مدیرکل سازمان بیمه سلامت استان قم درگفت وگوبا روزنامه گویه :
افزایش دوبرابری بیمه شدگان قمی بعد از طرح تحول سلامت
اشاره :
طرح تحول نظام سلامت، به عنوان راهکار و دستاوردی مهم از سوی دولت از 15 اردیبهشت ماه سال 93 با هدف کاهش هزینه های درمان شهروندان با محوریت اقشار آسیب پذیر، اجرا شد.
طرح تحول سلامت اما این روزها حال و روز خوبی ندارد. این واقعیتی است که هم مقامات ارشد دولت یازدهم را به شدت تحت فشار قرار داده است و هم نمایندگان مجلس را به شدت نگران کرده است و البته این ماجرا ریشه در هزینه های بالای اجرای این طرح دارد.
همه ی این مسایل باعث شد تا روزنامه ی گویه گفت وگوی تفصیلی با دکتر محمد رضا فخاریان مدیرکل سازمان بیمه ی سلامت استان قم داشته باشد.
س - ابتدا ضمن معرفی خود، در مورد طرح تحول سلامت برای خوا نند گان نشریه ی گویه توضیح بفرمایید؟
ج – من دکتر محمدرضا فخاریان متولد قم و فارغ التحصیل از دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 79 هستم.
و از سال 81 در سازمان بیمه ی سلامت استخدام شده و از سال 89 به عنوان مدیر کل در خدمت مردم استان قم هستم.
سازمان بیمه ی سلامت
ایران از ابتدای مهرماه سال 91 بر اساس ماده 38 قانون برنامه ی پنجم توسعه از تبدیل
سازمان بیمه ی خدمات درمانی سابق تشکیل گردید. صندوقهایی که در سازمان بیمه ی
سلامت وجود دارند عبارتند از: 1. کارکنان دولت 2. سایر اقشار 3. روستاییان و عشایر
4. ایرانیان
5. اتباع بیگانه 6. بیمه ی سلامت همگانی
در صندوق کارکنان دولت درصدی از حقوق بابت حق بیمه پرداخت می گردد. در صندوق سایر اقشار پرداخت حق بیمه بر عهده ی سازمان مربوطه می باشد. ولی در صندوق روستاییان و بیمه ی سلامت همگانی حق بیمه به طور کامل بر عهده ی دولت می باشد.
طرح صندوق بیمه سلامت همگانی از سال 93 به عنوان یکی از الزامات طرح تحول نظام سلامت آغاز شد.
از اول در خصوص منابع مالی این طرح بحث های زیادی مطرح شد که از چالش های اصلی آن می باشد. این که افراد جامعه ی هد ف را چگونه شناسایی کنیم. بسته خدماتی که میخواهیم ارائه کنیم چگونه باشد. مباحث کارشناسی زیادی صورت گرفت. در نهایت تصمیمی که گرفته شد این بود که بیمه به صورت رایگان باشد. حق سرانه ی بیمه را دولت بدهد و از مردم پولی گرفته نشود.
برآورد اولیه این بود که 5 میلیون نفر در سطح کشور تحت پوشش هیچ بیمه ای نیستند و این افراد باید تحت پوشش این بیمه قرار گیرند. در بحث مطالعاتی و کارشناسی هم این پیش بینی شده بود که دفترچه ی این نوع بیمه، سیستم ارجاع داشته باشد. سیستم ارجاع یعنی مراجعه آنان به مراکز درمانی بر اساس سطح بندی باشد، یعنی ابتدا به پزشک خانواده مراجعه نماید و بر اساس نظر پزشک خانواده به سطوح تخصصی و فوق تخصصی ارجاع گردند.. ولی این امر اجرا نشد و هیچ محدودیتی برای مراجعه به مراکز درمانی در نظر گرفته نشد.
اما در بودجه سال 96 که به تصویب مجلس شورای اسلامی هم رسید. تصویب شد که بیمه شدگان صندوق بیمه ی سلامت همگانی فقط به مراکز دولتی مراجعه کنند.
حالا علل مختلفی را می توان برای این مصوبه ذکر کرد. اولین و مهم ترین دلیل آن منابع مالی حوزه ی سلامت است. با توجه به مشکلاتی که در این سال ها وجود داشته است که برخی به سیاست های بهداشتی و سلامت دولت بر می گردد و برخی هم به دلیل کمبود منابع. نهایتا مجلس هم این محدودیت را تصویب کرد.
با تصویب مجلس و ابلاغ آن به دولت از ابتدای سال 96 دارندگان دفترچه ی بیمه سلامت همگانی، باید فقط به مراکز درمانی دولتی مراجعه می کردند. ولی دولت بنا به ملاحظاتی، اجرای مصوبه را به تاخیر انداخت و نهایتا از اول آبان امسال این مصوبه اجرایی شد.
صندوق بیمه ی روستایی هم دارای سیستم ارجاع است و نمی تواند فرد بیمه شده مستقیم به هر پزشک و مرکز درمانی مراجعه کند. باید حتما پزشک خانواده تشخیص دهد. با تشخیص پزشک خانواده در روستا فرد بیمه شده می تواند از سایر مراکز درمانی و سایر خدمات درمانی مراکز دولتی و خصوصی متناسب با بیماری خود استفاده نماید.
س - با تصویب این محدودیت ها رضایتمندی مردم را چطور ارزیابی می کنید؟
ج - اگر اجازه بدهید قبل از پاسخ به این پرسش، ما محدودیت هایمان را به مردم بگوییم بعد به پرسش شما پاسخ دهیم. در قانون، تعداد بیمه شدگان در صندوق بیمه ی سلامت، 5 میلیون نفر بر آورد شده بود. اما متاسفانه بنا به دلایلی از جمله خلا قانونی این تعداد به 11 میلیون نفر رسید. هدف از اجرای این طرح، بیمه شدن کسانی که هیچ بیمه ای نداشته اند، بوده است. اما متاسفانه کسانی که بیمه بوده اند و پول هم پرداخت می کردند مثل بیمه شدگان برخی از صندوق های تامین اجتماعی، با استفاده از خلاء قانونی دفترچه های بیمه تامین اجتماعی خود را باطل کرده و در این طرح ثبت نام کردند تا دیگر بابت بیمه ی سلامت خود هزینه ای به دولت پرداخت نکنند.
یا در صندوق های خودمان هم به نوعی همین اتفاق افتاد و از صندوق های دیگر وارد این طرح و صندوق بیمه ی همگانی سلامت شدند.
بنابراین ،جمعیت مورد هدف که 5 میلیون نفر در نظر گرفته شده بود تبدیل به 11 میلیون نفر شد. به موازات این ما با افزایش تعرفه ها مواجه شدیم. با آغاز طرح تحول برخی از هزینه های درمان بسیار بالا رفت. همه ی این عوامل باعث شد تا هزینه های ما بیش از حد تصور بالا رود و از آن طرف هم کمبود منابع اتفاق افتاد. در سال های گذشته آن منابعی که برای سازمان در نظر گرفته شده بود اکثرا تخصیص پیدا نکرد.
مشکل بعدی این بود اکثر کسانی که عضو این طرح می شدند ابتدا به ساکن انواع آزمایشات را در خواست می کردند. انواع خدمات متنوعی که قبلا به علت عدم بیمه و هزینه های زیاد آن نمی توانستند انجام دهند. همه ی این ها دست به دست هم داد تا این محدودیت اعمال شود.
لذا بحث رضایت مردم تا قبل از مصوبه ی مجلس، بسیار بالا بود اما بعد از اجرای محدودیت که فقط با این دفترچه باید به مراکز دولتی مراجعه کرد، میزان رضایتمندی تقلیل پیدا کرد.
سازمان بیمه ی سلامت با این محدودیت های مالی و کسری بودجه ی چهار هزار و چهارصد میلیارد تومانی در سال 95، مجبور است که بسته خدمات درمانی خود به بیمه شدگان را کاهش دهد.
دولت دوازدهم و به طبع سازمان بیمه ی سلامت دوست ندارد که مردم ناراضی باشند اما بحث کمبود منابع جدی است.
س - تعداد بیمه شدگان استان قم، قبل و بعد از این طرح چند نفربوده است؟
ج - تعداد بیمه شدگان در استان قم در همه ی صندوق های سازمان بیمه ی سلامت، 450.000 نفر است. که 255.000 نفر از این تعداد در طرح تحول عضو صندوق بیمه ی سلامت همگانی شدند. یعنی تا قبل از این طرح تعداد بیمه شده ها نصف این تعداد بوده است. لذا طبیعی است که هزینه های درمان ما چند برابر شود.
س - مگر قبل از تکلیف مجلس کار کارشناسی صورت نگرفته بود که حالا بخواهیم این دلایل از جمله کمبود منابع و افزایش تعداد بیمه شدگان را مطرح کنیم؟ و همچنین هزینه ها و در آمد های سازمان بیمه ی سلامت استان قم را برای شفافیت بهتر می توانید تشریح کنید؟
ج - برای این که مسایل برایتان واضح تر شود برخی از آمارها را برایتان عرض کنم.
هزینههای درمان در استان قم به ترتیب:
سال 92، شصت و هشت میلیارد و هشتصد میلیون تومان
سال 93، صد و چهارده میلیارد و پانصد میلیون تومان
سال 94، صد و هفتاد و دو میلیارد و نهصد میلیون تومان
سال 95، دویست و دوازده میلیارد و ششصد میلیون تومان
وشش ماهه اول سال 96، صد و دوازده میلیارد و هفتصد میلیون تومان بوده است.
اما درآمد سازمان بیمه ی سلامت را خدمتتان عرض کنم.
سال 95، نوزده میلیارد و هفتصد میلیون تومان.
شش ماهه اول سال 96، یک میلیارد و هشتصد میلیون تومان بوده است.
یعنی 11 برابر درآمد هایمان ما هزینه درمان و خدمات داشته ایم. خوب برای جبران این کسری باید تزریق زیادی صورت گیرد تا کمبود منابع جبران شود.
قطعا کار کارشناسی صورت گرفته است اما شاید در سال های ابتدایی طرح مشکل منابع وجود نداشته است اما با گذشت زمان و زیان های انباشته برای سازمان که به چهار هزار و چهارصد میلیارد تومان رسید. جمع بندی این شد که محدودیت در بسته ی خدماتی لازم و فوری است.
الان در بودجه ی 97 نسبت به تخصیص بودجه ی 96 ما 3 درصد کاهش بودجه داریم. یعنی اگر همین بودجه در مجلس تصویب شود و به همین منوال پیش رود ما 3 درصد نسبت به تخصیص بودجه ی 96 کاهش داریم.
سازمان بیمه ی سلامت از سال 91 به طور طبیعی تا الان زیان انباشته داشته است که هر سال، مقداری به آن افزوده شده است.
یکی از سرفصل های بودجه ی بیمه سلامت به اسم سایر منابع است. این سرفصل در هیچ سالی محقق نشده است. که امسال حدود دو هزار و سیصد میلیارد تومان است.
حال با این شرایط چطور می خواهیم پول مراکز درمانی را بدهیم؟!!. تمامی صندوق های سازمان بیمه ی سلامت غیر از صندوق کارمندی ترازشان منفی است. برای هر نفر بیمه شده در این صندوق ها بین هفت هزار تا سی هزار تومان تراز منفی داریم. این وضعیت و شرایط بسیار بحران آفرین و آسیب زا است. با این وضعیت ما حدود پنج هزار و ششصد میلیارد تومان کسری بودجه داریم. پیش بینی من این است که تا پایان سال 96 کسری بودجه به هشت هزار و پانصد میلیارد تومان خواهد رسید.
الان هم که بودجه ی سال 97، پانزده هزار میلیارد تومان برآورد شده است. سیزده هزار میلیاردش مورد قبول واقع شده است که در عمل و در واقع، ده هزار و هشتصد هزار میلیارد آن محقق خواهد شد.
این شرایط باعث می شود که سازمان در سال آینده مشکلات بیشتری داشته باشد مگر این که اقدام خاصی صورت گیرد. انتظار ما این است که با همکاری مجلس و دولت، منابع پایداری برای سازمان بیمه ی سلامت تامین شود. اگر این اتفاق نیفتد، سال آینده مجبوریم بسته ی خدماتی خود را محدود تر کنیم. چون غیر از این راه چاره ای نداریم.
اگر این همکاری ها برای گشایش منابع جدید به نتیجه نرسد سازمان بیمه ی سلامت مجبور است 20% از بسته ی خدماتی خود را کاهش دهد. یعنی در سال 97 علاوه بر این که هیچ افزایش بیمه گری و همچنین هیچ افزایش تعهدی نباید داشته باشیم. باید 20% از هزینه های درمانی خود را نیز کاهش دهیم. لذا لازم است برای حل مشکل نظام سلامت، مجلس سرانه ی درمان را به استاندارد جهانی نزدیک کند.
س - بسیاری از کارشناسان مخالف و منتقد، این طرح را با طرح یارانه تشبیه می کنند. نظر جنابعالی در این باره چیست؟
ج - در قانون سال 96 در کنار آن محدودیت ها، یک آزمون وسع هم نوشته شد که البته هنوز چگونگی اجرای آن ابلاغ نشده است. ولی حرف این دوستان اشتباه نیست. ما در بیمه ی سلامت کسانی را داریم که به لحاظ مالی در سطح متوسط هستند ولی آمده اند و دفترچه ی بیمه سلامت همگانی گرفته اند. این قانون درستی است که باید آزمون وسع گرفته شود تا واقعا کسانی که توانایی پرداخت بیمه ی خود را ندارند در این طرح ثبت نام شوند. البته طبق تحقیقات 85% کسانی که در این طرح ثبت نام کرده اند واقعا توانایی پرداخت حق بیمه ی خود را نداشته اند. اما متاسفانه 15% از ثبت نام شدگان می توانند حق بیمه ی خود را پرداخت کنند که قبلا به برخی از موارد آن اشاره کردم. البته الان سازمان بیمه ی سلامت صندوقی به اسم ایرانیان دارد که افراد فاقد بیمه می توانند با پرداخت ماهانه بیست هزار تومان و یا سالانه دویست و چهل هزار تومان خود را بیمه کنند و از خدمات همه ی مراکز درمانی اعم از دولتی و خصوصی استفاده نمایند. افراد فاقد بیمه ای هم که توانایی پرداخت چنین مبلغی را ندارند دولت به صورت رایگان، آن ها را بیمه می کند ولی با این دفترچه فقط به مراکز درمانی دولتی، می توانند رجوع کنند.
