آوای وشتــــــــــــــــــــــــــــان

سید محمد حسین دریاباری هستم، روزنامه نگار ، نویسنده و مدیرمسئول نشریه گو یه در استان قم .تلفن تماس 09127625987 کانال تلگرام https://t.me/daryabary1339

آوای وشتــــــــــــــــــــــــــــان

سید محمد حسین دریاباری هستم، روزنامه نگار ، نویسنده و مدیرمسئول نشریه گو یه در استان قم .تلفن تماس 09127625987 کانال تلگرام https://t.me/daryabary1339

دفاعیات مبسوط مدیر مسوول هفته نامه گویه

بسمه تعالی

  دفاعیات مبسوط مدیر مسوول هفته نامه گویه         

 بازپرس محترم شعبه یک  20/ 10 / 1385

با سلام و احترام

مدعی العموم از اینجانب سید محمد حسین دریا باری به عنوان مدیر مسوول(( هفته نامه گویه )) به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی وجریحه دار کردن عفت عمومی جامعه از طریق انتشار یک عکس تزئینی درمقاله ؛یادداشتی درمورد مجلس خبرگان رهبری ویک داستان طرح کرده است. به همین دلیل اینجانب جهت ادای توضیحاتی در شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی وانقلاب قم حاضر شدم .توضیحات اولیه از سوی اینجانب ونویسندگان  یادداشت وداستان داده شده است.اکنون درصددم توضیحات جامع ؛مبسوط وآخرین دفاعیات را به حضور بازپرس محترم جهت روشن شدن حقایق واز بین رفتن ابهامات احتمالی ،ارایه نمایم. تااز این رهگذر بیگناهی اینجانب و همکاران ما اثبات وعدم ارتکاب نشریه ومدیر مسوول آن به اتهامات وارده توسط  مدعی العموم هویداگردد. همانگونه که اشاره گردید. سه موضوع در نشریه گویه عامل دو اتهام شده است.

الف :در شماره 121 گویه یادداشتی تحت عنوان ((چرا خبرگان رهبری مهم است)) چاپ شده که بخشی از مفاد آن بزعم مدعی العموم نشر اکاذیب بقصد تشویش اذهان عمومی تشخیص داده شده است. به همین دلیل در خصوص آن طرح شکایت کرده است.دفاع ما در این زمینه بشرح زیر است .

اول :نشریه گویه در126 شماره فعالیت خویش در طی پنج سال،همواره کوشیده است، تا با رعایت قوانین ومقررات مطبوعات در جهت پاسداری از نهادهای مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی گامهای مؤثری بردارد .گویه آن چنان قانون محور بوده وهست که تاکنون تنها با دوشکایت مواجه بوده است در یک مورد آن برائت جاری شده ومورد دیگر آن همین است که اکنون در حال طی کردن مراحل قانونی خویش است. نبود شکایت یا موارد کم آن ، نشانه قانون مندی و رعایت مقررات از سوی دست اندر کاران نشریه می باشد.اگر احساس می شد که یادداشت فوق با مقررات وقوانین مطبوعات وسایر قوانین؛ مغایرت دارد هرگز مبادرت به چاپ آن نمی نمودیم کما اینکه بسیاری از مقالات ارسال شده به این نشریه که به منزله تخطی از قانون مطبوعات بود چاپ نشده است.مجلس خبرگان به اندازه ای مهم است که کمترین توهین وافترا ممکن است حیات سیاسی واجتماعی نظام مقدس جمهوری اسلامی رابا مشکلاتی مواجه سازد زیرا خبرگان ملت همگی از افراد عادل ؛پارساونخبگان دینی اجتماعی وسیاسی این ملت بشمار می آیند البته این امر بدین معنا نیست که آنان از اشتباه و خطامصون هستند زیرا بر اساس نصوص معتبر دینی همه فرزندان جز معصومان خطا پذیر بوده و دچار سهو و اشتباه خواهند شد .همه می دانند که خطا و سهو و اشتباه ضرروخللی به عدالت و پارسایی وارد نمی سازد. بر این اساس و با توجه به اینکه انتقاد با هدف اصلاح کاستی ها در جهت تقویت افراد، نهادها، ارگان ها و جریان ها صورت می گیرد و معمولا از سر دلسوزی است و از نظر مفهمومی نیز با دشمنی، کینه توزی و ناراست اندیشی تفاوت دارد، آن یادداشت انتقادی با هدف توجه بیشتر به آسیب هایی منتشر شده که ممکن است از اقتدار و نفوذ مجلس خبرگان که به سبب وظیفه ذاتی اش نظارت و تعیین رهبری به عنوان بالاترین مقام کشوری است، بکاهد. در جایی که هم از سوی قرآن و اولیاء الله امر به معروف حتی به امام مسلمین توصیه شده و از سوی دیگر قانون اساسی بر اساس  اصل هشتم

