مجلس بیداری جهان اسلام بودم. همچنین تمام تلاش خودم را برای مبارزه با خطر اندیشه ی تکفیری به کار گرفته و اصول و قواعد مبارزه با این خطر را که امت اسلامی با آن روبروست تهیه و تدوین نمودم.

س: به نظر شما چه خطری جهان اسلام را تهدید می کند؟

ج: شدیدترین و بزرگترین خطری که جهان اسلام را تهدید می کند سلاح کشتار جمعی است که در قالب تفکر تکفیری خود را نشان می دهد. این تفکر بمب های بشری ساعتی با مواد منفجره را تهیه و بر اساس برنامه آن را در هر زمان و مکانی منفجر می کنند. علت تفکر تکفیری نادیده گرفتن قانون شناختن یکدیگر است و مردم دشمن چیزی هستند که نمی شناسند و لذا مسلمانان نیازمندند که یکدیگر را بشناسند و برای این شناختن تلاش و کوشش کنند. شناختن یکدیگر یک حالت انسانی است . خداوند تبارک و تعالی می فرماید:«ای مردم ما شما را از یک زن و مردم آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید.» چون شناختن در میان مسلمانان و مردم مطلوب است این است که خداوند می فرماید:« ای مسلمانان با یکدیگر جنگ و نزاع نکنید که ضعیف و ناتوان می شوید و قدرت و قوت شما از میان می رود. » جنگ و درگیری علت ضعف و ناتوانی و اساس ضرر و زیان است. من معتقد هستم روند ولایت عهدی موجود در میان حکومت های دیکتاتوری حاکم با وحدت اسلامی و قرآن کریم و سنت رسول الله (ص) سر جنگ و ناسازگاری دارد. زیرا آن ها از به قدرت رسیدن وحدت اسلامی می ترسد.

س: متاسفانه اختلاف زیادی میان مسلمانان وجود دارد آیا ممکن است این اختلاف را کم کرد؟

ج: بله می شود. اول این که اسلام یک برنامه انسانی و یک برنامه اسلامی دارد. برنامه انسانی اسلام حاکمیت انسان و حاکمیت صلح و آرامش را در میان همه بشریت بنا می نهد. وقتی که اسلام می تواند تفاهم ، همزیستی، سازگاری و مهربانی با سایر مردمان را محقق سازد، عملی شدن این رویکرد در میان مسلمانان امکان پذیر است. جهل و آگاه نبودن از اصول دین و کلیات آن علت اساسی اختلاف میان مسلمانان است. دوم این که اسلام عقیده و شریعت است و عقیده همیشه ثابت و تغییر و تحول نمی پذیرد و از میان نمی رود و مسلمانان در این خصوص با یکدیگر اختلاف ندارند و همگی معتقدند: خداوند یگانه است. آیا می شود گفت خدای سنی و خدای شیعی؟! خیر؛ پیامبر ما نیز یکی است. آیا می شود گفت پیامبر سنی و پیامبر شیعی؟! خیر. اصل و اساس اسلام بر این دو رکن بنا نهاده شده است. البته مسلمانان می توانند در شریعت با یکدیگر اختلاف داشته باشند. زیرا شریعت مجموعه ای از احکام عملی است که بخشی از آن رابطه میان پروردگار و انسان مومن را تنظیم می کند و این بخش از شریعت فقه عبادت نامیده می شود و بخش دیگر آن رابطه میان برادران مسلمان را با یکدیگر سروسامان می دهد که فقه معاملات نامیده می شود. در شریعت ما می توانیم با یکدیگر اختلاف داشته باشیم ، ولی نمی توانیم این اختلاف را که در فروع دین است اصل قرار دهیم و بر مبنای آن یکدیگر را تکفیر کنیم. ما شدیدا نیازمند آن هستیم که اصول دین خود را بفهمیم و بدانیم آنچه که مسلمان را مسلمان می کند عبارت است از خداپرستی، نبوت و معاد . البته برخی از فقهای دین تنها به دو اصل اکتفا کرده اند . ما نباید از فروع دین اصولی بسازیم و با آن برخی از ما برخی دیگر را تکفیر نماید.

س: برخی از متفکران معتقدند که احکام شریعت دو گونه است: برخی ثابت و برخی متغیر نظر شما در این خصوص چیست؟

ج: اصول دین همیشه ثابت است و تا قیامت دستخوش تغییر و تحول نمی شود. این اصول بر اساس آموزه های قرآن کریم و احادیث نبوی شریف تدوین شده است. برخی از فقها گفته اند آنچه باعث می شود مسلمان مسلمان باشد عبارت است از : توحید و یگانگی خداوند، اقرار به نبوت رسول الله(ص) و ایمان به معاد و متعلقات آن از قبیل ایمان به زنده شدن، حساب و کتاب و بهشت و جهنم. برخی دیگر دو اصل را ذکر کرده اند، یعنی توحید و معاد. این اصول، چه سه اصل باشد یا دو اصل ، هیچ گاه تغییر نمی کنند. اما آنچه که خارج از این اصول است در دایره و حیطه امور متغیر قرار می گیرد. همه ی شریعت و همه ی احکام آن مصلحت بندگان را تامین می کند. این سخن همان چیزی است که مذهب شریف شیعه دوازده امامی بدان معترف و معتقد است که باب اجتهاد تا قیامت باز است، در حالی که دیگران این باب را بسته اند و کلیه آن را در اقیانوس اصلس و اقیانوس هند انداخته اند.

س: لطفا درباره ی اوضاع مصر و آنچه در آن اتفاق افتاده است برایمان توضیح دهید؟

ج: متاسفانه در مصر برای اسلام گراها فرصتی پیش آمد که شاید تکرار نشود. حکومت در دست آنها بود ولی آنها در عملی کردن تجربه های خود شکست خوردند. متاسفانه اسلام گراها در مصر می خواستند رضایت آمریکا و سکوت اسرائیل را در قبال جریانات داخل مصر به دست آورند و می خواستند به قطب بندی بسان تکفیری ها و تعیین خوب و بد آن بپردازند. آن ها در این کار ضرر کردند و در عمل تلاش ننمودند تا راهی بیابند که رضایت و خوشنودی خداوند تبارک و تعالی در آن باشد. نتیجه این سیاست اشتباه آن شد که ارتش علیه آن ها توطئه نمود و اندک اندک آن ها را ضعیف و در دام انداختند و از حکومت بیرون راندند و زندانی نمودند. این آن مصیبتی است که امروز در مصر شاهد آن هستیم. امام علی(ع) در سخنی می فرماید: هر کس بخواهد چیزی را پیش از فرا رسیدن زمانش با شتاب و عجله به دست آورد دچار ناکامی می شود. اسلام گراها می خواستند قدرت و دولت را پیش از فرا رسیدن زمان و شرایط آن به دست آورند که در نتیجه آن را از دست دادند و مجازات شدند.

س: آیا قطر و اخوان المسلمین با هم رابطه دارند؟

ج: اسلام گراها در مصر به طور کلی، با کشورهای اسلامی ارتباط دارند، بعضی از آن ها با قطر و برخی دیگر با عربستان سعودی ارتباط دارند. قطر با هر سازی بازی می کند و با هر یک از دستگاه های موسیقی هماهنگ می شود و برخی از اخوانی ها با قطر رابطه دارند.

س: آیا بین کشورهای اسلامی و غرب دشمن وجود دارد؟ اگر وجود دارد علت آن چیست؟

ج: آنچه من از تعالیم دینی می فهمم این است که تمدن ها بارور می شوند و رو به کمال می روند و هماهنگ و هم آوا هر یک به مسیر خود ادامه می دهند. چنین نیست که تمدنی تمدن دیگر را کامل نماید. این که گفته اند تمدن ها باید با هم بجنگند همان گونه که حیوانات با هم می جنگند و یا این که گفته اند تمدن ها باید در رینگ بوکس با هم به مبارزه بپردازند تا یکی دیگری را از گود خارج سازد- آن طور که هانتینگتون گفته است صحیح نیست. ما پنهان نمی کنیم که از غرب و مردمان آن بیزار هستیم . زیرا غرب ما را تجزیه کرد و ضعیف نمود و ثروت ما مسلمانان را غارت کرد. این غرب است که مسلمانان را تقسیم و تجزیه کرده و شورای امنیت و سازمان ملل متحد را به دو مزرعه مطیع خواسته غرب و خواسته آمریکا تبدیل کرد و به این طریق علیه ما ، مسلمانان را در تنگنا و فشار قرار می دهد. ما مسلمان هستیم و به مهربانی و صلح و صفا و دوستی دعوت می کنیم و خوبی همه ملت های غرب را می خواهیم و غرب را معادل غرب نمی دانیم ، بلکه غرب را معادل سلطه، دیکتاتوری و کینه توزی به اسلام و مسلمین می دانیم.

س: آیا قرضاوی با اخوان المسلمین ارتباط دارد؟ اگر رابطه ای هست چگونه است؟

ج: قرضاوی فرزند اخوان است و در دامن اخوان رشد کرده و پرورش یافته است و در زمان جمال عبد الناصر هم مدتی زندان رفته است. پس از رهایی از زندان به قطر رفت و در آنجا تابعیت قطری گرفت. قرضاوی در آغاز در متن اخوان رشد کرد ولی بعد از آن که او با اخوان اختلاف نظر پیدا کرد آن ها او را از خود راندند. او در فتواهای اخیرش خطا کرده است. بخش غلط فتواهای او آن است که به کشت و کشتار و خشونت و ترور تشویق کرده است. قرضاوی را دوست داریم و او را بزرگ می شماریم ، با این وجود حق را بیشتر دوست داریم، زیرا قرضاوی در فتواهایش به خطا رفته و به شهرت خود و شهرت مسلمانان آسیب و زیان رسانده است.

س: از نظر سیاسی و عمل کرد و منش سیاسی مردم ایران را چگونه می بینید؟

ج: این سوال مهمی است و پاسخ به آن نیز مهم است.من پاسخ خودم را خطاب به همه جوانان در جمهوری اسلامی ایران چنین می دهم؛ من نژاد پرستی، قوم گرایی، تفاخر به حَسَب و نَسَب و تابعیت جایی داشتن را تایید نمی کنم. با این وجود به جوانان ایرانی می گویم: ای جوان ایرانی تو حق داری با سربلندی بگویی من مسلمان و ایرانی ام . چرا؟ زیرا انقلاب جمهوری اسلامی ایران انقلاب هایی را که در دل امت اسلامی فراموش شده و مرده بودند زنده کرد و ایمان اسلامی - قرآنی مهدوی را به گوش جهانیان رساند . این مهم زمانی رخ داد که امام خمینی(ره) فرمود: امروز تهران فردا فلسطین.

مردم ایران باید به خود و جوانانش افتخار کند و بگوید: من مسلمان و ایرانی ام . چرا؟ زیرا ایران طرح و نقشه وحدت اسلامی را بنا نهاد و آن را آشکار و به ظهور رساند. این طرح یک فریضه قرآنی و قطعی و حیاتی برای همه مسلمانان است. جوان ایرانی به ایران افتخار می کنند زیرا ایران فرهنگ عزت و شرافت و اندیشه مقاومت، بزرگی و سربلندی را ارائه داد و موضوع فلسطین را که خائنان آن را به بازی و بازیچه گرفته بودند و قبله اول مسلمانان را به فراموشی سپرده بودند. جوان ایرانی می گوید: من افتخار می کنم که یک مسلمان ایرانی هستم. اولین سخن را از اعماق وجودش می گوید. زیرا سرزمین و کشور و ایران تکیه گاه مهمی را در بنای این جهان پی ریزی کرده است. وصف حال ایران و جوانانش چنان است که قرآن کریم می فرماید: «و تا می توانید در برابر آن ها نیرو و اسب های آماده بسیج کنید تا با آن ، دشمن خدا و دشمن خودتان و دیگر دشمنان را که آن ها را نمی شناسید و خدا می شناسد بترسانید.»

منظور از بسیج کردن در این آیه ی شریفه قدرت فکری، قدرت ایمانی، قدرت اعتقادی و قدرت هسته ای و قدرت اقتصادی است؛ قدرت ناشناخته ای که همه از آن بهره می برند. با این طرح و برنامه ای که ایران عملی نموده است باید هر مسلمانی به خود افتخار کند و به خود ببالد و مردم ایران و انقلاب اسلامی مبارک آن را دوست بدارد.

س: رابطه میان ایران و مصر و مردم این دو کشور را با یکدیگر چگونه می بینید؟

ج: شکی نیست که مردم مصر تمدنی به قدمت هفت هزار سال پیش از میلاد دارد. مردم مصر مردمی هستندکه از هفت هزار سال پیش به رشد و بلوغ خود رسیده اند . نظیر تمدن مصر تمدن ایران زمین است. این دو تمدن از قدیمی ترین تمدن های روی زمین هستند. وقتی که دو تمدن مصر و ایران دست به دست هم دهند، هماهنگی و اتحاد میان دو تمدن قدیمی، قوی و نیرومند در روی زمین به وجود خواهد آمد، سایر ملت ها از جمله ملت های اروپا همگی ملت های جدیدی هستند. تمدن یا تمدن هایی ندارند که با دو تمدن ایران و مصر رقابت نمایند. از جهت تمدن مصر و ایران چنین هستند.اما از جهت دیگر مصر دانشگاه الازهر را دارد. الازهر به نوبه خود نقش حلقه واسطه و میانی را در ارتباط میان مصر و ایران بازی می کند. لذا مردم مصر در هویت و عواطف و علاقه شیعه هستند.

مردم مصر می گویند: مایه افتخار ما کانال سوئز ، رود نیل و اهرام فراعنه نیستند بلکه مایه عزت و افتخار ما این است که مصر پیکر چهل نفر از اهل بیت(ع) را در خود جای داده است که آرامگاه و زیارتگاه آن ها در آن وجود دارد. مصر به اهل بیت افتخار می کند و آن ها را دوست دارد. از این جاست که استکبار و عمال منافق آن ها دوست ندارند و نمی خواهند که مصر و ایران به هم نزدیک شوند. لذا به وسیله تفکر تکفیری و نقشه های آمریکایی سعی می کنند وحدت این دولت را تعدیل و تضعیف نمایند. ولی من کاملا اطمینان دارم که نقشه تکفیر و تقسیم ملت های مسلمان به پایان می رسد. نقشه های آمریکایی در منطقه ناکام می ماند و طرح و برنامه اسلامی که خیرخواه هم است پیروز خواهد شد و به یاری خدا به زودی شاهد نزدیکی ، پیوستگی و تفاهم میان مردم مصر و ایران خواهیم بود.

س: درباره ی تقریب میان مذاهب اسلامی و ریشه های این تقریب برایمان سخن بگویید؟

ج: شکی نیست که اندیشه تقریب میان مذاهب اسلامی در مصر از زمان حضرت آیت الله بروجردی و شیخ محمود شلتوت شکل گرفت و دارالتقریب در آغاز در مصر به وجود آمد تا این که بلاهای سیاسی در مصر موجب گردید تشکیلات این جماعت از مصر به ایران بیاید و در پایتخت ایران، تهران مستقر شود. به فضل خداوند بزرگ در ایران تلاش های مبارکی انجام شده و می شود، با این وجود می گویم متاسفانه روند تقریب موفقیت مطلوبی نداشته و ناکام مانده است. بدین جهت نیازمند آن هستند که روند و برنامه اندیشه تقریب را بازسازی کنیم. صحیح نیست که اندیشه تقریب را بازسازی کنیم. صحیح نیست که اندیشه در میان علمای مسلمان در داخل یک اتاق یا یک سالن معتمر و رسمی باشد و وقتی که سالن را ترک کردند اندیشه تقریب داخل آن مدفون شود. باید ساز و کار فعال سازی تقریب و آشنایی جوانان با آن فراهم شود. زیرا در سال های اخیر سرو صدای کشت و کشتار و تکفیر علیه ندای خرد و خردورزی و اندیشه و تقریب میان مسلمانان اوج گرفته است.

س: اندیشه تکفیر از کجا در میان مسلمانان به وجود آمده است؟

ج: اردوگاه طرد کنندگان که از پیروان حنابله هستند خواستگاه و منشا تفکر تکفیری است. ابن تیمیه این اندیشه را پایه گذاری کرد و محمد بن الوهاب این اندیشه را در عصر جدید دوباره زنده کرد . تکفیری ها سخنان و گفته های اهل سنت را به سرقت بردند و گفتند اهل سنت و جماعت ما هستیم، پیشگامان اهل نجات ما هستیم، مردم برگزیده خداوند ما هستیم و تنها ما مسلمان و موحد هستیم. در نظر آن ها همه سرزمین ها دیگر سرزمین شرک است. مصر، پاکستان، تونس، ایران و همه سرزمین هایی که در آن ها قبور و زیارتگاه صالحان و اهل بیت وجود دارد سرزمین شرک هستند. اندیشه تکفیری بعد ها اشاعرها ، شافعی ها ، مالکی ها، ماتریدی ها، حنفی ها و شیعه را هم تکفیر کرد و خارج از اسلام دانست.

پیامبر (ص) می فرماید امت من بر اساس خطا و گمراهی دور هم جمع نمی شوند و با هم متحد نمی گردند، بر شما باد که با هم باشید و وحدت را رعایت نمایید. اگر مسلمان برادر مسلمانش را تکفیر نماید مال و خون و آبروی او را برای خود حلال می شمارد. آن ها نه تنها شیعه بلکه ما و همه اهل سنت را تکفیر می کنند. می گویند عقیده مالکی ها، شافعی ها و حنفی ها بی اساس است. به هر حال تکفیری ها بمب های ساعتی با مواد منفجره و کنترل از راه دور را تهیه و به عراق، سوریه، مصر و ایران روانه می کنند. لازم است که مردم ایران مواظب تفکر تکفیری باشند زیرا ابن تفکر از طریق مرزهای پاکستان و افغانستان به سرزمین آن ها گسیل می شود.

س: لطفا نمونه هایی از آیات و روایات که افکار و عقاید تکفیری ها را رد می کند و مردود می شمارد برایمان ذکر کنید؟

ج: به این سخن خداوند تبارک و تعالی استناد می کنیم و بسنده می نماییم که می فرماید:« هر که مومنی را عمداً بکشد، جایگاهش برای همیشه جهنم است و خداوند بر او خشم گیرد و لعنتش کند و برای او عذابی بزرگ مهیا کرده است.» در این آیه ی شریفه خداوند تبارک و تعالی نفس بشری را معادل همه انسانیت می داند. همان گونه که در سوره ی مائده می فرماید«به همین جهت بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس دیگری را جز به انتقام قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که همه مردم را کشته است و هر که شخصی را از مرگ نجات دهد گویی همه مردم را زنده کرده است.» در احادیث نبوی نیز آمده است که آن حضرت (ص) فرمود: مسلمان همواره در دینش در آسایش و فراخی زندگی می کند تا مادامی که خونی نریزد . خون، مال و آبروی مسلمان بر مسلمانان دیگر حرام است.

به همه جوانان اهل سنت که اهل ایمانند و با آنان که موافق با تفکر تکفیری هستند می گویم: اگر تو مسلمان سنی و پیرو سنت پیامبر(ص) هستی تو را به حدیث صحیحی از مسلم و بخاری ارجاع می دهم که؛ شخصی از رسول الله (ص) پرسید با رسول الله(ص) اگر من با مشرکی جنگیدم و او نیز با من و او دست مرا برید و گریخت و به درختی پناه برد و من او را گرفتم و گفت ایمان آوردم ، آیا او را به قتل برسانم ؟ نظر شما در این باره چیست؟ حضرت فرمود: او را مکش. پس گفت: ای رسول خدا(ص) او مشرک و با من جنگیده است و دست مرا بریده . فرمود: او را مکش . آن شخص پرسید یا رسول الله(ص) چرا او را به قتل نرسانم؟ حضرت فرمود: پس از این که او ایمان آورد و کلمه لا اله الا الله را بر زبان آورد اگر او را به قتل برسانی ، تو به جای او و او به جای تو خواهد بود. اگر او را به قتل برسانی تو به منزله قبل از شهادت او خواهی بود و او به منزله تو و وقتی که کلمه شهادت یعنی لا اله الا الله را بر زبان آورده است. پس فرمود: کلمه لا اله الا الله دژ استوار من است و کسی که وارد این دژ شود از عذاب در امان است.

به این جوانان می گویم: آیات قرآن کریم قتل نفس را حرام دانسته است. منافق را ولو نفاق ورزد یا دروغ بگوید یا حیله نماید به قتل نرسانید. زیرا شما قدرت آن را ندارید که مردم را بر اساس دل ها و قلوبشان محاسبه نمایید و بسنجید. به همه کسانی که فتوای باطل می دهند و می گویند وقتی به کشتن مسلمان ها اقدام می کنید و خودشان را در میان امتی که می گویند: لا اله الا الله و محمد رسول الله منفجر می کنید به دیدار حورالعین می روند می گویم به خدا قسم این جهاد نیست، به خدا سوگند این شهادت نیست، این نوعی ضرر و زیان آشکار است./

والسلام

تهیه وتنظیم سیدمحمد حسین دریاباری

مترجم محسن پیشوایی

استخراج متن وتایپ

ثریارحیمی وهایده ابادیان

هذا النص مقابلة اجراها رییس تحریر مجلة تبیان مع تاج الدین حامد الهلالی.

س: عرّف نفسک لقراء مجلة تبیان و موقعها الانترنتیه ؟

ج: أنا خادم الدعوة الاسلامیة ، تاج الدین حامد الهلالی ، مصریّ استرالیّ الجنسیّة ، من أصل مصریّ و أحمل جنسیّة استرالیّة . خریج جامعة الأزهر الشریف و عملتُ بالوعظ و الارشاد و الامامة و الخطابة و القضاء الشرعی و عملت ببعض البلاد العربیة الاسلامیة إلی أن سافرت إلی استرالیا فتولّیت منصب الافتاء العام لاسترالیا من عام 89 حتی قرابة 17عاما بمنصب الافتاء و عضو المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیة و عضو مجلس الاسلامی العالمی للصحوة الاسلامیة کما أننی أصبحت متفرّغا لمواجهة خطر التکفیر بوضع قواعد للتفکیر لمواجهة هذا الخطر علی أمتنا الاسلامیة .

س: ما هو الخطر الذی یتهدد البلاد الاسلامیة ؟

ج: الخطر الذی یتهدد البلاد الاسلامیة ، أخطره و أشدّه هو سلاح الدمار الشامل و سلاح الدمار الشامل یتمثل فی الفکر التکفیری ، هذا الفکر التکفیری الذی یعدّ القنابل البشریة الموقوتة الملغومة المفخّخة التی تبرمج من أجل أن تفجّر فی أی زمان و مکان .

الفکر التکفیری مردّه إلی إهمال قانون التعارف ، فالناس أعداء لما جهلوا . المسلمون بحاجة إلی التعارف و التعرف و الاعتراف . قال الله التبارک و التعالی : «یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا» و الله التبارک و التعالی یقول : «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم» ،فالتنازع هو سبب الفشل ، هو أساس الفشل ، أساس الخسران و أساس الضیاع و أنا أأکّد أن مشروع ولایة العهد ، مشروع الأنظمة الدکتاتوریة المتسلطة التی تحارب الوحدة الاسلامیة ، تحارب القرآن و تحارب نهج النبی محمد صلی الله علیه و سلّم ، لأنهم یخافون علی عروش من الوحدة الاسلامیة .

س: مع الأسف ، توجد خلافات کثیرة بین المسلمین ، هل یمکن أن نخّف من هذه الخلافات ؟

ج: أولا الإسلام له مشروع انسانی و مشروع اسلامی ؛ فالمشروع الانسانی یُعنی ببناء دولة الإنسان ، ببناء دولة السلام و الأمن بین البشریة کلها ، فالخلافات بین المسلمین مردّها إلی الجهل بالاصول و بالکلیات . أولا الاسلام عقیدة و شریعة ، و العقیدة ثابتة لا تحول و لا تزول و لا اختلاف بین المسلمین فیها ؛ الله واحد ، أ هناک إله سنیّ و إله شیعیّ ؟نبیّنا واحد ، أ هناک نبیّ سنیّ و نبیّ شیعیّ ؟ هذان أصلان : الله و محمد ، فأصل الاسلام قائم علی هذین الأصلین .