س - آیا این اقدام با هدف و روح طرح تحول منافات ندارد؟ مثلا یک خانواده 5 نفره شهری که فاقد هر نوع بیمه ای است باید ماهانه مبلغ صد هزار تومان بابت بیمه ی خود پرداخت کند که اگر زمانی مریض شد بتواند از بسته ی خدماتی شما استفاده کند آیا واقعا این شدنی است؟
ج - روح این طرح این بود؛ کسانی که هیچ گونه بیمه ای ندارند و اغلب هم مکنت مالی ندارند به صورت رایگان بیمه شوند. این منافاتی با این ندارد که نتوانند به همه ی مراکز درمانی مراجعه کنند. ما می خواهیم یک بیمه ی پایه ای را تعریف کنیم تا کسی که توانایی هزینه های سنگین جراحی و بستری و ... را ندارد، بتواند از این بیمه پایه استفاده کند.
اما آن 15 درصدی که تمکن مالی داشتند و همچنین کسانی که از صندوق های دیگر وارد این صندوق شدند. باعث شد تا تعداد بیمه شدگان از 5 میلیون نفر به 11 میلیون نفر افزایش پیدا کند. اگر واقعا همان 5 میلیون نفر جامعه هدف ما باقی می ماند می توانستیم خدمات خود را محدود نکنیم. تبعا کسانی که مکنت مالی بیشتری دارند از قوانین و خلاء های قانونی اطلاعات بیشتری دارند و می توانند کار خود را پیش ببرند. مجموعه ی این ها باعث این محدودیت ها شد. و الا سیاست دولت این بود که به صورت رایگان و بدون محدودیت خدمات درمانی را ارائه دهد. لذا به نظرم، اگر واقعا این روال درست پیش می رفت و منابع مالی آن هم به درستی تامین می شد، این محدودیت ها اعمال نمی شد. بحث کمبود منابع هم ناشی از تحریم ها و کاهش قیمت نفت واقعا قابل پیش بینی نبود تا طرح این گونه با بن بست مواجه شود.
س - شما به عنوان یک کارشناس در حوزه ی بیمه ی سلامت که می توانید اثباتا و نفیا در مورد این طرح نظراتی داشته باشید و یقینا مطالعات زیادی هم در این حوزه داشته اید. سوال این است که بسیاری از کارشناسان بر این باورند که طرح تحول در بسیاری از کشورهای دیگر که اقدام شده، به شکست انجامیده است. نظر حضرتعالی در این باره چیست؟
ج - ما در سطح سازمان خودمان مکررا از تجربیات سازمان های بیمه ی دیگر کشور ها استفاده کرده ایم. اما در باب این موضوع بنده اطلاعات دقیقی ندارم که بخواهم به شما چیزی بگویم چون نیاز به اطلاعات بالا دستی است.
اما قطعا از تجربیات سایر کشور ها استفاده می کنند و بعضی شرایطشان با ما جور نیست. و نمی شود شرایط برخی کشور ها را با شرایط کشور خودمان مقایسه کرد. چون بعضی از موارد را باید به صورت منطقه ای تصمیم گیری کرد. لذا نمی توان به صرف این که بگوییم در فلان کشور به شکست رسیده اند یا به موفقیت رسیده اند ما هم بیاییم و عینا آن را کپی برداری کنیم یا کلا صرف نظر از طرح کنیم.
باز هم بنده اطلاعات قطعی و دقیقی ندارم ولی این را با یقین به شما می گویم که سطح بالا دستی بی گدار به آب نمی زند و اگر هم مشکلاتی پیش آمده است قابل پیش بینی نبوده است.
س - اگر این طرح با این بودجه و هزینه با یک نهاد دیگر مثل تامین اجتماعی ضمیمه می شد. آیا وضعیت بهتری رقم نمی خورد؟
ج - سال ها است که پیرامون ادغام بیمه های پایه بحث شده است. در مورد این که آیا اصل ادغام خوب است یا نه؟ در مورد چگونگی و راهکارهای ادغام بحث های زیادی شده است. اما فعلا نتیجه ای نداشته است.
بیمه ی پایه یک تعریف مشخص دارد و همانطور که اسمش نشان دهنده ی تعریف آن است عبارت است از پکیجی از خدمات درمانی واجب و اصلی که دولت و مشخصا صندوق بیمه گر آن تعهدات را به عهده دارد. اگر بیمه شده سطح توقعاتش بیشتر از این باشد باید سراغ بیمه های تکمیلی برود که عمدتا خصوصی هستند.
خدمات بیمه ی پایه بر اساس منابع مالی است. در ایران حدود 18 صندوق بیمه ی پایه ای وجود دارد که خدمات هریک متفاوت و بر اساس منابعشان تعریف شده است.
اگر همه ی این صندوق ها یک کاسه و ادغام می شدند تبعا بهتر بود ولی چون ساختار هر صندوق متفاوت است تقریبا ادغام و یک کاسه کردن محال است و مشکلات فراوانی را به وجود خواهد آورد.
س – همان طور که می دانید بیمارستان های ما به 3 بخش دولتی، خصوصی و خیریه تقسیم می شود. بیشترین شکواییه ی مردم از بیمارستان های دولتی و سطح خدماتی که ارائه می شود، است. چرا باید سطح خدمات در این بیمارستان ها آنقدر متفاوت باشد؟ به چه شکل می توان این را علاج کرد و سطح تفاوت ها را کم کرد؟
ج - علت اول در دریافتی بیمارستان های دولتی و خصوصی است. به طور مثال نرم جراحی های مختلف در بیمارستان های دولتی حدود نه هزار و هشتصد تومان است. ولی در بخش خصوصی این نرم، چهل هزار تومان است.
یعنی مثلا یک عمل آپاندیسی که 31k است. در یک بیمارستان دولتی 31 تا نه هزار هشتصد تومان هزینه اش می شود ولی در بیمارستان خصوصی 31 تا چهل هزار تومان.
خوب با این تفاوت، واضح است که بخش خصوصی خدمات بهتری ارائه کند و از پزشکان مجرب و خاصی استفاده نماید.
اما علت دوم، وقتی جمعیت بیمه شده بعد از طرح تحول دو برابر می شود تبعا ظرفیت پذیرش بخش دولتی با مشکل مواجه می شود.
وقتی مراجعه به بخش دولتی بیش از حد توان باشد تبعا در کیفیت خدمات ارائه شده اثر می گذارد.
س – همان طور که می دانید بیمارستان سازی ده ها برابر فرهنگ سازی جهت پیش گیری، هزینه خواهد داشت. بالاخره چه باید کرد تا مردم کمتر مریض شوند وکمتربه بیمارستان ها مراجعه نمایند. رسانه ها از جمله صدا و سیما چه نقشی دارند.؟ به هر حال چه راهکارهایی برای فرهنگ سازی ، پیش گیری به جای درمان، توصیه می کنید؟
ج - جواب این سوال هم بسیار ساده است هم بسیار سخت. بحث تغزیه و سبک زندگی بسیار تاثیر دارد. شما اگر می بینید این روزها گرایش به طب اسلامی بسیار چشمگیر شده است، به خاطر این است که به صورت ملموس برای شما راهکار تعیین می کند. شاید طب جدید به این مسایل اشاره نکند یا بسیار کم اشاره کند. قطعا پیش گیری بسیار بهتر و کم هزینه تر از درمان خواهد بود. باید به این سمت برویم. آگاه سازی مردم خیلی مهم و موثر است. به طور مثال تمامی فسفودها و بسیاری از مکمل ها خوب نیستند و سلامت مردم را به خطر می اندازند. فرهنگ سازی و پیش گیری گامی بسیار موثر در زندگی سالم است. چون درمان ممکن است خود مشکلاتی را برای بیمار فراهم کند. البته فرهنگ سازی کاری سخت و زمان بر است. تمامی سازمان های مرتبط باید دست به دست هم دهند تا این فرهنگ سازی در جامعه نهادینه شود.
از وزارت بهداشت، وزارت فرهنگ تا صدا و سیما و رسانه ها باید در این امر خطیر ورود کنند و فرهنگ سازی را وظیفه ی خود بدانند. تا سبک زندگی، ورزش همگانی و همه ی کارهایی که مرتبط به پیش گیری و زندگی سالم است را در جامعه نهادینه کنند.
سازمان بیمه ی سلامت هم در حوزه ی پیش گیری اگر چه به علت کمبود منابع ورود خوبی به این عرصه نداشته است ولی در بحث پیش گیری از بیماری های دهان و دندان، آموزش و آگاه سازی را در اکثر روستاها و بیمه شدگان صندوق بیمه روستایی دنبال کرده است و هزینه های آن را پرداخت کرده است.
گفت وگوازسید محمد حسین دریاباری
تنظیم برای چاپ محمدعلی محمدیان
چاپ شده درروزنامه گویه شماره 960
روحیه ی نقادانه ی اصحاب رسانه مدیران را پاسخگو و مردم را امیدوار می کند
قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل سوم، مطبوعات و دیگر رسانه ها را عامل بالا بردن سطح آگاهی مردم درهمه ی زمینه ها معرفی می کند. اصل 24 قانون اساسی می گوید نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مبانی اسلام و حقوق عمومی باشند. رسالت وحقوق مطبوعات هم درمواد دوم، سوم و چهارم قانون مطبوعات آمده است.
مدتی است سبک و روش اطلاع رسانی به دلیل توسعه و گسترش ارتباطات نسبت به گذشته تغییر کرده است. بدین جهت مدیران می کوشند همه ی اخبار و اطلاعات را از طریق روابط عمومی یا دیگر رسانه ها که دراختیار دارند، دراختیار رسانه های مکتوب ومجازی قرار دهند. مطبوعات وخبرگزاری های سراسری به دلیل داشتن قدرت و نفوذ، اگر بخواهند می توانند به نقد مدیران ارشد بپردازند و آنان را ناگزیر به پاسخگویی کنند. اما رسانه های محلی و استانی، راهی جز سازش با این شیوه ندارند همین خلاء موجب گردید تا شماری ازمدیران، عافیت طلب، کم کار و غیرپاسخگو باشند. بازتاب چنین حرکتی را می توان درگزارشی از«ایرنا» که به مناسبت روز خبرنگار در مرداد 1396 تحت عنوان { نیازمند مطالبه گری خبرنگاران هستیم} تهیه نموده و با مدیران روابط عمومی ادارات و نهادها گفتگو کرده خواند. دراینجا سخن ازماهیت گزارش نیست زیرا گزارش ماهرانه تهیه شده و گزارشگر پیام خویش را به مخاطب رساند. اما افراد مورد مصاحبه دراین گزارش توپ را به زمین اصحاب رسانه و خبرنگاران انداخته و آنان را غیر نقاد و فاقد روحیه ی مطالبه گری تلقی کرده اند.
در این گزارش مسوولان روابط عمومی استان نقش خود را با رسانه ها مقایسه کرده اند و اشک فراوانی هم برای معیشت صاحبان رسانه و خبرنگاران ریختند. برپایه ی همین گزارش، از رسانه ها وخبرنگاران خواستند اخبار، گزارش و مطالبی که دراختیار آنان می گذارند دقیق اطلاع رسانی شود. این گزارش می تواند دستمایه ی مناسبی برای نقد مدیران استان قم باشد. متاسفانه مطبوعات ورسانه ها اکنون نقش کاتب برای مسوولان پیدا کرده اند. درمطبوعات ورسانه های استان نقد، گزارش، یادداشت، تحلیل و مصاحبه با مدیران و کارشناسان محدود واندک است و اگر هم یافت شود روحیه ی نقادانه و مطالبه گری در آن بچشم نمی خورد. بااین اوصاف اصحاب رسانه می گویند چرا مردم نشریات ومطبوعات رامطالعه نمی کنند؟
اصحاب رسانه ابتدا باید باور کنند که از نگاه امام «ره» مردم ولی نعمت هستند. سپس با این معیار با مدیران مواجه شده و آنان را پاسخگو کنند. جا دارد به چند جمله از بیانات امام خمینی«ره» درباره ی مردم نظر افکنیم و سپس کارکرد خود و شیوه ی مدیران را با آن مقایسه نماییم.
«اینهائی که اولیاء ما هستند، این پائین شهری ها و این پابرهنه ها به اصطلاح شما، اینها ولی نعمت ماها هستند. اگر اینها نبودند، ما یا در تبعید بودیم یا در حبس بودیم یا در انزوا اینها بودند که همه ما را از این مسائل نجات دادند»
«به مستضعفان و مستمندان و زاغه نشینان که ولی نعمت ما هستند خدمت کنید. پیش خدای تبارک و تعالی کمتر خدمتی است که به اندازه خدمت به زاغه نشینان فایده داشته باشد».
«به مجلس و دولت و دست اندرکاران توصیه می نمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی رهاورد آنان و با فداکاری های آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید».
به نظر می رسد بسیاری ازمدیران و مسوولان در استان موافق مطالبه گری روز نامه نگاران و اصحاب رسانه و حفظ روحیه ی نقادانه ی آنان نباشند اگر موافق بودند یا باشند نتیجه، آن می شد که با شرکت درگفتگوی اختصاصی با اصحاب مطبوعات و مناظره با کارشناسان به خواسته های مردم پاسخگو بوده و عملکرد دستگاه ها و زیر مجموعه های خویش را برای افکارعمومی به نمایش می گذاردند.
مشکلات معیشتی روزنامه نگاران، خبرنگاران و رسانه ها ارتباطی به هیچ دستگاه اجرایی جز وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی و ادارات کل آن دراستان ها ندارد. دخالت دیگر دستگاه ها دراین امور نظیر شهرداری ها، شوراها و دیگر مدیران در واقع تضعیف روحیه ی پرسشگری، پاسخ طلبی و تبیین خواسته های مردم است.
مشکلات متنوع وگوناگون اصحاب رسانه و خلاءهای قانونی آن، همه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ادارات کل آن دراستان ها برمی گردد و اصحاب رسانه نیز باید از آنان بخواهند که به اصلاح و حل آن مبادرت ورزند. نه این که مدیران ومسؤولان روابط عمومی درباره ی آن چاره اندیشی کنند. روابط عمومی زمانی می تواند خبرنگار یا صاحب رسانه ای را تکریم کند که وقت مصاحبه وگفتگوی اختصاصی با مدیر یا مدیران را بگذارد تا به پرسش های آنان که خواسته و سؤال مردم است پاسخ دهند.