به ضرورت ونحوه آن پرداخته که متن آن بشرح زیر است.

در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه‏ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین می‌کند.

«و الموُمنون و الموُمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر».

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران امر به معروف و نهی از منکرودعوت به خیروصلاح را وظیفه تک تک شهروندان شناخته است. امر به معروف و انتقاد به عنوان وظیفه شرعی و عرفی احساس می شود، چرا که خودسانسوری یا بی توجهی نسبت به آنچه با سرنوشت مردم ارتباط دارد، میدان را برای دشمنی و توهین های دشمنان باز می گذارد که هم بازپرس محترم و هم مدعی العموم استحضار دارند که چنین انتقادهای دلسوزانه ای است که راه را بر توهین های شبه افکنان می بندد. آنچه که در یادداشت آمده است صرفا انتقادبوده که آن هم از پایبندی وعلاقه ما به نظام جمهوری اسلامی وصیانت از ایران بزرگ سرچشمه گرفته است .مفاد یادداشت اگر انتقادبرداشت نمی شد چاپ نمی شد ممکن است امنتقاد شدت وضعف داشته باشد که ما منکر آن نیستیم اما هرگز آن را مصداق توهین، افترا ونشر اکاذیب نمی پنداریم .قانون اساسی نیز حق انتقاد منصفانه ؛سازنده وراهگشا را برای احاد ملت ونخبگان برسمیت شناخته است .

2- در تحقق یک جرم باید عنصر مادی و عنصر معنوی را مد نظر قرار داد. علیرغم اینکه اتهام نشر اکاذیب راجع به این یادداشت در پرونده ثبت شده اما مصادیق آن مشخص نشده است. تمام مواردی که در آن یادداشت آمده یا در گزارش ها و مطالب و اخبار نشریات و یا خبرگزاری ها بدان اشاره رفته است. پس هیچ کدام تازگی ندارد و اگر هم فرض کنیم که قطعا چنین نیست که از اکاذیب بوده بارها و بارها نشر پیدا کرده و به علت عدم تکذیب مستند شده و قعطا بیان مجدد چنین مطالب مستندی که تکذیب هم نشده را نمی توان مصداق نشر اکاذیب دانست چرا که قانون، قانون است و مصلحت اندیش نیست که یکی را مصداق جرم بپندارد و دیگری را نه. موارد و مطالب بسیار تندتر از چنین یادداشتی نیز در سالیان گذشته بارها و بارها گفته شده یا منتشر شده است. اما عنصر معنوی و انگیزه چنین نشر اکاذیبی هم مهم به نظر می رسد، آن هم برای شخصی مثل بنده که نه کاندیدای مجلس خبرگان بوده ام که با تخریب (احتمالا به زعم شاکی وگرنه تخریبی در کار نیست) کسانی محبوبیت کسب کنم، نه در پی پستی بوده ام و اساسا چنین مطالبی جز تحمل غضب دیگران فایده ای ندارد و نه چنین انتقاداتی منافع مالی را نصیب کسی می کند. پس هیچکدام از این دو عنصر امکان تحقق نداشته اند.