ثم بعد ذلک الشریعة ، الشریعة لنا الحق أن نختلف فیها ؛ هی مجموعة الاحکام العملیة التی تنظّم العلاقة ما بینی و بین ربّی و تسمّی بفقه العبادات ، ما بینی و بین أخی و تسمّی فقه المعاملات ، فهذا یجوز أن نختلف فیها ، لکن لا یجوز لنا أن نجعل من الخلاف فی الفروع نجعله اصولا یکفر بعضنا بعضا . فما أحوجنا إلی أن نفهم أصول دیننا و أن نعلم أنما یکون المسلم به مسلما هو الألوهیة ، النبوة و المعاد ، و بعض الفقهاء قصر علی اثنین فقط ، فلا یجوز لنا أن نجعل من هذه الفروع اصولا لیکفّر الناس بعضهم بعضا .

س: بعض المفکرین یقولون أن احکام الشریعة بعضها ثابتة و بعضها متغیرة ، کیف تری و تبیّن هذا القول ؟

ج: اصول الدین ثابتة لا تحول و لا تزول و لا یعتریها التغیّر إلی یوم القیامة و هذه الاصول معقّدة بالقرآن و بحدیث النبیّ صلی الله علیه و سلّم . و قالوا ما یکون المسلم به مسلما توحیده لله و اعترافه بنبوة رسول الله و ثالثا ما یتعلق منه بالمعاد و بالموت و البعث و النشر و الحساب و الجنة و النار ، و منهم من قال الاثنین ، هذا هو الذی لا یحول و لا یزول ، و أما ما عدا ذلک فکلّه فی دائرة المتغیّرات ، کل الشریعة ، کل أحکام الشریعة ما یحقّق مصلحة العباد و هذا الذی ما ذهب إلیه مذهب السادة الامامیة الجعفریة الاثنا عشریة بأن باب الاجتهاد مفتوح إلی یوم القیامة ، بینما غیرهم أغلقه و أوسده و ألقی المفتاح فی المحیط الأطلسی أو المحیط الهندی .

س: یمکن أن تبیّن لنا ما وقع فی مصر ؟

ج: مع الاسف الاسلامیون فی مصر جاءتهم فرصة لا تعوّد و کان الحکم بین أیدیهم و لکنّهم أخفقوا و فشلوا فی تقدیم تجربتهم . الاسلامیون فی مصر مع الاسف أرادوا الحصول علی رضی أمریکا و علی سکوت اسرائیل و علی استقطاب التکفیریین ، فخسروا و لم یبحثوا عن الطریق الذی یرضی الله التبارک و التعالی ، فکانت النتیجة أن تَآمر علیهم العسکر و استدرجوهم ، ثم فی الفخ أوقعوهم و من الحکم أخرجوهم و بالسجون أدخلوهم و المصیبة التی نراها  . و فی کلمة عن أمیر المؤمنین علیه اسلام یقول : من استعجل الشیء قبل أوانه ، عوقب بحرمانه ، فهم استعجلوا الشیء قبل أوانه فعوقبوا بفقده و حرمانه .

س: هل توجد علاقة سیاسیة بین قطر و الإخوانیین ؟

ج: کل العلاقات بین الاسلامیین مع بعض البلاد الاسلامیة بعضهم مع قطر من جهة و مع السعودیة من جهة ، هذا لا تنکر ، فقطر تأکل علی جمیع المواعد و تلعب علی جمیع الأوتار السیک و البیات و النهاوند ، فقطر تلعب علی کل أوتار النغم و الاخوان بعض منهم یبنون علاقات مع قطر .

س: هل توجد عداوة بین البلاد الإسلامیة و بین الغرب ؟ إن توجد ، ما هی أسبابها و دوافعها ؟

ج: الذی اعرفه من التعالیم الدینیة ، أن الحضارات تتلاقح و تتکامل و تتواءم و تتناغم و لیست الحضارات یکمل بعضها بعضا ، فالقول بأن الحضارات یجب أن تتصارع کما تتصارع الحیوانات أو علی حلبة الملاکمة ، تصرع إحداه الأخری کما قال سموئیل هینکتون ، هذا کلام غیر صحیح نحن لا نعتبر أننا نکره الغرب و الشعوب الغربیة ، الغرب هو الذی قسّمنا و هو الذی ضمّرنا و استمتع خیراتنا و هو الذی یقسّم بین أمتنا و هو الذی حوّل مجلس الأمن و الأمم المتحدة إلی مزرعتین تابعتین لإرادة الغرب و إرادة أمریکا و یمارس الضغوط السیاسیة ضدنا .

فنحن المسلمون و نحن دعاة الرحمة و الخیر و السلام و نتمنی الخیر لکل الشعوب العربیة و لا نعادل الغرب کالغرب و انما نعادل الغرب علی تسلطه و علی دکتاتوریته و علی کرهه للإسلام و المسلمین .

س: هل توجد علاقة سیاسیة بین الشیخ قرضاوی و إخوان المسلمین ؟ إن توجد ، ما هی کیفیة هذه العلاقة ؟

ج: الشیخ قرضاوی هو ابن الإخوان و نشأ فی أحضان الإخوان و تربّی فی أحضان الإخوان و سجن أیام عبدالناصر ، ثم بعد ذلک هاجر إلی قطر و أخذ الجنسیة القطریة . هو من صلب الإخوان فی البدایة و لکنّهم فصلوه بعد أن اختلف معهم فی الرأی ، هو فی الفتاوی الأخیرة لم یکن مصیبا جانبه الصواب فی کثیر من الفتاوی التی حرّض فیها علی القتل ، و حرّض فیها علی العنف و حرّض فیها علی الأعمال الإرهابیة . نحن نحبّه و نجلّه و نقدّره و لکنّنا نحب الحق أکثر لأنه فی هذه الفتاوی أخطأ و أضرّ بسمعته و بسمعة أمته .

س: کیف تری الشعب الإیرانی فی مجال السیاسة و فی مواجهة المسائل السیاسیة ؟

ج: هذا سؤال هام و إجابته هامة جدا . أتوجّه بهذا الجواب إلی جمیع شباب الجمهوریة الإسلامیة الإیرانیة ، أنا لا أأیّد العنصریة و لا العرقیة و لا التفاخر بالأحساب و الأنساب و الجنسیات و لکنّنی أقول للشباب الإیرانی : لک الحق أن ترفع رأسک و تقول أنا مسلم إیرانیّ ، لماذا ؟ لأن الجمهوریة الإسلامیة الإیرانیة بثورتها قد أحیت موات الثورات التی أخمدت فی قلوب الأمة الإسلامیة و أعلنت الإسلام القرآنی المهدوی الإیمانی الکامل ، عندما أعلنها الیوم الإمام القائد (طیب الله ثراه) : الیوم طهران و غدا فلسطین .

الشعب الإیرانی علیه أن یفخر بنفسه و شبابه یقول : أنا مسلم إیرانی ، لماذا ؟ لأن إیران تبنّت مشروع الوحدة الإسلامیة المغیّب المهیئ و هی فریضة قرآنیة و حتمیّة حیاتیة لکل المسلمین ، الشباب الإیرانی یفخر أیضا بإیران لأن إیران تبنّت ثقافة العزّة و فقه المقاومة و فکر الإستعلاء و أحیت القضیة الفلسطینیة التی کعبعها الخونة و یتخلّوا عن قبلتهم الأولی .

و الشاب الإیرانی یقول : أنا فخور ، أنا مسلم إیرانی ، یقولها من أعماق قلبه لأن بلده و وطنه إیران یتبنّی رکیزة هامة فی مقومات العالم هذا ، و أعدّوا لهم فالعداد القوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم من قوة فکریة ، من قوة إیمانیة ، من قوة‌عقائدیة ، من قوة نوویة ، من قوة اقتصادیة ، قوة نکرة تفید العموم ، فإیران بهذا المشروع یجب علی کل مسلم أن یفخر ، أن یعتزّ و أن یحبّ الشعب الإیرانی و ثورتها الإسلامیة المبارکة .

س: کیف تری العلاقات ما بین دولتین إیران و مصر و شعبهما فی المستقبل ؟

ج: مما لا شک فیه أن الشعب المصری یملک حضارة لها سبعة آلاف سنة قبل المیلاد ، فالشعب المصری شعب بلغ رشده منذ أکثر من سبعة آلاف عام و نظیره فی الحضارة ، الحضارة الفرعونیة فی مصر و الحضارة الفارسیة فی بلاد الفارس ، فهما أقدم الحضارتین علی وجه الأرض ، فعندما تعانق الشعب المصری و الشعب الإیرانی فإنه التعانق و التلاعم بین الأقدم و الأقوی و أعزّ الحضارتین علی وجه الأرض ، و أما بقیّة الأمم بما فیها أروبا ، فهذه دول ناشئة جدیدة لا تملک من الحضارة و من الحضارات ما ینافس هاتین الحضارتین . هذا من جهة الحضارة ، من الجهة الثانیة : مصر تملک الأزهر و الأزهر بنفسه یمثل الوسطیة و الاعتدال و بالتالی فإن الشعب المصری هو شیعیّ فی هویته و فی عواطفه و فی محبته .

الشعب المصری یقول : فخرنا لیس فی قناة سوئیس و لیس فی نهر نیل و لیس فی أهرام فراعنة ، انّما فخرنا و عزّنا أن مصر احتوت أربعین من أهل البیت علیهم السلام ، یعیشون علی أرض مصر و لهم مزاراتهم و مشاهدهم .و المصر تعتزّ بأهل البیت و تحبّهم ، و من هنا فإن الإستکبار و أعوانهم المنافقین لا یریدون و لا یقبلون أن یکون التقارب ما بین المصر و بین إیران و یحاولون عن طریق الفکر التکفیری و المشروع الأمریکی تعدیل هذه الوحدة ، و لکنّنی واثق کلّ الثقة أن مشروع التکفیر سینتهی ، مشروع التقسیم سینتهی ، المشروع الأمریکی فی المنطقة سینتهی و سینتصر مشروع الوعظ الإسلامی و سنری إن شاء الله التبارک و التعالی مزیدا من التقارب و التلاحم و التفاهم ما بین الشعبین المصری و الإیرانی .

س: تحدثلنا عن فکرة التقریب بین المذاهب الإسلامیة و جذور هذا التقریب ؟

ج: مما لا شک فیه أن فکرة التقریب بین المذاهب الإسلامیة نشأت فی مصر أیام آیة الله البروجردی و شیخ شلتوت و أسست جماعة التقریب فی مصر إلی أن جاءت سیاسة و بلاء السیاسة ، سافر هذا المشروع و انتقلت من مصر و من القاهرة إلی طهران عاصمة الجمهوریة الإسلامیة الإیرانیة ، و بفضل الله عزّوجلّ هناک جهود محمودة بذلت و تبذل ، ولکن مع الأسف نقول إن المشروع التقریبی لم ینجح علی نحو المطلوب و أخفق و لذلک نحن بحاجة إلی اعادة برمجة الفکر التقریبی و لا یجوز أن یکون الفکر التقریبی داخل غرفة فی قاعة معتبر بین العلماء یقبّرون بعدهم ، لابدّ أن یکون هناک عمل آلیات لتفعیل التقریب و وصوله إلی الشباب ، لأن فی هذه السنوات الأخیرة ارتفع صوت القتل و التکفیر علی صوت الحکمة و التفکیر و التقریب .

س: من أین نشأ الفکر التکفیری بین المسلمین ؟

ج: الفکر التکفیری منشأه و بیئته فی معسکر الإقصاء و الإلغاء و معسکر الإقصاء و الإلغاء من ولاة الحنابلة حیث تبنی هذا المنهج ابن تیمیة ثم محمد بن عبدالوهاب و أخذوا و سرقوا کلم أهل السنة و قالوا نحن أهل السنة و الجماعة و نحن سبقة ناجیة و نحن شعب الله المختار و نحن المسلون الموحّدون ، و کل البلاد عندهم دار الشرک ، مصر دار الشرک ، باکستان أیضا دار الشرک ، لیبیا و تونس دار الشرک ، إیران دار الشرک و کل بلاد فیها مزارات و قبور للصالحین و أهل البیت الطاهرین ، یعتبرونه دار الشرک و بالتالی فهم کفروا الأشاعرة و کفروا الشافعیة و المالکیة و کفروا ما تریدیة یعنی کفروا الحنفیة و کفروا الجعفریة .

النبیّ صلی الله علیه و سلّم یقول : لا تجتمع أمتی علی الضلالة . علیکم بالجماعة و العامة و المزج . هذه البیئة التی تحتضن التکفیر قائمة علی ثقافة التکفیر ، إذا کفّر مسلم أخاه استحل ماله و دمه و عرضه ، فهم أولا یکفرونناو لیس تکفیرهم للشیعة بل تکفیرهم لجمهور أهل السنة الکبار ، فهم یقولون أن الشافعیة و المالکیة عقیدتهم فاشلة و الحنفیة عقیدتهم فاشلة .علی أیتها الحال ، التکفیریین یعدّون القنابل الموقوتة المفخخة ثم یبرمجونها برنامج الکنترل و یبعثونها إلی عراق ،إلی سوریا ، إلی مصر و إلی إیران و علی شعب إیران أن یحذر الفکر التکفیری لأنه قادم لهم و هو یتسلل عن طریق حدود باکستان و أفغانستان .

س: یمکن أن تذکر لنا نموذجا من الآیات و الروایات فی ردّ الفکرة التکفیریة و آراء التکفیریین و أفکارهم ؟

ج: حسبنا قول الله التبارک و التعالی : «و من یقتل مؤمنا متعمدا فجزاءه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه و أعد له عذابا عظیما»

و الله التبارک و التعالی یجعل النفس البشریة مقابل الإنسانیة کلها ، کما یأتی فی سورة المائدة : «من أجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمیعا و من أحیاها فکأنما أحیا الناس جمیعا»

أما فی الحدیث النبوی ، النبی صلی الله علیه و سلّم یقول : لا یزال المسلم فی فسحة من دینه ما لم یصب دما . کلّ المسلم علی المسلم حرام دمه و ماله و عرضه .

أسوق الشباب ، کل شباب السنة الذین یؤمنون أو یعتقدون أو یتاقفون مع الفکر التکفیری ، أقول لکم : إذا کنت مسلما سنیّا تابعا لسنة النبیّ صلی الله علیه و سلّم ، فإننی أحیلک إلی شیخ البخاری و مسلم :حدیث الصحیح: لما سأل النبی صل الله علیه و آله و سلّم قَالَ: یا رسول الله أرأیت إن قاتلنی مشرک فقاتلت ، فقطع یدی ثم هرب و لاذ بشجرة و قال أسلمت لله ، ثم ما إن أدرکته أأقتله ؟ قال : لا تقتل ، قال : یا رسول الله إنه قاتلنی و هو مشرک و قطع یدی ، قال : لا تقتل ، قال : لماذا یا رسول الله؟ قال :إن قتلته فهو بمنزلتک فأنت بمنزلته بعد أن قال کلمة لا إله إلا الله ، إن قتلته فأنت بمنزلته قبل أن یقول کلمته و هو بمنزلتک بعد أن قال الکلمة التی قال ، بمعنی قال لا إله إلا الله ، لا إله إلا الله حصنی، قال دخل حصنی و من دخل حصنی أمن عذابی .

نقول لهم آیات القرآن تحرم قتل النفس ، لا تملک أن تدرک المنافق حتی لو قال نفاقا أو کذبا أو خداعا ، أنت لا تملک أن تحاسب الناس علی قلوبهم . نقول هؤلاء الذین یفتون الناس بأن لهم حور العین و بالفتایا الباطلة أنهم سیدخلون الجنة عندما تقربون بقتل المسلمین و بتفجیر أنفسهم فی أمة یقولون لا إله إلا الله ، محمد رسول الله . والله ما هذا بجهاد ، والله ما هذا بالشهادة ، بل هو الخسران المبین .

نشکر لکم لقبول هذه المقابلة مع مجلة تبیان و موقعها الانترنتیة.ه

محورهای مهم گفت وگوی تبیان باتاج الدین حامد الهلالی

محورهای مهم گفت وگوی تبیان باتاج الدین حامد الهلالی

گفت و گوی سید محمد حسین دریاباری ازنشریه تبیان با آقای تاج الدین حامد الهلا لی که دیشب مورخ 14/12/1392 در مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور صورت پذیرفت . آقای الهلا لی در پاسخ به این پرسش که خود و کارهای خویش را برای خوانندگان تبیان معرفی کنید؟، خود را مصری الاصل و تابع استرالیا معرفی کرد . او به دیگر پرسش های مطرح شده ازسوی تبیان هم پاسخ داده است که عبارتند از تشریح نحوه اتفاقات بوجود آمده در مصر و آینده ی آن، علل حمایت قطر از اخوان المسلمین ، چرا ایی حمایت شیخ قرضاوی از اخوان المسلمین، نحوه شکل گیری، پیدایش و علل گسترش فکر تفکیری، در منطقه، روابط ملت ایران و مصر در آینده ، رد اندیشه ها تکفیری با آیات و روایات . حامد الهلا لی به همه پرسش فوق پاسخ داده است به محض مهیا شدن متن کامل مصاحبه، ترجمه فارسی ، متن عربی و فایل صوتی و تصویری آن در اختیار همگان قرار خواهد گرفت .شایان ذکراست که این مصاحبه درسنندج مرکزاستان کردستان انجام گرفت

گفت گوی تبیان با علیرضا شهباری استاندار کردستان درباره مسائل مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی استان

گفت گوی تبیان با علیرضا شهباری استاندار کردستان درباره مسائل مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی استان

قسمت اول:

1-     مهمترین فعالیت های انجام شده ی محسوس و ملموس در بخش اقتصادی چیست ؟ عرض ادب و احترام دارم خدمت شما و تشکر می کنم از اینکه زحمت کشیدید و تشریف آوردید . همان طور که مستحضر هستید یکی از دغدغه های مقام معظم رهبری در زمانی که در سال 88 به استان کردستان تشریف آوردند و بعد هم همواره تاْکیددارند همین مباحث اقتصادی و اشتغال است. مستحضر هستید که در همان سفر به ما توصیه کردند که در بخش اشتغال ومسائل اقتصادی در استان تلاش کنیم. دشمنان ما سعی می کنند که این استان را یک استان امنیتی قلمداد کنند ، شما سعی کنید این اتفاق ها پیش نیاید ، در واقع در راستای رفع مشکلات و محرومیت های منطقه تلاش کنید. به همین منظور از زمانی که آمدیم ، در راستای دغدغه های مقام معظم رهبری و توصیه های خود ریاست محترم جمهوری سعی کردیم که این دو مشکل را در استان برطرف کنیم ،جلب و جذب مشارکت سرمایه گذاران و در نهایت ایجاد اشتغال ! با در نظر گرفتن وضعیت معیشتی مردم ، بحمدالله در این جهت اقدامات خوبی صورت گرفته است. در واقع سازمان ها ، نهادها و ارگان هایی که تصمیم داشتنددر استان سرمایه گذاری کنند آن هارا بسیج کردیم. و حمایت و کمکشان کردیم از جمله ستاد اجرایی فرمان حضرت امام ، بنیاد مستضعفان و مجموعه های دیگر مثمرثمر هستند ودر سطح استان در حال حاضر اقدامات خوبی را شروع کرده اند. بخش خصوصی ، با مشارکت عزیزان طرح های خوبی را دردست اجرا و اقدام دارد، در واقع مقدمات کار در سطح استان فراهم شده ، امیدواریم که با راه اندازی طرح های مهم اقتصادی ، هم زمان با کارها و پروژه های کوچک- که در استان در حال اجرااست- در امر اشتغال زایی موفق باشیم و به مسؤولین نظام جواب مثبت بدهیم و با این حرکت تا حدودی بیکاری را برطرف کنیم. از جمله طرح هایی را که ما دنبال می کنیم و امیدواریم ان شاءِالله بزودی نتیجه بدهد راه اندازی و استفاده از معدن طلای قروه است که با مشارکت ستاد اجرایی و یکی از شرکت های قزاقستان کارش بزودی انجام می گیرد. امیدواریم که این روزها شاهد کلنگ زنی و افتتاح این پروژه های عظیم باشیم . پروژه ای مثل پتروشیمی رجال که از ابتدا بخش خصوصی تمایل داشته در استان راه اندازی کند با استفاده از گاز طبیعی که این کار در حال پیگیری است و کارهای مقدماتی اش انجام شده است. تکمیل و راه اندازی پتروشیمی کردستان از دیگر طرح ها است که یک مقداری سرعت کارش کند بود، موانع بانکی اش همه برطرف شده است. طرح های مهمی دیگر مانند سایپا را داریم پیگیری می کنیم، اختلافی بین نمایندگان استان وجود داردامیدواریم که تصمیمی به نفع استان اتخاذ نمایند و این پروژه ی عظیم اجرایی شود. طرح بتن آماده و یا گازی بنیاد مسکن است که در منطقه ی بیجار کارهای مقدماتی و بانکیش انجام شده اکنون در حال گشایشLCاز طریق یکی از بانکهای خارجی هستند، با توجه به تحریمی که استکبار برعلیه واقع شروع کرده و روز به روزدارد تشدید می کند، ما دنبال این هستیم که یک راه پیدا کنیم و گشایش LCشروع شود. کارخانه ی روکش mdf را در دست اقدام داریم که ماشین آلات آن وارد بنادر کشور شده این کارخانه در منطقه ی دهگلان راه اندازی خواهد شد. کار پیگیری کارخانه ی سیمان مریوان و سیمان سقز در دست اقدام است که کارهای مقدماتیش انجام شده و به دنبال جذب مشارکت بانک ها هستیم. امیدواریم که با راه اندازی این واحدهای تولیدی و اقتصادی در سطح استان بتوانیم وضعیت اشتغال را سامان دهیم. درزمینه های اقتصادی، بازرگانی، تجاری و تجارت خارجی ،بخصوص استفاده از امکاناتی که در استان وجود دارد، کارهای خوبی صورت گرفته است. در خصوص بازارچه های مرزی رسمی و غیر رسمی استان باید بگویم که بحمدالله بازارچه ی سیران بند بانه هم جزو بازارچه های رسمی خواهد شد و در سفری که به شمال عراق داشتیم طرف عراقی نیز موافقت کرد که این مرز به صورت رسمی فعال شود. در بازارچه ی باشماق اقداماتی را انجام داده ایم تا در زمینه های صادرات، واردات وترانزیت موجب رونق اقتصادی و توسعه ی همه جانبه و در کل ایجاد اشتغال درسطح استان شود .

2-       یکی از کارهای بزرگی که قبلا حداقل جرقه زد و در مردم امید ایجاد کرد، ذوب آهن کردستان بود که چندین بار افتتاح شد این پروژه اکنون در چه وضعیتی قرار دارد ؟ پروژه ی ذوب آهن کردستان راه افتاد امّا پروژه ها و مجموعه های بعدی که تکمیل کننده ی آن است انجام نشده است که در حال پیگیری آن هستیم تا با تعداد اشتغال بیشتری که ایجاد می کند افزایش پیدا کند. امیدواریم با پیگیری و کمک دوستان و مدیران کشور که کمک می کنند انشاءالله بتوانیم آن را تکمیل کنیم و در کنار آن مجوز دو کارخانه ی فولاد دیگر را گرفته ایم که یکی در سریش آباد قروه و دیگری در شهرستان کامیاران احداث می شود. که ان شاءِالله آن هم به چرخه ی اقتصادی استان کمک کرده ، به مرحله پایانی برسد. پیش بینی ما این است که این واحد ها بتوانند محصولات و تولیدات خود را به استان های دیگر و بخصوص شمال عراق صادر کنند و در مناطق دیگر کشور هم از تولیدات این واحدها استفاده شود. در حال حاضر به دنبال مجوز یک واحد صنعتی دیگر از مرحله ی تولید و استخراج سنگ آهن تا مرحله ی تولید آهن هستیم که انشاءِالله آن هم با پیگیری به بهره برداری می رسد .