بسیاری از روزنامه نگاران همواره می پرسند چرا مدیران قم به گفت وگوی اختصاصی با مدیران مسوول رسانه ها، خبر نگاران و روزنامه نگاران پرهیز می کنند اما با نشست خبری با حضور اصحاب رسانه و خبرنگاران تمایل فراوانی نشان می دهند؟. دراینجا هم، پای روابط عمومی درمیان است. در گفت وگوی اختصاصی، مصاحبه کننده هرچه را پرسیده و پاسخ شنیده منتشر می کند اما در نشست خبری مطالب انتشار یافته با سلایق گوناگون منتشر می شود و روابط عمومی موارد دلخواه خود را به جامعه ی خبری تحمیل می کند. مدیران اجرایی، فرهنگی، اقتصادی و مسؤولان روابط عمومی همیشه می گویند: انتقاد باید سازنده، منصفانه ودرچارچوب قانون باشد. آیا مطبوعات انتقاد غیر قانونی هم می کنند؟ آیا چنین کاری را می توانند انجام دهند ؟
اگر مطبوعات بپرسند اوضاع ترافیکی قم منطقی و مناسب با این شهر نیست غیر منصفانه است ؟. اگررسانه ها بنویسند وضعیت بیمارستان های شهر نگران کننده است انتقاد غیر قانونی است ؟. شهرستان قم درآینده ی نزدیک یکی از کلان شهر ها است ونیاز مبرم به بسیاری ازامکانات حمل ونقل از جمله مترو دارد این انتقاد سازنده نیست ؟. اگرپرسیده شود تکلیف این پروژه نا تمام یعنی منوریل چرا و به چه دلیل روشن نمی شود انتقاد غیر قانونی است؟. آیا سازمان تامین اجتماعی دراستان هیچ مشکلی ندارد؟. تردید ی نداریم که اصحاب رسانه و روزنامه نگاران قشری پویا و بروز هستند و شجاعت و شهامت لازم برای رسالتی که قانون اساسی از جمله اصل هشتم آن به آن ها محول کرده را دارند.
ظاهرا انتظار و توقع روابط عمومی ها آن است که هر چه را نوشتند و ارسال کردند رسانه دقیق به مردم منتقل کنند. گویا نوشته های آنان خدشه ناپذیر است. شما باور دارید که خبرنگاران و اصحاب رسانه فرصت هستند و تهدید نیستند این ها پل ارتباطی بین مدیران و مردم جامعه هستند مشروط بر این که درست و مناسب به وظایف خویش عمل کنند. امیدواریم روزنامه نگاران پیشکسوت، مدیران مسوول روزنامه ها برای کاستن الام مردم، مدیران را با تلاش بیشتر از طریق تدوین مقالات، گزارش، تحلیل و یادداشت های منتقدانه پاسخگو به مردم نمایند.
سید محمد حسین دریاباری
چاپ شده درروزنامه گویه شماره 951 تاریخ29/9/1396
بهداشت محیط کارازشکوفایی استعداد تا مدیریت مطلوب {3}
بشر از ابتدا برای تامین ما یحتاج عمومی ودست یابی به امکانات رفاهی ازاندیشه وجسم خویش بهره گرفته وهزینه های سنگینی بابت آن پرداخته است.همین تلاش های بی وقفه ی انسان بوده که مکتب های گوناگون فلسفی وسیاسی درحمایت از خویش ونحوه ی زندگی ،رفاه وآسایش همه ی طبقات جامعه را پدید آورده است . شماری برای بالا نشینان قلم زده ،گروهی برای طبقات پایین وبالاخره جمعی فلسفه ی حمایت از انسان ها رادرچارچوب عدالت وقانون محوری دیده وبراین اساس فلسفه ی خویش را تبیین نموده اند. مردم دراقصی نقاط جهان بخشی ازعمرشان را0 درخانه وبخشی دیگر را در محیط کار سپری می کنند .حمایت ازانسان وآسایش آنان به اندیشمندان این فرصت را داده تا برای همه ی سطوح کاری ، قوانین آرام بخش وزمینه ساز آسایش را تدوین ودراختیار مجریان قرار دهند .آزمون ،انصرام زمان وبه کارگیری قوانین درمقطعی توانست موجب وضع قوانین بهتری شود. الان اکثر کشورها دارای تامین اجتماعی ،قانون کار،بهداشت روحی ، روانی ومحیط کارسالم بوده وهستند.این تحولات سبب شد که نیروی عظیم کار که قدرت مهم اقتصادی هرجامعه است با شادابی فعالیت کرده وبه خلاقیت ونو آوری بپردازد .اکنون آن چه بشریت امروز دراختیار دارد اعم از رفا ، دانش ،ابزار وامکانات آسایش وبالاخره قوانین ومقررات بستر ساز آسایش وآرامش محصول تلاش اندیشمندان ومبارزه ی گام به گام آنان با استثمار وقانون ستیزان است . سعی وتلاش ما دراین یادداشت آن است که بتوانیم توانمندی اجرای قانون ومقررات ،اعتماد به نیروی کارامد وآموزش وبروز رسانی مداوم را اثبات ومعجزه ای که درپشت پرده ی آن برای پیشرفت وترقی نهفته است راهویدا سازیم. درنهایت دوری وفاصله گرفتن از قوانین ومقررات چه خسارت وزیان هایی درپی دارد به خودی خود آشکارمی گردد. وقتی که روزنامه ها وخبر گزاری ها را می گشاییم وبه مباحث کار وکارگری وموسسات اقتصادی ملاحظه می کنیم مهم ترین مشکل آن سرپیچی ازمقررات وقوانین است . هنگامی که به اداره ی کار وتامین اجتماعی مراجعه می شود همه ی شکوه ها واعتراضات به عدم رعایت قوانین ومقررات باز می گردد . نکته کلیدی دربرخی از موسسات ، اعم از فرهنگی ،اقتصادی ،پژوهشی وگار گری این است که مد یران آن برای این مقوله ساخته نشده یا فاقد سابقه هستند وبا روابط منصوب شده اند . بنابراین مجموعه هایی موفق بوده ومنافع جامعه را تامین می کنند که درتمام سطوح مقررات را نصب العین قرار داده وضابطه را بر روابط ترجیح دادند . دراین یادداشت قصد تخریب یا مخدوش جلوه دادن امور مثبت درمیان نیست .بلکه غرض بیان واقعیت ها یی است که دربسیاری از مراکز علمی ، فرهنگی ،پژوهشی وکارگری رایج ومعمول شده وکسی هم به دنبال اصلاح یا حذف آن نیست بااین که دراعتراض به این رویه انبوه شکایات واعتراضات پیدا وآشکار است .هریک ازشما با مجموعه هایی همکاری مستمر داشتید وشاهد فراز وفرود آن درابعاد گوناگون بوده اید نویسنده ی این سطور هم مانند شما جریان های بسیاری را دیده است که در قالب مطالب «به یاد مانده » یا «خاطره »به استناد اصل هشتم قانون اساسی که گفتن ونوشتن ویا تذکر زبانی وظیفه ی همگانی است می نگارد. اجرای قانون ومقررات در هر بخشی از جامعه چه کوچک وچه بزرگ موجب شفافیت فضا شده واز تداخل بی مورد جلوگیری می نماید ودرنتیجه زمینه را برای پیشرفت ، تسریع وبستر بهداشت روانی وروحی محیط کاررا مهیا می سازد .اعتماد به نیرو آن است که هرنهاد یا موسسه ای آینده ی نیروها راازهمه حیث موردملاحظه قراردهد .آتیه ی نیرو صرفا توجه به مسایل مالی وپرداخت حقوق ومزایا نیست – البته بسیاری ازاوقات با توجیحات گوناگون این بخش ازقانون هم بادقت اجراواعمال نمی شود - بلکه سهیم شدن درعرصه های تصمیم گیری وتصمیم سازی نیز می باشد . یک نیرو باید احساس کند درنهادی که اشتغال یافت با آموزش مداوم بروز رسانی می شود وبا همت وپشتکار مستمر شخصی به تدریج مدارج وپله های ترقی وپیشرفت را پیموده واستعدادی پیدا می کند که روزی مدیر میانی ،اندکی بعد معاون دربخشی وبالا خره روزی مدیر ارشد این نهاد می شود .این روند گام به گام ، اعتماد به نیرو تلقی می گردد.ازآموزش واهمیت آن به دلیل وضوح وروشنی سخن زیادی به میان نیاورده وبه همین بسنده می شود که اموزش یک اصل اساسی برای هرنهاد ومجموعه ای است که می خواهد پیشرو بوده وبه همنوعان وهموطنان خویش درچارچوب مقررات تعریف شده خدمت کند.نویسنده ی سطور سال ها با نهادی که اگر به لحاظ حقوقی بتوان به آن «نهاد»تلقی کرد
همکاری مستمر وارتباط تنگاتنگ داشته است که با چالش ها یی ازاین قبیل مواجه بوده است .محمود فرزانه دروبلاگ «باران درشت» می نویسد نهاد به مجموعه ای گفته می شود که فعالیت آن سراسری وملی باشد .مجموعه های منطقه ای را نهاد نمی گویند .آن تشکل فرهنگی یا نهادی که از آن یاد شد شرح حال وکیفیت انجام وظایف آن در یادداشت شماره {2} گذشت . آن مجموعه یا نهاد مورد اشاره که بخشی ازفعالیت های آن را درتارنماهای گوناگون می توان دید ، «مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور» است .این تشکیلات فعالیت های زیادی .داشته که محصول تلاش خود جوش نیرو ها بوده است. زیرا مجموعه ی مذکوراساسنامه و برنا مه ا ی منسجم نداشته است ،برنامه ی که آغاز وپایانی را درزمان معین تعریف وترسیم کرده باشد . این گونه مراکزو مؤسسات باید براساس اصل سوم قانون اساسی ساماندهی شوند تا ضررهای احتمالی به منافع تبدیل گردد . مدیرانی که براین نهاد مدیریت کردند می دانند چه اصولی رادر آن جا به کار نگرفته اند که بیماری مزمن برآن عارض ومستولی گردید ه است وبه یقین اکنون هم می دانند که چه معیارها وضوابطی را اگر به کار می بستند اوضاع وشرایط تا بی نهایت نسبت به الان بلحاظ کیفی وکمی متفاوت بوده است.