دوم :نکته ی دیگر اینکه چیزی که پایه های جرم راشکل می دهد وبنای آن را می سازد سوء نیت، قصد اشاعه یک فکر غلط یااشتباه وترویج آن می باشد. که گویه در خصوص موضوع فوق یعنی مجلس خبرگان نه تنها این نیت رادر سر نداشت بلکه همواره کوشید این نهاد عظیم را به مردم معرفی ومقالات متعددی در باره آن وجایگاه آن در قانون اساسی چاپ کند که بعدا به برخی از آن اشاره خواهد شد .حال پرسش اساسی از نهادهای ذی ربط این است که آیا نشریه ای که در حدود پنج سال فعالیت مطبوعاتی با کمترین اشتباه به فعالیت خویش ادامه داده است علی رغم تمامی مشکلات مخصوصا قطع سهمیه کاغذ ؛ تعطیلی آن در آستانه انتخابات بدون ارایه دلیل حقوقی وقانونی ومطرح کردن پرونده آن در همین زمان، آیا مدیر مسوول آن که بزودی با وی بیشتر آشنا خواهید شد مستحق این عقوبت بوده است؟

سوم هنگامی که به نشریه گویه در خصوص چاپ آن یادداشت انتقاد به عمل آمد ه در شماره 125 مطلبی تحت عنوان نگاه گویه به قلم مدیر مسوول نشریه چاپ شده که معاونت مطبوعات وتبلیغات اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی ضمن اظهار رضایت گفت :احتمالا این یادداشت مسایل آتی را حل کرده وموانع احتمالی را برطرف می سازد. متن یادداشت بشرح زیر است :

نگاه گویه

نشریه گویه از آغاز فعالیت خود بر اساس قانون اساسی و قوانین ومقررات موجود جهت تحکیم مبانی نظام مقدس جمهوری اسلامی،امنیت کشور،منافع ملی و احترام به همه نهادهای مصرح قانون اساسی مطالبی را در قالب خبر،گزارش،مقاله و یادداشت به چاپ رسانده است و احیانا انتقادهایی را هم در چارچوب قانون مطبوعات و مصالح ملی در راستای اصلاح امور که نتیجه آن نیزاستواری پایه های نظام مردم سالارانه جمهوری اسلامی است ،درج کرده است. گاهی نیز مطالبی را به چاپ رسانده است که با تذکر قانونی و دلسوزانه مسئولین محترم ارشاد اسلامی مواجه شده است که دراین باره ذکر نکته ای مفید خواهد بود

ما هم به مانند میلیون ها زن و مرد ایرانی که به قانون اساسی جمهوری اسلامی رای اگاهانه داده اند،رای داده و بدان عملا پایبند بوده ایم. به تمامی نهادهای این نظام علاقمند بوده و ضمن تایید عملکرد آنها، تنها راه پیشرفت و تعالی کشوررا در تحکیم آنها می دانیم و گاها اگر سهو غیر عمدی نیز در کار بوده، نیت بد در سر نداشته ونداریم و ممکن است این به خاطر فشار بیش از حدکار مطبوعاتی بوده باشد که گاها با غفلت همراه بوده است.