3-     آمار اشتغال در استان چگونه بوده و میزان بیکاری چقدر است ؟

من به این معتقدم که این آمارها زیاد محکم نیست، آماری که واقعی باشد و بشود به آن استناد کرد چیزدیگری است. این یک واقعیت است که ما در استان کردستان بیکار زیاد داریم و شاهد هستیم که آمار بیکاری بیشتر از آن چیزی است که انتظارش می رود و هست. امیدواریم که این آمار را در سطح استان کاهش دهیم به طور دقیق آمار خاصی در دسترس نیست، بنابراین آن چیزی که نشان می دهد و داریم لمس می کنیم وضعیت بیکاری در استان متاْسفانه آمار بالایی را به خودش اختصاص داده است.

4-      با توجه به تعریفی که از اشتغال می کنندو می گویند: که هر کسی دو روز در هفته کار کند شاغل محسوب می شود شما این را قبول دارید؟

من احساس می کنم و معتقد هستم که آمار بیکاری بالاست ،ما اعتقاد داریم اگر بخواهیم بحث اشتغال را حل کنیم، باید روی مشاغلی تاکید کنیم که دائم وثابت باشد این شغل می تواند در راستای طرح های عظیم و بزرگ تولیدی وضعیتی در زمینه ی کشاورزی، صنعتی و معدن باشد که در واقع بتواند ایجاد شغل کند و یا مشاغلی که در قالب مشاغل خانگی یا صنایع دستی وجودداردو مردم می توانند به آن مشغول باشند و بتوانند هزینه ی زندگیشان را تاْمین کنند. کارگری که در ماه 4 یا 5 روز کار می کند نمی توان اورا به عنوان شاغل محسوب کرد . ان شاءٍِِِلله بتوانیم در راستای شغل های ثابت و پایدار قدم برداریم و اشتغال را در سطح استان افزایش دهیم .

5-     بعضی از منتقدان، انتقادی که از بحث اقتصادی دارند این است که اقتصاد استان به سمت تولید نمی رود بلکه بیشتر راکد هستند این پروژه هایی که هست چقدر زمینه های تولیدرافراهم می کند یعنی اقتصاد را به سمت سوی تولید پیش می برد ؟ منظورمان از اشتغال، شغل هایی است که در زمینه های تولید و افزایش بهبود وضعیت معیشتی مردم است و این شغل هایی که مردم به آن اشاره می کنند شغل هایی است که باز به عینه   می توانیم ببینیم. می توانیم واحد تولیدی خرم دشت را مثال بزنیم که از واحدهای تولیدی صنایع تبدیلی است که محصولات کشاورزی را تبدیل به رب گوجه و یا پودر و پوره ی میوه جات می کند و در زمینه ی کشاورزی حداقل برای بیش از 600 الی 700 نفر شغل ایجاد می کند. احداث سدهایی که اکنون در سطح استان در حال انجام شدن و به بهره برداری رسیدن است، امکانات خوبی است که آینده ی استان را متحول می کند، مثل سد آزاد وسد ژاوه رود که با انتقال آب این دو سد به دشت دهگلان و قروه- که بیشترین کشت دیمی استان را در خود جای داده است- می توانیم موجب تحول کشاورزی استان و در نهایت ایجاد اشتغال پایدار در استان شویم.

6-     شرکت های خارجی و داخلی در استان تا چه حدی در زمینه های اقتصادی سرمایه گذاری کرده اند؟شرکت های خارجی قزاقستان را داریم که طلای قروه را با مشارکت بخش خصوصی در داخل اجرا و پیاده می کنند که نشان دهنده ی مشارکت آنهاست و سایر واحدهایی را هم که در استان داریم سرمایه گذاری می کنند، تعداد و عدد و رقم آنها هم قابل توجه است. امیدواریم در طی ماه ها و سال های آینده ،خودشان را نشان داده ، باعث رفع بیکاری در استان شوند .

7-     با توجه به اینکه مقام معظم رهبری کردستان را یک استان فرهنگی نام نهاده اند، شما به عنوان نماینده ی ارشددولت در این استان چه گام موثری در این زمینه برداشته اید؟ ما در این جهت یک سری مشکلات و ناهماهنگی هایی را داشتیم، ولی از زمانی که حاج آقا حسینی شاهرودی نماینده ی محترم ولی فقیه تشریف آورده اند تلاش کرده ایم که مجموعه ی کارهای فرهنگی را سامان دهیم با توجه به وجود مدیران فرهنگی در استان حرکت های خوبی انجام شده و به سمت وسویی می رود که در آینده امیدهای زیادی داریم که بتوانیم خواسته و نظرمقام معظم رهبری را محقق کنیم . در مساْل فرهنگی، ورزشی، اجتماعی همه می توانند در راستای همان برنامه های فرهنگی فعالیت کنند. جلسات مستمری داریم در ارتباط با سیاست گذاری، برنامه ریزی و هدایت مسائل فرهنگی در سطح استان، مخصوصا از زمانی که به عنوان استاندار کردستان انتخاب شدم،جلسات شورای فرهنگ عمومی را به صورت مرتب برگزار می کنیم. و همه ی ارگان ها و سازمان ها در راستای سیاست های فرهنگی آن در سطح استان فعالیت می کنند.

8-     با توجه به متصدیان فرهنگی در سطح استان و کشور متعدد و گوناگون هستند، یکی از ویژگی های استان کردستان هجمه ی گسترده ی رسانه های خارجی به آن است در این زمینه شما چه کار کرده اید ؟صداو سیما و مطبوعات محلی تا چه اندازه ای تقویت شده اند ؟همانطور که شما هم اشاره کردید در برابر هجمه ی عظیم شبکه های خارج ازکشور و بخصوص آنهایی که دارند در مرز ما در راستای ضربه زدن به نظام مقدس جمهوری اسلامی فعالیت می کنند دوستان ما توانستند کارهایی انجام بدهند ولی کامل نیست. ما باید بیشتر تلاش کنیم تا در برابر هجمه ی عظیم شبکه های خبری که معمولاً به صورت 24 ساعته برنامه دارند بتوانیم مقابله کنیم. اعتقاد من این است که کارهای فرهنگی زمانی می توانند نتیجه دهند که مدیران و مسوولان درجه ی اول کشور و بخصوص مسوولان استان به آن عمل کنند. ما باید سعی کنیم، طوری رفتار نماییم که یک حرکت فرهنگی در جامعه به وجود بیاید و اعتماد و اطمینان مردم را بدست بیاوریم. با همدلی، همگامی و هماهنگی که در استان کردستان وجود دارد امیدواریم بتوانیم در سایه ی این وحدت و حرکت های خوبی را در بحث مسائل فرهنگی داشته باشیم .

9-     به عنوان نماینده ی ارشد دولت نهم ،در ارتباط با موضوع نشر کتاب و ایجاد نمایشگاه استانی و کشوری و حمایت از ناشران چه اقداماتی را انجام داده اید ؟ ارتباط نزدیک و تنگاتنگی با آقای تعدادی از ناشرین استان دارم، وقتی بحث برگزاری نمایشگاه کتاب را در استان البرز منعکس کرد تلاش کردیم این مشکلش را حل کنیم، این نشان دهنده ی آن است که مامصمم هستیم و سعی داریم که این کارها انجام بگیرد. تعدادی کتاب در کردستان توسط نویسندگان طی 4 الی 8 سال تالیف شده و منتظر دریافت مجوز هستند ولی داده نشده و این مساله نشان دهنده ی ضعف در این زمینه است که تلاش می کنیم تا این مشکل برطرف شود. با توجه به اینکه از طریق شمال عراق تشویق می شوند که کتاب هایشان از طریق آنها انتشار پیدا کنداین کار که ضربه ی بزرگی است و نقطه ی ضعف و منفی برای ما ست. ما سعی می کنیم که در راستای تسهیل و کمک کردن به نویسندگان و ناشرین این ضعف را جبران کنیم که از طریق شمال عراق کتاب خود را منتشر نکنند. امیدواریم که از این طریق بتوانیم اعتماد و اطمینان آنها را جلب کنیم .

قسمت آخر:

11-شبکه ی استانی صدا و سیما به لحاظ کمی ، برنامه اش افزایش پیدا کرده ولی بسیاری از کارشناسان و مردم و منتقدان برنامه ها را به لحاظ کیفی موفق نمی دانند، شما در زمینه ارتقای کیفیت برنامه هاچه پیشنهادوبرنامه ای برای صداو سیما دارید ؟  

از نظر کمی قابل تقدیر است خیلی زحمت کشیده اند، بنده نیز به عنوان نماینده ی دولت  و هم خدمت گذار مردم خوب کردستان این را قابل تقدیر و تشکر می دانم ، ولی از نظر کیفی، چه در گذشته و چه اکنون که برنامه های استان افزایش پیدا کرده انتقاد مردم بجاست.خود ما هم انتقاد داریم، خود دوستان و مدیران صداو سیما نیز همین طورفکر می کنند. خودشان نیز تاکید می کنند که از نظر کیفی مشکلاتی وجود دارد. امیدواریم با استفاده از راهنمایی ها ،پیشنهادها و تجربه های همه ی صاحب نظران و مردم کردستان بتوانیم و در راستای کیفی کردن برنامه ها تلاش کنیم. برنامه های که پخش می شود ، مختص استان کردستان باشد مثل برنامه های کودک با زبان کردی ، و مونتاژ کردی و انیمیشن های کردی استفاده شود. کودکانی که در روستاهای کردستان ساکن هستند به زبان فارسی تسلط ندارند، باید کیفیت کار رابالا ببریم و یک کار متفاوت از صدا وسیما انتظار می رود، زیرا کودکان چنانچه بخواهند برنامه های کودک را به زبان فارسی ببینند برنامه ی شبکه های سراسری رامشاهده می کنند ، بنابراین ما باید فراتر از شبکه های دیگر کار کرده و برنامه های را محلی و استانی کنیم .

12-انگیزه ی تاسیس شبکه استانی چه بوده است ؟ آیا غیر از این است که فرهنگ استان کردستان را زنده و پویا نگه دارد ؟

بدون شک همین است و امیدواریم که در این جهت حرکت کنیم. در سفر مقام معظم رهبری همان طور که مستحضر هستید قرار شد تمامی مصوبات ظرف 3 سال اجرایی شود، بحمدالله پروژه ی مربوط به سفر چه اقتصادی ،اجتماعی، فرهنگی و محرومیت زدایی در استان خوبی پیش می رود. امیدواریم ما تا پایان مالی 90 همه ی این پروژه ها اجرایی و عملیاتی شود . به اعتقاد من و براساس اسناد و مدارک و کارهایی که انجام شده                            مصوبات سفر مقام معظم رهبری نسبتاٌ خوب پیش می رود، امیدواریم که ان شاءِالله تا پایان سال مالی 90 این ها همه به بهره برداری و به تنیجه برسد .

13-ما آسیب های اجتماعی فراونی داریم ، یکی از آسیب های جدی در کشور ما طلاق است، متاسفانه این آسیب در استان کردستان بطور جدی خود نمایی می کند، دولت نهم درحوزه های فرهنگی چه برنامه ها و راهکارهایی را برای کاهش آمار طلاق در استان دارد ؟  

این مشکل در سراسر کشور وجود دارد .امروز در یکی از گزارشات می خواندم که طلاق امسال نسبت به سال گذشته در سطح کشورحدود 2/9 درصد افزایش داشته است. این خود زنگ خطر است، در استان کردستان هم کم و بیش این مشکل را داریم، این مشکل در باید در استان حل شود. بنده اعتقاد دارم، همان طور که خود شما مطرح کردید و صاحب نظر هستید و مطالعات و تحقیقات و پژوهش های زیادی هم صورت گرفته، برای طلاق یک عامل نقش ندارد، بلکه عوامل زیادی نقش دارند، مسائل اخلاقی ،مسأل تهاجم فرهنگی- بخصوص در استانهای مثل استان کردستان که مرزی هستند- استفاده از ماهواره  نقش وتاثیر بسزایی دارند. به اعتقاد بنده دخالت هایی که دیگران در مسائل یک زوج جوان به عمل می آورند بی تاثیر نیست بویژه بنده معتقدم که مسائل اقتصادی نقش اساسی دارد. خیلی از گرفتاری ها و مشکلات ما وقتی بررسی می شود بحث اقتصادی و بحث اشتغال است. در زمینه های اشتغال امید داریم با حرکت هایی که در استان انجام می شود بتوانیم این مشکل را سامان دهی کنیم و آمار طلاق را کاهش دهیم.

14- طلاق تبعات زیادی به دنبال دارد ،دانشگاه های استان ،مرکز بزرگ و دیگر نهاد های فرهنگی می توانند با برگزاری همایش هایی در کاهش این معضل تأثیر گذار باشند ،شما در این زمینه چقدر آمادگی برای همکاری دارید ؟  نمی خواهیم دوباره وقت خود را صرف این گونه تحقیقات کنیم که چرا طلاق صورت گرفته است؟ همه ی این ها مشخص است. باید راهکارهای عملی و اجرایی پیدا کرد که بنده پیشنهاد شما را می پسندم که یک همایش اجرایی و عملی بگذاریم برای پیشگیری نه علت یابی ، علت مشخص است .

15-استان کردستان تا یک دهه ی پیش استان پاک تلقی می شد و در رسانه ها نیز مطرح بود متاسفانه در دهه ی اخیر این قضیه بالعکس شد به هر حال مصرف مواد مخدرافزایش یافت و اکنون شاید آمار معتادان آن سایر استان ها برابر باشد ، شما به عنوان نماینده ی ارشد دولت برنامه هایی را برای کاهش و از بین برن این معضل دارید و چه کارهایی فرهنگی در این زمینه انجام داده اید  ؟  

در حال حاضر هم کردستان هم چنان جزو استان های پاک است. یکی از استانهایی هستیم که کمترین مواد مخدر و را داریم . فرهنگ حاکم مردم کردستان معمولا ً مواد مخدر را خیلی زشت دانسته و مایه فساد می داند و همین مسأله باعث شده جزو استان های سالم و پاک کشور محسوب شویم. این امر نشان دهنده ی این است که ما باید حرکت های اساسی انجام دهیم، بحمدالله در این جهت هم اقداماتی صورت گرفته است. دشمنان سعی می کنند جوان ها را منحرف کنند و انرژی و نشاط را از آنها بگیرند این یک برنامه ی استکباری برای ما است. کشور ما در همسایگی افغانستان است که تولید کننده ی بخش عظیمی از مواد مخدر است و به اعتقاد بنده یک مبارزه است که استکبار انجام می دهد و یک جنگی است که برعلیه جوانان ما و فرهنگ ما شروع کرده اند و اگر با انسجام و هماهنگی و همدلی جلو برویم می توانیم موفق شویم و برای مبارزه با این مشکل ما برنامه داریم ان شاءِالله بتوانیم در راستای برنامه های شورای مبارزه با مواد مخدر در سطح استان اقدامات لازم را انجام دهیم. اعتقاد بنده این است که در راستای مسائل اقتصادی ،تولیدی و ایجاد اشتغال بتوانیم قدم برداریم تا در کاهش مصرف مواد مخدر اثر گذار باشیم. تحقیقات و مطالعاتی هم که در سطح استان وهم در خارج از استان  در سال های قبل صورت گرقته بیانگر این است که متاسفانه افزایش اعتیاد با بیکاری و اشتغال ارتباط تنگاتنگ دارد. و ان شاءِالله امیدواریم در این جهت به وظیفه ی خودمان عمل کنیم و این معضل کاهش یابد با پیشنهاد و کمک شما دوستان و صاحب نظرانی که در سطح استان حضور دارند.

16- نظر شما در مورد فعالیت مطبوعاتی چیست ؟  تعداد نشریات موجود فعال دراستان با یک استان فرهنگی همچون کردستان هم خوانی دارد ؟

یک سری کمبود ،نارسایی داریم، هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی که باز در این جهت هم، ما سعی کردیم بیشترین حمایت را از مطبوعات و خبرنگاران داشته باشیم. ما در جلسات به مسوولین و مدیران تذکر دادیم و در جلسات از آنها خواستیم که نسبت به خبرنگاران حساسیت نشان ندهند، چون متاسفانه در این استان به خاطر محدودیت ها و تنگ نظری هایی که وجود داشته، اگر چند دستگاه این ها را تحریم کنند،نمی توانند روی پای خودشان بایستند. ما در این جهت نسبتا موفق بودیم و توانستیم کارهایی انجام دهیم. بنابراین با این بینش و با این اعتقاد در ارتباط با مطبوعات و خبرنگاران در استان برخورد کردند. امید دارم با حرکت و برنامه هایی که داریم بتوانیم مطبوعات را در استان سامان بدهیم. ما اعتقاد مان براین است که ارتباط عاطفی با مجموعه ی مطبوعات و خبرنگاران در استان داشته باشیم و امیدواریم که این روز به روز تقویت شود و مستحکم شود و از مدیران نیز خواستیم که ایرادها ی بی خود نگیرند. حتی اگر اطلاع پیدا کنم که یک مدیر که مورد انتقاد قرار گرفته، بخواهد برخورد کند، خودم با آن مدیر برخورد می کنم، زیرا این ها باعث می شود که مطبوعات ما رشد کند. منتهی از طرف دیگر ما توقع و انتظار داریم که مطبوعات تا آنجایی که مقام معظم رهبری می فرماید انتقاد سازنده باشد انتقاد باید واقعی باشد، همان طور که اشکالات را بیان می کنند، حسن ها را هم مطرح کنند.

17- همه ی دولت ها همواره تاکیدداشته اند به بکارگیری کارشناسان و نیروهای بومی، شما در این راستا چه اقداماتی انجام داده اید؟

من زمانی که آمدم هیچ فردی را با خودم نیاوردم و شاید تنها استانداری در کشور باشم که چه در گذشته و چه در حال تنها آمده ام و هیچ کس را با خودم نیاورده ام ، حتی اتاقم را نیز تغییر نداده ام ،از مردم و دوستان و کارکنان اینجا استفاده کرده ام. اهل سنت محدود به استان کردستان هستند و نمی توانند در شهرها و استان های دیگر راحت باشند و کار کنند، ولی استان های دیگر چنین نیست، بنابراین باید شرایط و زمینه را برای اهالی کردستان فراهم کنیم تا در استان و شهر خود کار کنند و به آنها ظلم نشود، و باید از نیروهای توانمند استان استفاده شود. مقام معظم رهبری می فرمایند هر کسی که در راستای سیاست ها و نظرات نظام حرکت نکند، کسی که وحدت را برقرار نکند نه شیعه است ونه سنی و از ما نیست. ما باید به همه ی اینها عمل بکنیم ما باید  همه ی این مسائل با درایت و با حوصله و بدون اینکه جو ایجاد کنیم انجام دهیم تا رضایت نسبی به وجود بیاید. هدف ما خدمتگذاری و در خدمت مردم بودن است و مردم همین را از ما می خواهند.

18- استان کردستان شاهراهی شده برای ارتباط باچند کشور، استان برای توسعه ی این ارتباطات نیاز به فرودگاه و و غیره دارد در این راستا چه اقداماتی انجام داده اید؟

 در این زمینه هم حرکت های خوبی انجام شده است، هر کسی وارد استان شود می فهمد که استان یک کارگاه بزرگ است، همه جا دارد توسعه پیدا می کند، در عمران شهری راه و ترابری و فرودگاه کار می شود .کارهایی که صورت گرفته همه از نعمت وجود حکومت اسلامی است نه فرد. پرواز تهران، سنندج، سلیمانیه الحمدالله مصوب شده و راه آهن به جد در حال عملیاتی شدن است. ان شاءِالله راه آهن را سریع به کردستان بیاوریم و در مصوبه ی سوم سفر ریاست جمهوری هم داشتیم که به شمال عراق وصل کنیم ، و در مسأله ی بزرگراه جنوب به شمال اقداماتی انجام شده و اعتبارات لازم را مهیا کرده اند  ما هم داریم تلاش می کنیم که این کار ها انجام شود.

10-چرا برای گرفتن مجوز مطبوعات ارتباطات را نهادینه نمی کنید ؟ 

این اشکال از طرف ماست و اعتقاد من این است که ما باید اشکالات خودمان را در مجموعه های مردم و دولت بپذیریم . جایی که یک نویسنده ی کرد می نویسد امام شافعی، فردی که درتهران است انتقاد می کند که امام شافعی ننویسید و این تنگ نظری ما را می رساند، امام شافعی فردی بوده که مورد قبول اهل سنت بوده و هست و کسی است که به آن عشق ورزیده ، علاقه واعتقاد دارند، چه اشکالی دارد. آن شخصی که ایراد می گیرد و منتقد می شود که به جای امام شافعی، آقای شافعی به کار برده شود، فکرش را نمی کند که اگر واژه ی آقای شافعی در کتابی چاپ شود ممکن است ذهن مردم متوجه به آقای شافعی وزیرسابق صنایع و یا دیگران شود !ولی وقتی امام شافعی به کار می بریم می فهمیم که مردم از امام شافعی تبعیت می کنند و به آن عشق و علاقه دارند، افتخار هم است و باید تشویق کنیم، بنابراین سلیقه ای عمل کردن و بد عمل کردن ما باعث می شود که مردم هم اعتماد و اعتقاد نداشته باشند و هم ما نتوانیم خواسته ی آنها را برآورده کنیم. بنابراین وظیفه ی ذاتی ماست که پیگیری کنیم،و بنده معتقدم که اینجا ما باید قاطع عمل کنیم نه اینکه کسی را متقاعد کنیم، مجوز صادر کند، باید بدانیم که این مجوز حق اوست و ایراد و گیر دادن های ما بی خود است. وظیفه ی ذاتی مدیران استان است که از کسانی اینجا هستند و از حقوق آنان دفاع کنند و ما هم وظیفه داریم دفاع کرده ،به وظایف خود عمل کنیم.