مرکز مزبور بدون شک از ابتدا تا به امروز حدود پانصد نیرو را جذب وبه خدمت گرفته است. از میان این نیرو ها چند مدیر کار آمد تربیت شده تا دراین نهاد مدیریت کنند یا درنهادی دیگر به خدمت گمارده شوند ؟ازمجموع نیروها ی مذکور شماری ازآن ها وقت وتلاش فراوانی برای اصلاح وبروزرسانی آن مصروف داشتند ولی احساس کردند اینجا جا یی برای تغییرنیست آن رارها کردند وشماری دیگرکه ازابتدابرنامه ی راهبردی واساسنامه ای راملاحظه نکردندد آن رارهاکرده وجذب نشدند.تعدادی دیگر که این نهاد رامحلی مناسب برای خدمت یافتند ومقاومت کرده تاآن رابه نفع اهداف از پیش تعیین شده و«جامعه ی هدف » تغییر دهند توفیق نیافتند وبالاخره جمعی درگذر زمان به دلایل گوناگون تعدیل ،باز خرید ویا بازنشست شدند واکنون شماری ازآن نیروها باقی ماندند .تشکیلات مورد بحث چون اداره اش مبتنی براصول تعریف شده نبوده موفق به جذب نیروی کارآمد نشده یا اگر جذب کرده نتوانست باآموزش ، بروز رسانی کند .این نهاد هیچگاه نتوانست مدیر ارشد خویش را از لابلای نیرو های خویش برگزیند!مدیران آن همواره ازسایر نهاد ها وسازمان ها بوده اند .چرا وبه چه دلیل نباید نیروهای یک نهاد نتوانند مدیرتشکیلات خویش باشند ؟.البته خاطر نشان می شود که مدیران مأمورو دعوتی هم بسیار قوی ونیرومند نبودند و اصول مدیریت را مطالعه نکرده ویا درهیچ دانشگاهی آن را نگذرانده اند .براین اساس موفقیت های آنان هم نسبی بوده است. برای مدیریت تعاریف متعدد وگوناگونی شده است که مهم ترین آن «انجام وظایف» برنامه ریزی ، سازمان دهی ، رهبری، هماهنگی ،وکنترل می باشد .به عبارت دیگر مدیریت فرایند بکارگیری موثر وکارآمد منابع مادی وانسانی دربرنامه ریزی ،سازمان دهی،بسیج منابع وامکانات ، هدایت وکنترل است ،برای دست یابی به اهداف سازمانی براساس نظام ارزشی مورد قبول .بدون شک مفاد تعریف فوق رادرمدیریت های کلانترنمی توان دید چه رسد به مدیریت مرکرمورد بحث .شماری از مدیران مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور از سال های 1368تا سال 1390عبارتند از آقایان اصغری ،رحمت آبادی ،مومنیان ، سخاوتی،رفیعی ، حسن نژاد وبالاخره بهاری .تنها مرحوم مومنیان ازبدنه ی تشکیلات بوده که به عنوان سرپرست انجام وظیفه کرده است.مدیران مورداشاره همگی از سوی حجه الاسلام والمسلمین سید موسی موسوی منصوب شده اند . مدیرانی که ازسال 1390 تا الان که این سطورنوشته می شود منصوب شدند عبارتند از آقایان حجج اسلام فراشی،نصرتی ومنتظری این مدیران ازسوی حجه الاسلام والمسلمین سیدمحمد حسینی شاهرودی منصوب شدند .وجوه مشترک همه ی مدیران جز یک نفر، آن است که ازدرون این تشکیلات نبوده وازآن برنخاستند.شاید پرسش اساسی همه ی نیروها این است که چرا این مرکز استعداد پرورش مدیر برای خویش وسایر نهادها را ندارد وهمواره مدیر از جای دیگر به عاریه می گیرد؟طولانی ترین زمان مدیریت به ترتیب برای آقایان بهاری،حسن نژآد وفراشی رقم خورده است . کم ترین وکوتاه ترین دوره ی مدیریت از آن آقایان نصرتی ومنتظری است.آن چیزی که فراموش نمی شود احساس آرامش نسبی است که درزمان مدیریت فراشی حاکم بود با این که تشکیلات درحال گذروتحویل به شورای برنامه ریزی بود با این اوصاف امکان نقد ، بررسی، پرسش وپاسخ وجود داشت .حال چه کسی باید به این پرسش های اساسی پاسخگوباشد وآن این که با وجوداین همه مدیران کارآمد چرا مدیرانی انتخاب می شوند که نمی توانند پاسخگوی نیازهای منطقه وجامعه ی هدف بوده باشند.؟ گزینش آنان براساس چه معیار وملاکها یی صورت می پذیرد؟ مدیری که نتواند قانون را دست مایه ی نصیحتی قراردهد وبه معاونان ودستیاران بازنشسته ی خویش بگوید جانمایی کردن خود به عنوان نیروی رسمی وبهره گیری از همه ی مزایای آن با توجه به نرخ بالای بیکاری درمنطقه مغایر با عقل وشرع است . چنین مدیری می تواند کار بزرگی برای جامعه ی هدف انجام دهد ؟ تردید نکنیم که تک تک خواسته های مشروع جامعه ی هدف حق الناس است. هم امروزوهم فرداباید به آن پاسخگوباشیم خلاقیت یعنی به کارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد نوعی فکر،رویه یا مفهوم جدید .حال مدیران تشکیلات مزبور کدام به تعاریف رایج مدیریت نزدیک تر بوده اند؟ . پس ازمدیریت معاون اداری ،مالی مهم ترین بخش هرنهاد بشمار می رود درمرکز مزبور وضع به همین منوال بوده است .آقایان مرحوم خلیلی واکبری درگذشته زارعی ونساج دردوره ی فعلی به این سمت گمارده شدند.تنها خلیلی دراین میان ازبدنه ی همین تشکیلات بوده است.دراینجا پرسش این است که چرانیروهای ثابت یک تشکیلات نمی توانند پست هایی که مهم ارزیابی می شود را دراختیار بگیرند؟آیاآموزش کافی در میان نبوده؟ یا نیروها توانایی لازم را ندارند .؟ اگراین دوبوده پس چراهیچکدام ازآنها به این مرزراه پیدانکردند؟ آیا به مصلحت مردم وجامعه است که ازقانون عبورکرده و ازنیروهای بازنشسته با مشاغل متعدد درمعاونتی به طور تمام وقت استفاده گردد؟ مدیران ارشد تشکیلات باید به همه ی این پرسش ها به مردم ، قانون و نرخ بالای بیکاری درمنطقه پاسخ گو باشند؟ اگردرگذشته اشتباه یاخلافی رخ می داد شیوه های برخورد اندکی دشواربود چراکه نه دفترنظارت درمیان بود ونه دفترحراست ولی الان با وجود دفاترمذ بور هرگزنباید تخلف ازقانون صورت پذیرد.بسیاری از چیزها درقانون پیش بینی شده که نه موسسات دولتی ونه بخش خصوصی ونه خصولتی بدان توجه ندارند. اگر قوانین ومقررات محوراصلی درامور باشد پشرفت قطعی است .بیایید خود را تغییر داده وخود را به قانون آشنا ساخته ودرعمل به آن ازهم سبقت بگیریم .بیایید به رنگ قانون وبه رنگ عدالت دراییم که دراین صورت خداوند ما وجامعه ی ما را تغییر داده وبه بهترین رنگ ها که رنگ او است تغییر می دهد . آن چه که پست های مهم دریک تشکیلات ارزیابی می شود ، مسوولان ، آن ازنهادهای دیگر اند. نکته ای که اصلا به آن توجه وملاحظه نمی شود . قوانینی است که وضع شده یا می شود وآن عدم به کار گیری نیروهای بازنشسته است.پرسش کلیدی آن است که اگر این دسته از نیروها که درمراکز یا موسساتی نظیر مرکزبزرگ اسلامی غرب کشور به کار گرفته می شوند اگر توانایی ، طرح جدید ، نوآوری و خلاقیت داشته اند به یقین سازمان آنها این افراد را درچارچوب قوانین دعوت به کار می کردند. عوامل متعددی در سلامت کارکنان درمحیط کار نقش داشته وتاثیر می گذارد .درواقع محیط کار به لحاظ اختصاص دادن ساعات طولانی درجایگاه دوم کارکنان وکارمندان به حساب می آید .درنتیجه افراد باید این محیط رابا تمام شرایط موجود پذیرفته ودرکمال آرامش فعالیت های خویش را اجرا کنند .بهداشت روانی درمحیط کار همان سلامت فکر وقدرت سازگاری با محیط واطرافیان است .چون در مواجهه باچالش ها ومشکلات روزمره ، نیرو براساس ویژگی های روانی خود باآن ها برخورد می کند.هرچه از سلامت روانی بیشتر برخوردارباشد به یقین آسیب پذیری ، کمتر خواهد بود .پس نیرو همچنان که ازجسم خود مراقبت می نماید باید روح وروان رانیز مقاوم تر کند تا زندگی بهتری داشته باشد . ایجادفرصت برای شکوفایی استعداد ها ،توانایی ها وکنار آمدن با خود ودیگران یکی دیگر ازاهداف مهم واساسی بهداشت روانی است .بهداشت روانی درمحیط کاری یعنی مقاومت درمقابل پیدایش پریشانی های روانی واختلالات رفتاری درنیروهای سازمان وسالم سازی فضای روانی کار به نحوی که هدف های چندگانه ذیل تامین گردد.
1-هیچیک از نیروهای سازمان به دلیل عوامل موجود درسازمان گرفتار اختلال روانی نشود.
2-هریک از کارکنان ازاین که در نهاد یا سازمان محل کار خود به فعالیت اشتغال دارند احساس رضایت کرده وعلاقمند ادامه ی کار درآن باشد.
3-هریک از کارکنان سازمان نسبت به خود ،روسا،همکاران خود وبه طور کلی نسبت به جهان اطراف درسازمان احساس مثبتی داشته باشند.
4- همه ی کارکنان سازمان قادر به ایجاد روابط مطلوب با محیط کار وعوامل موجود درآن باشند .
اصول بهداشت روانی در محیط کار درهرسازمانی عبارت است از :نخست ایجاد صمیمیت ،همدلی وصداقت .
دوم همکاری متقابل درمیان کارکنان .سوم پرهیزاز اعمال روش های مبتنی به زور واجبار چهارم شناسایی استعدادهای بالقوه ی نیرو ها وفراهم ساختن رشد وشکوفایی آن درحد توان پنجم پرهیز از قضاوت های ناشیانه درمورد کار ورفتار کارکنان ششم شناسایی دلایل واقعی کم کاری،غیبت درکاربی حوصلگی وبی علاقگی به کار وکم توجهی کارکنان ، توسط مدیر. آیا شما امورفوق الذکررا درسازمان ومحیط کارخویش احساس کرده اید؟ نویسنده ی متن حا ضربراین باوراست امورمذکوربسیارعادلانه وآرمان گرایانه است و اجرای آن به دست مدیران ما تغریبا غیرممکن است. این قبیل مطالب بارها وبارها درجلسات خصوصی ، رسمی وعلنی مورد تذ کرویادآوری قرارگرفت، اما روابط ،تملق ،چاپلوسی وعدم واقع بینی مجال شنیدن حقایق رانداد.
سید محمد حسین دریاباری
20/8/1396
چرا مشی وشیوه ی گویه دربیان مطالب بی طرفی است؟
نشریات و مطبوعات به علت نقش کلیدی و مهمی که در انعکاس و بازتاب مسایل فرهنگی،اجتماعی، سیاسی واقتصادی دارند می توانند در کنترل عملکرد مقامات دولتی وثروتمندان جامعه تاثیر فراوان داشته باشند ازاین رو مطبوعات و نشریات رکن چهارم دموکراسی لقب گرفتند. همین امر هم سبب شد تا نشریات به عنوان یکی از شاخص های توسعه یافتگی وپیشرفت درجوامع تبدیل شوند. هنگامی که مطبوعات پا به عرصه ی جامعه گذارد، تاریخ ومردم گواهند که نشریات بخصوص روزنامه نگاران نقش و سهم مهمی در هدایت وراهنمایی جامعه از چنگال استعمارگران داشته اند.
ایران کشوری است که در منطقه وجهان با برگزاری ده ها انتخابات پایبندی خویش به مردم سالاری را به اثبات رساند. پایبندی به مردم سالاری وپویا زیستن، نیازمند به عواملی است که آن راپیش نیازمردم سالاری می نامند وآن عبارت است از مطبوعات، رسانه ها ومسوولان پویا. مسؤولانی که با مطبوعات ورسانه ها مرتبط و در برابر افکار عمومی پاسخ گو باشند. کیفیت ارایه ی اخبار واطلاعات از طریق نشریات درسیر تحولات جامعه از اهمیت قابل توجهی بر خوردار بوده وهست. حضور مطبوعات را درجهان امروز می توان یکی از شاخص های نظام سیاسی مردم سالار دانست. نقش مطبوعات و نویسندگان همواره در شکل گیری انقلاب اسلامی برجسته وپررنگ بوده و درتداوم پیروزی پی درپی آن را هم نمی توان دست کم گرفت. رسالت اخلاقی و اجتماعی نشریات ومطبوعات ایجاب می کند باتنویر فضای تاریک توده ها، افق های روشنی از آینده را پیش روی مردم جامعه ی خویش بگشاید. نشریات، مطبوعات و رسانه های متعهد باچشم پوشی از منافع فردی، گروهی وجناحی به دفاع از منابع ومنافع ملی وجمعی جامعه اهتمام می ورزد . درکشور ما رسالت اصلی مطبوعات همسو با اهداف جمهوری اسلامی وقانون اساسی در راستای حفظ کرامت وارزش های والای انسانی وآزادی توام بامسوولیت خدا تعریف گردیده است. دراصول هشتم، نهم، سوم، بیست چهارم و بست و ششم کفیت،کمیت و چگونگی فعالیت نشریات ،مطبوعات،احزاب، گروه ها، انجمن ها و جمعیت هارا بیان کرده است. نشریه گویه برپایه دواصل اساسی ، مسیر معینی را پی گرفته وتاکنون تداوم بخشیده ومصر است این شیوه ی تاثیر گذار استمرار یابد.آن دو اصل مورد اشاره اطلاع رسانی وتضارب افکار است. اصول قانون اساسی و مواد متعدد قانون مطبوعات شیوه ی مذکور را تایید و مثمر ثمر تلقی می کند.گویه متعلق به هیچ یک ازاحزاب نبوده و وابسته به گروه وجریان های سیاسی خاصی هم نیست بنابراین در بیان دیدگاه های گوناگون و نظر های مختلف از هر جریانی آزاداست. قانون اساسی در اصل 24 می گوید: نشریات ومطبوعات دربیان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مبانی اسلام یاحقوق عمومی باشد. بدیهی است نقد عملکرد دولتمردان و مقامات مسوول درتمام سطوح نه مخل به مبانی اسلام و نه مغایر با حقوق عمومی است. بلکه با اصل هشتم قانون اساسی منطبق ویکی از مصادیق مهم آن نیز بشمار می رود. نشریات باید مستقل بوده و نباید مواضعی را اتخاذ نمایند که برخی از رسانه ها نظیر صدا و سیما و شماری ازتارنماها و روزنامه های وابسته به احزاب و گروه ها نموده اند .آفت این شیوه وروش آن است که یا خواننده نخواهند داشت ویا شمار آن اندک خواهد بود. گویه قریب به 900 شماره تاکنون منتشر کرده است که تیترهای آن همواره درحوزه های فرهنگی، اجتماعی،سیاسی،اقتصادی،عمرانی و علی الخصوص مسایل پیرامون استان قم بوده است. در تیترها،یادداشت ها،گزارش ها خبرها مقاله ها و گفت و گو ها تلاش گردید ه تا همه ی احزاب،گروه ها ،دستجات و انجمن ها به نحوی ازانحاء مشارکت داشته باشند.
اگر حزب،جناح،گروه دسته یا انجمنی در گویه مطلبی نداشت یا نسبت به دیگران کمتر داشت سستی و کاهلی از خود آن ها بوده است. آیا دراین صورت به زعم شما صاحبخانه مسوول سستی و کاهلی دیگران است؟ بارها اتفاق افتاده است که مسوولان و مدیران برای مطالب انتقادی نسبت به حوزه ی فعالیت خویش به نشریات ازجمله گویه اعتراض کرده و از نقد سازنده هم گلایه کردند، هنگامی که عکس یاخبری ازآنان انتشاریافت خرسند ومسرورگشتند. همین نشریه مکرر درمکرر تلاش و فعالیت هایی که انجام شده و می شود را با عنوانی زیبا، همراه با عکس و اظهارات دلگرم کننده ی مردم چاپ نموده و در معرض دید افکار عمومی قرار داده و می دهد بااین اوصاف مدیران ومسؤولان تحمل چند سطرنقد سازنده را ندارند و همواره می کوشند روزنامه نگاران را مورد ایراد و اشکال قرارداده وگاه به شکایت تهدید می کنند.