نشریه گویه با توجه به برخی مطالب سهوی که در آن به چاپ رسیده به اطلاع می رساندکه خبرگان رهبری که چشمان بیدار ملت در نصب و نظارت براعمال رهبری می باشد، از ارکان قوی و مجلس خبرگان از مجالس مترقی دنیای امروز به شمار می آید و اگر مطلبی در این باره سهوا به چاپ رسیده لزوما دیدگاه گویه نخواهد بود و بعد از این انشاءالله در سایه تذکرات و ارشادات مسئولین امر و با نظارت بیشتر تصحیح خواهد شد. اما در باره کار مطبوعات از باب (الکلام یجر الکلام) باید به این نکته توجه داشت که 90 درصد انرژی نیروهای نشریات محلی صرف تامین هزینه های آن می شود. تنها حمایت ارشاد نیز همان کاغذ سهمیه ای است که گویه از سال 83 نیز از این حمایت محروم شده است. حال با این حجم کارو فشار اقتصادی نشریه مجبور است تمام هم وغم خود را مصروف تامین هزینه های آن نماید و در طول عمر پنج ساله خود که یک اشتباه سهوی غیرعمدی نیز دامنگیر آن شده است، توجه و عنایت مسئولین امر را می طلبد.

چهارم :گویه در 126 شماره همراه با نهادهای انقلاب بوده وبنجواتم واکمل در تحکیم مبانی نظام واهداف آن گام برداشته  بگونه ای که همه نهادهای مستقردر قم آن را تریبون خویش تلقی می کردند . آقای مدعی العموم همه اینها را فراموش کرده وبه نکاتی تمسک جسته که بیشتر شائبه سیاسی دارد تا مبنای حقوقی، گویه در شماره 120؛125؛126؛در باره انتخابات خبرگان مطالب فراوان چاپ گردیده رؤیت نشده است ؟ به عنوان نمونه ((شرکت در انتخابات تکلیف شرعی است))((بررسی دو نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران وایالات متحده آمریکا در دو شماره)) (( خبرگان رهبری از منظر مقام معظم رهبری)) ((خبرگان در کلام امام خمینی ره))ودهها مقاله دینی ؛زندگی نامه علماءومطالبی درباره بسیج وسایر نهادهای انقلاب  در گویه چاپ شده است .آیا همه ی اینها فراموش شده وبرای آقایان نمود نداشته است ؟ و یک یادداشت انتقادی با هدف خیرخواهانه گناه کبیره شمرده می شود؟

پنجم :هنگامی که مقاله انتقادی چاپ شده در گویه موجب نگرانی برخی شده گویه حاضر نشد که حتی کسی از گویه نگران بوده واز مطالب ان رنجش پیداکند بلافاصله یادداشتی در شماره 125 گویه تدوین گردید طی آن دید گاه مدیر مسوول گویه وهمکارانش بشرحی که گذشت تدوین شده است.

ب:دومین اتهام مدیر مسوول نشریه گویه جریحه دار کردن عفت عمومی جامعه است که در این خصوص به چاپ یک تصویرویک داستان اشاره شده است.موارد زیر فی الواقع دفاع از اتهام بند ب می باشد که از شماره شش آغاز می شود.

ششم :در شماره 118 هفته نامه گویه مقاله ای تحت عنوان (بد حجابی عصیان یا آرمان )چاپ شده است. در این مقاله بد حجابی دختران وبانوان با رویکرد روانشناسانه مورد بررسی قرار گرفت. مقاله مذکور در دو شماره گویه منتشر شده است . در قسمت اول، گویه تصویری را که از خبرگزاری فارس در یافت شده برای توضیح مطالب وتفهیم خواننده و صفحه در لابلای مقاله قرارداده است . این تصویر ظاهرا عامل شکایت دادستان شده است .گفتگوی مابا معاون دادستان پس از چاپ بخش اول مقاله موجب گردید که در شماره آینده برای این مقاله با این مفاهیم ومحتوا از عکس وتصاویر زنان پوشیده با چادر استفاده شود که با موضوع سنخیت نداشت ،همانگونه که اشاره شده است استفاده از آن تصویر جهت توضیح مطالب ونمایاندن کیفیت بد حجابی به خوانندگان بوده است تا از این طریق بد حجابان آگاه شده وخود ر ادر یابند وافرادی که اینگونه روش را پیشه ساخته اند به دامان حجاب بازگشته وغیرت بسیاری جهت مبارزه با این پدیده تحریک گردد.