 تهیه وتنطیم ازسیدمحمدحسین دریاباری

نشریه تبیان شماره های77و78


وحدت اسلامی از سخنرانی تا نهادینه سازی

وحدت اسلامی از سخنرانی تا نهادینه سازی


یکی ازمسایلی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران پیرامون آن بطورگسترده،فراگیر وآزادانه تأکید بعمل نمی آمد مسأله ی وحدت،انسجام،اتحاد ، همدلی واحترام متقابل به افکارواندیشه ها بوده است.درمیان فعالان سیاسی،اجتماعی ،فرهنگی ومدنی شماری از شخصیّت ها وموسسا ت حزبی خاص ،محدود وناآشناجهت دست یابی به اهداف تعیین شده باهواداران خویش دراین زمینه گفت وگومی کردند چرا که توصیه به وحدت همواره هنگامی ضرورت پیدا می کند که فضای جامعه باز بوده وخطر رخنه ی فکری وفیزیکی ازدرون وبیرون ، جامعه رامورد تهدید قرار دهد.پس از پیروزی انقلاب وتغییر فضای سیاسی،اجتماعی ،فرهنگی واقتصادی و نیز بروز افکار،سلایق واندیشه های متنوع وگوناگون وبه تبع آ ن بیان همه ی عقایدافکار،اندیشه هاوباور های استنار شده احتمال بروز وظهور پیامدهای تلخ وناگوارکه دشمنان ایران واسلام انتظار وتوقع آن راداشتند می رفت.از این روتوصیه وسفارش اکید به وحدت و همدلی درکشوری که دارای تنوع قومی ومذهبی  است  امری الزامی وحیاتی بوده است. امام خمینی(ره) دردومقطع اساسی همواره مردم را به وحدت، همدلی، اتحاد، انسجام وهمبستگی ملی فرا خواند.نخست در آغازشکل گیری انقلاب اسلامی تا به ثمر رسیدن وپیروزی آن.دوم دعوت به وحدت کلمه درجهت حفظ ونگهداری آن بدون شک وتردید این مقطع بسیار مهم،دشوار وخطیر بوده است.چرا که حامیان قدرت پیشین برای جبران شکست های  تحمیل شده ساکت وبی حرکت نخواهند ماند وزمینه را برای ایجاد شکاف واختلاف درمیان اقوام ومذاهب فراهم خواهند ساخت. همین امر موجب گردید تااساس وپایه های وحدت ملی رادرجامعه محکم واستوار سازد. ازآنجایی که امام خمینی همواره به آینده مسلمانان می اندیشیده وخود از منادیان ومعماران وحدت اسلامی بوده با توجه به کارکرد وشیوهای پیشین استکبار وعوامل مزدورش در ایجاد اختلاف باحربه هاوابزارهایی همچون مذهب وقومیت ، جامعه را دستخوش تنش واختلاف ننمایند  به نقطه مشترک واصل بنیادین وباوری که درجان ریشه دارد تمسک جسته است وآن پیامبررحمت وسالروز میلاد اوبوده است .که بنابه عقیده اهل سنت دوازدهم ربیع الاول وبنا به عقیده شیعه هفدهم همین ماه است.این هفته را به عنوان هفته ی وحدت اعلام کرده و فرمان به تقویت واجرای اساسی آن در همه ی ابعادوسطوح جامعه داده است .ایشان درتمام سخنرانی ها به مذمت وسرزنش عوامل تفرقه سازپرداخته وهمگان را به وحدت کلمه دعوت کرده است.مقام معظم رهبری نیز نه تنها در سخنرانی ها وپیام ها بر ایجاد وحدت وحفظ آن و در خصوص دوری از اختلاف، تفرقه وتنش تأکید کرده است .بلکه باصدور فتاوایی بر ضرورت  وحدت وپرهیز ازاختلاف  وتفرقه مبادرت ورزیده است بدیهی است در چنین شرایطی که قانون اساسی ورهبران کشوری اینگونه درنفی اختلاف وایجاد وحدت تأکید کرده وحقوق همه ی اقوام ومذاهب را برسمیّت میشناسد آن جامعه باید سر شار از محبت ،اعتماد وفضایی آکنده از مهر باشد .برپایه شماری از اصول قانون اساسی  ومبانی گرانسنگ دینی وتوصیه ی رهبران کشورمان  درحوزه ی وحدت  اقوام ومذاهب تشکل هایی در جهت تقویت آن تأسیس وتشکیل شده است.وسالانه هزینه های فراوانی برای موجودیت آنها صرف می شود .در این مقال به تأسیس این نهادها ومیزان موفقیّت وتأثیر گذاری آنها اشاره خواهد شد.درخصوص نهادهای مورد بحث پرسش های زیادی وجود دارد که ضرورت به بررسی و واکاوی فراوان می باشد.از جمله اینکه آیابرنامه های فعلی آنان پاسخگوی نیاز های امروزی منطقه می باشد؟اگر مقرر گردید برحسب ضرورت این  نهادها با همان ساختارگذشته وفعلی پابر جا بمانند باکدام برنامه؟آیا مسئولان وگردانندگان این قبیل  نهادها باپیشرفت ارتباطات وزیر ساخت های اطلاع رسانی تمایل به تغییر شیوه های خود نشان خواهند داد؟تشکل ها ونهادهایی که بزودی اسامی وفلسفه تأسیس ونیز قلمرو فعالیّت آنها خواهد آمد تعدادی از آنهادر داخل وخارج از ایران به منظور ایجاد وحدت ونفی تفرقه فعالیّت دارند وشماری از آنها مأموریت درمناطق قومی دارند وبالاخره برخی دیگر فعالیّت آنها معطوف به مناطق خاصی از ایران است.مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی،شورای برنامه ریزی مدارس اهل سنت ،مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور وبالاخره  نهادی به همین نام در شمال کشورازجمله انهااست. .یکی از محوریترین  فعالیت نهادها ی فوق زمینه سازی وتحقق بستری مناسب جهت  ایجاد وحدت  ومبارزه باعوامل تفرقه ساز است.در اینجا لازم است اشاره ای کوتاه به معنی ومفهوم وحدت گردد که باهویدا شدن آن ، مفهوم کریح اختلاف وتفرقه بخودی خود آشکار می شود .اگر این واژگان همانگونه که هستند معنی شوند واقشار مختلف مردم ونهادهایی که در این عرصه تلاش می ورزند این پیام را باز یابند، مراد ومقصود منادیان وحدت اسلامی  مشخص واهمیت روز افزونی خواهد یافت.بدون شک مسلمانان درتمام کشور های اسلامی وبه عبارتی همه ی جهان اسلام همواره مورد تهاجم غرب در زمینه های  گوناگون هستند،برای دفاع ازحریم جهان اسلام وحدتی قدرت ساز مورد نیاز است.منادیان وحدت وصاحبان اندیشه های تقریبی با الهام از قرآن وسنت نبوی برای پیشبرد  اهداف خویش ودستیابی به آن ، وحدت،امت اسلامی راکه بتواند در برابربد خواهان ید واحده گردد پیشنهاد می کند.صاحبنظران،واندیشمندان تقریب گرا که بسیاری از آنان مصلحان اجتماعی نیز به شمار می روند درخصوص وحدت اسلامی بر این باورند که مقصود از وحدت این نیست که از میان مذاهب اسلامی یکی را انتخاب وسایر مذاهب به کنار گزارده شوند ویااینکه مشترکات همه گرفته شده و مفترقات همه آنها به کنار رانده شود تا بااین شیوه مذهب جدیدی انتخاب گردد مراد ومقصود از (وحدت اسلامی) مطرح شده درکلام پیشگامان ومنادیان وحدت ، اتحادپیروان مذاهب گوناگون اسلامی است.باوجود اختلافات مذهبی دربرابر بیگانگان  است.مخالفان اتحاد ویکپارچگی مسلمانان برای اینکه از وحدت اسلامی مفهومی غیر منطقی وغیر عملی ساخته وآن راامکان ناپذیر جلوه دهند از آن به نام وحدت مذهبی توجیه وتفسیر می کنند تادر گام نخست باشکست مواجه گردد. بدیهی  است که منظور علمای روشن فکر اسلامی از وحدت اسلامی، متشکل شدن مسلمانان درصفی واحد برابر دشمنان مشترکشان می باشد. این دسته از دانشمندان معتقدند مسلمانان مایه ها ونقاط وفاق بسیاری در اختیار دارند که می تواند مبنای یک اتحاد بسیار محکم باشد. شماری ازمایه های وفاق عبارتند از جهان بینی مشترک ،فرهنگ مشترک وتمدن عظیم وباشکوه وبالاخره آداب ،رسوم وسنن اجتماعی قابل قبول که می تواند از آنها یک ملت واحده ساخته وقدرتی عظیم وهایل پدید آورد بنحوی که قدرتهای بزرگ جهان به ناچار دربرابرآنهاخضوع نمایند .این مهم درعصر کنونی یک ضرورت تلقی می  گردد. آیا نهادهای متنوع وبا امکانات انبوه  تاکنون توانسته اند این فرهنگ رادرجامعه مسلمین تزریق کنند؟ یکی از نهادهایی که درامرترویج وحدت اسلامی کوشش می کند مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی است که درسال 1368 هجری شمسی بطور رسمی باهدف تلاش برای آشتی دادن مذاهب  مختلف اسلامی  وایجاد تقریب بین دیدگاههای آنان تشکیل شد. گستره وقلمرو کاری مجمع ، برگزاری همایش های ملی وبین المللی به منظور نزدیکی فرق اسلامی نسبت به یکدیگر می باشد.مجمع مذکور تاکنون هرساله بااحتساب سال جاری27 کنفرانس وحدت تشکیل داده است.کارشناسان عقیده دارند برابرهزینه های سنگین کنفرانس ها نتایج ودست آوردهای آن بسیار اندک بوده است.تقریب از نظر مجمع جهانی مذاهب اسلامی ،عبارت است از نزدیک شدن  پیروان مذاهب اسلامی باهدف تعارف وشناخت یکدیگر به منظور دستیابی به تألف واخوت دینی براساس اصول مسلم ومشترکات اسلامی .مجمع می کوشد تا سطح آشنایی وتعمیق تفاهم بین پیروان مذاهب اسلامی واحترام متقابل ورشته های  اخوت اسلامی مسلمانان را بدون هیچگونه تمایزی از لحاظ تعلقات فرقه ای ، قومی یا ملی آنان به منظور رسیدن به امت واحده اسلامی ارتقاء بخشد .مجمع تقریب مذاهب نتوانست در میان دولت های  کشورهای اسلامی نفوذ کندتااز این رهگذر ارتباط بیشتری بامردم برقرار سازد .اگر چه توانست باشماری از وزیران این کشورها درحوزه اوقاف،فرهنگ،هنر وتبلیغات رابطه برقرار کرده وآنان را بصورت فردی  به ایران دعوت کند .از آنجایی که این دعوت هافردی بوده آن وزیران غالبا مسلوب الاختیار وبصورت یک میهمان به ایران سفر کرده اند.بسیاری از کارشناسان همواره یک پرسش وسوال را بلد کرده وحتی درکنفرانس های وحدت اسلامی همان مجمع ویارسانه های دیگرمطرح کرده ومی کنندکه چراکنفرانس های وخدت اسلامی همیشه ودرطول این سنوات درایران برگزار گردیده است ؟.این پرسش شاخه های دیگری هم دارد وآن اینکه شاید  دولت های سایر  کشور های اسلامی باچنین کنفرانس هایی موافق نیستند بنابر این تمایلی هم برای هزینه های آن ازخود نشان نمی دهند. بسیاری از خود خواهند پرسید مگر ایران  باوحدت اسلامی درتعارض بوده یاآن را نقض کرده که مقامات این مجمع اصرار برای اجرای  آن درایران دارند؟ همچنین محتمل است  که این مجمع نتوانست بر روی دولت ها تأثیر بگذارد .در نتیجه  مجمع مذکور باشماری از اشخاص  و لجنه های علمی وموسسات فقهی محدود شده است.سوال دیگری که ذهن ناظران  امور فرهنگی وخبری را مشغول کرده این است که مجمع  جهانی تقریب باداشتن  کنفرانس سالانه ،خبرگزاری،چاپ کتب به چند زبان وگرد آوری متفکران تقریبی درداخل ایران وخارج از کشور توفیق چندانی درامر ایجاد وحدت وکاهش اختلاف نداشته است. چرا وبه چه دلیل کماکان همان راه را که طی سالها پیموده ادامه می دهد؟ وکمترین تغییری درخط مشی  واستراتژی خویش پدید نمی آورد. مسأله ی دیگر اینکه میزان موفقیّت مجمع درایران درچه سطحی بوده ومی باشد؟آیا مجمع توانست درمیان نخبگان مذاهب اسلامی اعم از دانشگاهیان وعالمان مذاهب اسلامی  جای پایی باز کند تا همگی دست دردست هم داده ودر کمال مساوات وبرابری برای رشد وتعالی ایران اسلامی گام موثری بردارند؟نکته دیگری  که نباید از آن غافل شد این است که اعضای مجمع تقریب از کشور های خارجی ، کسانی اند که بلحاظ نفوذ در داخل کشورشان بامشکل مواجه اند یا بدلیل عضو اپوزیسیون بودن مورد خشم دولت خویش هستند ویادرمیان مردم خویش فاقد هوادار می باشند.یکی از نهادهایی که درامور اهل سنت فعالیّت می کند دبیر خانه شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت است. این شوراوسایر زیر مجموعه هایش بیش از 7 سال است که تشکیل گردیده گفته می شود فلسفه تشکیل این مجموعه  رسیدگی  به دغدغه ها،مشکلات ومسائلی است که نمایندگان ولی فقیه درمناطق سنی نشین با  آن مواجه اند.این تشکیلات ابعاد گسترده ای دارد که جای بحث وبررسی آن در این مقال نیست.ولی آنچه مسلم است این است که نهاد تازه شکل گرفته می تواند با مشورت از نخبگان منطقه ای، اساتید دانشگاه ونمایندگان مردم در مناطق سنی نشین یادچار اشتباه نگردد ویا آن را به حداقل برساند. این تشکل وتشکل های  مشابه آن ،هرچه به مردم نزدیکتر شوند می توانند در ایجاد وحدت وکاستن اختلاف تأثیر بسزایی داشته باشند.

در برخی از مناطق ایران که برادران اهل سنت سکونت دارند تشکل هایی در جهت رسیدگی به امور روحانیان آنان دایر گردیده است. یکی از این تشکل ها که قدمتی سی ساله دارد مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور است. نظیر آن را با اندک تفاوتی در سیستان و بلوچستان و استان گلستان می توان یافت. مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور مستقر در استان کردستان ، آذربایجان غربی را نیز تحت پوشش خویش دارد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر حسب ضرورت جهت ساماندهی وضع روحانیون و طلاب اهل سنت منطقه ، مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور در سال 1360 تاسیس گردیده است. گفته می شود این مرکز به منظور تقویت بنیه علمی روحانیون ، پرورش اساتید، گردآوری نخبگان در حوزه دین تشکیل شده است. اکنون پس از سی سال بسیاری تردید دارند که این نهاد بر مبنای اصلی خویش شکل گرفته و یا اصولا در اهداف خویش به توفیقاتی دست یازیده است؟

این مرکز با در اختیار داشتن مساجد و امور مربوط به آن توانست اندکی خود را در میان مردم جای دهد. پس از آنکه وظایف این تشکل بسان گوشت قربانی با سایر نهادهای رسمی مانند اوقاف و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و نیز سازمان تبلیغات تقسیم شده گرد و غبار غربت بر چهره مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور نشست تشکل مزبور می توانست در امر وحدت فعالانه تر گام بردارد، اما فاصله آن با نهادهای مردمی و نمایندگان مردم موجب شد نفوذ خویش را بیش از پیش به دیگران واگذار کند. با تغییراتی که در دهه ی نود در استان کردستان پدید آمد نشانه ها و علائم بهبود اوضاع را نوید می داد. پس از مدتی کوتاه شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت بر این نهاد بلحاظ برنامه ریزی وبودجه تسلط یافت. حال باید دید مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور می تواند به رسالت ذاتی خویش که بدان اشاره گردید، جامه عمل بپوشاند. یکی از نکات شگفت انگیز اینکه با توجه به وظیفه ذاتی مرکز مورد اشاره در امر وحدت در این سی وچندسال ،اخیرا اعلام گردید که برای نخستین بار ستاد هفته ی وحدت در استان کردستان تشکیل شده است ودرطول سال فعال خواهدبود .برپایه همین خبراثری ازردپاوحضورنهادهای مردمی ویاسازمان های مردم نهاددران مشاهده نمی شود. بهر تقدیر مساله وحدت و یکپارچگی بسیار مهم است، امید است همه ی نهادهای ذیربط و مورد اشاره در خصوص آن فعالانه تر عمل نمایند.

25|10|1392

سید محمد حسین دریاباری

http://gooyeh-qom.com/?p=42&n=58&s=278&id=2003

http://gooyeh-qom.com/pdf/newspaper_pdf/4-451.pdf

گفت و گوی تبیان با دکتر رمضانزاده استاندار کردستان

گفت و گوی تبیان با دکتر رمضانزاده استاندار کردستان 

تبیان : یکی از برنامه های دولت توسعه ی همه جانبه بوده ، شما به عنوان نماینده ی دولت چه اقدامی انجام داده اید ، در این باره توضیحاتی برای خوانندگان تبیان بفرمایید ؟

جواب : من تشکر می کنم از دوستان در مجله ی تبیان که این فرصت را در اختیار ما قرار دادند ، تا درباره برخی از مسائل استان با یکدیگر صحبت کنیم . موضوع توسعه ی همه جانبه ، که جناب آقای خاتمی بر آن تأکید داشتند و به عنوان یکی از برنامه های ایشان مطرح بوده ، یک پروژه ای است که نمی توان آن را جزء به جزء و استانی کرد بلکه این یک موضوعی است که دولت در سطح کشور تصمیم به اجرای آن گرفته است . به این مفهوم که اگر قرار است کاری انجام شود  در همه ی زمینه های فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی  و سیاسی صورت پذیرد و ما توسعه را یک بعدی و فقط در اقتصاد نبینیم . چون در دنیای جدید با تحولاتی که وجود دارد ؛اساسا توسعه ی یک جانبه و خطی در جامعه جوابگو نیست به همین دلیل دولت در زمینه های مختلفی مثل مطبوعات و بحث انجمن های مدنی که به عنوان واسطه بین دولت و مردم عمل کنند و بحث توجه بیشتر و جدی به بخش فرهنگ و نیز حوزه ی سیاست را مد نظر قرار داد . در عین حال توجه کامل به بخش اقتصادی داشته و دارد و تأمین زندگی روزمره مردم را هدف خود قرار داده است بنابراین توسعه ای که شعار دولت است همه جانبه و متوازن و سراسری است ، ما هم در استان کردستان در این زمینه اقداماتی را انجام دادیم . بخش اقتصادی را بطور مجزا بحث می کنیم اما در زمینه ی فرهنگی باید گفت همانطور که می دانید انجمن های فرهنگی متعددی در حال شکل گیری است و بسیاری هم شکل گرفته اند . ما در استان در حال حاضر بیش از شش یا هفت نشریه داذیم درحالی که 2سال پیش یک نشریه بیشتر در استان نبود و این نشریه هم گاهی یا هر از چند گاهی چاپ می شد . اگر تبیان را هم به آن نشریات اضافه کنیم تعداد نشریات استان می شود . هشت نشریه این اقدامی بسیار مناسب در زمینه ی فرهنگی است . انجمن های ادبی تعدادشان بالا رفته و از اداره ارشاد می توانید رقم دقیق آن را بگیرید ، در ارتباط با فعال کردن دانش آموزان و رشد سیاسی آنان برنامه هایی گذاشتیم و در سطح دبیرستان ها کلاسهایی به همین منظور برقرار بوده است . طرح مشاورین جوان برای افزایش آمادگی جوانان برای مشارکت فعال در مدیریت استانی و کشوری به اجرا در آمده . توجه جدی به افزایش نقش نیرو های بومی در مدیریت شده که این از مباحث فرهنگی یا سیاسی است . در زمینه های اجتماعی سعی کردیم با پدیده ی مواد مخدر که مردم هم نسبت به آن حساسیت دارند فعالانه برخورد کنیم و حتی به عنوان یکی از استانهای موفق مورد تقدیر قرار گرفتیم . در زمینه ی جلب جهانگرد و نشان دادن وضعیت فرهنگی استان تا اندازه زیادی موفق بودیم . در همین جریان "کسوف" و خورشید گرفتگی نزدیک به بیست هزار ایرانگرد و تعدادی جهانگرد داشتیم که به استان آمدند و در شرایط بسیار مناسب و با برخورداری از امنیت کامل با فضای استان آشنا شدند در بعد امنیتی ما الان مدعی هستیم استان کردستان هم از نظر وضعیت امنیت سیاسی و هم از نظر امنیت اجتماعی یکی از بهترین وضعیت ها را نسبت به سایر استانها دارد که اینها همه زمینه ساز توسعه اند و همچنین زمینه ساز سرمایه گذاری در بخش های دیگر در این زمینه ها احساس ما این است که حرکت خوبی آغاز شده است ، اگر چه آن حرکتی که ما دنبال آن هستیم و باید باشد در واقع هنوز تحقق پیدا نکرده است . در بحث مشارکت بانوان ما سعی کردیم تشکلهای خانمها را به صورت جدی فعال بکنیم . هفت تشکل در سال گذشته اعلام کردند مایل به شکل گیری هستند . چهار یا پنج تا از آنها شکل گرفتند و بقیه هم در حال شکل گیری هستند . اینها مجموعه حرکتهایی است که در استان در زمینه های غیر اقتصادی ما دنبال آن بودیم . مواردی دیگر هم هست در صورت امکان بدان خواهیم پرداخت .

تبیان : شما اشاره نمودید که هشت نشریه در استان فعال است در صورت امکان بفرمایید که چرا این استان روزنامه ی محلی برای خود ندارد ؟

 جواب : این موضوع به این دلیل است که ماتجربه روزنامه ی نگاری یعنی تجربه ی چاپ روزنامه را در استان نداریم دولت اقدام به چاپ روزنامه نمی کند . یعنی این کار را مردم باید بکنند ، هیچ منعی برای چاپ روزنامه در سطح استان وجود ندارد . ما فکر می کنیم اگر کیفیت هفته نامه ها و ماهنامه های فعلی استان بالاتر برود به گونه ای که مورد استقبال مردم واقع بشود طبیعتا امکان چاپ روزنامه هم هست و در واقع همیشه اینطور بوده که روزنامه ها از دل هفته نامه و ماهنامه بیرون آمدند . و در یک روند توسعه ای است که روزنامه ها شکل پیدا می کنند . چون تعداد هفته نامه های ما کم بوده این زمینه وجود نداشته . ضمنا اگر متقاضی داشته باشد ما باید روزنامه هم در سطح منطقه داشته باشیم . منتهی فعلا متقاضی نیست ، اما هیچ منعی برای چاپ روزنامه وجود ندارد .

تبیان : عده ای بر این عقیده اند که کارهای شما نمود نداشته و موفقیت چندانی در عرصه ی توسعه و سازندگی نداشته اید شما در پاسخ به منتقدان خود  چه می گویید ؟

جواب : به این نکته باید توجه شود که نمود داشتن یا نمود نداشتن یک کار بحثی است که به امر تبلیغات بر می گردد و اینکه ما چه مقدار ابزار تبلیغاتی برای نشان دادن کارهای توسعه ی عمرانی و اقتصادی استان در اختیار داشتیم و توانستیم از آن استفاده کنیم و ما از این جهت در مضیغه هستیم و امکانی برای نشان دادن خدمات بگونه ای که همه ی مردم از آن مطلع شوند نداریم . علاوه بر اینکه باور ما بر این است که ما از لحاظ جذب بودجه و کار عمرانی در دو سال گذشته از موفقترین استانها بودیم ، این امر را آمار سازمان برنامه و بودجه حکایت می کند و بر آن گواهی دارد و نیز مجموعه دیدگاههای دولت و وزرا راجع به استان کردستان و نحوه ی کار در این استان ، موضوع مورد نظر را نشان می دهد . در طول یک سال و نیم گذشته چندین مدیر از این استان در سطح کشور نمونه شدند ؟ و اگر جاهای دیگر بهتر از ما کار می کنند چرا اینها را بعنوان نمونه معرفی کردند ؟ ما در زمینه ایجاد اشتغال مورد تشویق ستاد اشتغال کشور قرار گرفتیم و در زمینه ی پروژه های عمرانی که به مردم وعده داده شده بود کار جدی کردیم ، کارهای نمونه ای کردیم که چون پراکنده در سطح استان است چه در شهر و چه در روستا ها خیلی نمود ندارد و معلوم نیست ، بلکه ما یک پارک بزرگ دو یا سه میلیاردی نساختیم و یا یک میدان سیصد یا چهارصد میلیون تومانی نساختیم ، منتهی در عمران شهری کارهای دیگر انجام دادیم که ممکن است نمود آن چنانی نداشته باشد ، اما به شدت بر زندگی مردم تأثیر گذارده است در سال گذشته 60? از کوچه های سنندج را که کاملا خاکی بودند آسفالت کردیم ، منتهی اینها کوچک بنظر می آید در سال گذشته بیش از 250 خانه بهداشت را همزمان در سراسر استان افتتاح کردیم این موضوع نقش عمده ای در کاهش مرگ و میر نوزادان و مادران خواهد داشت . پروژه هایی را که تقریبا در استان تعطیل بوده ما آن را فعال کردیم . مانند کارخانه ی ذوب آهن کردستان که تعطیل بود و آن هم به دلیل آمارهای غلطی بود که داده شده بود . وقتی که ما به اینجا آمدیم ظرف دو سال بیش از دو میلیارد تومان بر روی آن هزینه کردیم .پروژه ای که تعطیل شده و قبل از آمدن ما باید افتتاح می شد ، پروژه ورزشگاه 15 هزار نفری سنندج است که فقط کلنگ آن به زمین زده شده بود ، الان از پیشرفت خوبی برخوردار است . ما در زمینه ی آب و تأمین بهداشت شهر و روستا و مسأله ی فاضلاب استان ما ، در سطح کشور نمونه شده است . در زمینه ی احداث راهها و مرمت آن سال بسیار موفقی را پشت سر گذاشتیم . اینها بخشی از کارها است که انشاءا... در هفته دولت مجموعه ی کارهای دو ساله ارائه خواهد شد . این نکته را اضافه کنم که برای استان در سال گذشته از لحاظ اعتبارات استانی 12 میلیارد تومان اختصاص یافت . اما رقمی که فقط برای عمران هزینه گردید بیش از 30 میلیارد تومان بوده است . توانستیم از جاهای مختلف جذب اعتبار نمائیم . پروژه سد بانه را شروع کردیم که بزرگترین پروژه تاریخ کردستان است . در زمینه عمران شهری کار بزرگ مانند آنچه که قبلا اشاره شد (پاک سازی ) انجام ندادیم و اعتقادی هم به آن نداریم و تصمیم گرفتیم کارهای بر زمین مانده را به پایان برسانیم . در زمینه ی آموزش و پرورش مشکل جدی داریم و در سال گذشته 500 کلاس به آموزش و پرورش تحویل دادیم . امسال هم رقمی مانند ان را به این اداره تحویل می دهیم . این هم کاری عمرانی است اگر نمود ندارد ضعف ما در تبلیغات است ، خیلی اعتقاد نداریم که باید در این زمینه ها تبلیغ کرد ، ما وظیفه داریم که به مردم خدمت کنیم . مردم قاضی بسیار خوبی هستند.