اکنون پرسش اساسی این است احزاب و گروه هایی که قبل ازهر انتخابات بطور ناگهانی و سیستماتیک زاد و ولد می کنند پس از انتخابات که فعالیت اصلی در عرصه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و بالاخره حوزه ی اطلاع رسانی آغاز می شود کجا هستند؟ آیا می دانید چرا مشی گویه دربیان مطالب بی طرفی است؟ در عین این که مواضع اصلی او برای همگان روشن و هویداست است . علت مهم آن این است که نشریه بتواند با همه ی کارشناسان، صاحب نظران و اندیشمندان ارتباط داشته و اشکال و ایراد جناح حاکم را یافته و به نقد آن مبادرت ورزد تا از این رهگذر فکر و اندیشه ی نو و تازه پدید آید. شاید بتوان اندکی ازبحران های این استان کاست. شماری ازکارشناسان معتقدند که قم از درون به آسیبها و آفتهای جدی مبتلا است. این استان نتوانست نه در حد استاندارد جهانی و نه حتی در حد و اندازه ی مورد انتظار در مقایسه با سایر استانها ظاهر شود. چنین معضلاتی راچه کسانی بایدحل کنند؟ گروهی ازصاحب نظران براین باورندکه استان قم از مشکلاتی نظیر ناهمگونی ترکیب جمعیت، مسأله ی اشتغال وبیکاری فزاینده، ضعف نیروی انسانی درحوزه ها ی گوناگون، ضعف مشارکت سیاسی و ضعف رسانههای جمعی رنج میبرد. مدیران احزاب، گروه ها و مسؤولان رسانه ها، این دسته ازآفت ها را چه کسانی باید مرتفع نمایند؟
گروهی ازتحلیل گران می گویند استان قم، به لحاظ متغیرهای توسعه یافتگی در حوزه ی مسایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، از شاخصههای توسعه ، فاصله ی زیادی دارد و شاخصههای توسعه نیافتگی آن بیشتر از نمادهای توسعه یافتگی است. حال باید ازدوستان اصلاح طلب واصولگرا پرسید مجموعه ی مشکلاتی که گریبانگیر این استان شده را چگونه بایدحل نمود؟
در قم با دلایل بسیاری قابل اثبات است که دوستان اصلاح طلب نمی توانند در عرصه های گوناگون فعالیت چشم گیری انجام دهند. مشکل اصلاح طلبان در قم مخالفت با یک نماینده قابل حل نیست. الان نویسنده ی سطور در نقد اصلاح طلبان واصولگرایان نیست. توصیه به دوستان آن است که در فعالیت های مطبوعاتی حضور یافته، عملکرد خویش را نقد کنید، مطبوعات را به خاطرخودتان نقد و مورد مذمت قرار نداده و تلاش کنید تا چهره ها و اشخاص سنگین و وزین را یافته و با اجتماع و گردهمایی پیوسته و انجام کارهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بزرگ وچشمگیر در استان بر وزن خویش بیافزایید.
سید محمد حسین دریاباری
28/6/1396
چاپ شده درگویه شماره 911
فراخوان
نویسندگان، پژوهشگران و محققان
سلام علیکم
با احترام،روزنامه گویه مدت ها است در استان قم با روش سیاسی،فرهنگی،اجتماعی منتشر می شود. مطالب مندرج در روزنامه را می توان بر روی تارنمای گویه، جار و کانال رسمی آن ملاحظه نمود.گویه تحولات جهان ،ایران واستان قم راپی گرفته ودنبال می کند. این روزنامه همواره این دو اصل اساسی را مد نظر داشته و دارد اطلاع رسانی و تضارب افکار در زمینه های گوناگون،همین امر موجب گردید تا گویه توانست به عنوان یکی از نشریات مطرح قم شناخته شود.
گویه از نقد صمیمانه و سازنده نسبت به مطالب مندرج به شدت استقبال می کند. مضافابراین از همه ی نویسندگان،صاحب نظران،پِژوهشگران و محققان در حوزه های گوناگون فرهنگی،اجتماعی،سیاسی،اقتصادی، دینی،ورزشی،هنری، ادبی و بالاخره همه ی امور مورد نیاز جامعه که نیاز به بحث و واکاوی دارد دعوت به عمل می آید مقاله،یادداشت،گزارش،تحلیل و تفسیر خویش را در 1200 الی 1500 کلمه برای چاپ در روزنامه گویه به نشانی ذیل ارسال نمایند.نکته ی قابل توجه این که درنقد وبررسی اصول قانون اساسی ، قانون مطبوعات ومبانی اخلاق همواره مد نظرقرارگیرد. در خاتمه شایان ذکر است اولویت با مقاله،یادداشت، گزارش،تحلیل و تفسیر هایی است که موضوعات مربوط به قم راموردبحث وبررسی قرارداده باشد.
نشانی پست الکترونیکی ایمیل:
sdaryabary@gmail.com
شماره تماس: 09127625987
تلفن ثابت ازساعت 10الی 13
02537757891
مدیر مسوول روزنامه گویه
سید محمد حسین دریاباری
21/6/1396
مرکزبزرگ اسلامی غرب کشورچیست وکجااست؟{2}
ابتدا مناسب به نظر می رسد نحوه ی آشنایی خویش با «مرکز بزرگ غرب کشور»را برای خوانندگان تشریح کرده وسپس به بررسی موضوعات مرتبط باآن بپردازیم. نام «مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور» درسال 1366بدلیل سفری که به سنندج داشتم، گوش هایم باآن آشنا گردید. این عنوان ونحوه ی فعالیت آن چندان مورد توجه قرارنگرفت. اما سال 67 ارتباطم با آقای موسوی نماینده ی امام و مقام معظم رهبری اندک اندک رو به فزونی رفت. وی ازابعاد فعالیت آن تشکیلات فراوان وشاید کمی مبالغه آمیز تعریف کرد.حس کنجکاوانه وپرسجوگرمرا برآن داشت تا به آن مجموعه رفته واز نزدیک با آن آشنا گردم. هرکسی آن زمان را به خاطر داشته باشد می داند من درچه فضایی صحبت می کنم ومی داند که نخستین پرسش من وامثال من از گردانندگان مستقردر آن تشکیلات
چه بوده است ؟. مرکزبزرگ اسلامی روبروی استانداری ودفتر نماینده ی امام واقع شده بود ،ساختمانی کوچک با چند باب اطاق ، با تابلویی متوسط که روی آن نوشته شده بود «مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور». من تصورم آن بود که به سمت وسوی بزرگترین دانشگاه منطقه ی غرب کشور، رهسپارهستم. هنگامی که به مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور که درکنار ساختمانی نسبتا زیبا واقع شده بود وآن هم محل نمایش فیلم وتئاتر اداره ی کل فرهنگ وارشاد بود، رسیدم . شگفت زده ومتعجب از خود پرسیدم آیا می توان بین این عنوان بزرگ وآن ساختمان کوچک تناسبی برقرار کرد؟. البته ساختمان بزرگ فعلی احداثش درآن هنگام آغازشده بود ودرسال 1374توسط مرحوم هاشمی رفسنحانی افتتاح گردید وازآن به بعد اوضاع این تشکیلات به لحاظ ساختمانی مطلوب شد. ساخت وسازواحداث ساختمان همه ی مأموریت آن نیست زیرا وظیفه ی اصلی آن تعلیم ،تعلم وپرورش اندیشه است ولی متأسفانه امروزه گویا مأموریتشان همین است و بس. بالاخره ازسراشیبی مختصری که داشت پایین رفته و وارد ساختمان شدم وپرسش های فراوانی را از مسوولان وقت به عمل آوردم تنها چیزی که درآن ملاقات دستگیرم شده مجوعه ای نفیس ازکتاب وانتشار نشریه ای تقریبا مرتب موسوم به « بیان » بوده است . ممکن است کسی بپرسد بااین اوصاف چرا وبه چه دلیل بعدها من هم به جمع دوستان پیوستم ؟. شرح وتفصیل این ماجرادرگفت و گو با نشریه « کورده واری» چاپ سنندج بیان شده است . دقیقا معلوم نیست که چرا وبه چه دلیل نام این تشکیلات را«مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور »گذاردند . به نظر می رسد وقت چندانی صرف نام گذاری نکرده اند ومحتمل است اعتقادی هم به دقت وظرافت درنامگذاری نداشتند.همین عنوان هم به خودی خود منجر به پرسش هایی شده است وآن این که قلمرو ومحدود ه ی آن از کجا تا به کجا است؟ والنهایه بزرگی آن در چیست؟.بالاخره این تشکل پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در مناطق غربی کشور تاسیس گردید که به «مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور»موسوم است. تشکل مزبور برپایه ی اظهارات دست اندرکاران آن درسال1359 تاسیس وبه تدریج درسال 1360 با برگذاری سمیناری مهم درشهرستان سنندج آغازبه کار کرده است.این تشکل ابتدا سازمان روحانیت وهیات مدرسین را به تصویب رساند .گفته می شود سال 1361سال برنامه ریزی مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور بوده است.آنان می گویند این برنامه ریزی ها برای دست یابی به اهداف تعیین شده بوده است.پرسش های بسیاری درباره ی تشکل فوق الذکر،اهداف وبه ویژه عملکردآن از آغاز تاسیس تا به امروز مطرح بوده وهست.شاید الان هم کم وبیش و باصراحت بیشتری آن رامطرح می نمایند. مهم ترین پرسش ها ی رایج رامطرح وبه بررسی هریک از آن ها خواهیم پرداخت.بدیهی است که فعالیت های انجام شده به خود ی خود، پاسخ گردانندگان آن خواهد بود. اما قضاوت را به خوانندگان می سپاریم . آیا تاسیس تشکلی موسوم به مرکز بزرگ اسلامی ضرورتی داشت ؟مهم ترین اهداف بنیانگذاران آن چه بوده است؟آیا تشکل مزبور به اهداف مورد نظر دست یافته است ؟آیا مرکز بزرگ اسلامی توانست بین دانشگاهیان وروحانیان ارتباط برقرار کند؟رویکرد وتعامل مردم با این تشکل چکونه بوده وهست ؟.آیا کارکرد آن درابعاد گوناگون فرهنگی ،اجتماعی،علمی وپژوهشی قابل ملاحظه بوده است ؟آیاتوانسته به لحاظ آموزشی نقش موثری راایفا کند؟نقش ونحوه ی مدیریت درسامان دهی اهداف خرد وکلان چگونه بوده است ؟آیا درآینده ضیاء واشعه ی این تشکل ،پرفروغ تر می شود یا رو به خاموشی می گراید. ؟ آیا تشکل مزبورتوانست نقش یک دانشگاه وحوزه ی علمیه رادرمنطقه ایفا کند.آیا تعامل مؤسسه ی مزبوربا اصحاب قلم ، مطبوعات ،نخبگان عرصه ی ادب وهنرمطلوب بوده است .؟ روابط آن باناشران حوزه ی کتاب چگونه بوده است؟آیا تشکل مذکوردرچارچوب رسالت جویش که تعلیم وتعلم وتحکیم مبانی وحدت بود ،اصول راهبردی را تدوین واجرایی کرده است؟ وبالاخره این که نقش دبیر خانه ی شورای مدارس اهل سنت به تقویت مرکز بزرگ اسلامی می انجامد ویا آن را تضعیف می کند ؟.هنگامی که مدیران وقت تصمیم به معرفی مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور داشته یادرصدد تهیه ی گزارش برای جایی بودند یا در مکاتبات خود به مراکز دولتی وغیردولتی در نقاط مختلف کشور، از مرکزبزرگ اسلامی (به عنوان نهادی انقلابی،منطقه ای ، اجتماعی ومذهبی با محوریت روحانیت به سرپرستی نماینده ی امام و رهبری که دارای اهداف مختلفی بوده)یاد کرده ومی کنند.محمود فرزانه دروبلاگ «باران درشت» ضمن طرح ایرادات حقوقی می نویسد :آیا واژه ی« نهاد »دارای بار حقوقی است ویا آن که دارای معنای عرفی است؟نهادی انقلابی بودن بانص تبصره ی ماده 130 قانون محاسبات عمومی کشور {مصوب شهریور76} تناقص دارد . مضافا براین درمجموعه ی قوانین ومقررات کشورنهادی منطقه ای نداریم جز آن چه که مناطق آزاد تجاری یا پیله وری نامیده شد. این که مرکز بزرگ اسلامی چگونه وبه دستور چه کسی درست شده است داستانی است روشن که درمصاحبه ها به آن پرداخته شده است.قدرمسلم آن است که درحکم امام راحل و حکم مقام معظم رهبری به حجه الاسلام والمسلمین موسوی جهت ابقا وادامه ی خدمت ذکری از آن نشد ه است.اما استفساریه ای که آقای موسوی از معظم له نمودند درآن فعالیت این تشکل عنوان گردید .بالطبع وبدون شک ایشان آن استفساریه را ملاحظه وتایید کردند . علاوه براین درگزارش های فصلی یا سالانه ی خود به امام ورهبری موضوع تشکیل چنین تشکلی به استحضار شان رسید وبالاخره این که درحکم انتصاب حجه الاسلام والمسلمین حسینی شاهرودی که به جای آقای موسوی معرفی گردیده واکنون حدود شش سال ونیم از خدمت او می گذرد، وی به عنوان نماینده ی مقام معظم رهبری ومسوول مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور یاد شده است .بنا براین ایرادات حقوقی که اساس آن تشکل را مخدوش کند موجه نیست. قلمرو ومحدوده ی مرکز بزرگ اسلامی دراوایل دهه ی 60 پاوه دراستان کرمانشاه، استان کردستان ومناطق کردنشین آذر بایجان غربی را دربر گرفته وامتداد داشته است.دراوایل دهه ی شصت منطقه ی پاوه واطراف آن ازمرکز بزرگ اسلامی غرب کشور جدا گردید ه وزیر نظر نماینده ی امام ورهبری وقت در کرمانشاه قرار گرفت .از این پس قلمرو مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور به شهرهای استان کردستان وبخشی ازاستان اذربایجان غربی محدود گردید . درسال 1386دبیر خانه ی شورای برنامه ریزی مدارس اهل سنت شکل گرفت که یک ساختار جدید ومتفاوت با مرکزبزرگ بوده وهست.دراوایل دهه ی 90 بود که آذربایجان غربی را از بدنه ی مرکز مزبور جداکرده اند .درگذشته مرکز بزرگ اسلامی بابخش های متعددش که بزودی شرح آن خواهد آمد یک مجموعه ی مورد توجه درمنطقه بود اما اکنون فقط دراستان کردستان خلاصه شده و تنها نام آن باقی است .دبیر خانه ی شورای برنامه ریزی ، استان های تحت پوشش خویش را دفتر استانی ومناطق قومی قلمداد می کند . هنگامی که آقای موسوی نماینده ی امام ورهبری بوده اند درنوشته ها ومکاتبات خویش این تشکیلات رابرخاسته از فرمان امام راحل معرفی می کردند .اما پس ازوی ادبیات اندکی متفاوت ومغایر با آن است وبه سبک دیگری درمکاتبات ابراز می گردد و آن این که تشکیلات موردبحث بنا به درخواست علما منطقه تشکیل شده است.