این تصویر مربوط به مراسم شام غریبان عاشورای حسینی در تهران در سالیان گذشته است که تا آنجا که به خاطر می آورم نشریات جمهوری اسلامی، پرتو سخن، یالثارات و بسیاری از سایت های اینترنتی با تفکرات اصولگرایانه نیز بارها آن را منتشر کرده اند. چنین تصویرهایی از جامعه ایران برداشته شده است و از خارج از آن نیامده. در همین خیابان های شهر قم نیز نمونه های آن بسیار یافت می شود. ما بر این عقیده ایم که چنین تصاویری عفت عمومی را جریحه دار نمی کند بلکه بالعکس بی توجهی و نادیده گرفتن چنین نابسامانی های اجتماعی است که اخلاقیات جامعه را به فروپاشی می کشاند و با گسترش در جامعه باعث جریحه دار شدن عفت عمومی خواهد شد. آن چه مسلم است و ما بصورت یک تجربه آموخته ایم چنین مقالات و یادداشت هایی راجع به بدحجابی و ریشه یابی علل آن در شهرهایی چون قم خود به خود حساسیت برانگیز می نماید اما وظیفه و رسالت ما به عنوان یک رسانه مکتوب حکم می کند با بررسی و ریشه یابی جلوی گسترش آن را بگیریم. قطعا همان طور که می دانید برای این که صفحه یک نشریه خسته کننده نشود و نیز مخاطب را به خود جلب کند نیاز به عکس مربوط یا تزئینی دارد. قطعا شما هم می توانید تصور کنید که راجع به مقاله ای درباره بدحجابی نمی توان عکس شتر و یا ماشین را چاپ کرد. باید عکسی باشد که گویای مطلب باشد. البته عکس طوری انتخاب شده که کم حجاب باشد و نه بد حجاب. وگرنه چنین عکسی آن هم به صورت سیاه و سفید در مقابل بدحجاب های متحرک و یا بدحجاب و بی حجابانی که بر صفحه تلویزیون نقش می بندد، محلی از اعراب ندارد که بخواهد عفت عمومی را جریحه دار کند.

هفتم: شاکی محترم بخوبی می داند، همه آنچه که رعایت آن در چاپ تصویر، ضرورت داشت لحاظ شده است .از جمله اینکه چشمان صاحب تصویر جهت عدم شناسایی بسته شده است . این بیانگر این حقیقت است که مدیر نشریه وهمکارانش هرگز قصد ترویج ،اشاعه وگسترش چنین فرهنگ وروش را نداشته است بلکه در صددنکوهش ومبارزه با آن بوده است . وقتی که این صفحه از نشریه باز می شود عنوان مقاله مورد رؤیت قرا رمیگیرد وسپس تصویر بر چشم نقش می بندد مفهوم مقاله، با تصویر آشکار وتبیین می گردد.) بنابراین جرم هنگامی تحقق می یابد که شرایط ولوازمش مهیا باشد .بدیهی است تصویر فوق برای توضیح مطلب وآگاهی مخاطب بوده است. بنابر این موضوعی که سوء نیت ؛قصد اشاعه فساد وترویج فرهنگ باطل در آن نیست چه جرمی برآن مترتب است ؟

هشتم :بدون شک وتردید گردانندگان نشریه قصد سویی برای چاپ عکس نداشتند اگر خدای ناکرده چنین قصدی در کار بود می توانستند ماهرانه بدان اقدام ورزند که اثری در جامعه بگذارند وآن اینکه تصور مزبور ومقاله را در صفحات رنگی جای دهند تا تبعات وپیامد های مورد نظر شاکی رادر پی داشته باشد.