 تبیان : شما اشاره نمودید که تبلیغات ما محدود است چرا و به چه دلیل کارهای انجام شده و مطالب لازم را از طریق صدا و سیما به اطلاع مردم نمی رسانید ؟

جواب : صدا وسیما طبق دستور العملی که به سراسر کشور ابلاغ کرده ما حداکثر وقتی که در طول سال داریم یک ساعت است ، بنابراین می توانیم یک ساعت از آن رسانه استفاده کنیم ، برنامه هایی که شبکه استانی دارد روزانه یک ربع اخبار است و برنامه های روز جمعه ، بنابراین وقت دیگری نداریم ما در سال گذشته به مناسبت دهه فجر که یک کار بسیار مهم عمرانی انجام شده و 27 میلیارد تومان برای این کار هزینه شده و آن را افتتاح کردیم مایل بودیم به اطلاع مردم برسانیم .صدا و سیما رقمی به مبلغ ده میلیون تومان از ما خواست که ما هنوز بخشی از آن را نپرداخته ایم و در واقع دولت هم پولی در اختیار ندارد تا برای این کارها بپردازد البته در گذشته بدلیل روابط نزدیکی که آقای رحیمی با صدا وسیمای مرکز داشته ، بیشتر می توانست از صدا و سیما استفاده کند اما چه مقدار من نمی دانم ؟ ولی وقت ما در این رسانه همین مقدار است که اشاره گردید ، این سیاست کلی صدا و سیما است .

 تبیان : لطفا بفرمایید مهمترین معضل اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی استان کدام است و چه اقداماتی برای حل آن برداشته اید ؟

جواب : من مهمترین مشکلی که در واقع ریشه ی همه ی مشکلات در استان کردستان است را بیکاری می دانم که این بیکاری معضلی است که این هم زمینه فرهنگی دارد و هم اقتصادی و خود بیکاری است که تمام معضلات فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی را برای خانواده ها پدید آورده است . در واقع اگر بتوان برای بیکاری قدمی برداشت می شود گفت : برای سایر مسائل دیگر فکری شده است . این مسأله یعنی بیکاری زمینه ساز بعضی بحرانها و معضلات دیگری هم هست . بعنوان نمونه در آموزش و پرورش مشکل داریم افت تحصیلی وجود دارد به خاطر فقر خانواده ها است ، خوب بدیهی است که فقر خانواده ها به خاطر بیکاری است یا می بینم بیکاری گاهی موجب گردید عده ای به اعتیاد روی بیاورند و بسیاری از مشکلات از این قبیل، ریشه در بیکاری دارد باز تأکید می کنم هر چه فکر می کنم مهمترین و اساسی ترین مشکل استان کردستان مشکل بیکاری است ، اما متأسفانه در این زمینه آمارها غلط بوده که دچار مشکل شدیم . در جلسه ی معارفه ما هم اعلام شد که نرخ بیکاری در استان 9? است . یعنی زیر نرخ میانگین بیکاری در کشور ، من هنوز باور نکردم که اینطور باشد ولی نمی دانم که مردم استان باور کرده اند ؟ اما آنچه که ما فکر می کنیم این است که نرخ بالای بیکاری استان کردستان باعث شده که ما خیلی ضرر ببینیم . در طی دو سال گذشته سعی کردیم در این زمینه اقداماتی را انجام بدهیم اقدام اولیه ما این بود که تلاش جدی در برنامه ریزی کنیم و نرخ بیکاری را تغییر دهیم و فکر می کنم ظرف یکی دو ماه دیگر نتیجه خوبی را به مردم اعلام بکنیم . خود اینکه نرخ رسمی بیکاری ما را قبول می کنند این موضوع نقش بسیار مهمی در میزان تخصیص اعتبارات خواهد داشت، ما نمی توانستیم از شکل قانونی توزیع در آمدها بدلیل پایین بودن نرخ بیکاری استفاده کنیم به همین دلیل در سال گذشته ما در جلسه هیأت دولت از آقای خاتمی تقاضا کردیم که به طور ویژه به استان کردستان در زمینه اشتغال توجه و عنایت نمایند . ایشان هم حدود (450 میلیارد ریال ) برای زمینه سازی اشتغال در اختیار ما قرار دادند و مبلغ 45 میلیارد ریال هم به عنوان تسهیلات بانکی برای متقاضیان اشتغال علاوه بر سهمیه استان به ما دادند یکی دیگر از مشکلات در زمینه بیکاری در سطح استان این است که نزدیک به 72? بیکاران استان فاقد هر گونه مهارتی هستند ، ما از سال گذشته سعی کردیم مراکز آموزش در سازمان کشاورزی ، جهاد سازندگی ، مراکز آموزش فنی و حرفه ای ، صنایع دستی و شیلات و هر جایی که امکان داشت مرکز حرفه اموزی و آموزشگاه مهارتهای شغلی دایر کنیم در این زمینه طی سال گذشته نزدیک به 9 میلیارد ریال برای آموزش و زمینه سازی اشتغال هزینه کردیم . در کنار آن سعی کردیم پیش زمینه های اشتغال را فراهم کنیم ، مثلا اعتباری که در اختیار ما قرار گرفت طرح احداث استخرهای پرورش ماهی را برای شرکتهای تعاونی در چند نقطه استان شروع کردیم و الان این طرح ها به خوبی در حال پیشرفت است . همچنین زمین های زیادی را برای باغ داری آماده ساختیم که برای این موضوع متقاضی زیادی هم بودند . بهر حال ما جزو استانهای موفق از لحاظ اشتغال زایی در سطح کشور معرفی شدیم . در زمینه صنایع دستی و ایجاد صنایع جدید دستی که به طور محدود سرمایه گذاری می شود موفق بودیم . صنایع دستی ما از موفقترین صنایع دستی کشور معرفی گردید . نمایشگاه فرش که امسال برگزار گردید بیش از یک و نیم میلیارد تومان فروش داشته این زمینه خوبی شد کار تولید فرش استان مقداری رونق بگیرد . در زمینه طرحهای صنعتی و صنایع تبدیلی گامهای بسیار خوبی برداشته شد . فکر می کنم کارخانه ذرت پاک کنی ما امسال به ثمر برسد که این زمینه ای خواهد شد برای اشتغال بسیار . در خصوص کشت تو تون خارجی معطر درجه یک کارهایی صورت پذیرفت . این کارها در استان جواب داد و امسال 300 هکتار از اراضی را زیر کشت بردیم که در زمینه اشتغال مؤثر بوده است . خلاصه اینکه تولید ماهی هنگامی که من به اینجا امدم 70 تن بوده و اکنون به 400 تن رسیده است و ذوب آهن کردستان 70? پیشرفت فیزیکی داشته است همه ماشین آلات و امکانات مربوطه خریداری شده و در حال نصب می باشد . در زمینه (بازارچه ها ) فعالیتهایی انجام شد . در سال گذشته دو میلیارد دلار به سقف بازارچه هایمان اضافه کردیم . همه این کار برای اشتغال زایی بوده و در جای خود موفقیت آمیز هم بوده است . بهر حال کارهای زیادی صورت گرفت که فرصت بیان آن نیست . اما آنچه که مهم است این است که با وجود همه ی این کارها هنوز مشکل اشتغال استان به جای خود باقی است ما تلاش می کنیم مردم هم باید کمک کنند و ما از سرمایه گذاران خارجی کردهای مقیم خارج و کردهای مقیم در سایر نقاط ایران دعوت کردیم که بیایند در این استان سرمایه گذاری نمایند تا اینکه مشکلات بطور ریشه ای حل شود .

تبیان : انتظار شما از روحانیت منطقه در پیشبرد اهداف دولت چیست ؟http://i20.tinypic.com/30kq2yd.jp

جواب : نقش روحانیون در زمینه های مختلف قابل توجه است و می توانند در هر زمینه ای گام مؤثر بردارند ، اما دولت نیاز به کمک خاصی ندارد ، آن چه که مهم است این است که روحانیون به نقش و حضور اجتماعی که اسلام به آنان داده عمل کنند . به نظر من یکی از مهمترین مشکلاتی که در سطح استان کردستان وجود دارد و روحانیون باید به آن توجه کنند مساله نبود اعتماد اجتماعی است . یعنی اینکه روح تعاون اجتماعی وجود ندارد ، اگر روحانیون بتوانند همکاری اسلامی و تعاون اسلامی را به مردم منتقل کنند و مردم هم با در یافت این مفاهیم بتوانند بیشتر با یکدیگر همکاری نمایند ، این کار می تواند بسیاری از مشکلات را حل کند . ما در مسایل مربوط به بانوان در سطح استان کردستان دچار مشکلات اساسی هستیم که روحانیون باید در این زمینه کمک کنند . بحث طلاق خانمها ، که خانمها بی سرپرست می مانند و به ناگاه همه زندگی آنان بهم می ریزد ، روحانیون محترم اهل سنت باید به گونه ای برای آن اقدام کنند و راه حلی برای آن بیابند که در شرایط جدید اجتماعی . این نوع برخورد با زن توهین به اسلام محسوب می شود که ما یک همچنین مشکلاتی داریم و هنوز نتوانستیم راه حلی برای آن مشکلات پیدا بکنیم . در زمینه ی ارتباط با جوانان ، روحانیون باید تلاش بیشتری بنمایند در زمینه انتقال مفاهیم اسلامی به جوانان روحانیون می توانند نقش مؤثری داشته باشند ، اگر این مفاهیم به صورت کامل و درست منتقل شود قطعا اثر خواهد گذاشت . اینها زمینه هایی است که روحانیون می توانند کمک کنند و در واقع باری هم از دوش دولت بردارند .

تبیان : می دانیم بانوان نیمی از جمعیت استان را تشکیل می دهند با توجه به بافت سنتی منطقه شما چه زمینه هایی را برای مشارکت آنان در عرصه های گوناگون فراهم نموده اید ؟

جواب : من معتقدم که بانوان در سطح استان از لحاظ اقتصادی نقش بسیار بالایی دارند . بطور تقریبی می توان گفت : بیش از 70? از تأمین در آمد خانوارهای روستائیان را بانوان بر عهده دارند و حتی در شهرها هم خانمها با کارهای مختلف مانند قالی بافی، گلیم بافی و امثال آن در درآمد خانه و زندگی نقش دارند و در این زمینه کار کردند . اما در زمینه های دیگر یعنی در کنار فعالیتهای منزل نقش مدیریتی هم در جامعه داشته باشند و بتوانند در صحنه های اجتماعی حضور داشته باشند در این امور ما دچار مشکل بودیم ، برای حل این کار زمان طولانی می خواهد ولی خوشبختانه وضعیت الان بسیار خوب است . یکی از کارهایی که در آموزش و پرورش هدف ما قرار گرفت این است که آموزش دختران را فعال تر بکنیم و سعی کردیم پوشش تحصیلی دختران را بالا ببریم متاسفانه ما از لحاظ پوشش تحصیلی دختران در سطح کشور در پایین ترین حد هستیم ، داشتن تحصیلات مناسب یکی از ملاک های توسعه است که مورد غفلت واقع گردیده ، اینهایی که می گویند کارهای آنان نمود داشته بیایند و بگویند که چرا آموزش دختران در سطح پایین مانده و در این خصوص چه اقداماتی انجام داده اند . ما فعالیتهای فرهنگی برای خانمها را گسترش دادیم . با توجه به کارهایی که انجام پذیرفت ولی شرایط دلخواه ما به دست نیامد ، اما در شهر سنندج و سقز حضور جدی و روز افزون بانوان را در عرصه ی مدیریت می بینیم طی دو سال گذشته دو ممدیر خانم منسوب کردیم "سازمان کودکان استثنایی" و "بیمارستان تامین اجتماعی " که مدیر آن دو خانم هستند خانمها خودشان باید تلاش بیشتری کنند تا در عرصه های مختلف توانایی خود را نشان دهند ، 6 نفر از اعضای شورای اسلامی از خانمها انتخاب شدند ، شماری اعضای اصلی اند و تعدادی علی البدل می باشند . این برای اولین بار است که خانمها در سطح استان به عنوان منتخب مردم در یک جایی نقش پیدا می کنند . این برای ما خیلی مهم است .

تبیان : در صورت امکان مقداری از سوابق و تحصیلات و مشاغلی که در آن مشغول خدمت به مردم بودید را بیان کنید ؟

جواب : من فوق لیسانس علوم سیاسی و دکترای علوم سیاسی را دارم دیپلم ریاضی را نیز دارم ، در دوران تحصیل همواره از ما به عنوان دانش آموز موفق یاد می شد . از لحاظ سابقه کاری من بعد از انقلاب کارم را در کیته انقلاب اسلامی آغاز کردم و سپس به نخست وزیری رفتم ، سال 60 بود که به نخست وزیری رفتم و تا سال 65 و از این به بعد به وزارت کشور رفتم تا سال 70، سپس برای  ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم و سال 74 به کشور باز گشتم و در دانشگاه تهران به عنوان استاد یار دانشکده علوم سیاسی مشغول به کار شدم تا سال 76 آمدم به کردستان در وزارت کشور مناسب وسمت های مختلفی از جمله ریاست اداره ی طرح و برنامه ، رئیس امور اقلیت ها و اقوام و معاون مدیر کل سیاسی را بر عهده داشتم .

تبیان : آیا جنابعالی مجله تبیان را مطالعه می کنید پیشنهاد یا انتقاد یا طرحی برای بهتر شدن آن دارید بفرمائید؟

جواب : البته خیلی مرتب مطالعه نمی کنم ولی هر شماره از تبیان به دستم برسد قطعا و حتما تورقی می نمایم و بعضی از مطالب آن را کامل می خوانم . آنطور که پیدا است شما تبیان را برای روحانیون چاپ می کنید و به عنوان یک نشریه تخصصی است ، مخاطب آن عام نیست که انتظار داشته باشیم همه بخوانند ، اما فکر می کنم که هنوز موضوعات جدید و در واقع نحوه ی نگرش جدید به دین و چگونگی انتقال مفاهیم دینی به جوانان در تبیان جایگاه و پایگاه خوبی پیدا نکرده است . خیلی از مباحث تبیان هنوز مباحث سنتی است چه در فقه اهل سنت و چه در فقه شیعه مفاهیم جدیدی که به هر حال الان در مباحث کلامی مطرح هست در تبیان هنوز جایگاهی ندارد . آشنایی با اندیشمندان معاصر جهان اسلام در تبیان اثری از آن نیست . نگاه کردن به معضلات اجتماعی از زاویه دینی و حل مشکلات از این زاویه را ما در تبیان نمی بینیم ، برخی از اوقات مطالبی در تبیان است که کشکول مانند است و با یک نشریه تخصصی منافات دارد .

 

 

تهیه وتنظیم ازسیدمحمدحسین دریاباری

چاپ شده درنشریه تبیان شماره 35 مرداد وشهریور1378

گفت و گوی اختصاصی هفته نامه گویه با آیت الله سید موسی موسوی نماینده ی مقام معظم رهبری در منطقه ی کردستان

گفت و گوی اختصاصی هفته نامه گویه با آیت الله سید موسی موسوی نماینده ی مقام معظم رهبری در منطقه ی کردستان به مناسبت سی امین سالگرد پیروزی  انقلاب اسلامی ایران

تهیه وتنظیم ازسیدمحمد حسین دریاباری

مورخ بهمن 1387

سؤال  : در صورت امکان خاطراتی را که در خصوص نحوه ی فعالیت انقلابیون و رسانه ها در آن زمان  دارید و احساس می کنید شنیدن آن برای خوانندگان مفید و آموزنده است بیان فرمایید. .

جواب : من سخنانم را از اینجا آغاز می کنم که  شرایطی توسط مردم و انقلابیون پدید آمده بود که فشار بر حکومت شاه تحمیل شد ، رسانه های آن زمان  مثل روزنامه ی کیهان و اطلاعات گاهی اخبار مردمی را منعکس می کردند . فکر می کنم چهلم شهدای یزد بود ،  در مسجد مرحوم آیت الله بروجردی کرمانشاه مراسمی برگزار شد ،  من در آن هنگام فراری بودم ، بعد از آن جمعیت راه افتاد ، این اتفاق زمانی افتاد  که در استان ها گارد شاهنشاهی امنیت را به اتفاق شهربانی به عهده داشت و به شهربانی تنها اکتفا نمی کردند ، راهپیمایی از مسجد آیت الله  بروجردی شروع شد و به خیابان اصلی که شهربانی در انجا واقع بود کشیده شد وقتی راهپیمایی مردم به آنجا کشید ، ارتش آمد و جمعیت تظاهر کننده را  به گلوله بست من و چند نفر از روحانیون کرمانشاه جلو جمعیت بودیم تیراندازی هم از جلو شروع شد ، وقتی که ما  داشتیم متفرق می شدیم ، دیدم جوانی پشت سرم است  و متوجه شد ه که افسری  مرا نشانه گرفته است نگاه کردم دیدم آقای اسفندیاری است _ خدا او را رحمت کند و درجوار شهدای کربلا محشور نماید _ به او گفتم آقای اسفندیاری برو ، در جواب گفت : کجا بروم ، انقلاب به وجود شماها  نیاز دارد ، همان لحظه بود که گلوله به سر ایشان اصابت کرد و به شهادت رسید . ایشان جوانی بود که همیشه در جلسات ما شرکت می کرد ، این مطلب ، یعنی نحوه ی شهادت آقای اسفندیاری و جریان راهپیمایی در کیهان آن زمان چاپ شده است . این راهپیمایی از راهپیمایی های خونین کرمانشاه بود ، این گونه صحنه ها را کسانی که از نزدیک دیده اند احساس مسئولیت خاصی نسبت به آن ها  دارند ،  بدون شک برداشت و بیان این حوادث برای اینان توأم با احساس ویژه ای است در مقایسه با کسانی که آن واقعه را در کتاب ها دیده اند . شما ملاحظه کنید خبرنگارانی که در جبهه بودند و در جبهه از نزدیک شاهد وقایع و حوادث بودند گزارش ، خبر ، یا مطلبی تهیه می کردند و خبرنگارانی که در صحنه نبودند و گزارش جنگ تهیه می کنند . طبعا گزارش خبرنگاران حاضر در میدان از سوز و  عشق و حال و هوای دیگری برخوردار است د مقاسه با کسانی که از شنیده های دیگران گزارش تهیه می کردند.