بدون تردید
مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور با اطلاع وموافقت مسوولان کشورتاسیس گردیده که دولت ،
ازطریق اوقاف درگذشته واکنون از مجرای دبیر خانه ی شورای برنامه ریزی با بودجه ی
عمومی از آن پشتیبانی کرده ومی کند . این مرکز اگر از ابتدای تاسیس وآغاز فعاللیت
درمجاری قانونی قرار می گرفت وصاحب اساسنامه ،مرامنامه ، ردیف بودجه وشرح وظایف
بود . چنین تشکیلاتی که از سال 59 فعالیت می کند دست آورد آن محسوس وملموس تربود .
جامعه ی هدف و دانش آموختگان آن ازاوضاع
راضی تر وبالاخره مسؤولان آن هم
دربرابر کارکرد آن سربلند تر بودند ، بدون
شک عمده ترین عامل دست نیافتگی به اهداف
مورد نظر عدم انطباق آن تشکل با قوانین ومقررات است .اگر گردانندگان ومدیران تشکل فوق
، خود را در اداره ی آن تام وتمام موفق بخوانند، پافشاری برچیزی است که تحقق نیافت
.یکی از طراحان وبنیانگذاران که شالوده ی آن را طراحی واجرایی کرده وموافقت تأمین
بودجه ی آن راگرفته در پاسخ به سوالی
درباره ی تشکل مزبور می گوید : «مرکز بزرگ، یرای چه بود؟ و چه شد؟!
برنامه این بود که علمای اهل سنت برای درس خواندن و گذراندن مدارج عالی حوزوی به مصر، عربستان، پاکستان و جاهای دیگر میرفتند، اینان بخصوص به دانشگاه مدینه {عربستان} میرفتند و{بعضا} افکار وهابیت به آنان إلقاء میشد، این یک واقعیتی است مااهل سنّت در ایران داریم، اینها را که نمی توانیم نادیده بگیریم، اینها وقتی میروند به خارج اولا مقداری ارز از کشور بیرون میرود؛ ثانیا در آنجا اینان{بعضا}را میسازند وقتی بر می گردند میخواهند افکار وهابیگری را در ایران ترویج کنند.
ما در همین جا دانشکده هایی برای آنان درست کنیم که علوم{حوزوی} خودشان را به آنان آموزش بدهند.
و حتی اگر استاد هم، کم دارند از کشورهای دیگر، اساتیدی دعوت شوند که به آنان فقه خودشان را تعلیم بدهند.
بالاخره ما این را در کردستان راه انداختیم.
مرحوم امام هم موافقت کردند.
و قرار شد بودجه ی آن را که سالی پنجاه شصت میلیون تومان میشود دولت بپردازد. ما با هزار زحمت این پول را از دولت وصول میکردیم و برای آنها میفرستادیم.
البته آنچه نظر ما بود نشد!
ولی بالاخره کارهای مفیدی در آنجا صورت گرفت، با علمای اهل سنت ارتباط برقرار شد؛ و برای کمک به طلبه های آنجا شهریه ای در نظر گرفته شد. »
این تشکل در همه ی ادوار با تفاوت ها یی به لحاظ کمی وکیفی چارتی داشته است .مدیریت ،شورای سیاستگذاری امامان جمعه ی منطقه ،هیات مدرسان ،معاونت آموزش وپژوهش،سازمان روحانیت، معاونت امور فرهنگی، شورای افتا ،شورای روحانیت ،امور مساجد ،روابط عمومی ، کتابخانه ، نشریه تبیان ، تارنما ،امور مالی بخش خدمات ، ،معاونت امور شهرستان ها ، واحد برنامه ریزی،امور پروژه ها وواحد حقوقی بخشی ازآن بوده است.
امورمذکورشاکله ی اصلی این تشکل درهمه ی ادواربوده است.
کارآمدی وموفقیت تشکلی که برای اهدافی مهم وبزرگ طراحی شد ، جهت پیشرفت نیازمند به عوامل متعدد وگوناگون می باشد. این عوامل می تواند اثباتی یا سلبی باشد. تشکل مورد بحث برای اهدافی بلند و فراگیر طراحی گردید تا بتواند باامواج مسموم نهادهای دین ستیز مقابله کرده وپاسخگو به شبهات ، درحوزه ی دین باشد. بدیهی است چنین تشکلی نیازمند به همه ی عوامل تاثیرگذار می باشد. نخستین آن عزم ،اراده وپشتکار گردانندگان آن است .دوم امکانات ، استعداد وتوانایی های مادی ومعنوی است. سوم مدیریت توانمند ونیروی انسانی کارآمد می باشد .چهارم برنامه وچشم انداز روشن نسبت به آینده ی کوتاه مدت ، میان مدت وبلند مدت می باشد . عوامل سلبی رامی توان ارمفهوم عوامل اثباتی استنباط کردوآن عبارت است ازدورنگاه داشتن تشکل از نفوذ ،اعم از سلایق، روابط ونیروهای فاقد تخصص .حال پرونده ی مدیریت تشکیلات مذکور را لحظه ای می گشاییم .در مرکز بزرگ اسلامی مدیران بیشماری منصوب شدند صرف نظر از سه عامل دیگرآیا وزن همه ی آنان یکسان ویکنواخت بوده است؟. موفقیت ویاناکامی آنان باید نردبان ترقی درگزینش های بعدی بود.
با وجوداین همه نخبگان ومدیران کارآمد چرا مدیرانی انتخاب می شوند که واقعا نمی توانند پاسخگوی نیازهای منطقه بوده باشند.؟ انتصاب آنان براساس کدام اصول ،مبانی ،معیارها وملاکها صورت پذیرفت.؟مدیریت یا ذاتی است یااکتسابی است . مدیریت ذاتی راتجربه ، شواهد وقراین عینی آشکارمی سازد.مدیریت اکتسابی رامدرک وتجربه توأما. کدام یک از مدیران مدرکی دال برتحصیل دردانشگاه وآن هم در حوزه ی مدیریت داشته اند؟مگر نه این است که انتخاب وانتساب آن ها صرفا برپایه ی شناخت بوده است.؟ شماری ازمدیران بودند که مدیریت آنان حتی به لحاظ تجربه هم به اثبات نرسیده است. کافی است پرونده ی سه سال آخیر این تشکیلات را ملاحظه کنیم .عصبانیت ،قطع ارتباط باهمه ،عدم تحمل نیروهای برتر،فقدان حس مدیریت وعدم برخورداری از طرح وبرنامه ، ازشرایط مدیریت محسوب نمی شود. مدیر یا مدیرانی که نتوانند اصل هشتم قانون اساسی را دست مایه ی نصیحتی قراردهند وبه معاونان ودستیاران بازنشسته ی خویش بگویند جانمایی کردن خود در طول این چند سال به عنوان نیروی رسمی وبهره گیری از همه ی مزایای آن باتوجه به نرخ بالای بیکاری درمنطقه مغایر با قانون ،عقل وشرع است . چنین مدیر یا مدیرانی می توانند کار بزرگ برای جامعه ی هدف خویش انجام دهند ؟ بااین اوصاف نمی توان مخاطب وجامعه ی هدف راراضی نگاه داشت.تردید نکنیم که تک تک خواسته های مشروع ، مخاطب وجامعه ی هدف حق الناس است. هم امروزوهم فردابایدبه آن پاسخگوباشیم آیابااین اوصاف می توان نیروی انسانی کارآمد ی تربیت کرده تا خدمت گذار جهان اسلام باشند.؟
سید محمد حسین دریاباری
17/5/1396
مصاحبه ی اختصاصی تبیان باابو سرور مسئول اطلاع رسانی و تبلیغات دفتر جنبش مقاومت اسلامی حماس در ایران
اشاره
این گفت وگو قراربود با جناب آقای دکتر ابوسامه نماینده ی حماس در تهران انجام پذیرد به همین دلیل نامه ی ذیل خطاب به ابواسامه است .ازآنجایی که وی درآن هنگام با مشغله ی زیاد مواجه بوده است ابوسروربه پرسش های تبیان پاسخ داده است. شایان ذکراست ابوسروربه سؤال دوازدهم تبیان پاسخ نداده است.گفتنی است ابو سروردرآن هنگام مسئول اطلاع رسانی و تبلیغات دفتر جنبش مقاومت اسلامی حماس در ایران بوده است.این مصاحبه ازسوی سیدمحمدحسین در یاباری تهیه وتنظیم و درتبیان شماره 68مورخ 20/11/1387چاپ شده است .درادامه متن نامه بانضمام پرسش هاومتن کامل گفت وگوازنظرمی گذرد.
جناب آقای دکتر ابوسامه نماینده ی حماس در تهران
با سلام
بدینوسیله باستحضار می رساند نشریه ی تبیان زیر نظر نماینده ولی فقیه در غرب کشور انتشار می یابد این نشریه در نظر دارد در خصوص بحران اخیر در غزه با جنابعالی گفت وگو یی داشته باشد ، خواهشمند است با درخواست مطروحه موافقت فرمایید در خاتمه ضمن آرزوی پیروزی برای مقاومت اسلامی عین سؤالات بحضور ارسال می گردد :
1-برخی از تحلیل گران سیاسی براین باورند که اسرائیل پس از عملیات علیه حزب الله در زمان مشخصی به حماس حمله می کند آیا حماس چنین تصور و باوری را قبول دارد و می پذیرد ؟
2-علامات و نشانه های حمله احتمالی اسرائیل به حماس با بستن گذرگاه ها و در تنگنا قرار دادن مردم و جنبش حماس آشکار بود چرا حماس آتش بس را پس از پایان تمدید نکرد ؟
3-دولت حماس برخاسته از آراء مردم است به همین دلیل می تواند از حقوق مشروع خود و ملت خویش با ابزار متعارف دفاع کند چرا مخالفان حماس از تجهیز شدن به اسلحه ی آن دولت مخالفت کرده و واهمه دارند ؟
4-منابع اطلاعاتی اسرائیل می گویند استعداد و توان حماس بلحاظ نیروی انسانی 20 هزار نفر اند شما در این زمینه تحلیل و نظری دارید ؟
5-رژیم صهیونستی اسرائیل مدعی است که حمله به نوار غزه برای جلوگیری از پرتاب موشک بوده بنابرگزارش روزنامه گتاردین در طول آتش بس موقت سال گذشته حتی یک موشک از سوی حماس به مناطق صهیونیست نشین پرتاب نشد بنابراین انگیزه و هدف آن رژیم از جمله به غزه و حماس چه بوده است ؟
6- سفرهای دیپلماتیک یک سال اخیر نشان داد که بخشی از جهان عرب از یک سو و آمریکا و متحدانش از سوی دیگر در حال اجرای طرح و ترسیم نقشه و توطئه ای علیه حماس هستند بدون شک این روند تداوم خواهد یافت راههای مقابله حماس با این ترفند ها چیست ؟
7-امکان گفت وگوی مستقیم حماس با محمود عباس وجود دارد ؟ میزان موفقیت و دست یابی به تفاهم همه جانبه چه مقدار است ؟
8-شماری از تحلیل گران سیاسی معتقدند جنگ اخیر علیه حماس توسط اسرائیل با چراغ سبز امریکا و حمایت این کشور بوده است نظر شما در این زمینه چیست ؟
9-به نظر شما دولت اسماعیل هنیه می تواند بدون برسمیت شناختن موجودیت اسرائیل با سازمان الفتح محمود عباس به تفاهم رسیده و با سایر کشورهای عربی و غیره روابط عادی داشته باشد ؟
10-در صورت امکان در خصوص میزان خرابی ها ، تلفات انسانی و سایر جنایات ارتش اسرائیل که تاکنون کمتر گفته شده برای خوانند گان ما توضیح دهید ؟
11-رهبران کشورهای ونزوئلا و بولوی روابط خود با اسرائیل را به حالت تعلیق درآوردند به نظر شما این چه پیامی برای دولت های عربی و اسلامی بدنبال خواهد داشت ؟
12-در صورت امکان بفرمایید گروه هایی که با حماس متحد هستند کدامند ؟ درخصوص افکار ، اندیشه و ایدئولوژی آنان اندکی توضیح برای خوانندگان تبیان بفرمائید ؟
13-آیا شورای امنیت بعنوان عالیترین نهاد بین المللی به خواسته ها و انتظارات مردم فلسطین ایفای نقش کرده است ؟
14- پس از حمله ی اشغالگران قدس انتظار می رفت حاکمان کشورهای عربی در قالب اتحادیه عرب اقدامات مقتضی را بعمل آورند آیا این اتحادیه انتظارات دولت منتخب فلسطین و مردم این سرزمین را برآورده ساخته است ؟
سید محمد حسین دریاباری
مصاحبه ی اختصاصی تبیان باابو سرور مسئول اطلاع رسانی و تبلیغات دفتر جنبش مقاومت اسلامی حماس در ایران
1-برخی از تحلیل گران سیاسی براین باورند که اسرائیل پس از عملیات علیه حزب الله در زمان مشخصی به حماس حمله می کند آیا حماس چنین تصور و باوری را قبول دارد و می پذیرد ؟
جنبش مقاومت اسلامی حماس با توجه به ادامه ی اشغال سرزمین فلسطین و مقدسات اسلامی و تداوم تجاوزات و حملات رژیم اشغالگر قدس همواره در حال جنگ با این رژیم به سر می برد ،بنابراین استراتژی این جنبش مقاومت علیه اشغالگری با هدف پایان دادن به اشغال فلسطین است. از این رو، همواره خود را در حال و وضعیت مقاومت می بیند و همیشه خود را برای مقابله با دشمن صهیونیستی آماده می کند. دشمن صهیونیستی وقتی در تابستان 2006 میلادی به جنوب لبنان حمله کرد و آن شکست مفتضحانه ای را متحمل شد، انتظار می رفت که برای به دست آوردن ابهت ارتش پوشالی خود دست به ماجراجویی دیگری بزند، لذا همچنانکه گفته شد نیروهای مقاومت غیر از این که همیشه در حال آماده باش هستند، با درک شرایط موجود و وضعیت رژیم صهیونیستی که زخم خورده ی جنگ اخیر لبنان بود، بیش از گذشته آماده ی مقابله با ماجراجویی های این رژیم بودند. در حقیقت ماهیت رژیم صهیونیستی مبتنی بر کشتار و تجاوزات و قتل عام و اشغال سرزمین دیگران و آواره کردن دیگران است، به همین خاطر این مساله ایجاب می کند که مقاومت دائما در حال آماده باش باشد. ضمنا شرایط و وضعیت تنها می توانند در تاکتیکهای مقاومت موثر باشند و نمی تواند استراتژی آن را مبنی بر تداوم مبارزات تغییر دهد.