نهم :آیا مقامات قضایی که برای جامعه این مقدار حساسند که باید هم باشند نشریات دیگررا هم که با تیراژفراوان چاپ وتوزیع می شود دیده اند ؟آیا شاکی محترم وهمتایانش برآن نشریات نظارت دارند، مضافا بر این آیاصرفا مطبوعات عفت عمومی جامعه را جریحه دار می سازد؟آیا به سیمای جمهوری اسلامی که بیشترین فیلمهای آن خارجی وتصویر آن هزاران بار بدتر از تصویر چاپ شده در گویه می باشداعتراض کرده اند ؟ممکن است بگویند قم که شهر مقدس است با سایر شهرها تفاوت دارد. این منطق بدون شک مبنای حقوقی ندارد. زیرا قانون موضوعه برای سراسر کشور در اجرا، اعمال وپیگیری یکسان ویکنواخت است .اگر چنین ادعایی از سوی کسی ابراز گردد که مثلا شهرهای قم ومشهد مقدس اند،). بر این اساس این که قم مکانی حساس است اگر چه با ظواهر سازگار است اما در برابر قانون با سراسر کشور یکسان است .ما اینگونه مقالات را جهت کاهش بد حجابی ؛جرایم ومفاسد اجتماعی چاپ می کنیم نه برای گسترش آن مافی الواقع حامی شاکی محترم هستیم بجای تشویق از سوی ایشان تنبیه شدیم .

دهم :مساله ی دیگری که برای جریحه دار نمودن عفت جامعه توسط شاکی محترم استناد شده است. داستانی است که چند واژه نظیر لب ؛سینه ؛بوس وران در آن استخدام شده است .عنوان داستان (( زیرجیر جیر بولدزر)) ؛می باشد.این داستان در شماره 118 گویه به چاپ رسیده است . اما دبیر صفحه فرهنگ وهنر با دقت روی داستان کارکرده وآنچه که با مقررات وقوانین وبالاخره عفت عمومی جامعه منافات داشت را حذف کرده است .

داستان چاپ شده اگر واقعابانگاه منصفانه وفارغ از هیاهو ارزیابی شود چیزی که عفت عمومی را جریحه کند در آن وجود ندارد.نتیجه داستان بسیار روشن است. این داستان می خواهدبفهماند که نباید با چیزی ساده چهره هنر مندان راتخریب وآنان را از حیزانتفاع ساقط نمود .مضافا بر این بخشی ازداستان نقل ماجرایی است که مرد در خصوص همسرش می نماید .علاوه بر این ظاهرا داستان با دقت مورد مطالعه قرار نگرفته یا نسبت به داستان بودن آن کم توجهی شده. اصولا در گزارش که داستان نیز معمولا یک نوع گزارش است، مهمترین اصل فضاسازی است، هنرمندی داستان نویس در به تصویر کشیدن فضای موجود که داستان در آن اتفاق افتاده است، به همین خاطر یکی مستقیم با جملاتی مثل هوا سرد است فضاسازی می کند و یکی بصورت غیر مستقیم مثل: سوز رگ و پی علی را می کشید، صدای ترک ترک دندان ها شنیده می شد، همانطور که نشسته بود بدنش می لرزید و.... در این داستان نیز واژه داغی ؛جای گرم ؛جای نرم ؛تیر کشیدن سینه ؛یخ کردن وامثال آن در داستان بیان فضای زیر زمین است .نه چیز دیگر ؛اگر مجموع داستان با مفاهیمش در یک مرحله مطالعه وبررسی شود ؛بدون شک عفت عمومی جامعه را مورد تهدید قرار نمی دهد.