بالاخره راه سخت و دشواری را در پیش داریم ، نسلی که اکنون در جامعه حضور دارند آن صحنه ها را مشکلات بعد از انقلاب ،  جنگ نظائر و نظایر آن را ندیده اند . حوادث انقلاب برای تاریخ انقلاب بسیار اهمیت دارد ، ذخیره ای است برای کشور و مردم . یکی از چیزهایی که از اهداف انقلاب است و از برنامه های استراتژیک و راهبردی امام راحل و رهبر انقلاب است بحث وحدت و تفاهم و برادری بین اقشار مردم و از جهت  مذهبی  اتحاد بین شیعه و سنی است ، مسأله ای  که مهمترین سهم را در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است . امروز مسأله ی غزه نشان داد که مسایل فطری و عقلی معلم نیاز ندارد ، یعنی هر کسی  خود به خود از تعصب و پیرایه ها دور باشد حقایق را می آموزد و دریافت می کند ،  حقایقی که عقلی و فطری اند . حمایت همه جانبه از مردم غزه از طره پیروان ادیان و مذاهب مختلف و نیز مردمی که پایبند به هیچ آئینی نبودند در سراسر جهان گواه بر این واقعیت است و اینکه مسلمانان باید متحد باشند این چیزی است که نیاز به استدلال ندارد .  این  موضوع روشنی است ، آن قدر  دور افتاده ایم و حجاب ها و زنگ های تفرقه مسلمانان را آلوده کرده است که باید بحث کنیم و هفته ی وحدت به وجود بیاوریم و با آیه و حدیث استدلال کنیم که وحدت باید باشد چون مفید است و تفرقه زیان بخش است . مسأله ی ه غزه نشان داد حتی کشورهای اسلامی که با حکومت مشکل دارند و یا اصلا چندان به سیاسیت نمی اندیشند در مصاحبه ها و اظهارات خویش مهمترین نکاتی را که بیان می کردند این بود که همه ی این بلایا و آسیب های که دامنگیر مسلمانان شده از تفرقه است و نیاز امروز ما وحدت است ، چیزی که برای من جالب است این است که کرمانشاه و منطقه ی غرب بطور کلی قبل از پیروزی انقلاب یک منطقه ای بود که هم اقوام مختلف در آن بودند ، هم دیدگاههای مختلف  و هم مذاهب مختلف . در کرمانشاه علاوه بر بحث شیعه و سنی آن طوری در محاورات  می گویند گروهی به نام شیطان پرست در کرند و حومه و جمعی موسوم به اهل حق در صحنه و اطراف آن بودند ، مشخص بود که اگر کرمانشاه در مسیر قیام و مبارزه علیه شاه به یک تفاهم و وحدت نمی رسید شاه موفق می شد  و  می توانست هر یک را علیه دیگری تحریک کند ، کم و بیش هم چنین کاری را انجام داد . در کرمانشاه موارد محدودی داشتیم از جمله در راه سنقر و صحنه به مدت دو روز بخشی  از جاده را بستند . این ها موردی و جزئی بود آن چه که مورد توجه و عنایت دستگاه حاکمه ی شاه بود این بود که بتواند در استان هایی که چنین ظرفیت هایی را دارند مثل استان های غرب کشور بین شیعه و سنی اختلاف ایجاد کند .  مجموعه ی دوستان در آن هنگام همیشه تلاش می کردند که زمینه های تفاهم را فراهم کنند و اقدامات شاه و ایادی او را خنثی کنند . ما جلساتی داشتیم که در آن ها بحث و رایزنی می کردم که با برخی از گروهها مثل اهل حق و قلخانی ها چگونه نزدیک شویم . در میان آنها عناصر تحصیل کرده مانند معلمان و غیره شناسایی شدند و با این شیوه ارتباطات بوجود آمد .  از سوی دیگر ما با کردستان ، پاوه و اورامانات از طریق فرهنگیان ، معلمان و اقشاری از این دست ارتباط تنگاتنگ داشتیم ، کارهای سیاسی سری با انها در میان می گذاشتم ، بعنوان مثال ؛ مواد منفجره را دوستان  جهت تخریب سینمای پاوه با وساطت من تهیه کردند و به مخفیگاه من آمدند و من راه تهیه آن را به آنها گفتم .  آن افراد بعضی به رحمت خدا رفته اند  و بعضی هم در قید حیات هستند . در مراکز آموزشی مانند دانشگاه رازی که جوانان شیعه و سنی بودند همواره تأکید می کردیم که آنان باید  با هم مرتبط باشند ، باید دوست صمیمی هم باشند . همه ی اینها به ایجاد وحدت و همدلی کمک کرده . یکی از راهپیمایی های بزرگی که در کرمانشاه رخ داد زمانی بود که یکی از هما فران نیروی هوایی تصمیم گرفت فرمانده ی  نیرو را ترور کند ، شهید کشوری که با ما ارتباط تنگاتنگ و بسیار نزدیک داشت موضوع را به من اطلاع داد شهید کشوری و دوستانشان به این نتیجه رسیدند که این کار را انجام دهند و هما فر مورد نظر که ماموریت داشت آن کار را انجام دهد سر صبحگاه به طرف فرمانده ی نیروی هوایی آتش گشود ، اما متاسفانه موفق نشد و گلوله به فرمانده اصابت نکرد ، این هما فر دستگیر شد ، ایشان در مرز اعدام بود ، خبردار شدیم که این هما فرو چند نفر دیگر را می خواهند سریع اعدام کنند ، ما با کوشش و تلاش دیگر دوستان پرجمعیت ترین راهپیمایی کرمانشاه را راه انداختیم ، در میدان آزادی فعلی و میدان گاراژ سابق ،  این میدان و خیابان های منتهی به آن مملو از جمعیت بود . من در این راهپیمایی که جایگاه بلندی  برای آن تدارک دیده شد بود صحبت کردم مرحوم ربیعی هم صحبت کرد . من در این سخنرانی خواستار آزادی آن هما فر و سایر دوستان شدم ة در آن موقع در کرمانشاه روحانی و عالم مهم اهل سنت ، مرحوم ربیعی حضور داشت با اینکه وی ابتدا در صدا و سیما بود و برنامه داشت ارتباط ما و دوستان  با ایشان اور ا کشاند به راهپیمایی ، ایشان در سخنرانی خویش مطالب ما را تأیید کرد . ما قبل از انقلاب نمونه هایی از وحدت و اخوت بین شیعه و سنی را داریم که شاید  بعد از انقلاب کمتر از آن نمونه ها داشته باشیم . اکنون به بیان ماجرایی می پردازم که قبل از انقلاب اسلامی در پاوه اتفاق افتاده است ؛ سالار جاف و سردار جاف ین دو بسیار به شاه علاقه مند بودند . سالار جاف  اشراری را که در اطرافش  بودند به خدمت گرفت تا به مردمی حمله کنند که به منظور دفاع از انقلاب و علیه شاه در بیرون از پاوه تحصن کرده بودند . سالار جاف به پاوه حمله کرد ، در شهر تنها زنان باقی مانده بودند .  در این حمله ژاندارمری هم از او حمایت  کرد و همه ی امکانات را در اختیار داشت ،  زنان رفتند بالای پشت بام  لحاف و تشک و هر چیزی را که قابل آتش زدن بود ، آتش زدند و بر سر نیروهای سالار  ریختند ، و توانستدند با این امکانات ساده آنان را از شهر بیرون کنند . سالار جاف بعد از این جریان با کمک ژاندارمری ها راه جوانرود و روانسر به پاوه را بست و پاوه را به محاصره درآوردند ، دیگر کسی نمی توانست  عبور و مرور کند ، در این میان زمان با علمای کرمانشاه صحبت کردم و گفتم که پاوه در محاصره قرار دارد و نیروهای انقلابی در خطر هستند . نتیجه ی این صحبت ها منجر به تحصن  شد . ما با یک جمعیت عظیمی رفتیم در مسجد بروجردی به عنوان اعتراض به محاصره پاوه تحصن کردیم این تحصن و اجتماع اعتراضی آمیز بازتاب عجیبی پیدا کرد و  فشارها به اندازه ای افزایش یافت که مجبور شدند محاصره را بشکنند . این ، تفاهم شیعه و سنی را می رساند . علماء و شخصیت های شیعی برای محاصره ی پاوه تحصن واجتماع اعتراض آمیز راه انداختند آن هم دو ، سه روز متوالی ما از  شروع انقلاب تا پیروزی آن موردی نداریم که شاه موفق شده باشد بین شیعه و سنی اختلاف ایجاد کند تا از آن بهره برداری نماید  نه شیعه به اختلاف مبادرت ورزید و نه سنی در این منطقه با اینکه زمینه ی اختلاف فراهم بود هوشیاری مردم به شاه  و اطرافیانش چنین توفیقی را نداد . در منطقه ی کردستان هم وضع این گونه بود ، رابطه ی شیعه و سنی بسیار خوب بود و انقلابیون هر دو گروه با صفا و صمیمیت در کنار هم بودند . فتنه هایی اکنون وجود دارد ، آن هنگام در منطقه نبود خارج از چهار چوب شیعه و سنی ، مذاهب و سلایق دیگر هم این تفاهم را دریافتند ، اگر چنین نبود طبعا ما با مشکلات زیادی مواجه می شدیم . به عنوان نمونه می گویم برای اینکه ما با مشکلی مواجه نشویم ما با سید نصر الدین رهبر  قلخانی و کرند که شیطان پرست بودند و ظاهرا  هنوز هم در قید حیات هستند و بی ارتباط با دستگاه شاه نبود صحبت کردیم ایشان دامادی داشت روشن و اگاه که از طریق او با این رهبر مذهبی گفتگو شد و روی اندیشه ی داماد ایشان هم کار شد و زمینه های اختلاف احتمالی به حداقل رسید . در آخرین ماههای منتهی به پیروزی انقلاب آقای پالیزیان را که فردی مقتدر بود به کرمانشاه اعزام کردند او رئیس ساواک کرمانشاه شد ،  پالیزیان یک چک سفید با امضاء به سید نصر الدین داده بود و گفته بود ،  هر چه می خواهی بنویس و برو قلخانی ها را به کرمانشاه دعوت کن تا کرمانشاه را به آتش بکشند . ایشان در مقابل چشمان پالیزبان چک را پاره کرده بود و گفته بود  من با همین چهار تا بز و بزغاله و گوسفند زندگیم را می گذرانم اما با این سید اولاد پیامبر ( امام خمینی ) در نمی افتم . با این حرکت سید نصر الدین دارو دسته ی شاه از قلخانی ها و کرندی ها در ایجاد ختلاف کاملا مأیوس شدند . در اوایل پیروزی انقلاب یک کار بسیار خوبی انجام شد که مانع از هدر رفتن و تلف شدن بیت المال گردید ، اگر چه در هر انقلابی از بین رفتن مقدار یا مقادیری از سرمایه ها عادی و معمولی است ، ولی در کرمانشاه با پیش بینی انقلابیون این امر به حداقل رسیده است ، مثلا خیلی از جاها به پادگان ها  هجوم آوردند و اسلحه ها بردند  بیرون در کرمانشاه انقلابیون به دلیل نفوذ در ارتش توانستند یارگیری کنند و با این کار اوضاع را در کنترل داشته باشند ، یکی از کسانی که  با انقلابیون همراه بود ، شهید کشوری بود او دوستان فراوانی در ارتش داشت و تیمسار سعدی نام که بعدها فرمانده هوانیروز شد با این نیروها که هر کدام ده ها نفر دوست با خود داشتند یک تشکل به وجود آوردیم ، تا ساواکی ها ناراضیان و طرفداران سلطنت نتوانند ناامنی ایجاد کنند ،  از طرفی هم دیگر شهربانی که مسئول نظم و امنیت بود ضعیف شد و رعب و وحشت بر آنان مستولی گردید ، همین امر سبب شد که  کمیته های مردمی برای حفظ نظم و امنیت شکل گیرد ، کرمانشاه از  جاهایی بود که به دلایل متعدد ، از جمله مسایل قومی متنوع و  تکثر مذاهب ، شهربانی قوی ، ساواکی های زیاد ،  ارتش نیرومند ،  نیروی هوایی و یک لشکر و یک تیپ مستقل در آن استقرار داشتند . این زمانی بود که شورای انقلاب مخفیانه شکل گرفت و ما با مشورت دوستان کار بدیعی انجام دادیم و آن اینکه در کرمانشاه علاوه بر کمیته ی مردمی یک کمیته نظامی هم را انداختیم کرمانشاه برخلاف سایر استانها دو تا کمیته داشت کمیته ی مردمی هم دو تا بود این دو خیلی با هم هماهنگ نبودند ، من در هر دوی آنها حضور داشتم این دو کمیته یکی علاقمندان به آیت ا.. جلیلی بودند  و دیگری علاقمند و طرفدار مرحوم حاج آقا اخوند و آقای . این د

و  که با هم تفاهم کامل نداشتند نزدیک بود که ایجاد مشکل کنند ، شورای انقلاب اجازه داد که من یک کمیته ی نظامی درست کنم که برای این کمیته مهر و دفتر و دستک و غیره تدارک دیدم ، تقریبا رسمی شده بود ، خیلی از کارها را که کمیته ی مردمی در جاهای دیگر انجام می داد،  در کرمانشاه کمیته ی نظامی متولی آن بود ، مانند حفظ امنیت شهر و امنیت گذرگاه ها و امنیت پادگانها . شهید کشوری و شهید شیرودی کل نیروهای ارتش را سامان دادند همین کمیته توانست امکانات ساواک را جمع آوری کند و در پادگان نظامی نگه دارد و از اتلاف آن جلوگیری نماید . یک نکته ی جالب که باید به آن اشاره کنم اینکه ، در ماهیدشت کرمانشاه دستگاه حکومتی تأسیسات عجیبی را راه اندازی کرد این تأسیسات بسیار پیچیده بود ، این امر سبب گردید که  حدس و گمان ها زیاد  شود ، یکی می گفت این تأسیسات زندان است ، یکی می گفت زندان جاسوسی است ، یکی می گفت پروژه ی آمریکایی است ، مکانات و ابزاری که به آنجا می رفت خیلی مخفیانه بود ، ما همین قدر می دانستیم که انجا چیز خیلی مهمی است ، بعد از پیروزی انقلاب معلوم شد که شاه با کمک امریکایی ها این تأسیسات را بعنوان مرکز ماهواره ای در خاورمیانه احداث می کند ، این مرکز می توانست کل منطقه را تحت پوشش خویش داشته باشد ، چون ایران مطمئن ترین جا برای آنها بود ، منتهی آنچه که در ذهن مردم بود این بود که این مرکز در حال احداث زندان است ، تا قبل از پیروزی انقلاب امکان رفتن به آنجا ممکن نبود ، اما بعد از پیروزی انقلاب دوستان به آنجا رفتند  تا این تأسیسات مورد دستبرد قرار نگیرد و با نیرو های مستقر در آن مرکز درگیر شدند و یکی یا دو تا شهیدهم  دادیم . به هر صورت کمیته ی نظامی در حفظ این گونه امکانات بسیار تلاش کرد . شهید شیرودی و شهید کشوری اطلاعت زیادی در این امور داشتند . روزی این دو بزرگوار به من گفتند فلانی در منطقه کرمانشاه یک قبضه تفنگ هم در دست مردم قرار نگرفت این امر به خاطر تلاش دلسوزانه ی دوستان ما در کمیته نظامی بود ، اینها از پادگان ها خوب حفاظت کردند و همه ی کارها با برنامه پیش می رفت . قبل از پیروزی انقلاب منطقه غرب مانند همدان و کرمانشاه افراد معتاد و شرور زیادی داشت و به عبارت دیگر افراد قمه به دست فراوان بودند ، کرمانشاه زندانی داشت معروف به زندان دیزل آباد که عمده افراد زندانی در آن همین طایفه بودند . زندانی سیاسی را به آنجا نمی بردند ، حتی افراد بدهکار مفلس را هم به انجا منتقل نکرده بودند ، خلاصه افراد دزد و طایفه ی معتاد و  قمه به دست در این زندان بودند ، یک وقت خبردار شدم که دارو دسته ی این زندانیان که دوستان  آنان بودند ، مردم را بسیج کردند و گفتند بروید زندانی ها را آزاد کنید ، یک دفعه جمعیت به سمت دیزل آباد هجوم بردند ، اگر این اتفاق می افتاد یک مصیبتی برای آنجا بود و برگرداندن آن ها به زندان مصیبتی بزرگتر  . دوستان گفتند این ها اعلام کرده اند هر کس مانع این کار ( یعنی آزاد کردن زندانیان شود ) او را می کشند ، دوستان ما به من گفتند : اگر چه برای شما خطر دارد ولی کاری از هیچ کس برنمی آید ، من هم دل را به دریا زدم و رفتم ، آنها همه چوب و چماق به دست داشتند ،  اول مقداری اهانت و توهین کردند ، من روی یک جای بلندی ایستادم و صحبت کردم . مردمی که با آن جمع بودند به حرفهایم توجه کردند و جدا شدند آن افراد با جدا شدن مردم از آنان قادر به انجام آن کار نشدند ، چون تعدادشان زیاد نبود .  گاهی وقت ها من به گذشته برمی گردم و آن ایام را مرور می کنم احساس می کنم یک معجزه  است که اتفاق افتاده است . این نکته را کسانی که از ابتدا همراه قیام و نهضت امام بودند می دانند که من چه می گویم ، من دقیقا سال 1342 همزمان با شروع قیام امام آمدم به قم قبل از آن اصفهان بودم ، تمام این فراز و نشیب ها مثل دستگیری امام ، بازداشت فضلا و مدرسین و بالاخره شرایط اختناق را از نزدیک دیده ام و دریافتم که واقعا آنانی که حرف های امام را می فهمند چقدر کم اند . حتی با  افراد بسیار با سواد هم بحث و گفتگو می کردیم تا کنه حرکت امام را به آنها منتقل می کردیم و عموما"  چندان به قیام و حرکت نمی اندیشیدند ، به همین دلیل طرفداران و یاران امام در ابتداء احساس تنهایی و محدودیت می کردند . اما در آستانه ی پیروزی انقلاب احساس می کردیم که همه هستند.

 

در ماه های منتهی به پیروزی انقلاب، انقلابیون احساس تنهایی نمی کردند زیرا همه ی مردم به صف انقلاب و انقلابیون پیوسته بودند . انقلاب چنان تحولی در برخی از افراد به وجود آورد که تصورش نمی رفت.. منظور من این است که پیر، جوان، کوچک و بزرگ با انقلاب متحول شدند. امام هم در روشنگری جامعه تدبیر اندیشید و خداوند متعال هم امام را کمک کرد که در این مدت کوتاه توانست مردم را متحول و انقلاب را به پیروزی برساند. الان انقلاب سی ساله شده  عدد سی به لحاظ اجتماعی و متون دینی رمز ورازی دارد و از ویژگی خاصی برخوردار است.

قرآن کریم نسبت به بنی اسرائیل و حضرت موسی پس از آن که حضرت موسی مصمم شد این قوم را نجات دهد. دستور داد که بنی اسرائیل بروند بیرون از مصر و به مدت سی سال در کوهپایه ها زندگی کنند. در این باره بحث های زیادی است که چرا سی سال، چرا نفرمود ، بیست سال یا چهل سال؟ خدا رحمت کند مرحوم آیت الله طالقانی را که در این ایام باید از ایشان و خدمات او هم یاد شود چرا که بدون شک او از ستون های این انقلاب بود. ایشان در این که چرا حضرت موسی به بنی اسرائیل دستور داد از شهر بیرون بروند و در کوهپایه زندگی کنند و به مدت سی سال بمانند در تفسیر پرتوی از قرآن برای هر دو مسأله نکته های جالبی ذکر می کند.نخست این که حضرت موسی آن قوم را از شهر بیرون آورد برای این که در شهر اشراف و حاکم حضور دارند ،شهری که حاکم ظالم دارد، اشخاص و افراد را ذلیل بار می آورد.نوع ارتباط در جامعه به نحوی است که ضعیف،ضعیف تر می شود.نوکری و آقایی بالاخره در بافت این جمعیت است.نوکر و ضعیف در این جمعیت نمی تواند آقا باشد.علت اینکه حضرت موسی فرمود:از شهر بیرون رفته ودر کوهپایه اقامت نماییدبه این جهت است که کوهپایه ها افراد را آزاد بار می آورد.مناطق کوهستانی انسان را پرنشاط ،آزاد و استوار می سازد.مناطق کوهستانی با آن شرایط طبیعتش به انسان غنای نفس،روح بلند پروازی و نگاه به دوردست را می دهد و خلاصه اینکه چون این مناطق قله های بلند دارد انسان خود را در قله ها می بیند و صبوری و استقامت و حل  مشکلات را از قله ها می آموزد.نکته ی دوم اینکه چرا سی سال بنی اسراییل را در آن مناطق نگه داشت؟علت آن است که نسلی را که تمام وجود آن را ضعف فرا گرفت ، ضعیف،ذلیل،خوار و تسلیم بار آمد نمی توان بطور اصولی ساخت و تغیر داد اگر قرار باشد جامعه اصلاح شود ، باید این نسل برود و نسل جدید بیاید ، سی سال مدت عوض شدن یک نسل است.

امام فرهنگ ناب اسلامی را با بیان روشن و واضح برای مردم تشریح کرده و خود نیز به آنها پایبند بوده و این شیوه سبب شد که مردم امام را درانقلاب همراهی کنند.فکر و اندیشه ی امام در اعماق جامعه قرار گرفت.در هر شهری که تظاهرات می شد پس از حمله ی ماموران اگر نیاز بود تظاهرکنندگان فرار کنند درب منازل بر روی تظاهر کنندگان باز بود ، آن موقع جو اعتماد به اندازه ای بالا رفته بود که هیچ کس فکر نمی کردبه سوی این خانه که می رود ساواکی باشد و واقعا"یک اعتماد عمومی بوجود آمده بود.ما یک مرکزی تاسیس کردیم به نام مرکز مکتب الصادق گاهی می بستند و گاهی باز و فعال بود.این مرکز بیشتر برای جلسات جوانان بود .  در یک مقطعی که فراری بودم لازم شد بروم صحبتی برای مجموعه ی دوستان در مکتب الصادق بکنم.همین که وارد شدم ماموران ساواک  فهمیدند ، یکی از حضار خبر دادند که حاج آقا دارند از ابتدای خیابان به اینجا می آیند من از در پشتی مرکز فرهنگی به بیرون رفتم ، اولین درب باز را که یافتم وارد خانه شدم ، صاحب خانه فردی خوشنام نبود ، ولی من نمی شناختم بعدها اطلاع پیدا کردم . این شخص آنچنان از من پذیرایی کرد که بعدها او صافش را شنیدم بسختی باور کردم این خانواده با زیرکی حفظم کردند و بعد به شکل ماهرانه ای فراریم دادند.امام کاری کرد ،  این ها هم تغییر پیدا کردند.این گونه همکاری و همراهی کمک بسیاری کرده که انقلاب با سرعت فوق العاده پیروز شود. رژیم شاه می خواست به هر نحوی که شد وضعیت را به حالت قبل برگرداند ، تنها یک راه مانده بود وآن هم کودتای نظامی بود امام هم بارها به سران نظامی هشدار می داد ، اما بدنه ی ارتش با آنها نبود ، شهید کشوری که خود خلبان بالگرد کبری بود و یکی از دوستانش افسر تخریب بود ، اوضاع را به دقت زیر نظر داشتند ، وقتی که دستور آمده بود که آشیانه ی بالگردها و هواپیما ها را شناسایی کنند این ها فهمیدند که برنامه ی کودتا در پیش است . شهید کشوری در نیمه های شب به من گفت:ما اکنون 22 عدد بمب نیاز داریم.پرسیدم برای چه؟گفت ما 22 آشیانه ی بالگرد داریم.در هر آشیانه پنج  بالگرد هست می خواهیم برویم (این خیلی مهم است که آنها در آن شرایط افرادی داشته باشند بمب ها را ببرند به داخل و در آشیانه ها جاسازی کنند و این کار را هم کردند ) پرسیدم برای چه؟ گفت اگر کودتایی شکل گرفت قبل از استفاده از هلی کوپترها آن را منفجر کنیم. با همه ی سختگیری ها مبارزان هم  نفوذ زیاد داشتند و گوش به فرمان امام بودند ، این نمونه و ده ها مورد از این دست نشان می دهد که بدنه ی ارتش با شاه نبود بلکه با امام و ملت بود. مطلبی را من الان می گویم که خود به طور مستقیم در جریان آن بودم چون قبل از انقلاب دوستان ارتشی زیادی داشتم. البته این مورد یا مواردی از این دست بعد از انقلاب در رسانه ها انتشار یافت. حدود دو سال قبل از پیروزی انقلاب بود که حتی نهج البلاغه را قدغن کردند و مانع آن شدند که نیروهای مستقر در پادگان ها از آن استفاده کنند. گفتند  فقط قرآن و مفاتیح باید در مراکز نظامی باشد ، علت آن هم این بود که دیدند سخنرانان انقلابی در خطابه ها و منابر از کلمات نهج البلاغه برای روشنگری و بیداری مردم استفاده می کنند دستور العمل کتبی دادند که در کتابخانه ها نهج البلاغه نباشد. رژیم شاه این مقدار سخت گیری می کرد و روزنه ها را می بست. رژیم شاه با رهنمود امریکا به این نتیجه رسید که در میان نیروهای مسلح به نیروی هوایی و هوانیروز به هر لحاظ رسیدگی کند ، چون کاربرد این نیرو در همه ی مواقع قابل ملاحظه است. رژیم به هر لحاظ به این نیروها توجه داشت ، اعم از حقوق و مزایا، تسهیلات و امکانات مورد نیاز در محیط کار به گونه ای بود که قابل مقایسه با سایر نیروها نبود ، ولی جالب این جاست در درون پادگان های نیروی هوایی و هوا نیروز غالب این نیروها با سرعت به سمت امام و ملت برگشتند و بسیار زودتر وفاداری خویش را هم اعلام کردند. چیزی که سران رژیم اصلاً انتظار آن را نداشتند. بدون شک این هم از الطاف خدا بوده است. من می خواهم یک موضوع را بگویم که مکتوم نماند و آن این که سرگردی بود به نام آقای علی پور الان نمی دانم که وی زنده است یا شهید شده و یا اصلاً کجاست؟ این بزرگوار در لشکر کرمانشاه بود ایشان مسئول ضد اطلاعات (رکن 2) بود. به عبارتی می توان گفت ساواکی ترین فرد در ارتش، حتی در نماز خواندن پیش آن ها احتیاط می کرد. البته انقلابیون به ایشان گفتند ، چون سران نظامی او را لاابالی ترین فرد می دانستند. این بزرگوار مخفی ترین مسائل را به ما منتقل می کرد ، چون وسائط زیاد داشت تصمیمات و پیام های تلفنی را به ما منتقل می کرد ، این شخص بزرگوار به تنهایی به اندازه یک لشکر به انقلابیون و نظام خدمت کرد. من نمی دانم بعدها چه شده؟ من فقط اول پیروزی انقلاب ایشان را به دوستان بالا معرفی کردم و گفتم قدر ایشان را بدانید. این آدمی است که هر روز شهید به حساب می آید. به دلیل کمکی که به انقلاب و نظام کرده و همکاری هایی که در پشت پرده با انقلابیون داشته است. نظیر سرگرد علی پور در سراسر کشور بودند که انقلابیون توانستند مخوف ترین رژیم را متزلزل کنند.