2-علامات و نشانه های حمله احتمالی اسرائیل به حماس با بستن گذرگاه ها و در تنگنا قرار دادن مردم و جنبش حماس آشکار بود چرا حماس آتش بس را پس از پایان ، تمدید نکرد ؟
جنبش مقاومت اسلامی حماس وقتی بصورت غیرمستقیم با آتش بس موافقت کرد با همکاری کلیه گروههای مقاومت در موضع قدرت و اقتدار بود. این جنبش و گروههای مقاومت شروطی را برای آتش بس تعیین کردند که عبارت بودند از: رفع کامل محاصره نوار غزه و بازگشایی گذرگاهها و انتقال این آتش بس به کرانه باختری و توقف حملات رژیم صهیونیستی. اما وقتی آتش بس برقرار شد، از همان روزهای اول رژیم صهیونیستی آن را نقض کرد و تا پایان آتش بس به مدت شش ماه هیچ کدام از شروط مقاومت محقق نشد و این دشمن کینه توز به وعده های خود که به مصری ها داده بودند مبنی بر تحقق این شروط عمل نکرد، بنابراین حماس و گروههای مقاومت هیچ لزومی به تمدید آتش بس ندیدند و با تمام قوا با تمدید آن مخالفت کردند و حماس اعلام کرد تنها با تحقق شروط فوق الذکر مقاومت با تفاهم آرام سازی اوضاع موافقت می کند و حاضر نیست آتش بسی مجانی تقدیم دشمن کند. بنابراین این جنبش همچنانکه از موضع قدرت با تمدید آتش بس مخالفت کرد و در حقیقت پذیرش آتش بس بدون تحقق شروط مقاومت یک نوع خفت و خواری بود که حماس قاطعانه آن را رد کرد و نپذیرفت.
3-دولت حماس برخاسته از آراء مردم است به همین دلیل می تواند از حقوق مشروع خود و ملت خویش با ابزار متعارف دفاع کند، چرا مخالفان حماس از تجهیز شدن به اسلحه ی آن دولت مخالفت کرده و واهمه دارند ؟
ببینید در این دنیای کنونی که برخی کشورها داعی دار دمکراسی و حقوق بشر هستند، خود اولین ناقضان دمکراسی و حقوق بشر هستند. وقتی جنبشی مردمی با راهکارهای نوین و از طریق انتخاباتی شفاف و آزاد (به اعتراف خود آنها که حتی کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا که ناظر این انتخابات بود، اعلام کرد تاکنون انتخاباتی به این شفافیت در منطقه برگزار نشده است) به قدرت می رسد اولین انتظار این است که منادیان دمکراسی به این انتخاب آزاد مردم فلسطین احترام بگذارند و حکومت حماس را به رسمیت بشناسند، اما این گونه نشد و اولین گام آنها تحریم سیاسی و اقتصادی این دولت برخاسته از آرای مردم بود.تا اینجا برای همگان واضح شد که دمکراسی مورد نظر آمریکا و غرب همان است که در راستای منافع آنها باشد و اگر این دمکراسی در راستای منافع ملتها باشد، خوشایند آنها نیست. از همین رو، از سر مخالفت با این حکومت برخاستند. لذا از هر اقدامی برای ساقط کردن این حکومت دریغ نکردند. وقتی آنها چنین موضعی در قبال این حکومت مردمی اتخاذ می کنند، انتظار نمی رود که با مسلح شدن این حکومت کنار بیایند و با آن مخالفتی نکنند. بلکه آنها از همان ابتدای به قدرت رسیدن حماس شروطی از جمله این که این جنبش مقاومت مسلحانه را کنار بگذارد، مطرح می کردند و می خواستند حماس همان تسلیحاتی را هم که در اختیار دارد، کنار بگذارد چه رسد به مخالفت آنها با تجهیز شدن حکومت حماس به اسلحه. آنها در اصل از آن بیم داشتند که حماس مقاومت را در عرصه سیاسی نیز پیگیری کند و با تشکیل حکومتی مقاوم و مبارز به روند مبارزات خود تشدید بخشد و همین گونه هم شد و حماس همچنان که به ملت فلسطین وعده داده بود، مقاومت را در عرصه حکومت و سیاست نیز پیش برد و میان کار سیاسی و مقاومت تلفیق ایجاد کرد. وقتی دشمنان شاهد این موفقیتهای متوالی حماس بودند دست به هر کاری زدند تا جلو رشد حماس را بگیرند و نمونه های از این اقدامات به شرح ذیل است:
ـ تحریم سیاسی و اقتصادی دولت منتخب
ـ بازداشت نمایندگان وابسته به حماس در پارلمان و وزرای حکومت منتخب ( حدود 50 نماینده و وزیر)
ـ به راه انداختن آشوب فتنه داخلی با تحریک جریان مزدور و شورشی در داخل جنبش فتح که محمد دحلان سرکرده ی این جریان است.
ـ تشدید محاصره ی همه جانبه ملت فلسطین در نوار غزه که از 18 ماه پیش به شدت شروع شده است.
ـ و بالاخره جنگ اخیر علیه مردم غزه با هدف نابودی حکومت منتخب و جنبش حماس و مقاومت.
4-منابع اطلاعاتی اسرائیل می گویند استعداد و توان حماس بلحاظ نیروی انسانی 20 هزار نفر می باشد، شما در این زمینه تحلیل و نظری دارید ؟
جنبش مقاومت اسلامی حماس از لحاظ نیروی انسانی و تسلیحاتی از هیچ تلاشی برای افزایش توان خود دریغ نمی کند و با توجه به این که مقاومت تنها راهکار و استراتژی این جنبش برای باز ستاندن حقوق غصب شده ی مردم فلسطین است، بنابراین حق دارد که توان نظامی خود را بالا ببرد و ناتوانی دشمن صهیونیستی در ورود به غزه و اشغال مجدد آن بهترین دلیل بر این مدعاست که حماس در عرصه مقاومت به خوبی پیش رفته و توانست دومین شکست تاریخی را بر دشمن صهیونیستی (پس از شکست آن در جنوب لبنان) تحمیل کند.
5-رژیم صهیونستی اسرائیل مدعی است که حمله به نوار غزه برای جلوگیری از پرتاب موشک بوده، در حالی که گزارش روزنامه گاردین می گوید: در طول آتش بس موقت سال گذشته حتی یک موشک از سوی حماس به مناطق صهیونیست نشین پرتاب نشد، بنابراین انگیزه و هدف آن رژیم از جمله به غزه و حماس چه بوده است ؟
اهداف اصلی دشمن صهیونیستی از حمله به نوار غزه عبارت بودند از:
ـ نابودی حکومت منتخب فلسطین
ـ سرکوب جنبش مقاومت اسلامی حماس و نیروهای مقاومت
ـ بازگرداندن جریان مزدور به نوار غزه
ـ تقویت جریان سازشکار فلسطین و غیره
دشمن در طول جنگ این اهداف را عملا دنبال می کرد، اما از ترس این که تجربه تلخ شکست در جنگ سی و سه روزه لبنان دوباره برای این رژیم تکرار شود، آشکارا از طرح این اهداف عمده برای حمله خود در طول جنگ خودداری می کرد، گرچه قبل از جنگ بارها اعلام کرده بود که هدف استراتژی آن نابودی حماس و حکومت آن است. لیونی وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی قبل از جنگ مطلب فوق را بر زبان رانده بود و یکی دو روز مانده به جنگ نیز اعلام کرده بود که ظرف سه روز حماس را از بین می برند. اما وقتی حمله هوایی در آن سطح گسترده صورت گرفت، دشمن و مزدوران آن انتظار داشتند که حماس دست تسلیم را بالا می برد. غافل از این که حماس در دل مردم فلسطین جا دارد و از بین رفتنی نیست، وقتی آنها متوجه شدند که حمله هوایی گسترده کارساز نبوده است و حتی پس از این حمله آقای هنیه در سخنرانی غرای خود نوید پیروزی را داد، دشمن مأیوس شد و از طرح آشکار اهداف عمده ی خود اندک اندک خودداری کرد تا مبادا تجربه تلخ جنگ لبنان برایش تکرار شود. همچنانکه مستحضر هستید، اکنون پیروزی در جنگها در تحقق یا عدم تحقق اهدافی است که برای آن جنگ تعریف می شود که اگر اهداف محقق شود، گفته می شود که طرف آغازگر پیروز شده است و در غیر این صورت شکست خورده است، وقتی دشمن پس از نومیدی از تحقق اهداف عمده اش اهدافی جزیی را برای جنگ تعریف کرد که عبارت بودند از متوقف ساختن حملات موشکی حماس و استقرار نیروهای بین المللی در غزه. دشمن حتی در تحقق این اهداف جزئی نیز ناتوان ماند و شکست خورد و دیدیم که در طول جنگ حملات موشکی حماس تشدید شد و روز به روز بر برد موشکهایش افزوده می شد و حتی وقتی دشمن صهیونیستی پس از شکست خفت بارش آتش بس یکجانبه رااعلام کرد، این نیروهای حماس و مقاومت بودند که به سمت مناطق صهیونیست نشین موشک شلیک کردند، این بدان معناست که دشمن در توقف حملات موشکی مقاومت شکست خورد و از سوی دیگر، حماس و سایر گروه های مقاومت به شدت با استقرار نیروهای خارجی مخالفت کرده و خواهند کرد و اعلام کردند که با این نیروها به عنوان اشغالگر برخورد خواهند کرد. بنابراین دشمن در تحقق حتی اهداف جزئی اش هم شکست خورد و پس از 22 روز حمله ی گسترده ی هوایی، دریایی و زمینی نتوانست حتی یک وجب وارد شهرهای نوار غزه شود و در این مدت در اطراف نوار غزه با نیروهای مقاومت رو به رو بود و نتوانست حتی یک وجب به سمت داخل نوار غزه پیشروی کند.
6- سفرهای دیپلماتیک یک سال اخیر نشان داد که بخشی از جهان عرب از یک سو و آمریکا و متحدانش از سوی دیگر در حال اجرای طرح و ترسیم نقشه و توطئه ای علیه حماس هستند، بدون شک این روند تداوم خواهد یافت راههای مقابله ی حماس با این ترفند ها چیست ؟
راههای مقابله حماس با این ترفندها تاکید بر ادامه ی مقاومت و تاکید بر اصول و مبانی قضیه فلسطین است و حماس با پشتوانه ی مردمی از این حقوق و اصول دفاع می کند و این توطئه ها را خنثی می کند. همچنان که در طول 22 روز با مقاومت سرسختانه توطئه ی بزرگ برای نابودی مقاومت و حکومت برخاسته از آن را خنثی کرد.
7-امکان گفت وگوی مستقیم حماس با محمود عباس وجود دارد ؟ میزان موفقیت و دست یابی به تفاهم همه جانبه چه مقدار است ؟
جنبش مقاومت اسلامی حماس بارها اعلام کرده است که همواره حامی و پشتیبان گفتمان داخلی بوده و هست، اما این گفت و گو برای آن که موفقیت آمیز باشد، باید مبتنی بر اصول و مبانی روشنی باشد. مقاومت باید اساس این گفت و گو ها باشد و اگر آقای محمود عباس خواهان گفت و گو است، باید به همکاری امنیتی خود با رژیم صهیونیستی در کرانه باختری پایان دهد. ادامه بازداشت رهبران و اعضای جنبش مقاومت اسلامی حماس و جهاد اسلامی و نیروهای مقاومت در کرانه باختری توسط نیروهای تشکیلات خودگردان بیانگر آن است که ابومازن رغبتی به گفت و گوی داخلی ندارد. چرا که اگر مایل به گفت و گوی داخلی است باید با آزادی قریب به 700 عضو حماس و 50 عضو جهاد اسلامی و بقیه نیروهای مقاومت در کرانه باختری زمینه این گفت و گوها را فراهم کند. تا زمانی که وتوی آمریکایی صهیونیستی در مقابل گفت و گوی داخلی وجود دارد، میزان موفقیت این گفت و گوها بسیار پایین است و وقتی تشکیلات خودگردان خود را از فشارهای آمریکا و صهیونیستها خارج سازد و با این وتوی آنها مخالفت کند، و شرایط لازم برای گفت و گوها را که به آنها اشاره شد، فراهم کند، آن وقت می توان انتظار موفقیت این گفت و گوها را داشت.
8-شماری از تحلیل گران سیاسی معتقدند جنگ اخیر علیه حماس توسط اسرائیل با چراغ سبز امریکا و حمایت این کشور بوده است نظر شما در این زمینه چیست ؟
آمریکا همیشه از رژیم صهیونیستی حمایت می کند و تمامی تجاوزات و حملات آن علیه مردم بی دفاع فلسطین را توجیه می کند و آنها را دفاع از خود می نامد، و این گونه چراغ سبزی دائمی برای این حملات فراهم کرده است و این رژیم را جری تر کرده است. آمریکا قربانی را جلاد و جلاد را قربانی معرفی می کند و تا زمانی که این گونه برخورد می کند و حقوق ثابت ملت فلسطین را نادیده می گیرد، نمی توان از آن انتظار داشت، در کنار مردم فلسطین قرار بگیرد.
9-به نظر شما دولت اسماعیل هنیه می تواند بدون برسمیت شناختن موجودیت اسرائیل با سازمان الفتح(محمود عباس) به تفاهم رسیده و با سایر کشورهای عربی و غیره روابط عادی داشته باشد ؟
دولت منتخب آقای هنیه بارها از همان اوایل شکل گیریش اعلام کرده است که هرگز حاضر نیست رژیم اشغالگر و سفاح صهیونیستی را به رسمیت بشناسد، کلیه رهبران حماس نیز در مناسبتهای مختلف بر این نکته تاکید کرده اند، بنابراین عدم به رسمیت شناختن اسرائیل سیاست ثابت حماس و دولت منتخب آن شمرده می شود و شناسایی آن هم به معنای تضییع حقوق حقه مردم فلسطین است.
به رسمیت نشناختن یک طرف نمی تواند مانع تفاهم طرف دیگر با کشورها و سازمانهای دیگری باشد، مگر این که این کشورها یا سازمانها رسیدن به هر نوع تفاهم را منوط به به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی کرده باشند که تا کنون چنین مساله ای مطرح نشده است. بنابراین سیاست حماس مبنی بر به رسمیت نشناختن "اسرائیل" نمی تواند مانعی در ارتباطات آن با دیگران باشد.