یازدهم :بنظر می رسدشاکی محترم نگران خوانندگان کم سن وسال داستان است که ممکن است تحریک آمیز باشد.در این خصوص بایدگفت وقتی که ما مطالبی را در نشریه چاپ می کنیم جامعه را باتمام اجزابش ارزیابی می کنیم اگر قرار است این داستان با فرض تحریک آمیز بودن که به یقین چنین نیست بسیاری از کتب دیوان ؛مجموعه داستان ؛کتب آموزشی ورساله های عملیه باید جمع آوری شود زیرا بسیاری از واژه ها در آن بکار رفته که زمینه های ایجاد انحراف ؛تحریکات جنسی ؛زمینه سازی خیالبافی جنسی ودر نهایت تهدید عفت عمومی جامعه رادر پی دارد . برهمین اساس پیشنهاد باید کردکه نهادهای ذی ربط دیوان حافظ ؛مولانا ؛سعدی  ودیگر شعرای عارف معاصرراجمع آوری کنندزیرادر آنهاواژه های ؛می ؛شراب ؛لب ؛خال ؛پیاله ، عشق و حتی عورتین استخدام شده است .امام راحل که بزرگترین عارف معاصر است وهمه قله های عظیم عرفان نظری وعملی راطی کرده است واژه؛لب ؛خال ودوست را بکار برده است این در حالی است که هر کسی ممکن است معنای مورد نظر خویش را از آن برداشت نماید. با نگاهی گذرا به رساله های عملیه در می یابیم که مسایل آن باید تفکیک شود چرا که مسایل زنان باید به دست مردان ومسایل مردان به دست زنان برسد. از شاکی محترم خواستارم فرمان جمع آوری همه آن را صادر فرمایید. زیرا همه آنها مخل عفت عمومی جامعه اند.ممکن است که گفته شود مسایل شرعی راهمه باید یاد بگیرند این موضوع صحیح است اگر کسانی که دنبال تحریک شدن هستند آنها رابه عنوان ابزار استفاده میکنند.بالاخره اینکه در هر سه مورد چه مقاله ی ((چراخبرگان رهبری مهم است ))چه تصویر مقاله ((بد حجابی عصیان یا آرمان وبالاخره واژه های داستان ((زیر جیر جیر بولدزر))قراین وشواهدی وجود ندارد که اثبات کند اراده ای در کار بودتا با چاپ آن مطالب جرائم مورد نظر شاکی تحقق یابد . بدیهی است شکل گیری هر جرمی نیاز به قصد ؛سوءنیت ؛اراده ای در جهت ترویج واشاعه را می طلبدکه در اینجاهمه موارد فوق منتفی است.

دوازدهم : قرار گرفتن مقاله « بد حجابی عصیان یا آرمان و داستان « زیر جیر جیر بولدزر» از باب تصادف بوده است در این خصوص انگیزه خاصی دخالت نداشته است . لذا طرح این موضوع که چرا تصویر و داستان در یک صفحه قرار گرفتند پرسش بر خاسته از ذهن است زیرا ابتدا اصلا ما تصور نمی کردیم که دو موضوع فوق مورد شکایت قرار گیرد، تنظیم صفحات ما بر اساس جا و تصادف وهمسویی مطالب با یکدیگر در زمینه های طبقه بندی شده در نشریه بوده است .علاوه براین الان هم براین باوریم که شکوائیه حاضر مبتنی بر مبانی حقوقی نبوده و نیست.