سؤال- شما مدتی کرمانشاه را ترک نمودید و مجدداً به آن جا برگشتید ، علت برگشت دوباره شما به آن جا چه بوده است؟

جواب: عده ی زیادی از مردم و شخصیت ها رفتند خدمت مرحوم آیت الله مشکینی و مرحوم آیت الله العظمی حائری و دیگران خواستند که فلانی  من برگردد به کرمانشاه ، اما من در این باره تصمیمی نگرفتم. یک روز آیت الله سید حسن طاهری گفتند: حاج آقای پسندیده با شما کار دارند. من رفتم خدمت ایشان و او به من گفتند که به امام در نجف خبر رسیده که شما از کرمانشاه برگشتید و آن جا را ترک نموده اید ،  امام گفتند که سریع برگردید. امام هم اوضاع و احوال کرمانشاه را می دانستند ، من که احساس کردم دستور امام است برگشتم.. یادم هست در پادگان بودیم حضرت آیت الله طاهری اصفهانی آمده بودند به کردستان سری به منطقه بزنند ، حکم امام را از طریق رادیو که قرائت شد شنیدیم ، هنوز حکم قرائت نشده بود من به کردستان آمدم . حکم اولی نه حکم دومی، این حکم از اقامتگاه امام صادر شد.

سئوال: شما در شرایط سختی به کردستان آمدید ، زمانی که درگیری ها آغاز شده و منطقه آبستن حوادث سختی بود ، حرف و حدیث مختلفی بود شما کار را از کجا شروع کردید؟

جواب: امام یکی از چیزهایی را که ازمن خواستند این بود که فرمودند شما به هر شکلی که شده یک سفری به منطقه داشته باشید و ببینید به چه جمع بندی می رسید گزارشی هم برای من بیاورید و پیشنهاد های خود را بیاورید ، دو نکته در دستور امام راحل بود یکی این که من یک سفری داشته باشم و دوری به منطقه بزنم و آخرین وضعیت را بگیرم، دیگر این که برای کارم اگر پیشنهاد خاصی دارم ارایه بدهم خدمت ایشان. آن موقع که من به منطقه آمدم مهاباد در محاصره بود از طریق زمین برای ما امکان پذیر نبود. سردشت کاملاً در محاصره بود ، هیچ یک از راه هایش پاکسازی نشده بود، با نه که لشکر قزوین آمده بود تا آن جا را پاکسازی کند آسیب دید و موفق نشد و همه ی تدارکات و فعالیت هایش را از طریق هوا انجام می داد. مریوان و سروآباد راه هایش کاملاً بسته بود. راه جانوره  ( اسلام آباد )  هم به سختی امکان تردد در آن بود نا امن بود. برای ما چاره ای نماند جز این که با هلی کوپتر این شهرها را دور بزنیم تا به یک جمع بندی برسیم. آقای سعدی نامی بود که فرمانده ی هوا نیروز کرمانشاه بود ، بعدها فرمانده ی هوانیروز کل کشور شد. منطقه چون خطرناک بود هر کسی این مأموریت را نمی پذیرفت. آقای سعدی گفت: من با شما می آیم و این مأموریت را انجام می دهم. من اصرار کردم شما فرمانده ی این منطقه هستید ممکن است اتفاقی برای شما بیفتد قبول نکرد و گفت چون امام فرموده اند که شما بروید از منطقه بازدید کنید من این موضوع را می پذیرم ، بارها گفتم شما فرمانده ی منطقه هستید ، اگر حادثه ای پیش بیاید خسران برای کشور است قبول نکرد. ایشان با همان هلی کوپتر فرماندهی به اتفاق من رهسپار منطقه شدیم. این سفر برای من سفر پرخاطره ای است.

بین سنندج و سقز در گردنه ی ماموخ هلی کوپتر مورد اصابت گلوله قرار گرفت منتهی گلوله به نقطه ی حساس آن اصابت نکرد و این خلبان زبردست آن را هدایت کرد ، رفتیم سقز نشست. همین که وارد پادگان شدیم پادگان به شدت به محاصرهی  ضد انقلابیون در آمد. حتماً شنیده اید که همان اتفاقی که برای پادگان سنندج به وقوع پیوست برای پادگان سقز هم تدارک دیده بودند.

در سنندج پادگان را برای سقوطش مورد محاصره و تیزاندازی قرار دادند. هجوم گسترده علیه پادگان سقز هم به همین دلیل بوده است. ضد انقلاب از مردم خواست که شهر را ترک کنند ، عده ای شهر را ترک کردند عده ای هم ماندند ، اما مرحوم حاج آقای محمدی امام جمعه سقز در شهر باقی ماند ، او در تمام این مدت چه قبل و چه بعد از انقلاب خدمات زیادی در منطقه به انقلاب و نظام کرده است. به هر حال بعد از ظهر همان روز هجوم به پادگان شروع شد ، شاید باور نکنید در این هجوم وجبی از پادگان باقی نماند که مورد اصابت گلوله قرار نگیرد.

ما در این شهر (سقز ) حدود چهار روز ماندیم ، با این که باید سریع در هر شهری اوضاع را بررسی می کردیم و به شهری دیگر می رفتیم. اما این حوادث موجب شد که کارها به کندی انجام شود.

ارتش برای این که بتواند پادگان را حفظ کند تعدادی از نیروها را در نزدیک پادگان در تپه ای مستقر کرد ( این تپه اکنون  پارک بازی است )  این نیروها در محاصره قرار گرفتند. و حدود چهار الی پنج روز آب و غذا دریافت نکردند. یک عده شهید شدند و عده ای هم مجروح شدند ، روز آخر که ما آن جا بودیم توانستند به یک شکلی به آن ها برسند و نجاتشان بدهند. آن موقع هنوز سپاه به کردستان نیامده بود و عمده ی کار در منطقه به عهده ی ارتش بود. در آن زمان سرهنگی بود به نام مدرکیان اگر زنده هست خدا، حفظش کند. بعدها شد سرتیپ و اندکی بعد فرمانده لشکر کردستان شد. وی در آن هنگام فرمانده ی تیپ سقز بود و با آن غائله مبارزه می کرد. او آن چنان روحیات مذهبی هم نداشت و در این خصوص پافشاری نمی کرد ، اما در آن زمان و در این ماجرای دشوار غوغا کرده بود برای ما همواره پناهگاه تدارک می دید اما با استواری و جوان مردی هر چه تمام تر زیر باران گلوله ها برای حفاظت از پادگان و نیروها  گشت می زد و توانست پادگان را حفظ کند.

چیزی که در این سفر چند روزه در سقز برای من جالب بود این  بود و  پادگان به شدت مورد حمله قرار گرفت و غوغایی بود ، آتش و گلوله از هر سو می بارید از  درب پادگان (دژبانی) بی سیم زدند که یک ماموستا آمده و می گوید شنیده ام نماینده ای از طرف امام خمینی آمده و من آمدم با امام بیعت کنم. من گفتم بسیار خوب بگذارید بیاید وقتی که آمد دیدم مرحوم آقای محمدی است. آقای محمدی گفت: من شهر را ترک نکردم اگر چه دشواری و سختی خاص خود را دارم ولی آمده ام به شما بگویم شما احساس تنهایی نکنید من مخلص امام هستم.

ادراتمند امام هستم. آمدم با شما بیعت کنم. الان می بینید همه جا گلوله باران است معلوم هم نیست زنده به خانه برگردم. همان محمدی که امام جمعه ی سقز بود. در این مدت وقتی که ارتش توانست ضد انقلابیون را عقب براند و امنیت محدودی بر قرار سازد تا هلی کوپتر بتواند پرواز کند ما از آن جا به بانه رفتیم. وضعیت به گونه ای بود که به شهر نمی توانستیم برویم و به پادگان آن شهر رفتیم. گاهی من به شما می گویم این دوستانی که من در کردستان دارم آن ها را در میان آتش و خون پیدا کرده ام به همین دلیل است. یکی از آن ها مرحوم صوری بود ، او از اولین کسانی بود که آمد به پادگان بانه و گفت: من حاضرم برای اجرای اهداف امام نوع همکاری را انجام دهم نظیر آقای محمدی خیلی از امامان جمعه در آن شرایط با آنان آشنا شدم.

سؤال: آقای محمدی سابقه ی مبارزاتی قبل از انقلاب با رژیم هم داشته است؟

جواب: آقای محمدی قبل از انقلاب با شماری از شخصیت های انقلابی که در سقز تبعید بودند آشنا بود و با آنها همکاری می کرد و اینان را مهمان خویش تلقی می کرد رژیم آن ها را به اینجا تبعید می کرد که محتمل مشکلات شوند ولی او با آنان ارتباط برقرار می کرد و پشت پرده به آن ها کمک می کرد. درسقز خیلی ها تبعید بودند از جمله آیت الله منتظری و آیت الله دستغیب. خیلی از این تبعیدی ها از جمله آقای منتظری به من سفارش کردند که در سقز هوای آقای محمدی را داشته باشید.

به هر تقدیر از بانه به مریوان رفتم و خلاصه شهرها را یکی پس از دیگری از نزدیک بازدید کردم. رفتم به سردشت ما در سردشت فقط یک پادگان را داشتیم راه ها که در دست ضد انقلاب بود در شهر هم امکان تردد برای نیروها نبود. یک ارتفاعی بود که مشرف و مسلط بر شهر بود آن ارتفاع اگر به دست شورشیان می افتاد پادگان رفته بود. در درون ارتفاع یک مسجد مانندی درست شده بود ، چون امکان تردد زیاد به پادگان نبود همانجا نماز می خواندند.

افسری که فرمانده ی آن قسمت بود آن را ساخت. آخرین روز که آن را افتتاح کرد و در آن نماز خواند هنگام برگشتن به سنگر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و شهید شد. سردشت هم شرایط حادی داشت اما چیزی که بسیار حائز اهمیت بود و نسبت به همه جا تفاوت داشت این بود که همکاری مردم با پادگان بسیار بسیار تنگا تنگ بود. همکاری بی نظیر مردم با پادگان را در سفر اولم که شاهد آن بودم به امام گزارش کردم. در سردشت هم چیزی برای من جالب بود و آن این که شهید قاسمی (ماموستا قاسمی) یکی از اولین روحانیونی بود که با ما صحبت کرد ایشان در حومه ی شهر در حوالی پادگان  مسجد داشت. ما هم می خواستیم که با کسی در آن جا صحبت کنیم ولی بهترین گزینه ایشان بود.

ما در سفرهای بعدی به سردشت از دوستان در سپاه و ارتش شنیدیم که ایشان همواره مورد تهدید است و به من اصرار کردند شما از ایشان بخواهید که بپذیرند به جایی امن بیایند چون منزل ایشان در این شهر در جای مناسبی نیست.

من رفتم خانه ی ایشان، منزل ایشان واقعاً در جای بدی بود. گفتم آقای قاسمی می خواهم یک خواهش از شما بکنم ، شما الان متعلق به خودت نیستی ، شما فعلاً به یکی از خانه های سازمانی که از امنیت برخوردار است بروید ولو به طور موقت  ایشان چیزی به من گفت که هیچ گاه از یادم نمی رود.  گفت: فلانی شما مرا برای چه می خواهید؟ امام جمعه برای چه می خواهید؟ مگر نمی خواهید برای نظام؟ مگر نمی خواهید برای مردم؟ من اگر توی مردم و با مردم باشم بیشتر به نفع نظام و مردم است.

من اگر بروم در جایی که مردم به من دسترسی نداشته باشند بی فایده است. من حاضرم کشته شوم ولی از مردم جدا نشوم. من هم می دانم روزی مرا می کشند. حدود 20 روز بعد او به شهادت رسید.به  هرتقدیر من همه ی شهرها را از نزدیک بازدید کردم و از چند و چون ماجرا به خوبی اطلاع یافتم به حضور حضرت امام رسیدم و پیشنهادی را خدمت ایشان ارایه دادم. این پیشنهاد را پس از گزارش در خصوص اوضاع امنیتی منطقه، وضع راه ها، اوضاع ارتش، اوضاع نیروهای سپاه در منطقه و بالاخره مسائل مختلف جاری منطقه در آن روز تقدیم امام کردم  پیشنهاد این بود الان گروه های موجود  روحانیون را به حساب نمی آورند و کاری با آن ها ندارند و از نفوذ آن ها بی خبرند. اگر به این موضوع واقف شوند شاید فردا ما نتوانیم هیچ کاری بکنیم. به امام عرض کردم همین الان که هیچ اتفاقی نیفتاده با همکاری روحانیون و با شکلی که خودشان بپذیرند یک تشکیلاتی را آن جا داشته باشیم که کلیه ی مسائل روحانیت، مانند امور مساجد، مسائل دینی و اموری از این دست سامانی پیدا کند. امام فرمود این کار، کار بسیار خوب و مطلوبی است. من به امام عرض کردم این کار نیاز به حکم و اعتبار دارد، من همین طوری نمی توانم آن را انجام دهم. امام فرمود من خودم خیلی مصلحت نمی دانم به آقای منتظری می گویم از جانب من چنین کاری را انجام دهد.

حکمی هم که برای تأسیس مرکز آقای منتظری داد گفتند به دنبال صحبتی که شما با رهبر کبیر انقلاب داشتید خودشان نگفتند بلکه به نقل از امام موضوع را مطرح کردند و گفتند امام دستور داده است.

جالب اینجا بود که در سقز جز آقای محمدی که با ما همکاری می کرد حتی یک نفر نبود از ما شهریه بگیرد به این سادگی هم که شماها فکر می کنید ،  این روند اتفاق نیفتاد. در شهر سنندج هم یک عده ی کمی حاضر شدند شهریه بگیرند. بعضی از شهرها مدت طولانی تا بیشتر از یک سال نیامدند.آرام آرام روحانیت دیدند که نیت و قصد ما جز خیر و خدمت چیز دیگری نیست بتدریج استقبال کردند. به هر حال با این حکم مرکز هم شکل گرفت. بعضی از دوستان بودند که ما را در این موضوع کمک زیادی کردند. از جمله شهید غواصیه بود. ایشان سه بار به گروگان گرفته شد اما در مرحله ی چهارم او را به شهادت رساندند.ایشان اول در هیأت هفت نفره ی زمین بود ، بعد هم رفت در جهادسازندگی من ایشان را از جهاد آوردم در مرکز بزرگ اسلامی . هنگام شهادت عضو مرکز بزرگ اسلامی بود ، وی چون به تشکیلات از این جهت اعتقاد داشت که می توان با آن بهتر به روحانیت خدمت کرد ، زحمات زیادی برای تأسیس آن متحمل شد. شهید کاظمی هم ما را در آن برهه خیلی کمک کردند.

سؤال: اکنون  سه دهه از انقلاب می گذرد وضعیت به کلی دگرگون شده با این تشکیلات اوضاع روحانیون کم وبیش سروسامان پیدا کرده و کارهایی هم صورت پذیرفت ،  در حال حاضر شما احساس می کنید به آن اهدافی که قبلاً بدان فکر  کرده اید رسیده اید؟

جواب:ببینیداگر کسی بگوید که به هدف رسیده ام معلوم می شود که نه هدف را شناخته، نه راه را شناخته و نه ظرفیت خودش را ، خداوند در همین فضای محدود دنیا برای انسان فضای کار ایجاد کرده و اهداف بلند پیش پای او گذاشته که 24 ساعته بدود باز هم عقب است. من الان اگر بگویم که به همه ی اهدافم ( که مورد عنایت و توجه بوده ) رسیده ام ادعای مطلوبی نیست، تبعاچنین ادعایی را نمی کنم ، ولی خوب ببینید ما هنگام تشکیل مرکز بزرگ اسلامی حداقل سه هدف در ذهن ما بوده است. اول این که روحانیون کردستان کمتر از ضد انقلابیون آسیب دیدند و کمتر تحت تأثیر فکر و اندیشه ضد انقلاب قرار گرفتند و بلکه رو در روی آن ها هم بودند.علاوه بر این ظرفیت سالم تری هم داشتند و نیازهای جدی هم دارند ، این موضوع از همان اول مشخص و معین بود.

از این گذشته ، متأسفانه سیستم اداره ی روحانیت یک سیستم نابسامانی بود ، گاهی خان ها ، کدخداها به بهانه ی کمک های ناچیزی می خواستند آن ها را نگین خویش قرار دهند. به استقلال روحانیت از این زاویه لطمه وارد شده یا قرارداد با یک ماموستا ببندند فلان مقدار پول به وی بدهند و او هم انجام وظیفه کند تصور می کردند که او عبد و اسیر آن ها ست که هر چه آن ها گفتند او انجام دهد. در مجموع وضع معیشتی روحانیون خیلی بد بود. در زمان شاه هم همین طور بود ولی آن دسته از روحانیون که بارژیم کنار آمدند برای خودشان زندگی دست و پا کردند. به هر تقدیر توده روحانیت وضع مادی خوب نداشتند. هدف اول مرکز بزرگ اسلامی واقعاً حمایت از روحانیون کردستان بود. این که یک تشکیلاتی در این جا باشد به درد آن ها بخورد و به مشکلات آن ها رسیدگی کند. برای من این نکته خیلی جالب بود ، آن زمان که امام در نجف بودند من به هر وسیله ای متوسل شدم تا از امام اجازه بگیرم مقداری از سهم امام را صرف ساختن مسجد کنم موفق نشدم ، امام فرمودند اجازه نمی دهم سهم امام(ع) صرف ساخت مسجد شود. مسجد را مردم کمک کنند و بسازند ، وجوهات و سهم امام(ع) باید و فقط صرف ترویج دین شود.

امام خمینی نظرش این بود که وجوهات صرف طلاب حوزه های علمیه و تبلیغات دینی شود. امام که سهم امام و وجوهات را برای ساختن مسجد اجازه نمی داد و نداد. حدود یک سال و چند ماه سهم امام به من داد تا به طلاب و روحانیون اهل سنت بدهم. من بارها به دوستان روحانی گفته ام الان هم می گویم چه گواه و شاهدی از این بهتر که امام نه تنها برای ایشان شیعه و سنی مطرح نبود همان طور که کمک به طلبه ی شیعه را ترویج می دانست کمک مالی به روحانیت اهل سنت را هم ترویج دین می دانست. در این مدت سهم امام را در اختیار ما قرار داد و ما هم در اختیار روحانیت قرار دادیم ،  این عمق بینش امام راحل را در بحث شیعه و سنی می نمایاند. این موضوع برای خود من هم مهم بود که امام براحتی اجازه بدهد تا وجوهات در اختیار طلاب اهل سنت هم قرار گیرد. بعدها امام فرمودند که دولت کمک کنند و این امر تحقق یافت. ما در واقع هزینه ی تحصیل به روحانیون پرداخت می کنیم نه حقوق ، پس از تحصیل تلاشمان این است که راه باز شود برای آنان در قضاوت.    گرفتن دفاتر، ایجاد شرایط مناسب برای امام جمعه شدن و امام جماعت مساجد و بالاخره رشد و ترقی علمی پیدا کردن برای سایر امور فرهنگی و علمی و دینی، اگر کسی با انصاف وضعیت امروز روحانیت را با وضعیت گذشته مقایسه کند (اگر چه ما این وضعیت را هم مطلوب نمی دانیم) در خواهد یافت که واقعاً در این زمینه کار شده و با مطلوب فاصله ی چندانی نیست. البته الان اطلاع دارید روحانیت قبلاً بیمه ی خدمات درمانی بودند وقتی که بیمه تآمین اجتماعی توسط مقام معظم رهبری برای روحانیون به اجرا در آمد ، همه ی طلاب و روحانیت استان کردستان تحت پوشش این بیمه قرار گرفتند و بدون دغدغه به تحصیل و خدمت مشغول هستند.این هدف اول مرکز بزرگ اسلامی بود.

هدف دوم این که مسأله ی تشکل روحانیت مطرح بود ، این گونه که روحانیت بتواند سدی ایجاد کند تافتنه گران در درون روحانیت رخنه نکنند اگر این تشکل که با خواست و علاقه ی روحانیون شکل گرفت ( و خود بدان علاقمند هستند ) نبود قطعاً دیگران چنین کاری را به نحوی دیگر انجام می دادند که به مصلحت روحانیت کردستان نبود. روحانیون و علمای  کردستان می دانند که اکثریت این قشر با مفتی زاده و تیپ فکر او موافق نبودند حتی زمان شاه هم همین طور بود ،  چون او گرایش روشن فکر مأبانه در مسایل داشت و خیلی چیزهای روحانیون را خرافه می دانست و حتی نسبت به مذهب هم دید خاصی داشت ، من نوارش را گوش دادم که گفت: از جویبار شرک مذاهب به توحید اسلام برگردید. دقیقاً او شافعی، مالکی و حنفی را در سخنرانیش شرک معرفی می کند. در عین حال ما در مرکز هماهنگی که در کرمانشاه داشتیم و در تمام زمینه ها فعالیت می کردیم. از جمله برای این که بعد از پیروزی انقلاب فتنه ای به وجود نیاید از همه ی شخصیت ها دعوت می کردیم تا در آن جا سخنرانی کنند. از جمله آقای مفتی زاده را دعوت کردند آمد کرمانشاه و با وی در مورد مسائل گوناگون صحبت کردیم.

البته این مراودات برای هماهنگی و ساختن بستر مناسب جهت عدم نفوذ فتنه گران در میان صفوف منسجم ملت بود. البته این حرکت ها از خیلی فتنه ها هم جلوگیری کرده است.

سؤال: شما یکی از نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی بودید و از جوان ترین نمایندگان آن دوره چرا در این انتخابات نامزد شدید و احتمال دادید مردم به شما رأی بدهند رقبای شما چه کسانی بودند؟

جواب: بدیهی است که در آن هنگام افرادی که در هر استان و منطقه فعالیت داشتند و در مرعی و منظر مردم بودند آمدند و مطرح شدند و رأی آوردند. ما چند نفری در کرمانشاه کاندیدا شدیم که به اصرار مجموعه ای از دوستان و شهید آیت الله اشرفی اصفهانی و نیز آیت الله نجومی و هم چنین آیت الله حاج آخوند بود. از غیر استان حضرت آیت الله یزدی بود ، آیت الله شیخ محمد رضا کاظمی هم بود. این مجموعه نام نویسی کردیم ،  اما خارج از روحانیون دکتر سنجابی هم کاندیدا شد و نام نویسی کرد. با سپری شدن زمان و نزدیک شدن انتخابات آیت الله یزدی از قم به کرمانشاه آمد و جلسه ای تشکیل شد ، من از بیانات ایشان برداشت کردم که نظر امام این است که ایشان و شهید اشرفی اصفهانی مطرح باشند در کرمانشاه، من به دلیل اعتمادی که به آقای یزدی داشتم همان شبی که ایشان این موضوع را مطرح کردند فردا بیانیه ای رسمی صادر کردم و انصراف دادم. دوستانمان در کرمانشاه خیلی هم ناراحت شدند. انتخابات بتدریج نزدیک تر می شد و فرصت تبلیغ هم سپری می گشت. مجموعه ی دوستان کرمانشاه گفتند یک خطر بزرگ دارد اتفاق می افتد ، اگر شما نباشید آقای یزدی ممکن است رأی بیاوردولی نفر دوم صد در صد آقای دکتر سنجابی است. دوستان گفتند شما خودتان از امام پرسیدید و نظر امام را جویا شدید ، گفتم نه ، من برداشتم از سخنان آیت الله یزدی این بود ، چون این خطر پیش بینی می شد من با مرحوم حاج احمد آقا تماس گرفتم و عرض کردم من نامزد بودم در کرمانشاه و این برداشت را از سخنان آیت الله یزدی حسب اعتمادی که داشتم کردم. ایشان گفتند ، نه امام چنین نظری ندارند ، امام در خصوص انتخابات این نظر را ندارند که کی باشد یا کی نباشد ، نظری نداده و در مورد شما هم این نیست. بعد از این تماس، مجدداً مرحوم سید احمد با من تماس گرفت و گفت اگر چنین حوادثی را پیش بینی می کنید برگردید و در روند انتخابات شرکت کنید. من مجدداً بیانیه دادم و حضورم را در انتخابات خبرگان قانون اساسی اعلام کردم.

نفر سوم دکتر سنجابی شد من و آقای یزدی رأی آوردیم. چهل هزار رأی فاصله سنجابی با شهید اشرفی اصفهانی بود. آقای سنجابی چون کرمانشاهی بود این افزایش رأی را داشت. من و آیت الله یزدی رأی های مان نزدیک هم بود ، حدود صدهزار و اندی.

سؤال: شما برای شورای شهرهم ظاهراً نامزد شدید آیا این موضوع صحت دارد؟

جواب: من مایل نبودم در خصوص شورای شهر کاندیدا شوم ، ولی مشورت کردم نظر بسیاری این بود که افراد مورد اعتماد تلاش کنند نامزد شوند. البته این موضوع به خاطر جوی بود که در آن هنگام وجود داشت . مثلاً در گرگان آیت الله نور مفیدی کاندیدا شد برای شورای شهر من در اولین انتخابات شورای شهر کرمانشاه به دلیل رأی قاطع رئیس شورای این شهر شدم. چون رأی اول به من اختصاص یافت. یک نکته ای را در اینجا عرض کنم و آن این که من در هیأت رئیسه سنی خبرگان قانون اساسی دبیر بودم آیت الله خادمی مسن ترین نماینده خبرگان بود و من جوان ترین نماینده ی آن دوره ، سوگند نامه ها را که یکی پس از دیگری امضا می کردند من تحویل آن ها می دادم و کارهای لازم آن را انجام می دادم.

سؤال: ارتباط شما با کردستان به طور جدی از چه زمانی برقرار گردید و قتی هیأت حسن نیت در زمان دولت موقت در کردستان سرگرم گفت و گو بود آیا شما ارتباطی با اینان داشتید؟

جواب: من اگر چه در کرمانشاه بودم ولی بسیاری از بزرگان را که به  کردستان تبعید می کردند به قول معروف گمرگ آنان من بودم ، با آن ها دیدار می کردم ، احیاناً مشکلاتی داشتند حل می کردم و بالاخره پشت پرده هر کاری که داشتند انجام می دادم. کسانی هم که در وادی نهضت و قیام بودند در کردستان عمده ارتباطشان با من بود. کتب و اعلامیه های امام و اموری از این قبیل را از اینجانب دریافت می کردند.

افرادی که الان دار و دسته ی مفتی زاده به حساب می آیند . همین ها بودند در آن هنگام با نهضت و قیام همراه بودند ، بعدها مفتی زاده متأسفانه آنان را گول زد و فریب داد و راهشان را منحرف کرد. برخی از اینان با ما روابط بسیار گرم و صمیمانه داشتند. این جا لازم می دانم به مسأله ای اشاره کنم که فتنه های قومی و غیر قومی چه بلایی سر کردستان آورد.دوبرادربودندبه نام بهرامی اسم کوچک آنان راالان درخاطرندارم  این دو برادر و خانواده ی آنان از افراد بسیارارزنده و انقلابی بودند ، این دو برادر در اولین شورای شهر پاوه رأی آوردند ، حزب منجله دمکرات این ها را فریب داد و حذبشان  کرد ، من چون در کردستان بودم و تا حدودی ارتباطم با آنان کمتر شد نتوانستم به داد آن ها برسم. حدود سال 61 بود در همان دفتر قبلی مان دژبان آمد و گفت یک آقایی آمد نامه ای آورد و گفت این نامه را بدهید به نماینده ی امام ، ولی خودش رفت ، نامه را بازکردم دیدم همان آقای بهرامی است. درنامه نوشته من گول خوردم رفتم در میان این گروه ها الان دنبال راهی هستم که برگردم در صورت امکان شما کمکم کنید ، دلیل بر این که من واقعاً اردات به شما دارم ، این است که شما فلان روزی با لندرور  از کامیاران حرکت کردید به طرف سنندج ما یک اکیپ مسلح در ماشین پشت سرشما بودیم ،  این ها می خواستند شما را به گروگان بگیرند من نگذاشتم.

هر جا ما توقف کرده بودیم را نوشته بود ، دیدم که همه را درست گفته. به هر حال من پشیمانم ،  یک روحانی است به نام ملا شفیع برهانی در مهاباد که در مسجد جامع نماز می خواند ، ایشان از قبل با ما مرتبط بود . پدرایشان هم روحانی بود به نام ملا عبدالرحمن برهانی و در سردشت اقامت داشت با سواد و ملا بود. من گاهی به اطرافیان مفتی زاده می گویم آیا می دانید امام چقدر به شما محبت کرد؟ من وساطت کردم که در فیضیه قم آقای مفتی زاده سخنرانی کند.

امام هم پذیرفت  و ایشان قبل از امام صحبت کرد ، با این که این رسم متداول نبود. یا مثلاً در خبرگان قانون اساسی من با شهید بهشتی صحبت کردم و گفتم از آقای مفتی زاده دعوت کنیم و بیاید اگر نظراتی درباره ی مسائل جاری دارد ارائه دهد، ایشان آن جا نیامد ولی رفت در حسینیه ی ارشاد سخنرانی کرد و گفت آن هایی که در خبرگان قانون اساسی جمع شدند اصلاً قرآن را نمی فهمند که بخواهند قانون اساسی قرآنی تدوین کنند. سخنرانی وی الان موجود است آن جا اسم ما را هم برده و گفته بود من با فلانی دوست و رفیق هستم ، بعدها خیلی به من گفتند فلانی با شما دوست است؟ به هر حال ما با همه ارتباط داشتیم و این ارتباطات توانست بسیاری از کارها را حل کند. آقای صدر حاجسید جوادی وزیر کشور دولت موقت بود من با مهندس هاشمی که الان مسئول ورزش کشور است ، صحبت کردم تا وقتی بگیرد و به خانه ی او بروم و درباره ی استاندار کردستان آقای یونسی با هم صحبت کنیم. او از ایشان وقت گرفت و رفتم منزل وی و مفصل با ایشان صحبت کردم و گفتم آقای جوادی آیا می دانید که آقای یونسی، توده ای است؟ گفت بله می دانم.

گفتم ای وای می دانی که توده ای است و او را به استانداری کردستان گمارده ای! گفت در کردستا ن باید یک فرد دمکرات مأب باشد نه حزب الهی و انقلابی. من منظورم این است که بافت فکری این ها خراب بوده است. بعد به ایشان گفتم که اگر دید شما این است من دیگر حرفی با شما ندارم.

سؤال: آیت الله طالقانی هم در موضوع هیأت حسن نیت نقشی داشتند؟

در قضیه ی حسن نیت چون سحابی در بین این ها متدین بود با او ارتباط داشتم ، او در میان آن ها عاقل تر بود. به هر حال بیشتر ارتباطات در خصوص این قضیه با او بوده است. آیت الله طالقانی در خصوص هیأت حسن نیت نقشی نداشتند. ایشان یک سفری به این جا داشت که بعد از انتخابات شورای شهر بود و غائله داشت اغاز می شد ، آمدن ایشان فقط به خاطر این سفر بود نه چیزی دیگر من فراموش نمی کنم که در خبرگان قانون اساسی درباره ی شورای شهر صحبت کردم تقریباً صحبت ما جذاب بود ، مورد پسند بسیاری قرار گرفت ، آیت الله طالقانی به من گفت سخن رانی جذاب و گویایی کردید.

سؤال: قبل از آن که شما به منطقه بیایید کسی در منطقه به عنوان نماینده ی امام بوده است؟

جواب: حضرت امام دو مورد افرادی را به عنوان نماینده به منطقه فرستادند. یکی آقای کرمانی بود ،  البته آقای کرمانی مخصوص کردستان نبود بلکه منطقه ی غرب بود و آن هم در یک مقطع محدود . مورد دیگر آقای عبدالمجید معادیخواه بود که از طرف امام یک مقطع کوتاه به منطقه آمد و رفت.

ظاهراً اینان در یک سفر محدود آمدند و گزارشی از منطقه تهیه کردند و خدمت امام تسلیم کردند ، ولی در منطقه نماندند.  بعدها نظر امام این بو دکه یک نماینده در منطقه داشته باشند که بر کل اوضاع نظارت داشته باشد. موقعی که امام هنوز در مدرسه ی علوی بودند ، آن زمانی بود که آیت الله منتظری امام جمعه ی تهران شده بودند. روزی ایشان با امام تلفنی صحبت کردند که من هم بودم ، من اولین بار بود به این شکل با امام تلفنی صحبت کردم ، در این گفت و گو قرار شد به حضور امام برسم ، چون امام فرمود با شما کاری دارم. عصری بود رفتم خدمت امام ، بعد از احوال پرسی و مقداری صحبت، فرمود من از کارهای شما در کرمانشاه اطلاع دارم. در این خصوص نسبت به من بسیار ابراز محبت و لطف فرمودند ، در این ملاقات بود زمینه های آمدنم به منطقه به عنوان نماینده ی امام فراهم شد.

سؤال: شما فرمودید در خصوص تشکیل مرکز بزرگ سه هدف را دنبال می کردید یک مورد بیان شد و مباحث پی در پی عوض  ( الکلام یجرالکلام ) شد در صورت امکان اهداف بعدی مورد نظر را بیان فرمایید؟

جواب: در مورد روحانیت باید عرض کنم گروه های ضد انقلاب به قول خودشان در سال های اول در خصوص روحانیت اشتباه کردند و گفتند آن ها را در نظر نگرفتیم و مهمتر این که متأسفانه برخورد منفی هم با آن ها داشتیم. ما باید جذبشان می کردیم نه دفع ، حدود سال 65 بود که حزب منحله ی دمکرات در کنگره ی مرکزی خویش رسماً تصویب کردند که ما باید  اتحادیه ی علماء کردستان درست کنیم. با این که این ها بنیانشان مذهبی نیست و کاری با دین و مذهب ندارند ،  صرفاً به خاطر این که پتانسیل روحانیت یک پتانسیل قوی است و بتوانند با یک تشکیلاتی آن را مهار کنند  . این کار را کردند .  هدف دیگرما این بود که پیکر روحانیت از این آسیب ها محفوظ بماند. مانه تنها آسیب از طرف دشمن داریم ممکن است آسیبی هم از طرف دوست داشته باشیم. من در کردستان از اول نگران یک چیزی بودم و بعدها هم متوجه شدم نگرانی من کاملاً بجا بود و آن این بود که همه ی نهادها برای خود ید بیضایی دارند و سروسامان گرفتند و هر کدام در مسیر خودشان قدم بر می دارند . در مناطق امن دلیلی وجود ندارد نهادی در نهاد دیگر و کار یکدیگر دخالت کنند جز در موارد امنیتی، اما در مناطق مرزی این طور نیست من نگرانی ام این بود که ممکن است هر دستگاهی به بهانه ای در تشکیلات روحانیت دخالت کند ، من هدفم این بود که اگر روحانیت یک تشکیلات منسجم نداشته باشد دشمن که هیچ ، ممکن است دوست هم برخورد متفاوت با آن بنماید.خود این هم می شود آسیب برای روحانیت در این صورت حریم روحانیت هم شکسته می شود. در این هدف دوم فکر می کنم توفیق خوبی داشتیم.

هدف سوم ؛  این بود که از روحانیت در بر طرف کردن نارسایی های فرهنگی استفاده شود. من از سر صدق و صفا این مطلب را می گویم ،  مردم ، مردم بسیار خوبی هستند. این استان و مردمش توان بسیار خوبی دارند، مردم کرد از دیرینه ترین و بهترین اقوم ایرانی اند ، این قوم و این استان از استعداد بسیار خوبی برخوردارند. چیزی که کم و بیش این استان از آن رنج می برد و آ ن هم آثار حکومت های گذشته است ، مشکل فرهنگی است. برای برطرف کردن این موضوع مناسب ترین و شایسته ترین پایگاه ، پایگاه روحانیت است. بحث فرهنگی دو شاخه دارد. اول این که همین کار فرهنگی که خود روحانیون انجام می دهند و اکنون رایج است، ساماندهی شده است ، مردم هم الان آن را به طور محسوس و ملموس مشاهده می کنند. شاخه ی دوم این که این تشکیلات با بهره گیری از روحانیت وارد عرصه ی فرهنگی منطقه شود، نشده است علت آن هم این است که مرکز بزرگ اسلامی مانند سایر نهادهای انقلابی به لحاظ امکانات مالی مثل سازمان تبلیغات ، دفتر تبلیغات اسلامی ، زیر نظر مقام معظم رهبری در نیامده است . البته الان این اتفاق در شرف وقوع است اگر این اتفاق که هم اکنون در حال وقوع است دو دهه قبل اتفاق می افتاد به یقیین مرکز بزرگ با این همه روحانیت فعال در عرصه های گوناگون فرهنگی موفق تر از هر زمان دیگری  بود.

سؤال _ حاج آقا این آخرین سؤال است که می خواهم مطرح کنم و ان این است که ما سی سال از انقلاب را پشت سر گذاشتیم و در آستانه دهه ی چهارم قرار داریم شما بهتر از همه ی ما کردستان را می شناسید و بیشتر از ما در منطقه بوده اید بدیهی است در منطقه کارهای فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی فراوانی صورت گرفته تحلیگران منصف کارهای انجام شده را علی رغم مشکلات منطقه کم نمی دانند ولی جان سؤال این است که چه کارهایی تاکنون باید صورت می گرفت که  صورت نگرفته است ؟

جواب : سؤال جامعی مطرح شده است طبعا پاسخ بلندی را می طلبد ، سعی می کنم پاسخ گویا و کوتاهی ارایه نمایم ، من با یکی از آقایان که گرایش اخوانی داشت و به نزد من آمد ،  بعنوان نصیحت با او صحبت کردم ، نکاتی را مطرح کردم که می تواند نقل کوتاه آن پاسخ شما باشد . هیچ کس به اندازه ی من در کشور نمی تواند ادعا کند که نسبت به خط مشی نظام در مورد اهل سنت اطلاع کامل دارد ، من در محرمانه ترین نشست های نظام درباره ی شیعه و سنی و جزئی ترین آنها بوده ام ، چیزی برای من غایب نیست ، سازمان تبلیغات می خواست تشکیل شود تنها کسی که دعوت شد از بیرون تهران که نظر بدهد که آیا در مناطق سنی نشین سازمان تبلیغات باشد یا نه ، من بودم بالاخره در کلیه ی تصمیمات امنیتی ، فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی حضور داشته ام . من یک نکته ای را می خواهم بگویم بعنوان کسی که مطلع است ، کسی که اطلاع دارد وظیفه ی شهادت هم دارد . از مسئولان ارشد نظام ، از امام راحل گرفته تا مقام معظم رهبری ( دام ظله العالی ) و همچنین دولت های چپ و راست ، با اینکه در بعضی از مسایل اختلاف نظر داشتند ولی در برخی از مسایل اتفاق نظر داشتند ، مانند توسعه ی متوازن در سراسر کشور ، من در دولت آقای موسوی ، در دولت آقای هاشمی  در دولت آقای خاتمی و در دولت آقای احمدی نژاد یک نکته را با جرأت می گویم . واقعا عزم نظام این بود که تفاوت بین شیعه و سنی در خدمات عمومی نظام گذارده نشود . مثلا گفته شود اینجا کار فرهنگی بیشتر بکنند و انجا کمتر اینجا عمران بیشتر و  آنجا کمتر ، من یادم هست که خدمت آقای هاشمی رفسنجانی رسیدیم ، یکی از جمع ما بعنوان سخنگوی ما خواست گزارش بدهد و گزارش داد این گزارش ملایم بود آقای هاشمی پس از آن در سخنرانی گفت : من انتظارم این بود که درخواست شما ها برای مناطق سنی نشین بدلیل محرومیت بیشتر باشد . برنامه های نظام و عزم مدیران ارشد آن همواره این بود ه که در برنامه ریزی و توسعه سراسر کشور را یکسان ببینند اما در خصوص مسأله ی  کردستان در رژیم سابق محرومیت مضاعف داشته و جنگ تحمیلی و همچنین فتنه های دهه ی اول آهنگ سا زندگی را کند کرده است ، اما همواره مورد توجه ویژه است . اگر قصوریا تقصیری بوده از مدیران استان بوده است ، مقامات ارشد کشور هر طرح قابل قبول و منطقی که از اینجا رفته پذیرفته اند .  اگر مردم گلایه دارند ، به آنها حق می دهیم اما من نکته ای را به مردم بگویم ، شرایطی در منطقه بوجود امده که ارتباط مردم اینجا با سراسر کشور ارتباط فعالی نیست ، ممکن است برخی تصور کنند مقصر حاکمیت است ؟ یا مقصر مردم اند ؟ یا ذهنیت های غلطی که در کشور است ؟ ممکن است همه ی این ها باشد ، ولی باید این نقیصه به نوعی برطرف شود . بازاریان می گویند ما با کردستان خرید و فروش مستقیم نداریم ، نداشتن ارتباطات مستقیم به زیان کردستان است ، من همواره به نمایندگانی که انتخاب می شوند گفته ام   و می گویم شما دیوار بی اعتمادی این استان را با مردم سراسر کشور کوتاه کنید و از بین ببرید با سخنانتان بین مردم استان و سایر استان ها سوءظن ایجاد نکنید استاندارن و مدیران باید گره ها را برای سرمایه گذاران استان های دیگر باز کنند ، واقعا آبادی کردستان نیاز جدی به سرمایه گذاری بخش خصوصی ، دارد پدیده ی قاچاق در منطقه موجب شد درآمد آسان بدست آید و کار که عامل توسعه و اشتغال است فراموش شود ، مردم یزد آن چنان به کار توجه دارند که اکنون اصفهان را پشت سر گذاشته اند ، ولی آنچه به نظام در خصوص اختصاص بودجه به منطقه مربوط است ، کوتاهی نشده است با توجه به اینکه منطقه سردسیر است و علاوه بر عوامل فوق استان کردستان نسبت به برخی از استان های مشابه خود از توسعه و سازندگی بیشتری برخوردار شده است.

سؤال این دیوار بی اعتمادی به هر دلیل بوجود آمده ، راههای برون رفت از این پدیده چیست ؟ شما در این زمینه چه پیشنهادی دارید .؟

جواب : در این زمینه خیلی کم کار شده است ، باید کردستان را به سراسر کشور بشناسانیم و کشور را به کردستان بشناسانیم و مردم خوب کردستان را به سایر استان ها معرفی کنیم . زمینه ی فعالیت های اقتصادی را در منطقه بوجود بیاوریم ، یکی از کارهایی که دولت می تواند انجام دهد این است که مسابقات ورزشی در زمینه های گوناگون را در استان کردستان بگذارد ، برنامه های ورزشی استان نسبت به گذشته توسعه ی بیشتری پیدا کند تا مراودات از این طریق افزایش یابد ، این راه می تواند روابط صمیمانه بین مردم ایجاد کند و بی اعتمادی موجود را کاهش دهد . صدا  و سیما ، مطبوعات و دیگر رسانه ها در این زمینه ها می توانند نقش اساسی ایفا کنند  ، امیداوریم این روز هر چه زودتر توسط نخبگان ، نویسندگان ، شاعران و دلسوزان جامعه تحقق یابد . باید فرهنگ سازی شود ، گاهی موارد عزیزان کرد می روند بیرون از استان فضای مثبت نمی گیرند علت اصلی آن است که همه ی آنها به دید قضایای گذشته  نگاه می کنند ، من یک چیزی را با رها به دوستان گفته و می گویم و آن این است که مشکل کردستان و حوادثش  هفتاد میلیون نفر مبلغ و رسانه اش شدند ، این حوادث نقل همه ی مجالس شد ، کوچکترین اتفاق در خارج از استان سربریدن بود ، اما اینکه پیشمرگان کرد مسلمان این همه زحمت کشیدند و خود منطقه این همه شهید در جنگ تحمیلی داده و در همین حوادث هم شهید داده یا این همه روحانیون از جوان گرفته تا نود ساله به شهادت رسیده اند هیچ سخنی به میان نمی آید و اینها را در میان مردم بگویند . این موضوع برنامه ریزی می خواهد ، اگر این اتفاقات بیفتد دیوار بی اعتمادی جای خود را به اعتماد و برادری خواهد داد.

تهیه وتنظیم ازسیدمحمدحسین دریاباری

چاپ شده درسه شماره ازهفته نامه گویه قم شماره های191و192و193

مورخ بهمن 1387

سخن تبیان

سخن تبیان

نشریه ی تبیان شمار82-81 بهمن و اسفند 1390

سید محمد حسین دریاباری

مردم ایران سال های متمادی با عزم و اراده ی فولادین مبارزه ی عظیم و وصف ناپذیری را علیه نظام پادشاهی آغاز کرد ؛ نتیجه ی این مبارزات و تلاش های بی وقفه در 22 بهمن 1357 به منصه ی ظهور رسیده و در جهان خارج عینیت یافت و آن طعم شیرین پیروزی ملت بر قدرت سلطنت بود . رهبران انقلاب اسلامی در شعارهای خویش همواره چند اصل را در قالب پیام از طرف ملت ایران به قدرت های جهانی اعلام می کردنداستقلال کشور در تمام ابعاد سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و فرهنگی ، آزادی در چارچوب مقررات و قوانین و تعیین سرنوشت مردم به دست خود مردم . این اصول به صورت آزادی ، استقلال ، جمهوری اسلامی در میان مردم مطرح بوده و هم اکنون نیز مطرح می باشد . مردم ایران در سراسر کشور در 22 بهمن هر سال در راهپیمایی شکوهمندی شرکت می کنند و خواسته های خویش را در قالب شعار و قطعنامه ها به اطلاع مسؤولان کشور و قدرت های جهانی می رسانند . عوامل متعدد و بی شماری در پیروزی مردم و دست یابی کشورمان به پیشرفت های چشمگیر علمی ، دفاعی و رسانه ای نقش ایفا کرده است . یکی از مهمترین و محوری ترین عامل موفقیت در این عرصه ها، وحدت ، یکپارچگی ، انسجام و اتحاد ملت ایران بوده است . این عامل حیات بخش تنها ریشه ی عقلانی ندارد، که با پاره ای از امور مخدوش شده و از حیز انتفاع بیافتد . عامل مزبور ریشه ای دینی دارد که در نهانخانه ی باور مردم جای گرفته و مردم مسلمان همواره از آن در مواقع ضروری بهره ومدد می جویند . مطالعه و بررسی متون اسلامی و در رأس آن، قرآن و سیره ی نبوی نشان می دهد که بخش عظیمی از مفاهیم و مباحث مرتبط با زندگی، با وحدت ، همبستگی و همزیستی مسالمت آمیز مردم در جوامع بشری پیوند خورده است . اسلام کوشید تا اخلاق نیکوی پیامبر را که جامع همه ی کمالات است در همه ی اعصار اسوه و سرمشق معرفی کند . بنابراین، مسلمانان همواره از این سرچشمه ی صاف و زلال و سرمایه ی پایان ناپذیر بهره مند هستند و همین امر می تواند موجبات سربلندی و موفقیت را فراهم سازد . ایران کشوری است که دارای اقوام متنوع و متعددی است ، این فرصت می تواند ملت ایران را در عرصه های علمی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی ، هنری و سیاسی بر اوج قله های پیشرفت بنشاند . ملت مسلمان ایران از هر قوم و نژاد به دو اصل اساسی تکیه زده است: اسلام و ایران . پیامبر اسلام جلوه ی فروزان عشق ، محبت و انسان دوستی است، بنابراین از مکتبی که در تمام حالات، عشق ، محبت ، انسان دوستی ، دوری از اختلاف و همگرایی را به جان پیروانش می چشاند چیزی غیر از آن می توان انتظار داشت . بنابراین ملت ایران، با دو اصل اسلامی و ایرانی همواره ید واحده بوده و با وحدت کلمه بر مشکلات فایق آمده و به قله های رفیع پیروزی و سربلندی نایل خواهد گشت