به عنوان مثال کشورهایی هستند که "اسرائیل" را به رسمیت نمی شناسند و با دیگر کشورها هم روابط خوبی دارند.
حماس همواره حقوق حقه و اصول و مبانی قضیه فلسطین را ملاک سیاستهای خود قرار داده است. بنابراین چون موجودیت "اسرائیل" با این حقوق و اصول همخوانی ندارد، با به رسمیت شناختن آن مخالفت می ورزد.
10-در صورت امکان در خصوص میزان خرابی ها ، تلفات انسانی و سایر جنایات ارتش اسرائیل که تاکنون کمتر گفته شده برای خوانند گان ما توضیح دهید ؟
مرکز حقوق بشر فلسطین اخیرا گزارشی درباره تلفات و خسارت های وارده به نوار غزه در نتیجه ی جنگ 22 روزه ی نظامیان تا بن دندان مسلح به این منطقه منتشر کرده است. در این گزارش آمده است که نیمی از قربانیان این تجاوزات زنان و کودکان فلسطینی هستند.
آمار و ارقام نتایج این حملات و تجاوزات به شرح ذیل است:
ـ شهادت بیش از 1330 فلسطینی از جمله 437 کودک، 110 زن، 123 فرد مسن، 14 عضو تیم پزشکی و 4 خبرنگار و چهار ورزشکار . گفتنی است که با توجه به ادامه عملیات آوار برداری آمار شهدا رو به افزایش است.
ـ زخمی شدن بیش از 5500 فلسطینی از جمله 1890 کودک که حال 200 تن به شدت وخیم است.
ـ تخریب کامل 121 مرکز صنعتی و تجاری
ـ آسیب دیدن 200 مرکز صنعتی و تجاری دیگر
ـ تخریب کامل 4 کارخانه بتن سازی و یک کارخانه دیگر
ـ ویرانی 60 مقر پلیس، پنج سازمان اطلاعسانی، دو سازمان بهداشتی و 29 سازمان آموزشی
ـ تخریب کامل حدود4 هزار باب منزل و آسیب دیدن 20 هزار باب منزل دیگر
ـ تخریب کامل 28 سازمان مدنی، وزارتخانه، مقر شهرداریها، بنادر و شورای قانونگذاری فلسطین
ـ تخریب کامل 30 مسجد و وارد آمدن خسارات به 15 مسجد دیگر .
ـ محروم شدن 800 هزار فلسطینی از آب آشامیدنی
ـ محروم شدن بیش از 60 درصد از ساکنان نوار غزه از نعمت برق
ـ قطعی کامل گاز
ـ ویرانی 34 مرکز بهداشتی و 8 بیمارستان و 26 کلینیک بنا به گزارش سازمان بهداشت جهانی
11-رهبران کشورهای ونزوئلا و بولیوی روابط خود با اسرائیل را به حالت تعلیق درآوردند به نظر شما این چه پیامی برای دولت های عربی و اسلامی بدنبال خواهد داشت ؟
این پیام را دارد که وقتی کشورهای غیر عربی در آن سوی دنیا به اصول و مبانی انسانی احترام می گذارند و حاضرند در این راستا روابط خود را با رژیم غیر انسانی صهیونیستی قطع کنند، چگونه ممکن است که برخی کشورهای عربی به روابط خود ادامه می دهند؟ در حقیقت این سیاست منطقی نیست و ما هم از کشورهای عربی انتظار داریم که چنین اقدامی را پی بگیرند و روابط خود با با دشمن صهیونیستی را قطع کنند.
12-در صورت امکان بفرمایید گروه هایی که با حماس متحد هستند کدامند ؟ درخصوص افکار ، اندیشه و ایدئولوژی آنان اندکی توضیح برای خوانندگان تبیان بفرمائید ؟
13-آیا شورای امنیت بعنوان عالیترین نهاد بین المللی به خواسته ها و انتظارات مردم فلسطین ایفای نقش کرده است ؟
در حقیقت شورای امنیت بسیار ضعیف عمل کرد و با سکوت خود به جنایت های رژیم صهیونیستی کمک نمود و با این سکوت خود در حقیقت نشان داد که نماینده واقعی ملت های جهان نیست و بلکه تحت فشار و تاثیر قدرتهای بزرگ است و هر جا این قدرتها لازم بدانند، بنا به صلاحدید خود باعث می شوند که شورای امنیت قطعنامه صادر کند و هر جا لازم نبینند، از صدور قطعنامه الزام آور جلوگیری می کنند. حتی اگر این سکوت و بی اعتنایی موجب جری تر شدن جلادان و اشغالگران برای سرکوب ملتها شود. اکنون این سؤال از شورای امنیت مطرح است که چگونه علیه حقوق حقه برخی کشورها از جمله حقوق هسته ای جمهوری اسلامی ایران قطعنامه صادر می کند؟ ولی حاصر نیست با صدور قطعنامه ای جدی و الزام آور از ملت مظلوم فلسطین دفاع کند؟ اکنون شورای امنیت اگر می خواهد اعتبار و حیثیت جهانی خود را باز یابد، باید به خواسته ملت ها احترام بگذارد و در راستای آنها عمل کند و از قربانی حمایت و جلاد را محکوم کند و به سیاست برخورد دوگانه خود در قبال مسائل بین المللی پایان دهد و خود را از زیر فشار قدرتهای بین المللی خارج سازد.
14- پس از حمله ی اشغالگران قدس انتظار می رفت حاکمان کشورهای عربی در قالب اتحادیه ی عرب، اقدامات مقتضی را بعمل آورند آیا این اتحادیه انتظارات دولت منتخب فلسطین و مردم این سرزمین را برآورده ساخته است ؟
متاسفانه اتحادیه عرب انتظارات بحق ملت فلسطین را برآورده نکرد و از اتخاذ سیاستی جدی در دفاع از مردم غزه کوتاهی کرد و آن گونه که باید و شاید از آنها حمایت نکرد. در حقیقت اتحادیه عرب نتوانست در عرصه عملی خواسته ها و مطالبات ملت های عربی را تحقق بخشد و اما برخی کشورهای عربی در این جنگ کاملا از مردم فلسطین در غزه حمایت کردند و با شرکت در اجلاس سران در دوحه نشان دادند که حامی مقاومت و مبارزات فلسطینیان هستند. اما انچه مایه تاسف است و برای ملت فلسطین و امت اسلامی غیرمنتظره بود، اینکه وزیر امور خارجه رژیم اشغالگر قدس در یک پایتخت عربی خبر حمله به غزه را اعلام کرد. برخی از حکام کشورهای عربی نه تنها در قبال جنگ علیه غزه سکوت اختیار کردند بلکه با مقصر معرفی کردن حماس در این جنگ با دشمن صهیونیستی تبانی و نوعی همکاری داشتند.
15ارزیابی شما از مواضع جمهوری اسلامی ایران نسبت به اوضاع نوار غزه چیست؟
جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب همیشه حامی و پشتیبان ملت فلسطین بوده و هست و هیچ کوتاهی در این مورد چه در سطح رسمی و ملی نداشته است.
مسوولان و مردم ایران در سخت ترین شرایط در کنار ملت فلسطین و مقاومت هستند و این مسئله نشان از این است که ایران به اصول اساس جمهوری اسلامی و افکار و اندیشه های امام خمینی (ره) پایبند است و همچنان که امام راحل فرمودند: فلسطین ، قضیه اساسی ایران و همه مسلمین جهان است.
در حقیقت پیامهایی را که مقام معظم رهبری (امام خامنه ای) صادر کردند خیلی مهم و تاریخی بودند، ایشان حجت را بر همه حکام عربی و اسلامی و ملت های مسلمان تمام کردند، این پیامها تاثیر زیادی در تقویت روحیه مبارزاتی ملت مظلوم فلسطین در نوار غزه داشتند و موجب خشم وعصبانیت دشمنان اسلام و دشمنان ملت فلسطین و رژیم غاصب صهیونیستی و مزدوران آنها در منطقه شدند.
ما همچنین از آن دسته از رهبران کشورهای عربی که سکوت اختیار کرده اند و حتی درتوطئه ی حمله به غزه تبانی و مشارکت داشتند ،می خواهیم که به آغوش ملت های خود بازگردند و اگر نمی توانند مانند رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران پیامی تاریخی در حمایت از مردم مظلوم فلسطین و حکومت منتخب آن بدهند، لااقل سکوت اختیار کنند و در توطئه علیه ملت غزه مشارکت و تبانی نکنند.
زمانی که مقام معظم رهبری اعلام کردند، ملت شریف ایران و جمهوری ایران از راه های مختلفی به فلسطین و حماس کمک خواهد کرد، بعضی از حکام کشورهای عربی در تنگنا قرار گرفتند و تحت فشار قرار گرفتند و با این سؤال ملتهای خود مواجه شدند که چطور جمهوری اسلامی ایران که کشوری غیر عربی است در این سطح گسترده حاضر به حمایت از ملت فلسطین است؟ در حالی که برخی حکام عربی هیچگونه اقدامی را در حمایت از این ملت انجام نمی دهند و حتی علیه ملت فلسطین تبانی می کنند. مردم فلسطین همیشه قدردان جمهوری اسلامی ایران و رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (حفظه الله) بوده و هست و ایران اسلامی را شریک این پیروزی بزرگ خود می داند.
16-این جنگ چه دستاوردهایی برای مردم فلسطین خواهد داشت؟
حمله رژیم صهیونیستی به نوار غزه نه تنها پیروزی قاطع مقاومت را به همراه داشت و نه تنها دستاورد بزرگی برای مردم فلسطین داشت،بلکه دستاوردهایی نیز برای امت اسلام داشت همچنانی که رهبران مقاومت تاکید کردند ،دشمنان اسلام و مقاومت احمق هستند.
این جنگ برای امت اسلام 3 دستاورد عمده در بر دارد،
اولین دستاورد ،دشمن صهیونیستی و امریکا و مزدوران آنها طی سالیان گذشته و به خصوص ماه های اخیر تلاش های گسترده ای از جمله سرمایه گذاری ها و هزینه های زیادی را متحمل شدند تا ایران را به عنوان دشمن اول کشور های عربی مطرح بکنند اما این جنگ بر عکس نشان داد، رژیم صهیونیستی دشمن اول جهان عرب و جهان اسلام است و ایران اسلامی حامی اصلی ملت های عربی و اسلامی است.
این حمله رژیم صهیونیستی به نوار غزه، تلاش های آنها را در این زمینه برباد داد و هزینه های سنگین آنها بی نتیجه ماند.
آنها و برخی از مزدوران اسراییل و امریکا اقدام به نوشتن مقالات و اظهار نظر در این زمینه کرده بودند و قصد داشتند با این کار میان جمهوری اسلامی ایران و ملت عربی شکافی ایجاد کنند ولی به لطف خداوند این تلاش ها ناکام ماند و حتی اگر در آینده نیز تکرار شود با شکست مواجه خواهد شد زیرا کشورهای عربی و اسلامی آگاه هستند که دشمن واقعی آنها چه کسی است و می دانند ایران همیشه حامی و پشتیبان اصلی فلسطین بوده و خواهد بود.
دومین دستاورد این جنگ برای امت اسلام این بود که توطئه دشمنان اسلام برای ایجاد تفرقه و فتنه میان شیعه و سنی خنثی شد، دشمنان مدام در تلاش هستند که با هدف استحاله توانایی ها و انرژی جهان اسلام میان برادران مسلمان شیعه و سنی اختلاف و تفرقه ایجاد کنند که به یاری خدا باز هم تلاش هایشان به شکست انجامید و ناکام ماندند.
تمامی مسلمانان اعم از شیعه و سنی در اقصی نقاط جهان به خیابان ها آمدند و از مردم فلسطین حمایت کردند و همه هم صدا فریاد مرگ بر رژیم صهیونیستی را برعلیه دشمنان اسلام سردادند.
همچنین این نکته مهم نیز باید ذکر شود که فلسطین یک قضیه وحدت آفرین است و همیشه از زمان پیدایش این مساله تاکنون ما شاهد بودیم که آرمان فلسطین موجب اتحاد ملت های اسلامی است و هرکس خارج از این چارچوب حرکت کند ،موجب تفرقه و اختلاف است.
سومین دستاورد این جنگ، خنثی شدن توطئه رژیم صهیونیستی و بربادرفتن تلاش برخی از کشورها برای جا انداختن این رژیم و عادی سازی روابط این رژیم با کشورهای عربی و اسلامی است، رژیم صهیونیستی و امریکا و مزدوران آنها ، کارهای زیادی برای ایجاد ارتباط میان ملت های عربی و اسلامی با رژیم غاصب صهیونیستی انجام دادند.
هدف آنها از این کار این بود که پایه های این رژیم را در منطقه تثبیت کنند، اما این جنگ باعث شد که این تلاش ها بی ثمر بماند و رژیم صهیونیستی همچنان به عنوان موجودی غیر قانونی و پلید در اذهان مردم بماند.
به لطف خداوند دشمن صهیونیستی می خواست با این حملات مقاومت و فلسطین و حماس را نابود کند ولی او با این حملات خود را به نابودی و زوال پیش از پیش نزدیک کرد.
اما همچنان که خالد مشعل رهبر جنبش مقاومت اسلامی حماس اعلام کردند دشمن می خواست با این حمله مقاومت را در غزه از بین ببرد اما مقاومت جهانی است و به ضرس قاطع می توان گفت که نه تنها تمامی اهداف دشمن محقق نشد و این دشمن شکست مفتضحانه ای متحمل شد، بلکه مقاومت فلسطین جهانی شد و دشمن صهیونیستی جنگ را در عرصه های سیاسی و اخلاقی و نظامی باخت و این مقاومت نیست که این مطلب را بیان می کند که بلکه خود رهبران صهیونیستی و وزارت دفاع آمریکا و روزنامه ها و رسانه های صهیونیستی و غربی اعلام کرده اند که رژیم صهیونیستی از حمله به غزه چیزی عایدش نشد و بلکه این حمله نتایج معکوسی هم برایش به دنبال داشت.
تهیه وتنظیم ازسیدمحمدحسین دریاباری چاپ شده درتبیان شماره 68مورخ 20/11/1387