سیزدهم : در مقدمه دفاعیات مبسوط اشاره گردیدکه بزودی با مدیر مسوول نشریه گویه آشنا خواهید شد. این جمله بدین منظور بیان گردیدتا به آن دسته از کسانی که بر این باورند ما در خصوص انقلاب اسلامی حساسیت نداشته و به آینده آن اهتمام نمی ورزیم، سخت در اشتباهند. اگر چه بسیاری از نویسندگان و همکاران مطبوعاتی با اینجانب آشنا هستند تصمیم دارم مقداری از گذشته و حال خود سخن بمیان آورم تا آنچه که در نگاه گویه آمده اثبات شده و جریانی که درصدد تعقیب ما است با ما آشنا گردد. اینجانب متولد 1339 هستم در سن شانزده سالگی مقلد امام خمینی (ره)شده وتمام فرایض خویش را بر اساس فناوای ایشان انجام داده ام سعادت تقلید از امام راحل از آنجا حاصل گردید که روستای ما روحانیان فراوانی داشته ودارد. یکی از روحانیان محل ما که همواره با مبارزان در ارتباط بوده و اکنون نیزازاساتید حوزه علمیه قم است جهت تقلید در مسایل دینی مشورت کرده و از آنجایی که ایشان در همه ی زمینه ها استاد ما بوده است امام خمینی را به عنوان مرجع تقلید معرفی و ایشان رابه ما شناساند. در آن هنگام بر زبان آوردن نام امام و داشتن رساله عملیه معظم له هم جرم بوده است. هنگامی که خیزش انقلاب اسلامی آغاز شد ما با شماری از دوستان که بیشتر آنان در جبهه های جنگ به شهادت رسیدند در بخش نوار امام واعلامیه آن بزرگ به اشکال ماهرانه که بعدها به توضیح آن خواهیم پرداخت نقش اساسی داشته ام پس از پیروزی انقلاب اسلامی هر کاری که به تقویت اساس انقلاب اسلامی می انجامید حضور پیدا کرده ام .علاقه به کار خبری و تهیه مطالب از سال 57 برای اینجانب پیدا شده است زیرا نه تنها اکنون بلکه از سال 57 بخاطر مباحث انقلاب خبرهای داخل و خارج را ارزیابی و بررسی می نمودم. از سال 1364 بانوشتن مقاله در روزنامه اطلا عات بطور رسمی و در سطح گسترده نویسندگی را آغاز نمودم. در سالهای 1365 با بولتن خبری دفتر تبلیغات همکاری نمودم. پس ازآن با نوشتن مقالات در مطبوعات گوناگون مانند رسالت ، فصلنامه یاد ،نشریه تبیان و نشریات محلی قم و همچنین برای مراکز علمی و پژوهشی و دریافت امتیاز نشریه گویه نویسندگی را تداوم بخشده و مقالات مفصلی در موضوعات متنوع به نگارش در آوردم. ( این مقالات را می توانید در وبلاگ پیام وشتان مطالعه نمایید ) هنگامی که جنگ تحمیلی آغاز شد همه ی دوستان قدیمی گواهند البته مدارکی هم در این زمینه موجود است آن چه که در توان بود برای صیانت از ایران و انقلاب کو تاهی به عمل نیامده است. این مقدمه به این دلیل عنوان شد که نباید کسانی کنترل امور را به دست گیرند که هنگام مبارزه امام خمینی را نمی شناختند و آگر می شناختند با او وشیوه های او که همانا مبارزه بود مخالفت می کردند وحتی حاضر نشدند یک سیلی به خاطرمردم و ایران گوش آنان را نوازش دهد. از آن گذشته هنگام جنگ نه تنها در مساعدت و همکاری جهت پیروزی گام بر نمی داشتند بلکه با حرکات و سکنات خویش زمینه های تضعیف روحیه ونومیدی را فراهم می ساختند. فراموش نمی کنیم هنگامی که شهر ها آماج حملات دشمن از طریق موشک و هواپیما شده است قم را به مقصد شهرهای دور دست از جمله مشهد به علت عدم امکان اصابت موشک به عنوان هجرت ترک نمودند چرا اینان و سایر عافیت طلبان اکنون باید در عرصه های مهم سیاسی، فرهنگی،و اجتماعی حضور یابند ؟و به جای تقدیر و تشکر از مردم طلبکار هم باشند؟ در صورت لزوم مشروح فعالیت خویش را که بیانگر سوابق اینجانب است جهت رفع هر گونه اشتباه و ابهام تشریح وتبین خواهم نمود.

 

سید محمد حسین دریاباری  

 مدیر مسوول هفته نامه گویه   20 /10  /1385

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد